پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

سخنرانی 13 اکتبر 2017 دونالد‌ ترامپ را می‌توان به‌عنوان محورهای اصلی سیاستگذاری راهبردی آمریکا در برخورد با ایران دانست.‌ ترامپ در این سخنرانی تلاش کرد تا زمینه‌های «توجیه خصومت» علیه ایران را فراهم آورده و به این ترتیب، جهت‌گیری آینده سیاست خارجی آمریکا را در برخورد با ایران ‌ترسیم نماید. رویکرد دونالد‌ ترامپ در 13 اکتبر را می‌توان تکرار بسیاری از مواضع نامبرده در دوران‌های تاریخی گذشته دانست.  شاید مشابهت بسیار زیادی بین رویکرد‌ ترامپ در اجلاسیه سالانه مجمع عمومی ملل متحد با رویکرد ارائه‌شده در تبیین استراتژی آمریکا در برخورد با ایران وجود داشته باشد. به هر ترتیب‌ ترامپ تلاش کرد تا الگوی ایران‌ستیزی را به‌عنوان محور اصلی سیاست‌های منطقه‌ای و راهبردی آمریکا تبیین و تفسیر کند. سفر رکس تیلرسون، وزیر امورخارجه آمریکا به عربستان و قطر را باید به‌عنوان بخش تکمیلی رویکرد‌ ترامپ در ارتباط با ایران و کشورهای منطقه‌ای دانست.

1. محورهای اصلی سخنان‌ ترامپ در برخورد با ایران

سخنرانی‌ ترامپ در شرایطی انجام گرفت که چند ساعت قبل از آن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در معرض تحریم‌های اقتصادی سازمان‌یافته قرار گرفت. وزارت خزانه‌داری آمریکا در 13 اکتبر 2017 قانون کاتسا را در معرض اجرا قرار داد. چنین اقدامی‌ را باید به‌عنوان بخشی از سیاست راهبردی ایالات متحده برای محدودسازی قدرت، اعتبار و اثربخشی ایران در محیط منطقه‌ای دانست.‌ ترامپ تلاش دارد تا از طریق «سیاست تهدید» زمینه محدودیت‌های اقتصادی جدیدی را علیه ایران به‌وجود آورد. محورهای اصلی دیپلماسی اجبار و سیاست تهدید دونالد‌ ترامپ در برخورد با ایران را موضوعات مختلفی به‌ویژه تحریم‌های اقتصادی جدید و محدودیت‌های منطقه‌ای تشکیل می‌دهد.‌ ترامپ به این موضوع اشاره داشت که دولت آمریکا پایبندی ایران به برنامه جامع اقدام مشترک را تایید نمی‌کند. بیان چنین رویکردی به‌مفهوم آن است که آمریکا از الگوی «فرار به جلو» برای متهم‌سازی ایران استفاده می‌کند. کشوری همانند ایالات متحده که از سازوکارهای قدرت و اعمال محدودیت علیه سایر کشورها برخوردار است، طبیعی است که تمایلی به پذیرش قواعد بین‌المللی ندارد.

تمامی ‌نظریه‌پردازان موضوعات راهبردی آمریکا به این مساله اشاره داشته‌اند که واحدهای سیاسی به‌جای پذیرش قواعد بین‌المللی، می‌بایست به منافع و ضرورت‌های راهبردی خود توجه داشته باشند. به همین دلیل است که‌ ترامپ ایران را به‌عنوان کشوری معرفی کرد که بخشی از متن و روح حاکم بر برجام را مورد پذیرش قرار نداده است. بیان چنین ادبیاتی به‌مفهوم بهره‌گیری از سیاست اجبار و تنظیم قواعد جدید علیه جمهوری اسلامی محسوب می‌شود.

