حسن روحانی در هفته آخر تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری سال 96 با ادبیاتی به مصاف رقبای منتقد خود رفت که حتی اصلاح‌طلبان به نقد گفتارش پرداختند اما این روزها دیگر از آن مواضع فاصله گرفته و رویکردی محافظه‌کارانه اتخاذ کرده است. برخی تحلیلگران معتقدند روحانی و اصلاح‌طلبان به مرور تا 1400 از هم فاصله می‌گیرند، به‌طوری که در انتخابات ریاست‌جمهوری سیزدهم کاملا مقابل هم صف‌آرایی می‌کنند و اصلاح‌طلبان در مقابل نقد وضع موجود بر‌خواهند آمد اما محمد عطریانفر معتقد است: «ما نمی‌توانیم پیش‌داوری، پیش‌ذهنی و گمانه‌زنی کنیم.‌ اگر به گذشته ارتباط فیمابین و عملکرد و جهت‌گیری رئیس‌جمهور محترم و جبهه پشتیبان که اصلاح‌طلبان هستند، نگاه کنید، علی‌القاعده حسن ظن ما نه، بلکه واقع‌بینی ما حکم می‌کند که بر این باور باشیم که آینده هم بر همان استوار است و آینده هم بر همین مسیر و منوال پیش خواهد رفت.»

بد و خوب دولت روحانی  
به اصلاح‌طلبان هم برمی‌گردد
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

دولت با گرفتن رای اعتماد مجلس تشکیل شد اما انتقادهایی که به دولت آقای روحانی مطرح می‌شود این است که بیشتر به سمت اصولگرایان عملگرا  در دولت دوازدهم چرخش داشت. این انتقاد را وارد می‌دانید یا خیر؟

  بارها اشاره کرده‌ایم که نهاد دولت یک نهاد تخصصی و حرفه‌ای است‌. از آنجا که در کشورما دولت حزبی تشکیل نمی‌شود، اگر ‌روزی احزاب ما اجازه پیدا کنند که در مقام یک فعالیت تمام‌عیار سیاسی بتوانند دولت‌هایی را برانگیزند و مبعوث کنند و آنها به‌عنوان پشتیبان فکری، سیاسی و راهبردی‌شان ایفای نقش کنند، می‌توانیم بگوییم که گفتمان‌شان چیست‌. اما در ایران معمولا رقابت‌ها، رقابت‌های جبهه‌ای است. جبهه‌ها هم به‌گونه‌ای هستند که نظرات حداقلی تا حداکثری را در درون خودشان‌جا می‌دهند و در کنار این رفتارهای جبهه‌ای، جناح‌های متخالف و متفاوت نیز با هم فصل مشترک‌هایی را شکل می‌دهند و به هر حال در این فصل مشترک‌ها، چه بسا نیروهایی در هر دو گفتمان و دو جبهه، در راهبرد احترام قرار بگیرند. دولت آقای روحانی هم عملا در چنین رویکردی دولت خودش را تشکیل داد.

