پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

آرمان سلیمی ‌‌/کارشناس مسائل عراق و اقلیم کردستان

 18 دسامبر 2012 را می‌توان روزی غم‌انگیز برای شهروندان عراقی دانست. در این روز جلال طالبانی، رئیس‌جمهوری وقت کشور عراق دچار عارضه سکته مغزی شد و پس از این رخداد، هیچ‌گاه دیگر طالبانی نتوانست با واقعیت ارتباط برقرار کند و برای همیشه از صحنه سیاسی کشور عراق دور ماند. در حقیقت، فارغ از ارزش‌گذاری مطلق بر منش و کنش‌های سیاسی جلال طالبانی، می‌توان در حالت حداقلی این گزاره را مورد تصدیق قرار داد که با پایان حضور سیاسی جلال طالبانی از عرصه سیاسی عراق، عرصه سازش و توافق در میان جناح‌های سیاسی این کشور خُسران بزرگی را به خود دید. در شرایط کنونی نیز که کشور عراق در سطحی کلان از بحران‌ها درگیر شده، خلأ حضور طالبانی بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود. در روزهای پس از مرگ جلال طالبانی که از بدو تولد او را با عنوان «مام جلال» خطاب می‌کردند، تحلیل‌های زیادی در رسانه‌های داخلی عراق، ایران و حتی رسانه‌های عربی و بین‌المللی در وصف جایگاه رئیس‌جمهوری سابق عراق نگاشتند. اکنون این مساله مطرح می‌شود که مام جلال چه ویژگی‌های شخصیتی و چه جایگاهی را در عراق داشت که مرگ او در سوم اکتبر 2017 (11 مهر 1396) چنین بازتابی داشت. اساسا چرا جلال طالبانی حائز اهمیت بود و چرا بسیاری بر این باور هستند که اگر او هنوز در عرصه سیاسی کشور عراق حضور داشت، هیچ‌گاه وضعیت سیاسی و بحران‌های موجود در کشور عراق در مسیر کنونی قرار نمی‌گرفت؟ برای پاسخ‌گویی به این پرسش‌ها ضروری است که نگاهی به دوران حیات سیاسی او داشته باشیم و در ادامه تاثیر و نقش او را در عرصه سیاست کشور عراق مورد واکاوی قرار دهیم.

  چریکی که رئیس‌جمهور شد

جلال طالبانی در ژوئیه 1933 در یکی از روستاهای اطراف شهر کویه - از توابع استان اربیل – به نام کلکان در خانواده‌ای با صبغه‌ای مذهبی دیده به جهان گشود. طالبانی در محیط خانوادگی گرم و صمیمی‌پرورش یافت و از همان ابتدا نمادهایی از هوشمندی و زیرکی را از خود بروز داد و به‌عنوان شخصی جذاب همواره مورد لطف و توجه اطرفیانش بود. شاید جالب توجه‌ترین مساله در زندگی این سال‌های جلال طالبانی اطلاق صفت «مام جلال» به اوست، که همیشه همراه وی بوده است. علت انتخاب صفت «مام جلال» بدین دلیل است که پدر جلال طالبانی برادری به نام جلال داشته است که در عهد شباب فوت می‌شود. قبل از تولد جلال طالبانی، پدرش در خواب، برادرش جلال را می‌بیند که به او یک سیب می‌دهد، سپس برادرش نزد بزرگ روستا می‌رود و او هم در تفسیر می‌گوید که اگر خداوند پسری به او داد باید اسمش را «مام جلال» بگذارد و از این رو بود که پدرش عهد می‌کند اگر فرزندش پسر بود، اسم او را مام جلال بگذارد. این واقعه سبب شد که از همان کودکی تا به امروز جلال طالبانی را با عنوان مام جلال خطاب کنند.  مام جلال در فاصله سال‌های 1940 تا 1948 دوران تحصیل و رفتن به مکتب علم را آغاز کرد و از همان اوایل به‌عنوان دانش‌آموزی زیرک و شاگردی ممتاز که همیشه میل زیادی به سخنرانی و قرار گرفتن در بطن نگاه‌ها داشت، مورد توجه دیگران قرار گرفت. اکثر معلم‌های طالبانی در مقطع ابتدایی طرفدار حزب دموکرات کردستان بودند و تاثیر عمیقی در شکل‌گیری فضای ذهنی طالبانی داشتند. به‌طور کلی طالبانی از همان ابتدا به مشارکت و فعالیت سیاسی- اجتماعی علاقه زیادی داشت و همانند بزرگان در 13 سالگی در قهوه‌خانه‌ها با افراد میانسال به بحث می‌نشست و در همین سن به واسطه معلم‌های خود در سال 1947 به عضویت حزب تازه تأسیس شده پارتی دموکرات کردستان عراق در‌آمد.  طالبانی در سال 1952 وارد دانشکده حقوق بغداد شد و پس از کش‌وقوس زیاد از زندان و سفر به کشورهای مختلف، سرانجام در سال 1959 از دانشکده حقوق فارغ‌التحصیل شد. در این مدت طالبانی در سال 1954 عضو حزب پارتی می‌شود و در سال 1961 به‌عنوان یکی از رهبران اصلی کردهای عراق، همراه با ملامصطفی بارزانی در قیام کردها علیه حکومت‌های مرکزی عراق مشارکت داشت. در سال 1966 از حزب پارتی جدا شد و در ژوئن 1375 در شهر دمشق حزب اتحادیه میهنی کردستان را با همراهی تعدادی از همفکران و همرزمان خود تاسیس کرد. مام جلال در ادامه حیات خود در نیمه دوم دهه 1970 و دهه 1980 نقشی اصلی را در مبارزات سیاسی کردهای عراق علیه رژیم بعث ایفا کرد. در سال 1986 مام جلال در تهران همراه با ادریس بارزانی، برادر متوفی و بزرگ‌تر مسعود بارزانی، رئیس کنونی اقلیم کردستان، جبهه متحد کردستانی را برای مدیریت مبارزات با حکومت صدام سازمان‌دهی کردند. در سال‌های بعد از 1991 و بعد از ایجاد حکومت خودمختار کردها در شمال عراق، همراه با مسعود بارزانی،رهبری سیاسی کردستان عراق را عهده‌دار شد. در سال‌های بعد از سقوط رژیم صدام در 2003، او منصب ریاست‌جمهوری را در سال‌های 2005 تا 24 جولای 2014 عهده‌دار بود. در نهایت این چریک پیر پس از پنج سال خانه‌نشینی در 3 اکتبر 2017 -11 مهر 1396- دیده از جهان فروبست؛ اما اقدامات ارزنده و شخصیت ویژه او در عرصه سیاسی نام او را در تاریخ کشور عراق ماندگار کرد.

