آنها را نمی شناختیم، سلاطین را. قهرمانان را. فاتحان سنتی اروپایی را. آنها طی بیست دقیقه دو گل خورده و در پایان 4-1 له شده بودند.

رئال: پایان سلطنت هزار روزه
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

 آنها طی شکست تاریخی در خانه پرتاب شده بودند به قعر چاه. قصه شان تمام شده بود. هزار روز سلطنت رئال در اروپا به پایان رسیده بود. تمام. تمام. تمام.


آنها بدترین هفته تاریخ معاصر باشگاه با سه بازی طی هفت روز را سپری کرده بودند. با سه شکست متوالی در برنابئو، دو بار برابر بارسا و سپس مقابل آمستردامی های جوان و بی ستاره. در مجموع با یک گل زده و هشت گل خورده. آنها در هلند پیروز شده بودند، ولی سقوط 3-5 طی دو دیار با روحیه ای نزول کرده و بی نشان از اعتبار مادریدی آخرین چیزی بود که انتظارش را می کشیدیم.


دلایل شکست چه بودند؟ یکی؟ دو تا؟ ده تا؟


سانتیاگو سولاری سرگیجه گرفته ;i نمی دانست برابر دوربین های نشانه رفته چه واکنشی نشان دهد؟ دو تیر دروازه اوایل نیمه نخست؟ دو تعویض متوالی که با اشک و درد گره خوردند؟ غیبت مارسلو و ایسکو؟ نمایش کورتوا مقهور برابر ضربه های متوالی که برابر آن ضربه آزاد چنان خفت بار زانو زد؟ واران به بند آمده برابر پاس های کوتاه و ظاهرا ساده تیره پوشان؟ کاسمیرو مات شده برابر تادیچ؟ کروس بی خاصیت که کیفیت نازل ضربه های کرنرش را باور نمی کردیم؟ مادریچ تنها مانده و شکست خورده در نبردهای تن به تن؟ بنزما و ضربه های برباد رفته دیرآشنایش؟ گرت بیل که حتی پس از ورود زود هنگامش حس و حالی برای جادوگری نداشت؟ طی دیدار مدام پرسش "گلزن تیم کیست؟" را تکرار کردیم و وقتی آسنسیو آن گل را زد کسی نبود از آن دفاع کند.


شاید هم همه چیز با غرور گره خورده بود، با تکبر. کاپیتان سرجیو راموس که آگاهانه کارت زردی را به خود در دیدار رفت تحمیل کرد و رفت و نشست آن بالا و فیلمبرداری فیلمش برای آمازون را ادامه داد. کاپیتان کهنه کار ما پایان قصه را خودش نوشته بود و همه چیز را پایان یافته می پنداشت، ولی سخت در اشتباه بود، خیلی زیاد. او یادش رفته بود فوتبال بازی گروهی هم هست. در آن کشاکش دنبال جای خالی زیدان و جاذبه شخصیتی اش می گشتیم. دنبال کریستیانو رونالدو که طی سه فصل به طور متوسط در هر فصل 33/14 گل در لیگ قهرمانان زده بود. دنبال خیلی چیزهای دیگر.


در سوی دیگر آژاکس با همان ترکیب دیدار رفت بازی را آغاز کرد. نمایش دی یونگ، نرس، زی یچ و تادیچ - بهترین بازیکن میدان که در هشت بازی لیگ قهرمانان شش گل زده - معرکه بود. میان پسران اریک تن هاگ، شش بازیکن ترکیب اصلی بازی رفت کمتر از بیست و دو سال داشتند و کاپیتان متیس دلیت مدافع میانی تیم فقط نوزده سال دارد. آنها مجموعه ای بودند متکی به بازی های ظاهرا مدرسه ای یکی از قدیمی ترین آکادمی های اروپا. بی ادا. بی اطوار. بازی شان در یک سوم آخر زمین رئال معرکه بود... ولی آیا این آژاکس هم بسان آژاکس 1995 غارت خواهد شد؟


همان تیمی که رئال را از آن بالا پایین کشید تا سایه هایی از رئال 2009 را ببینیم. زمانی که همه چیز فریاد می زدند "باید تغییر کرد، باید دگرگون شد". اکنون برای رئال دوازده بازی از لیگ باقی مانده با دوازده امتیاز فاصله از صدر جدول. در رده سوم و شش امتیاز بالاتر از ختافه و هشت امتیاز بیشتر از آلاوز که یعنی باید راهیابی به لیگ قهرمانان را جدی گرفت.


همه اینها یعنی پایان یک عصر طلایی. عصر فراموش نشدنی رئال با سه قهرمانی پیاپی در اروپا و در حقیقت چهار قهرمانی طی پنج فصل. لبالب از خاطره های شیرین. ولی خب ادامه قصه های شیرین ادامه دار ناممکن است و دیر یا زود سرانجام همه چیز به تلخی می گراید و باید قصه دیگری را آغاز کرد. رئال در آستانه فصلی دیگر ایستاده.