بررسی الگوهای رفتاری آمریکا از سال 2016 یعنی دوران ریاست‌جمهوری باراک اوباما تا 13 اکتبر 2017 یعنی زمان سخنرانی دونالد‌ ترامپ علیه ایران مبتنی بر محدودیت‌های تاکتیکی و راهبردی بوده است. واقعیت‌های موجود بیانگر آن است که از دسامبر 2016 تا ‌آگوست 2017 طیف گسترده‌ای از تهدیداتی علیه ایران شکل گرفته که می‌تواند زمینه‌های لازم برای افول تدریجی برجام را فراهم سازد. در این دوران تحریم‌های اقتصادی آمریکا و تهدیدات کارگزاران اجرایی و راهبردی ایالات متحده در ارتباط با ایران افزایش یافته است.

رویکرد محوری‌ ترامپ را می‌توان در مقابله با ابزارها و نهادهای قدرت ایران مورد ارزیابی قرار داد. تحریم اقتصادی به‌منزله تلاشی برای محدودسازی قدرت ابزاری جمهوری اسلامی محسوب می‌شود. در حالی‌که اجرای «قانون کاتسا» و سخنرانی دونالد‌ ترامپ را باید نمادی از سازوکارهایی دانست که زیرساخت‌های لازم برای مقابله هوشمند و فراگیر با اهداف امنیتی و فرآیندهای سیاست خارجی ایران را امکان‌پذیر می‌سازد.

2. ادراک جامعه ایرانی

 ترامپ در فرآیند سخنرانی خود از مفاهیمی ‌بهره گرفت که ایران را به‌عنوان نمادی از «تروریسم» معرفی می‌کرد. تروریسم را باید به‌عنوان مفهومی ‌دانست که کشورها می‌توانند با استناد به آن زمینه توجیه خصومت علیه سایر کشورها را فراهم آورند. در حالی‌که واقعیت‌های سیاست خارجی و الگوی رفتاری ایران به‌گونه‌ای است که همواره در معرض شدیدترین اقدامات گروه‌های تروریستی قرار داشته و برای امنیت‌سازی خود از سازوکارهای رویارویی با تروریسم داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی بهره گرفته است.

رویکرد ایران در ارتباط با تروریسم ماهیت عام‌گرایانه دارد. بنابراین جمهوری اسلامی نه‌تنها از سازوکارهای کنش تروریستی برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی خود بهره نمی‌گیرند، بلکه در سال‌های گذشته به‌عنوان محور اصلی جبهه مقابله با تروریسم همانند داعش و القاعده ایفای نقش کرده است. نقش ایران در محیط منطقه‌ای همواره مورد ستایش شهروندانی قرار گرفته که در معرض تهدید امنیتی و کنش تروریستی بوده‌اند. به همین دلیل است که بهره‌گیری‌ ترامپ از چنین مفاهیمی ‌به‌ عنوان نمادی از خصومت و تضادهای هیستریک‌ ترامپ علیه ایران محسوب می‌شود.

موضوع دیگری که زمینه‌های واکنش جامعه ایران نسبت به دونالد‌ ترامپ را به‌وجود آورد، بهره‌گیری از مفهوم جعلی درباره  «خلیج‌‌‌فارس» بوده است. لازم به توضیح است که بیان چنین مفهومی ‌با پروتکل وزارت امورخارجه آمریکا در مورد خلیج‌فارس مغایرت دارد. وزارت‌خارجه آمریکا در تمامی ‌ادبیات و گزاره‌های سیاسی رسمی خود از واژه تثبیت‌شده «خلیج‌فارس» بهره گرفته و این مفهوم را در ادبیات دیپلماتیک خود نهادینه کرده است.

