دکتر ابراهیم یزدی دبیرکل حزب نهضت آزادی ایران، پس از تحمل بیماری طولانی مدت در ازمیر ترکیه درگذشت. او به روایت ارگان حزبی در سال ۱۳۴۸ در تاسیس انجمن اسلامی پزشکان آمریکا و کانادا مشارکت کرد.

لیبرال پشیمان
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

/حامد حسینی/

دکتر ابراهیم یزدی دبیرکل حزب نهضت آزادی ایران، پس از تحمل بیماری طولانی مدت در ازمیر ترکیه درگذشت. او به روایت ارگان حزبی در سال ۱۳۴۸ در تاسیس انجمن اسلامی پزشکان آمریکا و کانادا مشارکت کرد. در دوران اقامت امام خمینی(ره) در نوفل لوشاتو، همراه ایشان بود و پس از پیروزی انقلاب، به همراه امام به ایران بازگشت. در بهمن ۱۳۵۷، به دستور امام‌(ره) به عضویت شورای انقلاب اسلامی درآمد. با آغاز به کار دولت موقت به سمت معاون نخست‌وزیر در امور انقلاب برگزیده شد و پس از فتح لانه جاسوسی، همراه با دیگر اعضای دولت موقت، استعفا داد. او پس از درگذشت مهندس بازرگان، دبیرکلی نهضت آزادی را برعهده گرفت و در تلاش بود با همنوایی با جریان اصلاحات به اهداف اعلامی ‌مدنظر حزب برسد.

 

«تهران، خیابان ولیعصر(عج)، کوچه تورج، شماره 21» محل سکونت دکتر ابراهیم یزدی بود؛ منزلی که در چند دهه گذشته مهم‌ترین ساختمان جلسات سیاسی هواداران و نیروهای سیاسی حزب نهضت آزادی بود. ابراهیم یزدی یکی از آخرین اعضای حلقه رهبران و فعالان اولیه حزب نهضت آزادی پس از تحمل سال‌های طولانی محنت و رنج بیماری در ترکیه درگذشت.

زندگی‌نامه ابراهیم یزدی به روایت سایت نهضت آزادی این‌گونه است: «در ۲ مهرماه ۱۳۱۰، در شهر قزوین و در یک خانواده مذهبی متولد شد. در سال ۱۳۱۶ همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد و تحصیلات ابتدایی را در دبستان‌های مولوی (بازارچه معیر) و ادب (پشت مسجد سپه‌سالار)، و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان دارالفنون به اتمام رساند. وی در سال ۱۳۲۲ از دانشکده داروسازی دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد. در سال ۱۳۴۸ در تاسیس انجمن اسلامی پزشکان آمریکا و کانادا مشارکت کرد. در دوران اقامت امام خمینی‌(ره) در نوفل لوشاتو، همراه ایشان بود و پس از پیروزی انقلاب، به همراه امام به ایران بازگشت. در بهمن ۱۳۵۷، به دستور امام (ره) به عضویت شورای انقلاب اسلامی درآمد. با آغاز به کار دولت موقت به سمت معاون نخست‌وزیر در امور انقلاب برگزیده شد. وی برای مدتی به‌عنوان سرپرست موسسه کیهان منصوب شد و پس از استعفای کریم سنجانی از وزارت امور خارجه، به‌عنوان وزیر امور‌خارجه دولت موقت معرفی شد. پس از فتح لانه جاسوسی، همراه با دیگر اعضای دولت موقت، استعفا داد و در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی به نمایندگی از مردم تهران انتخاب شد. در مجلس عضو کمیسیون‌های تحقیق، امور خارجه، بهداشت و درمان و بازرگانی خارجی بود.

