رامتین‌رضایی در مثلث نوشت:

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

پس از کش‌و‌قوس‌ها و مخالفت‌های جدی رئیس‌جمهور آمریکا با برنامه جامع اقدام مشترک موسوم به برجام‌، سرانجام وی ادامه تعلیق تحریم‌های هسته‌ای علیه ایران به موجب توافق برجام‌ را امضا و تایید کرد. اما این به معنای تمایل‌داشتن یا موافق‌بودن واشنگتن با توافق هسته‌ای میان ایران و گروه موسوم به ‌5+1 نیست. دونالد‌ ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا ادامه حضور این کشور در توافق جامع هسته‌ای با ایران را به چهار شرط عمده مشروط کرد که مورد اعتراض طرف ایرانی قرار گرفت.

 به باور کارشناسان و مقامات دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران، شرایط طرح‌شده از سوی آمریکا خارج از توافقات صورت‌گرفته در این معا‌هده و فراتر از تعهدات ایران به شمار رفته و در‌نتیجه برخلاف تعهدات طرف آمریکایی به شمار می‌رود. سایر اعضای گروه 1+5 نیز بر مجزا‌بودن برنامه‌های موشکی از توافق برجام‌ تاکید داشته‌اند. اما به‌راستی اهداف دولت جدید آمریکا و بعضا متحد‌ین منطقه‌ای این کشور از تحت فشار قرار‌دادن برجام‌ و مضر‌دانستن این توافق با ایران چیست؟ آن هم در شرایطی که بسیاری از کشورهای اروپایی این توافق را دستا‌وردی بزرگ می‌دانند که می‌تواند ایران را به ادعای آنها از حرکت به سمت میلیتاریسم‌ هسته‌ای باز دارد. این موضوع از زوایای مختلفی قابل بررسی و تحلیل است که در این نوشتار اجما‌لا به دو مورد از آنها پرداخته خواهد شد.ابتدا لازم و ضروری است که ضدیت با بر‌جام از جنبه تحلیل گفتمانی مورد توجه و بحث قرار گیرد. تحلیل گفتمان و در نظر‌گرفتن محرک‌های فرهنگی و احساسی کمتر در محاسبات و واکاوی‌های تحولات مورد توجه قرار گرفته‌اند. با اندکی تامل و دقت نسبت به مواضع نو‌محافظه‌کاران و شخص‌ ترامپ‌ و طرفداران وی، می‌توان کنش احساسی ‌یا گفتمان فرهنگی آنها را نسبت به توافق هسته‌ای با ایران ردیابی کرد. نومحافظه‌کاران خصوصا طیف افراطی آنها که رئیس‌جمهور فعلی را نیز در‌بر ‌می‌گیرد، برجام‌ را ضربه‌ای به‌ غرور و عزت‌نفس آمریکاییان دانسته و آن را موجب تنزل جایگاه و پرستیژ‌ این کشور نزد متحد‌ین بالقوه خود در منطقه می‌دانند. ضمن اینکه از دید آنها بر‌جام می‌تواند جایگاه ایران را در منطقه ارتقا بخشیده و متحد‌ین آمریکا خصوصا اسرائیل را در موضع ضعف قرار دهد. تندروهای آمریکایی بر‌جام را عاملی جهت افول سیاسی آمریکا در سطح جهانی و منطقه‌ای می‌دانند. این در حالی‌ است‌ که دموکرات‌ها و طرفداران میانه‌روی بر‌جام در کنگره اساسا چنین گفتمانی را در پیش نگرفته و آن را یک موفقیت برای دیپلماسی آمریکا تلقی می‌کنند. بنابراین و از منظر گفتمانی مخالفت و فشار بر این توافق از سوی نومحافظه‌کاران ساکن در کاخ سفید کاملا طبیعی به نظر می‌رسد. به لحاظ سوابق تاریخی خصوصا پس از پایان جنگ‌سرد، ایالات متحده آمریکا هر‌گاه در صحنه سیاسی یا اقتصادی خود را مورد بی‌توجهی می‌بیند، مواضع سرسختانه و تندی را اتخاذ می‌کند. اما از جنبه تاکتیکی‌ نیز این فشارها بر برجام‌ می‌تواند قابل توجه باشد؛ اساسا محافظه‌کاران جدید و جمهوریخواهان تمایل بسیار بیشتری نسبت به تقابل و رقابت در حوزه‌های نظامی و سخت‌افزاری دارند. نکته‌ای که باید در‌خصوص آن به تامل بیشتری پرداخت این است که هدف از افزایش فشار بر