 به این جهت به هیچ عنوان نمی‌توانیم بگوییم دولت‌هایی که در ایران شکل می‌گیرند به دلیل اینکه فعالیت‌های احزاب، فعالیت‌های تمام‌عیار نیست، این دولت‌ها بیشتر به جنبه‌های تخصصی و حرفه‌ای خودشان میل پیدا می‌کنند و همه دولت‌هایی که توانسته‌اند یک مقدار از این رویکردهای طرفدارانه گفتمانی خودشان به سمت هویت و ماهیت تخصصی و حرفه‌ای جهت پیدا کنند، معمولا موفق‌تر و موثرتر واقع می‌شدند. آقای روحانی تجربه دولت اولش را داشت و با این تجربه در دولت دومش به این جمع‌بندی رسید که با چنین رویکردی شکل گرفت. بنابراین اینکه در مقام ارزیابی، ذهن‌مان به این سمت معطوف شود که وجه اصولگرایی بر وجه اصلاح‌طلبی دولت پررنگ است، این طور نیست و هیچ‌کدام به نظرم واقعی نیست. دولت یک دولت کار‌آمد است و این کارآمدی خودش را بیش از آنکه در صلاحیت‌های فردی وزرای خودش نشان دهد در صلاحیت جمعی کابینه بروز و نشان داده است. فی‌الواقع یک دولت یکپارچه، هماهنگ و همدل با رئیس‌جمهور است. از این نکته می‌خواهم روی یک نکته جدیدی هم تاکید کنم و آن اینکه، دولت امروز آقای روحانی و خود عملکرد و رویکرد شخصی آقای روحانی به سمتی متمایل شده که این هماهنگی که در درون دولت است، همین مدل هماهنگی را هم با دیگر بخش‌های قدرت در حوزه نهادهای موثر جمهوری اسلامی که فراتر از دولت قرار گرفته‌اند، در رابطه با رهبری، نیروهای مسلح و نهادهای موثری که قانونا در این کشور واجد قدرت هستند، تعقیب کند که این رویکرد بسیار ارزشمندی است. این جهت‌گیری کلی می‌تواند کشور ما را از این بحران‌ها، بن بست‌ها و محدودیت‌ها عبور دهد. چون از آنجا که در موضوع برجام به دستاورد بزرگی دست پیدا کردیم، حالا باید از بعضی از این بحران‌های دست‌ساز خودمان در درون کشور نیز عبور کنیم و ان‌شاءالله آثار و برکات این مساله در زندگی مردم خود را نشان دهد.

این نگاه وجود دارد که آقای روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری با استفاده از گفتمان اصلاح‌طلبی توانست از مردم رای بگیرد، اما بعد از انتخابات سراغ خاستگاه اصلی سیاسی خودش یعنی راست میانه و چهره‌هایی مثل آقای ناطق‌ و لاریجانی رفت. آیا چنین نقدی را وارد می‌دانید؟

  خیر، این نقد، نقد باطلی است. اولا امروز از منظر گفتمان اصلاحات، شخصیت‌هایی مثل آقای ناطق‌نوری یا آقای لاریجانی مورد احترام هستند. هم به دلیل رویکردشان و هم به دلیل واقع بینی شان و هم به دلیل رویکرد واقع‌بینی که در رفتارهای سیاسی و عملکردهای سیاسی خودشان دارند. پس این حرف‌هایی که در مقام سوال مطرح شد، بیشتر ساخته و پرداخته ذهن برخی از رادیکال‌هایی است که درکی از واقعیات و شرایط موجود کشور ‌ندارند و نمی‌دانند ما در چه نقطه‌ای واقع هستیم. شرایط ما بسیار شرایط شکننده‌ای است و باید حتما بتوانیم به سمت همدلی بیشتر برویم. من به هیچ عنوان این رقابت‌ها و نوع تخاصم‌ها را نه به رسمیت می‌شناسم و نه باور می‌کنم. چهار نفر در چهار نقطه می‌نشینند و چهار تا تحلیل این چنینی می‌دهند و از موضع ذهن شخصی خودشان برای رئیس‌جمهورشان تعیین تکلیف می‌کنند. درحالی که آنچه ما از عملکرد آقای‌روحانی می‌بینیم هیچ انتقادی نسبت به آن نیست، ضمن اینکه ما استقبال می‌کنیم که نیروهای معتدل جریان اصولگرا را به گفتمان غالب اصلاح‌طلبی و اعتدالی که امروز جاری است، متمایل کنیم.