  در صف انقلابی‌ها

در مهرماه 1357 که صحبت از هجرت امام (ره) پیش آمد، او نیز از جمله همراهان و مشاوران امام در نوفل‌لوشاتو بود که با بازگشت امام خمینی‌(ره) به ایران در 12 بهمن 1357، همراه ایشان وارد کشور شد. برخی معتقدند که یزدی ایده دولت موقت و شورای انقلاب را طرح می‌کند. یزدی همچنین به همراه مرحوم حسن حبیبی و آیت‌الله موسوی‌خوئینی‌ها از طرف امام خمینی به سوالات خبرنگاران در چارچوب مواضع کلی رهبری انقلاب پاسخ می‌دهند. در بهمن ۱۳۵۷، او به دستور امام خمینی‌(ره) به عضویت شورای انقلاب اسلامی ایران درآمد و بازپرس دادگاه انقلاب در زمان محاکمه ژنرال‌های ارتش شاهنشاهی ایران شد. ابراهیم یزدی پس از انقلاب شرایط را برای ارتقای حزب نیز مناسب می‌دید، به نحوی که اظهار داشت: «بعد از انقلاب تلاش شد که نهضت آزادی ساختار حزبی پیدا کند. کنگره تشکیل دادیم. عضوگیری کردیم، برای تربیت کادر‌ها کلاس گذاشتیم. دفتر سیاسی ایجاد شد، مبانی جهان‌بینی و ایدئولوژی و دیدگاه‌های اقتصادی تدوین شدند. همه این کار‌ها را کردیم. اما هنگامی ‌که به تدریج به حزب تبدیل می‌شدیم، پر و بال ما بسته شده بود.» اما دیری نپایید که او به همراه حزبش، یعنی نهضت آزادی از اصول و مبانی انقلاب زاویه گرفتند و ایدئولوژی مغایر با آرمان‌های نظام را برای خود‌ ترسیم کردند.

  مبارزه با نفوذی‌ها

دکتر ابراهیم یزدی از معدود سیاستمدارانی است که به صورت جدی نسبت به مقوله نفوذ نیروهای جاسوسی موساد هشدار داده است؛ برخی معتقدند این نگرش در اثر ارتباطات دوستانه شهید چمران با وی و آگاهی از صدمات نیروهای نفوذی در لبنان به نیروهای مقاومت بوده است.

ابراهیم یزدی در گفت‌وگو با مجله «اندیشه پویا» نمونه‌ای از نقش‌آفرینی‌های موساد در تحولات ابتدای انقلاب را این‌گونه تشریح می‌کند: «عوامل اسرائیل در رویدادهای بعد از انقلاب، از جمله در کردستان، نقش جدی دارند. بروید شبکه آن را شناسایی کنید و اولین قدم مطالعه پرونده موساد در ساواک است. توضیح دادم که شاه از یک تاریخ معین به ساواک دستور داده بود که فعالیت موساد را، بدون آنکه مزاحم آنها بشوند، زیر نظر بگیرند و گزارش تهیه کنند. ساواک اطلاعات مکتوب جالبی از فعالیت موساد در ایران جمع‌آوری کرده بود. بنابراین مطالعه این پرونده برای شروع به کار ضروری بود. بعد از آنکه با تصویب شورای انقلاب مسئولیت ساختمان و مرکز اسناد ساواک از دولت موقت گرفته شد و زیر نظر یکی از اعضای شورا قرار گرفت، مسئول جدیدی گمارده شد. اما او با این گروه همکاری نمی‌کرد و آنها را راه نمی‌داد. اما نمی‌دانم چگونه آنها بالاخره به پرونده‌ها دسترسی پیدا کردند. از جمله اسامی ‌هیات مرکزی شبکه موساد در ایران را به دست آورند. بعد از پیگیری‌هایی که کردند، متوجه شدند که تمام اعضای مرکزی موساد، بعد از انقلاب ایران را ترک کرده‌اند. از این گروه تنها یک نفر در ایران مانده بود که مسئولیت او یارگیری از میان ایرانیان برای همکاری با موساد بود.»