   تاثیر جلال طالبانی در صحنه سیاست عراق

جلال طالبانی، دبیرکل حزب اتحادیه میهنی کردستان، بدون‌تردید یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های سیاسی عراق طی چند دهه اخیر بود که همواره در وقایع و رویدادهای معاصر این کشور، نقشی قابل توجه ایفا کرد. طالبانی طی یک قرن اخیر چه در نقش اپوزیسیون دولت مرکزی و چه در نقش یکی از رهبران سیاسی کردستان عراق، در سیر تحولات و وقایع تاریخ معاصر کردستان نقشی انکار ناشدنی داشت. سال‌ها مبارزه سیاسی و حزبی علیه حکومت‌های مختلف عراق و در نهایت رسیدن به منصب ریاست‌جمهوری در 2005 پس از سقوط رژیم بعث از یک طرف و سفرهای ‌بی‌شمار به کشورهای مختلف جهان و متعاقب آن دیدار با رهبران سیاسی مختلف از طرف دیگر، جلال طالبانی را به چهره‌ای خاص در میان رهبران سیاسی خاورمیانه تبدیل کرده است. در واقع می‌توان گفت پرداختن به تحولات سیاسی عراق پس از دهه 1950 تا به امروز بدون توجه به نقش طالبانی ناتمام خواهد بود.  در سال‌های پس از 2003 نیز این رهبر و مبارز سیاسی نقشی غیرقابل انکار را در ایجاد بنیادهای عراق جدید ایفا کرد. مقبولیت او نزد تمامی‌جناح‌ها اعم از عرب سنی و شیعه، ترکمن‌ها، کردها و حتی کشورهای خارجی همانند آمریکا و ایران، مام جلال را به وزنه‌‌ای سنگین در عرصه معادلات سیاسی عراق جدید تبدیل کرد. جلال طالبانی در سال‌های بعد از 2005 در تمامی‌مقاطع حساس در نقش برادر بزرگ‌تر برای تمامی‌جریان‌های سیاسی عراق عمل کرد و در تمامی‌مسائل و بحران‌های ایجاد‌شده طرف‌ها را نسبت به سازش و توافق با یکدیگر اقناع می‌کرد؛ اما در اواخر سال 2012 سکته مغزی به این چریک پیر امان نداد تا همچنان ضامن وحدت و پیشبرد صلح میان جناح‌های سیاسی عراقی باشد. در واقع، با کمای مام جلال در اواخر 2012 عرصه دوستی و توافق میان کردها و اعراب نیز به کما رفت. در شرایط بعد از خانه‌نشین شدن مام جلال دیگر رهبر بزرگی وجود نداشت تا منازعات و کشمکش میان جناح‌های سیاسی عراقی را حل کند. حتی در میان جریان‌های سیاسی کردی نیز این عارضه به‌طوری کاملا محسوس، نمایان بود؛ در سال‌های بعد از مام جلال حزب سیاسی تحت مدیریت او، یعنی حزب اتحادیه میهنی کردستان مسیر انشقاق‌ها و نزاع‌های بنیادینی را در پیش گرفت و حتی در منازعات داخلی اقلیم کردستان، دیگر مام جلالی وجود نداشت تا با استعداد خاص خویش در سیاست میان تمامی‌جناح‌ها توافق ایجاد کند.

 فارغ از این ملاحظات، اکنون نیز مرگ جلال طالبانی در شرایطی اتفاق می‌افتد که تصمیم جناح‌های سیاسی اقلیم کردستان و مسعود بارزانی برای برگزاری همه‌پرسی، وضعیت سیاسی عراق را وارد شرایط بحرانی کرده که نبود شخصیتی بزرگ همچون طالبانی به شکلی جدی احساس می‌شود. به‌طور حتم اگر مام جلال همچنان در عرصه قدرت و سیاست عراق در مقام سیاستمداری زیرک و کارآزموده حاضر بود، هیچ‌گاه اجازه نمی‌داد که کشور عراق وارد چنین بحران بزرگی شود. در این شرایط است که علاوه بر کردها، اعراب و دیگر جریان‌های سیاسی عراقی و حتی قدرت‌های خارجی نیز شاید این آرزو را داشتند که‌ای کاش مام جلال زنده و سلامت می‌بود تا آتش نفاق و سایه جنگ را از سر کشور عراق بر‌می‌داشت و عراق با بحران کنونی

 مواجه نمی‌شد.