صحبتهای جلیلی درکمیسیون برجام مباحث زیادی را برانگیخته است
پسلرزههای وین در تهران
صحنه سیاست ایران اکنون بیش از هر چیزی دیگری متاثر از یک کمیسیون ویژه شده که در پارلمان شکل گرفته و مشغولکار است. آوردگاهی مهم در این دوره ازسیاستورزی که حتما میتواند تاثیری قابل توجه در معادلات و آینده سیاسی داشته باشد .
مصطفی صادقی : صحنه سیاست ایران اکنون بیش از هر چیزی دیگری متاثر از یک کمیسیون ویژه شده که در پارلمان شکل گرفته و مشغولکار است. آوردگاهی مهم در این دوره ازسیاستورزی که حتما میتواند تاثیری قابل توجه در معادلات و آینده سیاسی افراد و جناحها و طیفهای مختلف داشته باشد.
آنچه رخ داده این است که کمیسیونی که بنا بود به بررسی توافق هستهای ایران و گروه 1+5 بپردازد حالا با حضور اعضای تیمهای مذاکرهکننده فعلی و قبلی به محل مناظرههای سنگین تبدیل شده است. نکته مهم اما این است که در فحوای این مناظرههای داغ جاگیری گروههای سیاسی بهطور کلی به هم ریخته است و همانگونه که از خرداد 92 گمان میرفت پایههای رقابت سیاسی از دوگانه اصولگرا - اصلاحطلبان به موافقان و مخالفان برجام تغییر یافته؛ یک دگردیسی عجیب و غریب سیاسی که ما نام آن را هماوردی دلاوران و دلواپسان میگذاریم.
عنصر اول فعال کننده این دگردیسی هم البته کسی نیست جز سعید جلیلی. هم او که با اظهارات غیرمنتظرهاش در کمیسیون برجام همه را غافلگیر کرده است. جلیلی مهر سکوت از لبانشان برداشته و باز محل تغییر جانشینی و جاگیری نیروها و رجال سیاسی شده است، درست شبیه آنچه در مناظرههای سال 92 رخ داد، آن هم دقیقا در شرایطی که در آستانه انتخابات مجلس دهم وضعیت به هم ریخته آرایش سیاسی با عقبنشینیهایی موثر در دو جناح به جایگاه سابق، سامانی شبیهتر به دوران رقابت اصولگرا و اصلاحطلب مییافت. حالا باز خاطره خرداد دوسال پیش زنده شده و همان دوقطبی تعیینکننده جان گرفته است. بررسی سخنان سعید جلیلی و واکنشها به آن میتواند این صحنه را ترسیم کند که دقیقا چه اتفاقی در سیاست ایران در حال وقوع است.
اکت غیرمنتظره
اما سعید جلیلی چه گفته که این چنین همهمه ایجاد شده است. دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی که ریاست پرونده هستهای را در دورانی طولانی بر عهده داشته درست مقابل دوربینهای پر تعداد سیما گفته است:
برخی از محدودیتهای شدید کمی و کیفی داشتیم و از 100 حق هستهای خودمان در زمانهای متفاوت انصراف دادیم. مبانی و ساز و کار و ساختاری را برای نظارتها و بازرسیهای متعارف پذیرفتهایم. حالا چه گرفتهایم؟ در مورد تحریمها نکته مهمی که وجود دارد این است که انگار میخواهد جایزهای داده شود، برخی تحریمها را کاهش دادند اما ساختار تحریمها حفظ شده است.
ستانده ما خاتمه و کاهش و تعلیق تحریمها بوده، در ازای اینکه ما محدودیتهایی قبول کردیم و انصرافی که از حقوق هستهای انجام شده و محدودیتهایی که در نطنز بوده.
ساختار حقوقی تحریمهای اتحادیه اروپا و تحریمهای اقتصادی و غیره و ساختار و ساز و کار تحریمهای آمریکا باقی مانده و تمامی تحریمهای غیرمادی ثانویه آمریکا و موشکی و تسلیحاتی شورای امنیت هم باقی مانده است.
اینکه گفتیم همجنس باشد این است که اگر آنها میگفتند که ما نگران هستیم، یعنی آنها میگفتند من نگران سلاح هستهای هستم و شما دسترسی پیدا میکنید.