منظورتان از تندروها، تندروهای اصلاح‌طلب است یا اصولگرا؟

  هیچ فرقی نمی‌کند. تندروی خیلی مرز نمی‌شناسد. همان‌طور که اعتدال یک ارزش و یک رویکرد قابل دفاعی است، اعتدال در هر حوزه گفتمانی و فکری چپ و راست و اصلاح‌طلب و اصولگرا جواب می‌دهد، تندروی هم از هر حیث محل رد و نقد است و به هیچ عنوان قابل احترام نیست. تندروی همیشه زیانبار و خسارت‌بار بوده است. حالا این تندروی چه از طرف چپ یا راست، اصولگرا یا اصلاح‌طلب باشد، مردود است. ما در نقطه‌ای هستیم که به محتواها توجه می‌کنیم نه به نام‌ها. نام‌ها و اسم‌ها یک تابلو است ولی باید از تابلوها عبور کنیم و به محتوا و متن برسیم. این متن است که نشان می‌دهد این رویکرد، رویکرد قابل دفاع است ولو ‌اسمش چنین باشد. ما نباید تصور کنیم که رستم به اسم رستم، رستم می‌شود. رستم به بازوی قدرت و توان و جوانمردی‌اش شناخته می‌شود.

آقای روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری، گفتمان اصلاح‌طلبی را به کار گرفت. اما الان این گفتمان را در بیان آقای روحانی نمی‌بینیم. علتش چیست؟

  من چنین تلقی‌ای ندارم‌. آقای روحانی به شعارها و منویات و اهدافی که تعریف کرده، وفادار مانده است. حالا ممکن است برخی از رویکردهایش به سلیقه و مذاق من و شما خوش نیاید. ولی در مجموع قضاوت عمومی، قضاوت نخبگانی و قضاوت سیاسی ما دال بر این نکته است که اشاره کردم.

یعنی اینکه می‌گویند آقای روحانی با گفتمان اصلاح‌طلبی خداحافظی کرده است، قبول ندارید؟

  عرض کردم که این حرف غلط است. جریان اصلاحات جریانی است که فراتر از دولتمردان و شخصیت‌های حقوقی جاری و ساری است. حقیقت دارد، اصلاح‌طلبی یک امر حقیقی‌ و ذاتی ماندگار در درون جامعه است ‌و دولتمردانی که با او همراهی پیدا کردند، توفیق پیدا کردند. اگر بخواهیم توفیق‌شان مستدام باشد، بلاشک باید از این گفتمان حمایت کنند و همراهی داشته باشند. این حتما‌ حرف باطلی است. من بارها اشاره کرده‌ام که ابتدا باید مسائل را در مقام ذات و حقیقتش برآورد و بعد به جنبه‌های ظاهری‌اش توجه کنیم.

در مورد اینکه گفته می‌شود اصلاح‌طلبان نسبت به آقای روحانی تا سال 1400 به مرور فاصله می‌گیرند‌، آیا این طور خواهد شد؟

  این گمانه‌زنی خطرناکی است که مطرح می‌شود. اگر ما فرمایشات این دوستان را از منظر یک تحلیلگر سیاسی توجه کنیم یک نوع باید روایت کنیم و نظر دهیم اما یک وقت به‌عنوان یکی از شخصیت‌های موثر درون اصولگرا اظهارنظر می‌کنند که در آن صورت طور دیگر باید روایت کنیم و نظر دهیم. شاید نفس این شیوه اظهارنظر کسی که این حرف را زده واقعیت داشته باشد. اگر چنین هدفی باشد، پس بیشتر ناشی از این است که علاقه‌مند هستند چنین اتفاقی رخ بدهد که من چنین باوری ندارم.

‌یعنی به نظر شما تا سال 1400 اصلاح‌طلبان و آقای روحانی با همدیگر می‌مانند؟

  حتما این‌چنین است و باید همگی کمک کنند که بمانند. ما نمی‌توانیم پیش‌داوری، پیش‌ذهنی و گمانه‌زنی کنیم. ‌اگر به گذشته ارتباط فیمابین و عملکرد و جهت‌گیری رئیس‌جمهور محترم و جبهه پشتیبان که اصلاح‌طلبان هستند، نگاه کنید، علی‌القاعده حسن ظن ما نه، بلکه واقع‌بینی ما حکم می‌کند که بر این باور باشیم که آینده هم بر همان استوار است و آینده هم بر همین مسیر و منوال پیش خواهد رفت.