  هشدار وقوع جنگ

تحرکات عراق برای حمله به ایران از زمان حضور دکتر ابراهیم یزدی در پست وزارت ‌خارجه آغاز شد؛ او اظهار داشت: «دولت موقت از اسفند ۱۳۵۷ حمله عراق را پیش‌بینی‌ کرده بود و تلاش آنها پیشگیری‌ از بُعد دیپلماتیک بود نه نظامی. ما موافق دخالت ارتش و اعزام نیروی نظامی به مرز نبودیم. به آقای مهندس بازرگان گفتم ارتش ایران از انقلاب شکست ‌خورده، هنوز هم تصفیه نشده است. ما نمی‌دانیم در ارتش چه خبر است. اگر شما به ارتش مأموریت دهید به کردستان برود، چه‌بسا در یک جنگ با عراق پیروز شود، اما به‌عنوان ارتش جمهوری اسلامی بیاید و مدعی انقلاب شود. ارتش به انقلاب تسلیم شده بود، اما هنوز نیروی قابل اعتمادی نبود. علاوه بر آن نگاهی که برخی‌ها به ارتش داشتند، بسیار مسموم و خطرناک بود. آقای غرضی فرماندهان ارتش را زندانی و خلع درجه کرد. ما چطور می‌توانستیم با این ارتش در مرز‌های‌مان مانور دهیم، درحالی‌که دولت مرکزی هیچ قدرتی آنجا نداشت؟» در شهریور ۱۳۵۸، دکتر ابراهیم یزدی در حاشیه اجلاس سران جنبش عدم تعهد در‌ هاوانا، پایتخت کوبا، با صدام حسین و سعدون حمادی، همتای عراقی خود دیدار و گفت‌وگو کرد که در آن به موضوع دخالت عراق در ناآرامی‌های کردستان و خوزستان پرداخت. هرچند این رایزنی‌ها نتیجه‌ای در برنداشت. از سوی دیگر دولت موقت با تعلیق قرارداد خرید 160 فروند هواپیمای اف16، یازده فروند فانتوم4-ای، هفت فروند هواپیمای آواکس، 25 فروند بالگرد کبرا، هزار فروند موشک ضد رادار، 516 موشک هوا به هوای اسپارو، 186 فروند موشک هوا به هوای ساید ویندر، 10هزار فروند موشک سبک قابل حمل از آمریکا، چهار فروند کشتی جنگی بزرگ اژدرافکن و شش فروند زیردریایی از آلمان فدرال، سی فروند بالگرد از ایتالیا، 175 فروند موشک ضدرادار و 1200 دستگاه تانک و دو فروند کشتی دفاعی ازانگلستان و... لطمه بزرگی به ارتش ایران زد.

  استعفا؛ خروج از حاکمیت

«گروگانگیری، تصمیم دولت موقت به استعفا را جلو انداخت» ابراهیم یزدی تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران از سوی دانشجویان را فقط یک کاتالیزگر برای خروج از حاکمیت می‌داند و پیرامون علل استعفای دولت موقت اظهار داشت: «از حدود خرداد 13۵۸ استعفای دولت موقت در شورای انقلاب مطرح شده بود. علت اصلی، وجود دو نهاد شورای انقلاب و دولت موقت بود. در برنامه سیاسی که تدوین کرده بودم و به تصویب امام رسیده بود، شورای انقلاب به‌عنوان مجلس مقننه موقت و دولت به‌عنوان قوه مجریه موقت پیش‌بینی شده بود. اما در شرایط ویژه پس از انقلاب و نقش روحانیان در فرآیند آن، شورای انقلاب برای خودشان  نقش قوه مقننه را قائل نبود بلکه در تمام امور اجرایی نیز دخالت می‌کرد.این دوگانگی در مدیریت بلافاصله از همان روزهای اول پس از پیروزی انقلاب تاثیر منفی خود را نشان داد. بنابراین چندین بار مهندس بازرگان آمادگی خود را برای استعفا هم در شورای انقلاب و هم با امام مطرح کرد. اما هر بار به دلایلی مسکوت می‌ماند. راه‌حل این بود که دولت و شورای انقلاب در هم ادغام شوند و یک نهاد، مدیریت را به عهده بگیرد. حدود یک ماه قبل از گروگانگیری به اتفاق مهندس بازرگان در جلسه شورای انقلاب شرکت کردیم و پیشنهاد خود را ارائه دادیم که تقریبا به اتفاق آرا تصویب شد و امام هم آن را تایید کردند اما بحث درباره یک موضوع ادامه داشت که آیا همه وزیران باید عضو شورا باشند و نیز آیا همه اعضای شورای انقلاب مسئولیت وزارتخانه‌ای را داشته باشند یا خیر. تعداد اعضای شورای انقلاب ۱۵ نفر بود درحالی که تعداد وزیران بیش از ۲۰ نفر بودند. این موضوع در دستور بحث شورای انقلاب بود که سفر شاه به آمریکا و دعوت ما به الجزایر و سپس گروگانگیری پیش آمد.»

