در مذاکرات چه میگذرد
منازعه «محتوا» و «ظرف» در وین
ماجرای ضربالاجل مذاکرات هستهای وین به یکی از اصلیترین دغدغههای رسانههای غربی تبدیل شده است. جان کری، وزیر امور خارجه ایالاتمتحده آمریکا و جو بایدن، معاون رئیسجمهور این کشور هر یک به نحوی به این موضوع ورود پیدا کردهاند. رسانههای غربی و در راس آنها رویترز و آسوشیتدپرس به صورتی خاص به این مساله پرداخته و روی تعداد روزهایی که قرار است مذاکرات تمدید شود وارد مناقشه شدهاند. این مناقشه لحظهبهلحظه در مذاکرات وین بیشتر به چشم میآید. نکته قابل تامل اینکه حتی در زمان دیدار ابتدایی و تعیینکننده وزرای امورخارجه ایران و ایالاتمتحده آمریکا مجادلات رسانههای غربی در خصوص زمان دقیق پایان ضربالاجل مذاکرات هستهای پایان نیافت و ادامه پیدا کرد.
بهراستی دلیل اصرار رسانههای غربی روی این مساله (زمان دقیق فرا رسیدن ضربالاجل مذاکرات هستهای) چیست؟
در پاسخ به این سوال لازم است نکاتی را مدنظر قرار دهیم. مهمترین نکته به اصالت و وزانتی مربوط است که خطوط قرمز تعیینشده از سوی جمهوریاسلامی ایران داراست. این اصالت به اندازهای پررنگ است که طرح مسائلی فرعی مانند زمان فرا رسیدن ضربالاجل مذاکرات هستهای در مقابل آن کمترین ارزشی ندارد. چنانچه مقام معظم رهبری و به تبع ایشان تیم مذاکرهکننده هستهای نیز بارها تاکید کردهاند، آنچه در این میان اصالت و موضوعیت دارد، توافقی خوب، محکم و شفاف است که در بردارنده حقوق حقه هستهای جمهوری اسلامی ایران باشد. مقامات آمریکایی طی روزهای اخیر بارها روی بیانیه لوزان و اقدام مشترک حول آن تاکید کردهاند. این در حالیاست که واشنگتن دقایقی پس از امضای بیانیه لوزان نسبت به آن دبه کرده و با طرح مسائل زیادهخواهانه حول فعالیت فردو و نحوه برداشتهشدن تحریمها و بازرسیها و حتی حوزه تحقیق و توسعه، در عمل پازلهای چیدهشده در لوزان را بر هم ریخت. بدیهی است که در چنین شرایطی مقامات آمریکایی در جایگاهی قرار ندارند که بیانیه لوزان را مبنایی برای توافق نهایی قرار دهند زیرا خود نیز نسبت به آن پایبند نبودهاند. با این حال بیانیه لوزان به
لحاظ حقوقی مورد امضا قرار نگرفته و از این رو قابلیت تغییر دارد. بدیهی است که برخی موارد مطروحه در بیانیه لوزان نیاز به اصلاح و تغییر دارد و این نکته بارها اعلام گردیده است. آنچه نتیجه مذاکرات هستهای اخیر در وین را تعیین میکند آمادگی طرف آمریکایی برای گذار واقعی از وضعیت فعلی است. واشنگتن در حال حاضر پس از مشاهده ناکامی خود در افزودن موارد محدودکننده تازه علاوه بر بیانیه لوزان، یک گام عقبنشینی کرده و بیانیه لوزان را مبنای عمل و قضاوت خود قرار داده است. با این حال بیانیه لوزان تامینکننده برخی نیازها و خواستههای اساسی ما نبوده و نیاز بهترمیم دارد. نکته مهمتر اینکه جان کری و دیگر مقامات آمریکایی و بهطور کلی مقامات کاخ سفید بازی روانی پیچیدهای را در مذاکرات اخیر وین حول محور «ضربالاجل مذاکرات هستهای» طراحی و اجرا کردهاند. این بازی روانی و رسانهای در حالی تشدید میشود که همچنان نقاط اختلافی میان ایران و اعضای 1+5 حول مسائل و موضوعات مختلف پابرجاست. حوزههای اختلافی به صورت عمده شامل «نحوه و زمان برداشته شدن فوری و یکجای تحریمهای اقتصادی»، «بازرسیهای فراپادمانی»، «حق تحقیق و توسعه» و «مکانیزیم
نظارت بر توافق نهایی» است. بدیهی است که هر یک از این موارد به تنهایی نسبت به موضوع ضربالاجل زمانی مربوط به توافق نهایی از اهمیت بیشتری برخوردار است اما رسانههای غربی اصراری بر مانور حول چنین محورهای تعیینکنندهای ندارند. نکته دوم در این خصوص، به سوءسابقه مقامات آمریکایی در مذاکرات هستهای و در خصوص ضربالاجلهای قبلی تعیینشده بازمیگردد.