بخشی از دسیژن 413 که در سند است بیان میکند بندهایی از این سند تعلیق میشود. برخی از این بندها حتی تعلیق نمیشود و تا هشت سال دیگر باقی میماند. اشارهای که دارد این است که بین دسیژن تمایز قائل میشود که مقررات و آیین نامههای اروپایی را خاتمه میدهیم اما دسیژنها حفظ و برخی تعلیق میشود.
ساختار تحریمهای اتحادیه اروپا حفظ و برخی قوانین را تعلیق و برخی را تا هشت سال دیگر هم تعلیق و لغو نمیکند.
*تحریم سوئیفت بسیار مهم است که این تحریم را میگویند تعلیقش به هشت سال بعد موکول میشود. هشت سال بعد مفاد آییننامهها را لغو میکنیم و هشت سال بعد مفاد آن را لغو خواهیم کرد. سوئیفت چون نرمافزارش آمریکایی است، بعد از هشت سال هم تحریمش لغو نخواهد شد و ادامه میدهند. تحریم خدمات و سوخترسانی به کشتیها و هواپیماهای باری به هشت سال دیگر موکول شده است. در حوزه گاز، نفت، مالی، صنعتی، دریایی، نظامی و هستهای و ساختوساز تحریم نرمافزاری ادامه دارد.
* درباره تحریمهای آمریکا، آنچه در سند آمده در مقایسه با اتحادیه اروپا بدتر است. آنچه بیان کردهاند توقف موقت است. توقف موقت این است که تحریمهای اقتصادی مالی و هستهای که بیان شده نه تنها لغو نمیشود فقط برخی از تحریمهای ثانویه هستهای توقف موقت خواهد شد در آمریکا در این سند قولی داده نشده است. فقط میگوید من هشت سال دیگر برای لغو تحریمهای دیگر صرفا پیگیری خواهم کرد.
او در بخش دیگری از سخنانش البته به پیشرویهای تیم هستهای به سوابق خودش در دوران دولت قبل اشاره میکند و بر این باور است که طرف مقابل عقبنشینیهای قابل توجهی در آن دوران داشته است.
واکنش پیشبینی نشده
اما سخنان سعید جلیلی آن قدر مهم و تعیین کننده است که موجبات واکنشهای متعددی را پدید آورده است. شاید طبیعی آن بود که حامیان دولت یازدهم به مباحثات لفظی با تیم سابق روی آورده و از همین نقطه ما شاهد یک مجادله محاسبه شده و البته با نتایج معلوم باشیم. اما حالا یک پدیدهغیر منتظره رخ داده است و باز در یک به هم ریختگی و آشفتگی سیاسی، رجالی از اصولگرایان به مباحثه با سعید جلیلی روی آوردهاند.
چنان که در یکی از مهمترین اظهارنظرها،سیدمحمد حسن ابوترابیفرد، نایبرئیس اول مجلس شورای اسلامی لغو قطعنامههای گذشته را «پیروزی بسیار بزرگ» دانسته که «نمیتوان به راحتی از آن گذشت» و خطاب به جلیلی میگوید: «تفاوت ویژهای بین دو مقطع مذاکرات میبینم، اگر در دوره خودتان اجازه مباحثه میدادید احتمالا قطعنامه 1929 تصویب نمیشد. ابزار گفتوگو با نظام حاکم بر جهان قدرت است، بنده تفاوت ویژهای بین دو مقطع مذاکرات میبینم؛ مقطعی که شما مدیریت تیم را برعهده داشتید که کمترین نقد و مباحثهای در آن زمان صورت نمیگرفت و مقطعی که امروز ما دارای فضای نقد شدهایم که شخصا این فضا را میپسندم. اعتقاد بنده این است که اگر در آن زمان که سه قطعنامه به تصویب رسید نقد و بررسیهایی صورت میگرفت، میتوانستیم به نقش دولت که نقش بازدارنده داشت، کمک کنیم. ما بارها از شما برای حضور در کمیسیون امنیت دعوت کردیم اما تنها شما یک بار در جلسات حضور پیدا کردید. اگر اجازه میدادید بحث و مباحثهای صورت میگرفت احتمال داشت تصویب قطعنامه 1929 به تاخیر بیفتد یا حتی تصویب نمیشد.» این نماینده مجلس شورای اسلامی با اشاره به قطعنامه 2231 میگوید:
«ما از دو منظر میتوانیم به این قطعنامه نگاه کنیم، میتوانیم نقدهایی که بر آن هست را ببینیم اما به نظر میرسد که اگر مفاد قطعنامه را ببینیم نظرها نسبت به نقدها تغییر میکند. اولا فرمودید لغو نیست و از واژه تعلیق در قطعنامه استفاده شده است، در صورتی که در قطعنامه صریحا تحت عنوان لغوها مفادی آمده است که در این قطعنامه لغو تمام قطعنامههای گذشته نام برده است. در سایه تلاشی که دیروز گروههای هستهای ما داشتند و با مدیریت شخص مقام معظم رهبری توانستهایم که در برابر این قطعنامهها بایستیم و شورای امنیت را مجبور کنیم به اینکه قطعنامهای صادر کند که در آن لغو تمامی قطعنامههای گذشته را عنوان کند؛ این پیروزی بسیار بزرگی است و نمیتوان به راحتی از آن عبور کرد. در بند هشت قطعنامه آمده است وفق ماده 41 منشور ملل متحد تصمیم گرفته میشود که در 10 سال پس از روز توافق برجام به نحو تعیینشده تمام مفاد این قطعنامه باید لغو شود. هیچ کدام از قطعنامههای مذکور در بند فصل هفت منشور ملل متحد نباید ادامه پیدا کند. به نظر من این دستاوردها، پیروزی یک نظام بر همه قدرتهای مسلط در جهان است. در قطعنامه 1929 به صراحت آمده است که این
قطعنامه ذیل بند 41 فصل هفت از منشور سازمان ملل است، آنها به روشنی ما را ذیل فصل هفت آوردهاند اما شما میفرمایید که بدون احراز تهدید امنیت و صلح بینالملل نمیتوانند ذیل این فصل ایران را بیاورند اما آنها دقیقا این کار را کردهاند، وقتی در متن قطعنامه هست قابل انکار نیست.» وی در واکنش به لبخندهای یکی از اعضای تیم سابق مذاکرات به این اظهارات، تاکید کرد: «با لبخند هم این موضوع حل نمیشود. در قطعنامه 2231 فصل 7 عنوان نشده است و تنها به بند 41 اشاره میشود چرا که میخواهند مفاد این بند را نقض کنند.»
این البته تنها بخش قابل توجه در موضوع واکنشها به سعید جلیلی نیست. اندکی آن سوتر جایی که حامیان دکتر ولایتی قرار دارند این علاءالدین بروجردی است که سعید جلیلی را زیر سوال میبرد. او در کمیسیون ویژه دو سوال از سعید جلیلی پرسید که هر دوی آنها بیجواب ماند. چنان که سعید جلیلی در ابتدای توضیحات خود میگوید که پیشتر گزارشی ١٢ ساعته را از نظرش درباره برجام به شورای عالی امنیتملی ارائه کرده و در همین راستا هم تاکید میکند که با شش ساعت زمان در کمیسیون ویژه نمیتواند نظرات خود را بهطور کامل توضیح دهد. طیف منتقدان توافق بعد از این توضیح با تشویق جلیلی از او میخواهند تا گزارش خود را به صورت کامل ارائه کند اما علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی سوالی را پیش میکشد که جلیلی برای آن پاسخی ندارد: «شما که میگویید این گزارش را دادهاید، بگویید بعد از ارائه آن گزارش رای و نظر شورای عالی امنیت ملی درباره مواضع شما چه بود؟» یا در جایی دیگر علاءالدین بروجردی باز وارد بحث میشود و میگوید: «در آن زمان آقای روحانی به شما چنین دستوری ندادند اما شما را منع هم نکردند و چرا در شرایطی که ایشان هنوز دولت
را تحویل نگرفته بودند شما کاری را که میگویید به صلاح مملکت بوده انجام ندادهاید؟ آیا از جای دیگری منعی برای شما گذاشته بودند؟» این سوال هم البته مانند سوال قبلی بروجردی تقریبا بیپاسخ میماند.
