عباس سلیمی‌نمین از واگذاری برخی اختیارات و وظایف رئیس‌جمهور به مسئول دفترش انتقاد می‌کند و معتقد است: «روحانی نمی‌خواهد ساعت کاری خود را افزایش دهد اما از طرفی هم نمی‌خواهد مسئولیت‌ها را به معاون اول خود واگذارد چراکه در جامعه این طور قضاوت می‌شود که همه امور را معاون اول جلو می‌برد.» این تحلیلگر مسائل سیاسی تاکید می‌کند: «نهاوندیان نتوانست توقعات اعضای کابینه را برآورد کند، یعنی جای رئیس‌جمهور قرار گیرد و هماهنگ‌کننده وزرا باشد، واعظی هم نمی‌تواند چون کسی عملکرد واعظی را در سطح وزارت موفق ارزیابی نکرد پس چطور او می‌تواند اهل تدبیر و حلال مشکلات برای سایر وزرا باشد؟»

نهاوندیان نتوانست توقعات را برآورده کند
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

جایگاه مسئول دفتر رئیس‌جمهور در دولت یازدهم خیلی برجسته شد، به‌طوری که آقای محمود واعظی وزارت ارتباطات را ترک کرد و در ابتدای دولت دوازدهم مسئولیت ریاست دفتر رئیس‌جمهور را برعهده گرفت. البته در دولت آقای احمدی‌نژاد هم وقتی آقای الهام یا آقای مشایی به‌عنوان رئیس‌دفتر رئیس‌جمهور منصوب شدند این جایگاه نزد افکارعمومی کمی به چشم آمد ولی آن‌قدر شأن و منزلت پیدا نکرد که امروز در دولت‌های آقای روحانی شاهدش هستیم، به نظر شما چرا در دولت‌های یازدهم و دوازدهم جایگاه ریاست دفتر رئیس‌جمهور آن‌قدر پراهمیت و برجسته شد؟ هم‌اکنون روسای سایر قوا نیز رئیس‌دفتر دارند اما چرا نامی‌ از آنها در فضای رسانه مطرح نمی‌شود و به این معنا در تسهیل امور آن قوه نقش کلیدی ایفا می‌کنند؟

   این بحث مدتی است دغدغه ذهنی برخی دلسوزان کشور شده است. ارتقای جایگاه مسئول دفتر رئیس‌جمهور یک موقع مبنا دارد و به نفع جامعه است، اشکالی در این اتفاق نیست. یعنی یک کار سنت نبوده اما الان اگر سنت شود به نفع جامعه خواهد بود، در این صورت اشکالی ندارد که شاهد ارتقای جایگاه مسئول دفتر رئیس‌جمهور باشیم. کسانی که نسبت به این مطلب دغدغه دارند قطعا تقویت جایگاه مسئول دفتر رئیس‌جمهور را به نفع جامعه نمی‌بینند. دلایلش هم شنیدنی است و باید به آن توجه کرد. رئیس‌جمهور یک شأن و منزلتی دارد، براساس این شأن و منزلت می‌تواند برخی گره‌ها را باز کند یا برخی امور را تسهیل کند اما هر چند جایگاه مسئول دفتر رئیس‌جمهور ارتقا پیدا کند، او شأن و منزلت پیدا نمی‌کند بلکه فقط کار بر رئیس‌جمهور سهل می‌شود. مسئول دفتر رئیس‌جمهور نمی‌تواند مشکلاتی را که بین وزرا پیش می‌آید مورد تدبیر قرار دهد. حتما باید رئیس‌جمهور به این مساله وارد شود چون وزرا مستقیما با رئیس‌جمهور مرتبط هستند. رئیس‌جمهور با ورود به مشکلات اجرایی باید جلوی اتلاف انرژی‌ها را بگیرد. مثلا چند ماهی دو وزیر بهداشت و درمان و وزیر کار و رفاه اجتماعی اختلافات جدی داشتند که منجر به زمین ماندن امور در یک حوزه حساس شده بود. حدود چهار ماه اینها از رئیس‌جمهور وقت خواسته بودند که با آنها بنشیند و موضوع را حل کند. برای این دو وزیر هم مهم نبود که در آخر رئیس‌جمهور نظر کدام یک را قبول می‌کند، بلکه می‌خواستند رئیس‌جمهور نظر نهایی را بدهد. یعنی توقع داشتند که رئیس‌جمهور گره از این مشکل و کار بگشاید. هر کدام از آن دو وزیر معتقد بودند خودشان کار قانونی را در حال پیگیری هستند، بنابراین از موضع‌شان کوتاه نمی‌آمدند و کار معطل مانده بود. در دولت یازدهم برخی اختلافات مدت زمان قابل توجهی کارها را معطل می‌گذاشت و این به زیان جامعه و مردم است. آقای روحانی همیشه هر جایی می‌رفت آقای نهاوندیان را در کنار خود قرار می‌داد، حتی اگر بالای سِن می‌رفت تا هدیه‌ای بدهد، آقای نهاوندیان رئیس‌جمهور را همراهی و حتی برخی هدایا را او اعطا می‌کرد. این کار شأن و منزلت به مسئول دفتر رئیس‌جمهور نمی‌دهد چون نهایتا مسئول دفتر رئیس‌جمهور، در همان حوزه شرح وظایفی دارد، قائم‌مقام رئیس‌جمهور که محسوب نمی‌شود. مسئول دفتر رئیس‌جمهور را نمی‌توان از جایگاه معاون اول بالاتر برد، بنابراین باید به این مطلب عنایت کرد که رئیس‌جمهور باید نقش خود را پررنگ کند و این نوع حرکت‌ها گره‌گشا برای مردم نیست و نمی‌تواند کابینه را بر حسب ضرورت‌های موجود فعال کند.