  تردید در استمرار جنگ

نهضت آزادی پس از فتح خرمشهر با سیاست ادامه جنگ موافق نبود و در بیانیه‌ای با عنوان «پایان عادلانه جنگ بی‌پایان» آن را نامشروع و غیر‌عملی توصیف کرد.در همین راستا ابراهیم یزدی اظهار داشت: «ما تا فتح خرمشهر با تمام قوا از جنگ حمایت کردیم، اما بعد از فتح خرمشهر، معتقد بودیم که جنگ باید تمام شود. آقای[امام] خمینی هم همین نظر را داشت. در یکی از یادداشت‌ها این را گفته‌ایم. در مجلس با آقای هاشمی صحبت کردیم. آقای هاشمی گفت، آقای[امام] خمینی هم نظرش همین است. گفتیم خب الحمدلله خیال‌ ما راحت است. باید دید چه کسانی رفتند و نظر آقا را برگرداندند. این مساله تاریخی است. نهضت آزادی ۶۳ سند درباره جنگ دارد که در همه آنها دو موضوع را از هم تفکیک کرده‌ایم؛ یکی مخالفت‌مان با ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر است و دیگری حمایت بی‌دریغ از رزمندگان که با تمام قدرت‌شان به جنگ رفتند. ما از فداکاری‌های‌شان تجلیل کردیم و ارج نهادیم و برای آنها هم ارزش قائل هستیم.» این روند حمله به نیروهای نظامی در بیانیه‌های بعدی نهضت آزادی استمرار داشت و در اغلب بیانیه‌ها و مکتوبات نهضت آزادی در طول جنگ تحمیلی، به بی‌اعتمادی مردم نسبت به نظام جمهوری اسلامی و مسئولان دامن زده می‌شد و از سوی دیگر دشمنان کشور از آن استفاده می‌کردند به نحوی که در یکی از جلسات سازمان ملل متحد، طارق عزیز وزیر امور خارجه وقت عراق، پشت ‌تریبون قرار گرفت تا در اثبات ادعای رژیم بغداد مبنی بر جنگ‌طلبی ایران و صلح‌طلبی صدام، دلیل و برهان اقامه کند. وی در این سخنرانی در اثبات ادعاهای صدام، بار‌ها به جزواتی اشاره کرد که وی آنها را مواضع گروه‌های صلح طلب داخل ایران می‌نامید. این جزوات همان‌گونه که وزیر خارجه وقت عراق به حاضرین نشان داد، اعلامیه‌ها و نوشته‌های نهضت آزادی بود. عنوان یکی از این جزوات عبارت بود از: «پایان عادلانه جنگ ‌بی‌پایان». نهضت آزادی در این جزوه که طارق عزیز با خوشحالی فراوان به آن استناد می‌کرد، شعار ملت ایران یعنی «جنگ جنگ تا رفع فتنه» را ناشی از افکار مارکسیستی خوانده بود.

  نامه چپ‌های دهه شصت

چپ‌های خط ‌امامی ‌با جریان مهدی هاشمی در بیت آیت‌الله منتظری و حزب نهضت آزادی ایران مخالفت‌های جدی داشتند؛ آنان با چنین رویکردی هرگونه نزدیکی به این دو جریان را به مثابه مخالفت با ولایت فقیه تلقی می‌کردند. در آستانه انتخابات مجلس سوم، حضرت امام‌‌(ره) در پاسخ به نامه محتشمی‌پور، وزیر وقت کشور که از ایشان برای مسأله صلاحیت این مجموعه نظر خواسته بود، حکم به ارتداد نهضت آزادی‌ها دادند. امام خمینی‌(ره) درباره این حزب گفته بودند: «نهضت اسلامی و افراد آن از اسلام اطلاعی ندارند و با فقه اسلامی آشنا نیستند... نتیجه آنکه نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بی‌اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند می‌گردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند.» پس از این ماجرا نهضت آزادی علنا از سپهر سیاسی کشور کنار گذاشته شد و با انتشار بیانیه‌ای مواضع خود را اعلام می‌کردند.

  بخشش حکم شلاق!

پس از مدتی ابراهیم یزدی بر اصالت‌نامه در قبال نهضت آزادی و صحت صدور آن از طرف امام خمینی‌(ره) تشکیک کرد و تلویحا این نامه را اقدام سید‌احمد خمینی دانست که با شکایت سید‌احمد خمینی از او همراه شد. مجید انصاری در این باره گفته است: «مرحوم حاج احمد آقا در جهت عمل به وصیت نامه حضرت امام (رحمه‌الله علیه) از دادگستری درخواست کارشناسی خط و امضای مبارک حضرت امام را کردند و کارشناسان خبره دادگستری با استفاده از ابزار مخصوص و پس از چند روز کار تخصصی روی نامه مزبور، به اتفاق بر اصالت نامه و صحت صدور آن از طرف حضرت امام (رحمه‌الله علیه) رای دادند.» محتشمی‌پور در مصاحبه با ماهنامه یادآور در خرداد 1387 در محکومیت ابراهیم یزدی به‌شلاق به‎خاطر تهمت در مورد جعلی بودن نامه امام به حاج احمد خمینی می‌گوید: «اما در مورد سندیت، نظر من این است که این نامه، خط شخص امام است.