از اینها که بگذریم این اعضای فراکسیون رهروان ولایت یعنی حامیان علی لاریجانی هستند که تاکنون تندترین واکنشها را به سخنان سعید جلیلی داشتهاند. از همه مهمتر اما شاید پاسخ محمدجواد ظریف باشد. شاید بارزترین حرفهای ظریف در کمیسیون برجام و دفاعش در برابر حملات جلیلی به توافق صورت گرفته را بتوان زمانی توصیف کرد که او از انتشار مدارک ورو کردن آن برای مطالعه آنچه در مذاکرات آلماتی که سوغات تیم مذاکرهکننده هستهای جلیلی و یارانش بود، لب به سخن گشود جایی که گفت: «دوستانی که سر و صدا میکنند، بدانند اسناد پیشنهادات آلماتی موجود است.»
وی ادامه میدهد: «قصد پاسخ به دکتر جلیلی را ندارم، زمانیکه ایشان مسئول مذاکرات بودند یکبار هم مصاحبه نکردم چون بحثها را به نفع کشور نمیدانم، با این حال منتقد جدی دوستان بودم.»
ظریف ادامه میدهد: «دوستانی که میگفتند همین توافقها را کرده بودند، پیشنهاد آلماتی دست ماست، اگر میخواهید پخش کنیم. مطالعه کنید، یک جای آن نگفته تحریمها را برمیداریم. دوستان ممکن است برخی فرمایشات را بگویند، بحمدالله، در این دوره اینقدر آزادی هست که هرکسی هرچه میخواهد میگوید.»
وی میگوید: «آیا دوست دارید گروگان نتانیاهو باشید که هی میگویید چرا تحریمها متوقف میشود؟ این سخنانی که میگویید تفسیر به رای است.»
حاصل اکتهای آقا سعید
حالا حتما مهمترین سوال این است که حاصل این همهمه که از پس سخنان سعید جلیلی پدید آمده است چیست؟ آیا به واقع باز یک دوقطبی شکل گرفته که ملاک عضویت در آنها اصلاحطلب و اصولگرا بودن نیست؟
باید به بررسی جایگاه سعید جلیلی در میان اصولگرایان و نگاه مردم به او پرداخت و آنوقت به این تحلیل رسید که آنچه از این پس حاصل خواهد شد چه مولفهها و پیامدهایی در بر خواهد داشت.
سعید جلیلی اگرچه حتما یک چهره اصولگراست اما تا قبل از انتخابات سال 92 او هرگز صاحب اکتهای مهم سیاسی نبوده است. شاید تنها اظهارنظرهای مهم سیاسی او را بتوان در ماجرای وقایع سال 88 یافت. آنجا که او مواضعی را در مورد حوادث آن سال بیان میکند و البته به جهت پست و سمتی که داشته بیشتر آن مواضع را به حساب یک موضع حاکمیتی میتوان گذاشت تا مواضع جناحی. هنگامه انتخابات 92 که فرا میرسید او در یک تصمیم غیر منتظره وارد رقابتی مهم میشود و تازه از همین جاست که اکتهای مهم از دوران سیاستورزی او را میبینیم. آنجا که او به جای نامزد پیشین جبهه پایداری راهی اتاق کار آیتالله مصباح یزدی میشود و پس از یک مذاکره مهم نمازش را به آیتالله اقتدا میکند و تبدیل میشود به کاندیدای مورد حمایت رئیس موسسه امام خمینی(ره). این تازه آغازی است بر فاز جدید زندگی سعید جلیلی. او در مناظرهها به همراه حسن روحانی یک دوقطبی ایجاد میکند تا نتیجه انتخابات 92 چیزی شود که تقریبا هیچ تحلیلگری لااقل تا قبل از خرداد آن را پیشبینی نمیکرد.