در جریان مذاکرات هستهای وین در آذرماه سال 1393، دیدار جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا و سعودالفیصل، وزیر امور خارجه عربستان سعودی و آنچه در این دیدار گذشت منجر به تمدید مذاکرات هستهای به مدت هفت ماه گردید! این در حالی بود که اکثر دیپلماتها از تصمیم ناگهانی آمریکا در خصوص تمدید هفت ماهه مذاکرات متعجب شدند. درست در همین هفت ماه بود که کنگره آمریکا میان دموکراتها و جمهوریخواهان دست به دست شد و رخدادهایی مانند تصویب طرحهای نظارتی کنگره بر توافق نهایی رخ داد. بدیهی است که مسئولیت اصلی این ماجرا بر عهده ایالاتمتحده آمریکا و شخص رئیسجمهور این کشور بود. از این رو مقامات آمریکایی و رسانههای وابسته به آنها در موقعیت و جایگاهی قرار ندارند که روی ضربالاجل هستهای تعیینشده اصرار ورزند. این ضربالاجل در مقابل خطوط قرمز تعیینشده از سوی جمهوری اسلامی ایران کمترین اصالتی ندارد. نکته مهمتری که باید در این خصوص مورد توجه قرار گیرد، عملیات هماهنگ رسانهای، روانی و تبلیغاتی مقامات آمریکایی و جریان رسانهای حاکم بر این کشور است.
این هماهنگی عملیاتی خود را در جریان مذاکرات لوزان نیز نشان داد، جایی که رسانههای غربی با طرح ادعاهای مختلفی به نقل از دیپلماتهای آمریکایی و اروپایی، سعی داشتند تیم مذاکرهکننده هستهای و افکار عمومی کشورمان را در وضعیتی نامتعادل قرار دهند. در حال حاضر و در جریان مذاکرات هستهای وین نیز این هماهنگی به نقطه اوج خود رسیده است. این موضوع نشاندهنده ماهیت دروغین ادعای مقامات آمریکایی در خصوص تفکیک حوزه دیپلماسی رسمی از دیپلماسی رسانهای است. مقامات آمریکایی با تکیه بر کلیدواژگانی مانند گردش آزادانه اطلاعات و... در صددند خطدهی خود به اکثر رسانههای ظاهرا مستقل! در این کشور را انکار کنند. با این حال میدان مذاکرات هستهای و ارتباطاتی که میان رسانههای و دستگاه رسمی سیاست خارجی آمریکا وجود دارد امکان سنجش این ادعای دروغ مقامات آمریکا را فراهم میسازد.
در نهایت اینکه اصرار روی خطوط قرمز ما در مذاکرات هستهای تنها باطلالسحری است که میتوان از آن در مقابل هجمههای مشترک دستگاههای رسمی و رسانهای غرب استفاده کرد. بیان خطوط قرمز هستهای ایران از سوی مقام معظم رهبری و خطکشی میدان مذاکرات هستهای از سوی ایشان، قدرت هرگونه مانور روانی و سیاسی را از طرف مقابل سلب کرده است. این در حالیاست که طرف آمریکایی پس از قرائت بیانیه لوزان بهطور مکرر روی خواستههایی مانند بازرسی بیحد و حصر و فراپادمانی از مراکزهستهای و نظامی ایران تاکید کرده است. همچنین طرف مقابل برداشتهشدن فوری تحریمها را نپذیرفته و بر مرحلهای بودن این فرآیند اصرار ورزیده است. بدیهی است که گذار از این وضعیت شرط لازم اولیه برای استمرار مذاکرات هستهای در فضای فعلی است. بهعبارت بهتر، تا زمانی که این گذار صورت نگیرد، اساسا نمیتوان از رسیدن به توافق نهایی و نحوه و زمان و مکان اعلام آن سخنی به میان آورد.
در اینجا لازم است بیش از هر زمان دیگری روی خطوطی تمرکز کنیم که بدونترسیم و عینیت یافتن آنها در مذاکرات هستهای، امکان توافق نهایی میان ایران و اعضای 1+5 وجود نخواهد داشت. در چنین معادلهای، استمرار عملیات روانی آمریکا و تروئیکای اروپایی حول موضوع ضربالاجل توافق نهایی هستهای و جزئیات مربوط به آن، نتیجهای جز افزایش دامنه و هزینه شکست این عملیات روانی را ندارد.
دیدگاه تان را بنویسید