این حرف را به این دلیل می‎گویم که وقتی نهضت آزادی شکایت کرد، قرار شد کارشناسان دادگستری بروند و در موسسه حفظ و نشر آثار امام، خط‎‎های امام را کنار هم بگذارند و صحت مساله را تایید کنند که همین کار را هم کردند و ثابت شد که نامه به خط شخص امام است. متأسفانه این‎ها به‎دلیل سلطه‎ای که در دوره دولت موقت پیدا کردند، حتی در قوه قضاییه هم نفوذ پیدا کرده بودند و بنابراین رسیدگی به این پرونده را چندین بار به تعویق انداختند. به‎طوری که بالاخره مرحوم حاج احمد آقا، شخصا به دفتر آقای یزدی رفت و گفت که چرا به پرونده رسیدگی نمی‎‎کنید؟ پرونده را که آوردند، معلوم شد که سه برگ آن از جمله ورقه کارشناسی تایید خط مفقود شده است. عوامل آن‎‎ها در قوه‌قضاییه جمهوری اسلامی می‎دانستند که اگر پرونده نهضت آزادی رو شود، دیگر چیزی برایش باقی نمی‎‎ماند! به هر حال با پیگیری مرحوم حاج احمدآقا، پرونده دنبال شد و آقای دکتر یزدی چون تهمت زده بود، محکوم به شلاق شد. این‎‎ها به دست و پا افتادند که حکم اجرا نشود، چون در آن شرایط، بدترین وضعیتی که برای نهضتی‎‎ها پیش می‎آمد، این بود که یزدی را بخوابانند و شلاق بزنند! این‎طور بود که مرحوم حاج احمد‌آقا رضایت داد که این حکم را اجرا نکنند.»

  ردای بازرگان بر دوش یزدی

پس از مرگ مهندس بازرگان، تنها فردی که توانایی هدایت حزب کهنسالان را داشت؛ ابراهیم یزدی بود؛ او برخلاف دبیرکل پیشین فردی غیرفکری و عملگرا بود به همین خاطر شاهد رخوت گفتمانی نهضت‌آزادی در هنگام صدارت وی بر این حزب هستیم. یزدی در مصاحبه‌ای با سایت ملی - مذهبی درباره حضور خود در جایگاه دبیرکلی نهضت و فعالیت‌های آن بعد از دو دهه از مرگ بازرگان گفت: «برای ارزیابی از کارنامه عملکرد می‌توان از سه معیار استفاده کرد: ۱- کجا بوده‌ایم و اکنون کجا هستیم؛ ۲- چه می‌خواسته‌ایم و چه به دست آورده‌ایم و ۳- مقایسه عملکرد نهضت آزادی با گروه‌ها و احزاب مشابه. در سال ۱۳۷۳ با درگذشت مهندس بازرگان، جمعی از دوستان و علاقه‌مندان به مهندس بازرگان و نهضت اصرار داشتند فعالیت نهضت در همین مقطع متوقف شود. استدلال آنها این بود که نهضت کارنامه خوبی دارد و باید با متوقف‌کردن فعالیت آن، این کارنامه حفظ شود. عده‌ای هم از موضع مخالفت با نهضت، نه از سر دلسوزی، این پیشنهاد را مطرح می‌کردند. اکثریت قریب به اتفاق شورای مرکزی با این توقف مخالفت کرد. اکنون پرسش این است که آیا در٢٠ سال گذشته ما توانسته‌ایم اولا اعتبار برجای‌مانده نهضت از دوران رهبری مهندس بازرگان را حفظ کنیم یا نه؟ ثانیا آیا بر این اعتبار افزوده شده است یا خیر؟ براساس معیار دوم آنچه را که نهضت آزادی می‌خواسته است، مقبولیت عامه از گفتمان اصلاح‌طلبی، به‌دست آمده است. ثالثا اگرچه ما تنها گروه اصلاح‌طلب بیرون از ساختار قدرت هستیم، اما تنها رهرو این وادی نیستیم و گروه‌های سیاسی اصلاح‌طلب دیگری، درون ساختار قدرت، فعال بوده‌اند و امکاناتی به‌مراتب بیش از نهضت داشته‌اند، این گروه‌ها در چه وضعیتی هستند. جامعه‌شناسان و اساتید علوم سیاسی ابتدایی‌ترین و مهم‌ترین نقش یک حزب سیاسی را اولا ارتباط با مخاطبان، مردم و ثانیا اثرگذاری بر فرآیند تحولات جامعه می‌دانند. شواهد حاکی از آن است که نهضت آزادی در ایجاد تماس با بخش قابل‌‌توجهی از جامعه موفق بوده است و توانسته بر فرآیند تحولات اثرگذار باشد. این توضیحات به‌هیچ‌وجه به معنای رضایت از عملکرد گذشته‌ام نیست و آن را بی‌نیاز از نقد و بررسی جدی نمی‌دانم.»