از نتیجه انتخابات که بگذریم حاصل آندو قطبی، تغییراتی مهم را در جانشینی نیروهای سیاسی پیریزی کرد که وقتی با ادامه مذاکرات هستهای و نتایج حاصل از آن همراه شد خیلی از مولفههای تعیینکننده را تغییر داد. شاید تصور تحلیلگران این بود که رسیدن موعد انتخابات مجلس و از تبوتاب افتادن ماجراهای توافق هستهای تا اسفند ماه موجب شود که اصولگرایان باز به یکدیگر نزدیک شده و تاریخ مصرف دوقطبی دلاور -دلواپس تمام شود. این گمانه البته ازهم نشینیهای بزرگان اصولگرا برای تهیه لیست انتخاباتی تقویت میشد. اما گویا حالا کمیسیون برجام تاثیر بیشتری از این همنشینیها داشته است.
واقعیت این است که همه اصولگرایان مانند سعید جلیلی فکر نمیکنند این را میتوان به سادگی از متن مذاکرات کمیسیون برجام فهمید. اما آیا همین مولفه برای قضاوت کردن در مورد تاثیر سخنان سعید جلیلی کفایت میکند؟ پاسخ این سوال حتما منفی است.
نکته این است که اگر روزی مردم محمود احمدینژاد را (با وجود همه مخالف خوانیهای رئیسجمهور سابق با جناح اصولگرا) یک اصولگرا میدانستند امروز نیز همان مردم سعید جلیلی را اگر نماد اصولگرایان ندانند حتما او را از شخصیتهای اصلی این جناح میدانند. به یک معنا مردم حتما بخش مهمی از سخنان جلیلی را به حساب اصولگرایان خواهند گذاشت. شاید به همین دلیل هم باشد که ابوترابیفرد، علاالدین بروجردی، علیاکبر ولایتی، علی لاریجانی و دیگرانی مانند آنها این چنین صریح و شفاف از برجام و محمدجواد ظریف دفاع میکنند و ابایی هم ندارند از اینکه سعید جلیلی را مورد سوال قرار دهند، حتی اگر این سوال آنها زینتبخش ویترین رسانههای اصلاحطلب و رقیب باشد.
سعید جلیلی چرا این حرفها را مطرح میکند؟ چرا او این سخنان را زمانی که مقابل حسن روحانی قرار گرفته بود نگفت؟ آیا اگر او همان زمان مثل حالا میگفت که غربیها در برابر امتیازاتی کمتر از سوی ایران قول امتیازاتی بیشتر به او دادهاند مردم باز به حسن روحانی رای میداند و اصولگرایان این چنین انتخابات را واگذار میکردند؟ درست همین جاست که گمانههای فراوانی در مورد علت آن سکوت و این افشاگری جلیلی ذهنها را به خود مشغول میکند. برخی میگویند سعید جلیلی میتوانسته با غرب به مصالحه برسد اما نمیخواسته نماد مصالحه باشد چون او خود را چهره مقاومت نظام میداند. برخی میگویند سعید جلیلی با این حرفهایش میخواهد نام خود را با همین نقشبندی در تاریخ ثبت کند. برخی میگویند سعید جلیلی، کاراکتر مقاومت دارد و اگر حالا این حرفها را نزند پس چه زمانی باید به واگویی خاطرات سالهای مذاکره بپردازد؟ برخی دیگر هم میگویند اکنون او این مسئولیت را حس کرده که باید صحنهای از رقابت سازش- مقاومت را پدید آورد تا شاید این بار مردم رایی متفاوت بدهند و آنهایی بر صدر امور بنشینند که به مقاومت مقابل غرب بیندیشند نه اینکه همچون حسن روحانی بگویند
باید مراقب حرف زدنمان مقابل غرب باشیم.
حرفهای سعید جلیلی حتما میتواند در انتخابات انتهای سال موثر باشد. او خاطره دو سال پیش را زنده کرده است. امروز حتما رجال سیاسی موافق برجام نمیخواهند کسانی در پارلمان بعدی باشند که حیات این توافق را به خطر بیندازند، آنها حتما نمیخواهند کسانی در مجلس باشند که رویه جدید در سیاست خارجی را به تغییر مجبور سازند. آن سوی میدان هم حتما مخالفان برجام از مخالفان رویه جدید سیاست خارجی هستند و بر دوقطبی سازش- مقاومت اصرار خواهند کرد. سعید جلیلی باز صحنه سیاست ایران را تغییر داده است.
حالا میان اصولگرایان زعیم فراوان است و مهم این است که چه کسی پیرو بیشتری خواهد داشت؟
دیدگاه تان را بنویسید