یعنی اصلاح‌طلبان حاضرند مسئولیت عملکرد دولت دوازدهم را بپذیرند؟

  اولا دولت همیشه مسئولیت خودش را خودش می‌پذیرد. گفتمان‌های سیاسی در این رابطه فقط برای به قدرت رساندن دولتمردان، نقش‌آفرین‌اند. کسانی که در مقام دولتمردی هستند از این ظرفیت‌های اجتماعی بهره می‌گیرند ولی در مقام پاسخ گفتن به جامعه خودشان باید پاسخگو باشند و گفتمان‌هایشان هیچ‌گاه پاسخ نگفته است. دولت احمدی‌نژاد عملکردی داشت که از جبهه اصولگرایان برخاست حتی برخلاف‌شان هم عمل کرد. امروز اصولگرایان به هیچ عنوان چنین مسئولیتی را عهده‌دار نیستند. خود آقای احمدی‌نژاد و دولت همراهش و کسانی که به‌شدت از نزدیک با ایشان به صفت فردی همراهی کردند باید پاسخگو باشند. آقای لاریجانی که از گفتمان اصولگرایی است، آقای ناطق‌نوری و آقای ولایتی چرا باید پاسخگوی عملکرد آقای احمدی‌نژاد باشند؟ این توقع، توقع غلطی است و واقعیت این است که هرکسی که قدرت در اختیار دارد، می‌تواند در برابر قدرتش اگر خوب عمل کرد پاداش بگیرد و اگر عملکرد بدی داشته باشد باید عقوبت شود و پاسخگو باشد.

اما هزینه کارهای احمدی‌نژاد را اصولگرایان می‌دادند و آقای روحانی هم در مناظرات انتخاباتی خودش گفت، اگر این دیدگاه مقابل من سر کار بیاید، همان تکرار دولت‌های نهم و دهم خواهد بود.

  این لفظ پاسخگویی در این رابطه غلط خواهد بود. باید بگوییم آثار تبعی عملکردها می‌تواند به جبهه برگردد. آثار تبعی عملکرد دولت آقای روحانی اگر خوب باشد، خوبی‌هایش به اصلاح‌طلبان برمی‌گردد و اگر بد باشد هم بدی‌هایش برمی‌گردد. از این جهت است که جریان حامی وظیفه خودش می‌داند که صلاحدیدها، توصیه‌ها، تذکرات و ارشادات خیرخواهانه خودش را در طول 4 سال آینده مطرح و با رئیس‌جمهور همراهی کند.

‌یعنی نمی‌تواند در مقام منتقد در آینده از پذیرفتن این تبعات شانه خالی کند؟

  نه، خود نقد یکی از بخش‌های تذکر است. نقد مشفقانه در متن همین چهار سال هم می‌تواند باشد و هیچ اشکالی ندارد. ما نقد را هم حرمت نگه می‌داریم و بنا به فرمایش امام «نقد یک موهبت است» و ما از این موهبت در حق آقای روحانی دریغ نمی‌‌‌کنیم‌.

اگر اصلاح‌طلبان بخواهند در قالب نقد ‌و نوع پذیرفتن یا متوجه شدن آن، آثار تبعی دولت دوازدهم را از روی خودشان کم کنند یا از خودشان منفک کنند‌، آیا می‌توانند؟

  از الان برای چهار سال آینده نمی‌توانیم نظر دهیم ولی عملکرد چهار سال آینده دولت و آقای روحانی و نحوه صلاحدید، تذکر، نقد مشفقانه و تشویق‌های لازم در کارهای موثر اصلاح‌طلبان تعیین‌کننده است. بعد از طی این طریق و این دوره است که می‌توانیم بگوییم چه بخشی از این بار عملکرد احتمال ناصواب و ناموفق دولت آقای روحانی به روی دوش اصلاح‌طلبان قرار می‌گیرد. بخشی هم ممکن است این‌طور باشد. ممکن است رویکردی داشته باشیم که اصلاح‌طلبان نشان دهند که در مقاطعی که ریاست محترم جمهور را در برخی از مواردی که از نظر اصلاحات همسویی با منافع مردم نداشته، تذکرش را هم داده‌اند و احتمالا دولت به آن توجه نکرده، در عین حال دامن اصلاح‌طلبان مبرای از ایرادات باشد. هر دوی اینها امکان دارد.