  هم‌پیمانی با اصلاحات

با فرارسیدن سال 76 و پیروزی حجت‌الاسلام خاتمی، نهضت آزادی‌ها بار دیگر به میدان آمدند و خود را در ائتلاف با دیگر تشکل‌های عضو جبهه دوم خرداد نظیر جبهه مشارکت، کارگزاران سازندگی و مجمع روحانیون مبارز تعریف کردند. این ائتلاف باعث شد که نهضت آزادی در انتخابات شوراهای دوم در سال 77 و مجلس ششم در سال 78 با جبهه دوم خرداد لیست مشترک بدهد. در انتخابات مجلس ششم و پس از بازشماری نتایج آرا در حوزه تهران،به دلیل مسجل شدن تقلب در انتخابات پایتخت علیرضا رجایی عضو نهضت آزادی، از حضور در بهارستان باز‌‌ماند. جریان اصلاحات برخلاف تفکرات دوران دهه 60 مرزبندی‌های پیشین را کنار گذاشت و همکاری‌های تاکتیکی و راهبردی خود را با نهضت آزادی آغاز کرد. عملگرایی ابراهیم یزدی یکی از مولفه‌های جدی پایان منازعه  دهه 60 این دو جریان بود.

  راهبرد وفاق ملی

یکی از مهم‌ترین بیانیه‌های نهضت آزادی در دوران دبیرکلی ابراهیم یزدی در اوایل دهه هشتاد منتشر شد؛ نهضت آزادی ایران در هشتم تیرماه 1381 بیانیه‌ای تفصیلی در ضرورت «وفاق ملی» منتشر کرد. در متن بیانیه پیش‌فرض عدم ورود و مشارکت در قدرت مدنظر قرار گرفته است و در همین راستا نوشته شده است: «طرح وفاق ملی به‌وسیله نهضت آزادی ایران، نه به قصد ورود و مشارکت در قدرت است و نه در رقابت با سایر احزاب و گروه‌های سیاسی، بلکه با هدف کاهش تشنجات سیاسی و پیشگیری از خطرات جدی ادامه وضعیت کنونی و اجرای اصلاحات اساسی است.»  در انتهای این بیانیه استراتژی اساسی «وفاق ملی» برای جریان‌های سیاسی فعال در کشور پیش‌بینی شده است و اعضای نهضت آزادی مبنای فعالیت خود را این گونه تشریح کردند: «نهضت آزادی ایران با اعتقاد به ضرورت وفاق ملی، به‌عنوان یک استراتژی اساسی و یک ارزش متعالی و با استعانت از خداوند رحمان و قادر متعال،‌ و با دعوت از تمامی ‌احزاب و گروه‌ها و سازمان‌های ذیربط برای نقد و اصلاح طرح مقدماتی حاضر و مشارکت و همکاری‏های عملی، تلاش خود را در راه پیشرفت فرآیند وفاق ملی به‌کار

خواهد برد.»