بیان چنین مفاهیمی ‌از سوی دونالد‌ ترامپ را باید به‌مثابه نمادی از واکنش خصمانه زمامداری دانست که تمایلی به اتخاذ سازوکارهای کنش سازنده در ارتباط با ایران ندارد. سخنرانی دونالد‌ ترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل را می‌توان به‌عنوان نمادی از تهدیدات هشداردهنده‌ای دانست که به‌گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر انعکاس سیاست‌های آمریکا در برخورد با ایران و برجام خواهد بود. در حالی‌که وزیر امور خارجه ایران در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل به این موضوع اشاره دارد که ایالات متحده مواد 26، 28 و 29 برنامه جامع اقدام مشترک را نقض کرده است. هریک از رویکردهای در‌هم‌تنیده یاد‌شده را باید به‌عنوان بخشی از سازوکارها و فرآیندی دانست که زمینه افزایش تضادهای سیاسی و راهبردی ایران و ایالات متحده را امکان‌پذیر می‌سازد. بخشی از سازوکارهای مربوط به سیاست کارگزاران اجرایی آمریکا به‌ویژه سخنرانی 13 اکتبر 2017 دونالد‌ ترامپ در راستای بی‌اعتبارسازی برجام نزد نهادهای بین‌المللی و کشورهای جهان است. گزارش رکس تیلرسون، وزیر امورخارجه آمریکا در ارتباط با سیاست‌های منطقه‌ای ایران را باید به‌عنوان بخشی از سازوکارهایی دانست که زیرساخت‌ها و زمینه‌های تهدید بالقوه علیه جمهوری اسلامی را به‌وجود آورده است. طبیعی است که بهره‌گیری از الگوهایی همانند تهدید، بلوف و افزایش ریسک را می‌توان در زمره سازوکارهایی دانست که محدودیت‌های بیشتری را علیه ایران ایجاد خواهد کرد. تحریم‌های جدید علیه ایران درباره موضوعات موشکی و روندهایی است که از آن به‌عنوان نقش ایران در حمایت از تروریسم نام برده می‌شود. هر یک از این اقدامات دارای ریشه‌های تاریخی خاص خود بوده و زمینه‌های لازم برای ایجاد محدودیت علیه ایران در گذشته را به‌وجود آورده است.

3. واکنش جامعه‌ ایرانی

جامعه‌ ایرانی دارای رویکرد احساسی بوده و بسیاری از الگوهای رفتار سیاسی بازیگران منطقه‌ای را براساس همکاری‌های سازنده و همبستگی مشارکت‌آمیز تبیین می‌کنند. در شرایطی که برنامه جامع اقدام مشترک از سوی زمامداران ایرانی به‌عنوان نماد بازی برد‌ـ برد و دیپلماسی سازنده مطرح شد، طیف گسترده‌ای از شهروندان ایرانی در خیابان‌ها حضور پیدا کرده و نسبت به آینده همکاری‌های سیاسی ایران و آمریکا ابراز شادمانی کردند.  در حالی‌که واقعیت‌های مربوط به دیپلماسی هسته‌ای و نگرش آمریکا نسبت به ایران با ادراک جامعه‌ ایرانی متفاوت بوده است. چنین تفاوتی زمانی خود را نشان داد که دونالد‌ ترامپ از ادبیات تهاجمی‌ بهره گرفته و به این ترتیب واقعیت نهفته سیاست قدرت در برخورد با جامعه‌ای که دارای الگوی کنش مبتنی بر حسن نیت و همکاری سازنده هستند را درک کردند. در چنین شرایطی، جامعه ایرانی نه‌تنها نسبت به ادبیات دونالد‌ ترامپ در برخورد با جامعه و زمامداران ایرانی، بلکه با سیاست‌های آمریکا در مورد امنیت، اقتصاد و نقش منطقه‌ای خود‌ تردید دارند.

نتیجه

ادبیات و سیاست‌ ترامپ، واقعیت‌های الگوی قدرت و فرادستی ایالات متحده در برخورد با کشوری همانند ایران که دارای رویکرد دفاعی و سیاست‌های همکاری‌جویانه است را آشکار کرده است. چنین فرآیندی را باید به‌مفهوم ظهور فرآیند جدیدی دانست که می‌توان از آن به‌عنوان دوران بی‌اعتمادی فراگیر نسبت به سیاست‌های آمریکا نام برد. سیاست‌هایی که می‌تواند چالش‌های اقتصادی بیشتری برای شهروندان ایرانی به‌وجود آورد. سیاست تحریم و ادبیات خصمانه دونالد‌ ترامپ علیه ایران را باید نشانه‌ای برای واکنش متقابل شهروندان ایرانی نسبت به الگوهای فرادستی و سیاست تهدید آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی ایران دانست.