کشورهای مخالف آمریکا نه صرفا وادار‌‌‌کردن آنها به تغییر رفتار‌ یا کوتاه‌آمدن از مواضع خود، بلکه در بسیاری از موارد افزایش هزینه‌های نظامی آنها و نیز کشاندن آنها به تقابل‌های سخت‌افزارانه و پر‌خطر است که می‌تواند بار سنگین اقتصادی را بر دوش رقبا یا دشمنان آمریکا قرار دهد. وجود یک تهدید بزرگ جهت شکل‌دادن به افکار‌عمومی داخلی و بین‌المللی به سود آمریکا همیشه مطلوب این کشور بوده و بالاخص در دورانی که جمهوریخواهان و نو‌محافظه‌کاران زمام امور را در دست دارند بسیار مورد توجه قرار می‌گیرد. تجربیات تاریخی پس از دوران جنگ‌سرد نشان می‌دهد ‌کشورهایی که از سوی آمریکا تحت فشار و تحریم قرار گرفته‌اند در عمل تمایل بیشتری به افزایش هزینه‌ها و توانایی‌های نظامی و سخت‌افزاری نشان داده‌اند. این تاکتیک در‌مورد شوروی پیشین به فروپاشی آن انجامید و نسبت به دولت‌هایی مانند لیبی در دوران رژیم گذشته و کره‌شمالی فعلی به مذاکره و تغییر مواضع انجامید. البته در‌مورد ایران این هوشمندی نسبت به سیاست‌های آمریکا وجود دارد. بنابراین به نظر می‌رسد که رئیس‌جمهور آمریکا از ارائه شروط بر تداوم برجام‌ دو هدف عمده را پیگیری می‌کند که عبارتند از:‌ ترمیم غرور ملی و پر‌ستیژ آمریکایی در چارچوب گفتمان عزت‌نفس و نیز افزایش‌دادن هزینه‌های نظامی و سخت‌افزاری ایران از طریق تحت فشار قرار‌دادن و تهدید فزاینده برنامه هسته‌ای و موشکی این کشور. در‌همین‌راستا فروش تسلیحات به هم‌پیمانان منطقه‌ای که همواره در دستورکار سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا قرار داشته از‌جمله ابزارهای افزایش رقابت تسلیحا‌تی و هزینه‌های نظامی به شمار می‌رود. بنابراین می‌توان گفت که فشارهای آمریکا بر برجام‌ و طرح شروط اخیر جهت تداوم آن از سوی رئیس‌جمهور این کشور علاوه بر اهداف یاد‌شده اصلی، اهداف فرعی دیگری را نیز دنبال می‌کند. به‌عنوان مثال آمریکا تمایل زیادی دارد که ایران در اثر فشار‌های وارده از سوی آمریکا خود از برجام‌ خارج شده و در نتیجه آمریکا تحریم‌های هسته‌ای در چارچوب شورای امنیت را مجددا از سر گیرد. از سوی دیگر به زعم آمریکا افزایش هزینه‌های نظامی ایران که ممکن است با خود فرسایش اقتصادی را نیز به‌دنبال آورد، می‌تواند به‌عنوان یک آلترناتیو‌ برای آمریکا جهت تغییر راهبرد منطقه‌ای ایران و کاهش نفوذ این کشور در منطقه و کشورهایی نظیر سوریه، عراق، یمن و بحر‌ین تلقی ‌شود. در‌نهایت به نظر می‌رسد که برخلاف سیاست‌های اعلانی، حرکت کشورها خصوصا رقبا یا دشمنان آمریکا به سمت میلیتاریسم‌ و سیاست‌های سخت‌افزارانه بیشتر مطلوب این دولت و بخشی از گفتمان حاکم بر سیاست ‌خارجی آن باشد. در سال‌های گذشته تلاش آمریکا جهت وارد‌کردن چین به نظامیگری با هدف کاهش توان و بنیه اقتصادی این کشور و نیز اخیرا کشاندن ژاپن و کره‌جنوبی به عرصه میلیتاریسم‌ به‌خوبی مشهود بوده است.

 بنابر‌این تحلیل، افزایش فشارها، تهدیدات‌ یا مشروط‌سازی‌ها بیش از آنکه هدف تغییر سیاست سخت‌افزارانه از سوی رقبای آمریکا را دنبال کند، در پی افزایش هزینه‌های نظامی بر دوش رقبای این کشور است. در‌همین‌راستا جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی لازم است که ضمن نشان‌دادن پایبندی خود به برجام‌، روابط خود با دیگر اعضای 1+5 را گسترش داده و حتی‌الامکان تنش‌های خود با کشورهای منطقه را کاهش دهد.