  ناکامی ‌حضور در پاستور

دکتر ابراهیم یزدی، مهندس سحابی و مهندس معینی‌فر در انتخابات ریاست‌جمهوری هفتم ثبت‌نام کردند ولی صلاحیت آنان توسط شورای نگهبان احراز نشد و پس از آن به مخالفت با حجت‌الاسلام ناطق‌نوری پرداختند. پس از پیروزی اصلاحات آنان گام‌های خود را برای همنوایی با این جریان سیاسی برداشتند، به نحوی که ابراهیم یزدی تصریح کرد: «زمانی گفتمان اصلاح‌طلبی منحصر به نهضت آزادی ایران و سایر گروه‌های ملی – مذهبی بود اما امروز همگانی شده است. به عبارت دیگر، بخشی از نیرو‌های درون حاکمیت به گفتمان اصلاح‌طلبی نهضت آزادی و سایر نیرو‌های ملی – مذهبی روی آورده‌اند. این، نه یک ایراد و انتقاد بلکه یک پیروزی برای این نیرو‌ها و اندیشه سیاسی آنان است. نهضت آزادی و سایر نیرو‌های ملی –مذهبی، به مصداق «السابقون الاولون»، در نزد ملت و افکار عمومی «اولئک المقربون» هستند.» انتخابات سال ۱۳۸۴ ابراهیم یزدی خود به‌عنوان کاندیدا ثبت‌نام کرد و پس از آنکه صلاحیتش توسط شورای نگهبان رد شد و سپس در میثاق‌نامه‌ای که بین رضا خاتمی و مهندس سحابی و مصطفی معین و دکتر یزدی امضا شد، آنان حمایت خود را از معین، نامزد حزبی جریان اصلاحات، اعلام کردند و در انتخابات ریاست‌جمهوری بعدی نیز این روال استمرار یافت و آنان نامزد جریان اصلاحات را به‌عنوان گزینه اصلی خود معرفی کردند.

  تسلیت محافظه‌کارانه روحانی

حسن روحانی در بخشی از مقدمه برنامه انتخاباتی خود از عدم حذف جریان ملی-مذهبی خبر داد؛ در این برنامه نوشته شده است: «جناح‌های سیاسی همواره مشغول تلاش برای حذف یکدیگر بوده‌اند و امروز باید از این رویه دست بشوییم. کوشش برای حذف جریان موسوم به ملی- مذهبی به سرانجام نرسید و محمد مصدق هنوز شخصیت مورد احترام آحاد جامعه است. اصولگرایان سعی کردند اصلاح‌طلبان را از صحنه سیاست ایران حذف کنند، ولی اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس سال ۱۳۹۴ قاطعانه در تهران پیروز شدند و رئیس دولت اصلاحات می‌تواند با یک کلام بر انتخابات اثرگذار باشد. ما در آستانه قرن جدید باید دست از تلاش برای حذف کردن یکدیگر برداریم، بپذیریم که جامعه ایران متکثر است و هیچ گروهی را نمی‌توان

 حذف کرد.» در این شرایط ابراهیم یزدی در کوران انتخابات ریاست‌جمهوری دوازدهم اعلام کرد که «به روحانی رای می‌دهیم. رای به روحانی را انتخاب میان بد و بدتر نمی‌دانیم؛ بلکه ‌ترجیح گزینه خوب بر بد ارزیابی می‌کنیم» و پس از پیروزی آن را «گامی ‌بلند به سوی دموکراسی» دانست و در حالی که «وفاق ملی» را استراتژی خود می‌دانست جریان رقیب را «اقتدارگرایانه، واپس‌گرایانه و صدقه‌مدارانه» خواند. نوع مواجهه حسن روحانی پس از انتخابات با این جریان تفاوت کرد؛ حسن روحانی در پیام تسلیت برای دکتر ابراهیم یزدی بدون سوگیری سیاسی خاص نوشت: «در سال‌های سیاه استعمار خارجی و استبداد ستمشاهی که تشکیل حکومت دینی و احیای کرامت انسانی آرزویی دست‌نیافتنی می‌کرد، دکتر یزدی جزو پیشگامان مبارزه در محافل دانشگاهی به شمار می‌آمد. وی در ایام هجرت امام راحل به فرانسه در کنار آن حضرت بود و بعد از پیروزی انقلاب نیز در دستگاه اجرایی و مجلس شورای اسلامی انجام وظیفه کرد.»

ابراهیم یزدی که در ابتدای انقلاب همراه امام بود پس از رسیدن به قدرت زاویه‌های خود را با جریان انقلابی و امام علنی کرد و تبدیل به اپوزیسیون نظام شد. او به دنبال حکومت لیبرال و سکولار در ایران بود و برای رسیدن به این هدف دهه اخیر با برخی اصلاح‌طلبان متحد شده بود.