به نظر شما رویکردی که آقای روحانی برای پسادوره ریاست‌جمهوری خود دارد، چیست؟ چون ما دو مدل داریم؛ یک مدلی که هاشمی‌رفسنجانی دنبال کرد و یک مدلی که آقای خاتمی و احمدی‌نژاد دنبال کردند، یعنی به آن سرنوشت دچار شدند. آقای هاشمی همچنان در ارکان حاکمیت بود و محل مشورت و رجوع محسوب می‌شد اما آقای احمدی‌نژاد و خاتمی به نحوی دور و بیشتر معطوف به همان اطرافیان خودشان شدند. به نظر شما آقای روحانی در کدام قالب آینده بعد از ریاست‌جمهوری خود را دنبال خواهد کرد؟

  در ابتدا یک موضوع را روشن کنم. این قرینه‌سازی احمدی‌نژاد و خاتمی یک قرینه‌سازی غلط است. آقای احمدی‌نژاد خودش فاصله گرفت و خودش با برخی از رویکردهای خودش این فرصت را از خودش دریغ داشت. آقای احمدی‌نژاد می‌توانست بهتر از این عمل کند که بنا به برخی ‌بی‌توجهی‌ها مشکلاتی درست شد. اما مورد آقای خاتمی این بود که ایشان دورنگه داشته شد. آقای خاتمی همواره این استعداد و آمادگی را داشته که به‌عنوان یک مشاور امین برای نظام و مردم و برای دولت و برای مقامات ارشد این نظام سیاسی اثربخش و کارآمد باشد. این دو در دو جهت هستند. آقای خاتمی از تاثیرگذاری باز داشته شده است اما به دلیل جنبه‌های ذاتی خودش آثار و تبعات حرکت خودش را در جامعه به جا گذاشته است. همان‌طور که در انتخابات‌های 92، 94 و 96 در سه جریان و بزنگاه مهم سیاسی آن را احساس کردید و جامعه تاثیرش را دریافت و به زبان ‌بی‌زبانی هم حاکمیت آن را پذیرفت. اما در رابطه با آقای روحانی باورم این است که رویکرد ایشان به‌گونه‌ای خواهد بود که همان مشی آقای هاشمی را ادامه خواهد داد.

شما یک زمانی هم گفتید که آقای روحانی یا باید آقای هاشمی و خاتمی باشد‌ یا آقای احمدی‌نژاد.

  همان‌طور که گفتم هاشمی است و شک نکنید.

شما گفتید برای یک افق و آینده روشن باید مطالبات و خواسته‌ها را جوابگو باشد.

  هنوز هم همین باور را دارم و غیر از این نیست. باید به توقعات پاسخ داده شود اما رویکرد شخصی و جایگاه آقای روحانی به‌گونه‌ای خواهد شد که همچنان مشاور نظام باقی خواهد ماند و کاری خواهد کرد که بازداشته نشود. همچنین عملکردش نیز شبیه آقای احمدی‌نژاد نخواهد شد. در رابطه با هویت موثر قانونی و عرفی و سنتی خودش به‌گونه‌ای خواهد بود که در هویت و حیثیت آقای هاشمی احتمال ظهور و بروزش بیشتر است. البته ما هیچ‌گاه بین آقایان هاشمی و خاتمی فاصله نینداختیم. بارها در طول هم بودیم. از این جهت هم باورمان این است که همین مسیر ‌پیش راه آقای روحانی است.