 من فکر می‌کنم این فقط احساس آرامش به خود رئیس‌جمهور می‌دهد که گویا چنین جایگاهی دارد مسائل را در کابینه حل و فصل می‌کند، حال آنکه چنین اتفاقی نمی‌افتد. وزرا این را می‌فهمند و طبعا آنها این اتفاق را نوعی احساس ‌بی‌توجهی تلقی می‌کنند. وقتی احساس ‌بی‌توجهی به آنها دست داد انگیزه‌شان در مسائل کاهش پیدا می‌کند. اینکه انگیزه وزیر برای کار اجرایی کاهش پیدا کند، لطمه جدی به عملکرد کابینه می‌زند. آقای رئیس‌جمهور در ارتقای شأن آقای نهاوندیان به‌عنوان مسئول دفتر رئیس‌جمهور موفق نبود. اگر مسئول دفتر رئیس‌جمهور می‌توانست در موضوع اختلاف دو وزیر حل مشکل کند، قطعا این کار را انجام می‌داد اما نتوانست. بر همین اساس آقای روحانی در ابتدای دولت دوازدهم آمد یک اقدام دیگری انجام داد، به یک وزیر نزدیک به خودش مقداری اختیارات داد و یک وزارتخانه را نیز در اختیارش گذاشت؛ به نوعی اداره وزارت ارتباطات امروز جزو حوزه اختیارات او محسوب می‌شود. این تدبیر هم به نظرم نمی‌تواند شرایط رئیس‌جمهور را پوشش دهد.

یعنی علت آنکه آقای واعظی به جای آقای نهاوندیان در جایگاه مسئول دفتر رئیس‌جمهور قرار گرفت، این بود که توقعات رئیس‌جمهور در دولت یازدهم برآورده نشد و در دولت دوازدهم آقای روحانی این تدبیر را اندیشید که به نوعی کارهای کابینه این طور سامان پیدا کند؟

   نه آقای روحانی، بلکه توقعات کابینه برطرف نشد. یعنی توقعات اعضای کابینه توسط این تدبیر حل نشد. کاری که آقای روحانی درباره ارتقای شأن مسئول دفتر رئیس‌جمهور انجام داد ‌بی‌سابقه است. در هیچ دولتی چنین رویکردی را شاهد نیستیم. نه در دولت آقای هاشمی و نه در دولت خاتمی و نه در دولت آقای احمدی‌نژاد چنین رویکردی را ما شاهد نبودیم. آقای مشایی که اشاره شد موضوعش مساله دیگری است. در واقع آقای احمدی‌نژاد بعد از مخالفت رهبری با معاون اولی آقای مشایی، پست‌های متعدد و کثیری همچون توزیع بودجه فرهنگی را به آقای مشایی داد. این مسئولیت‌ها ربطی به مسئول دفتری رئیس‌جمهور نداشت. بلکه آقای مشایی مسئولیت دیگری تحت عنوان توزیع‌کننده بودجه فرهنگی را بر عهده داشت. آقای احمدی‌نژاد برای آقای مشایی تعدد مشاغل ایجاد کرد تا او را به حد معاون اول برساند. در واقع نیتش این بود که با چنین ابزاری به نوعی با نظر رهبری مخالفت کند. پس آن یک موضوع دیگری است چون اراده آقای احمدی‌نژاد این بود که حالا که مشایی به‌طور اسمی، معاون اول نشد، در عمل این اتفاق بیفتد، بنابراین ما در هیچ دولتی چنین امری را شاهد نبودیم که رئیس‌جمهور بالای سن برود تا جایزه یا هدیه‌ای بدهد و مسئول دفتر رئیس‌جمهور نیز همراهش باشد و حتی برخی از جوایز را نیز او اعطا کند. چنین همترازی را تعریف کردن اصلا کار درستی نیست که ما در دولت آقای روحانی شاهدش بودیم. مسئول دفتر رئیس‌جمهور باید آن پایین بنشیند و مسائل را رتق و فتق کند.

درباره آقای واعظی مطرح می‌شود که حزب اعتدال و توسعه اعمال نفوذ کرد تا یکی از اعضایش مسئول دفتر رئیس‌جمهور شود با این هدف که روابط و ارتباطات رئیس‌جمهور را سامان دهد، نظر شما چیست؟

   من قضاوت نمی‌کنم چون نشانه‌هایی از این اتفاق را ندارم یعنی حداقل درباره‌اش فکر نکردم اما معتقدم این مساله عمدتا به شیوه زندگی شخصی آقای روحانی بر‌می‌گردد. رئیس‌جمهور سوگند یاد کرد تا حلال مشکلات کشور باشد، آیا واقعا رئیس‌جمهور راه حل مشکلات جامعه را نمی‌داند که چقدر ایفای این وظیفه سخت و سنگین است؟ اگر واقعا به لحاظ جسمانی آقای روحانی نمی‌کشد چرا تلاش کرد تا مسئولیت ریاست‌جمهوری را همچنان به عهده بگیرد؟ امروز کار اجرایی بسیار بسیار سخت است، من قبول دارم. امروز اگر رئیس‌جمهور به وزیری برای انجام کاری نامه می‌نویسد، آن وزیر برآورد می‌کند که این کار به سلیقه‌اش می‌خورد یا خیر، اگر نخورد قطعا نامه رئیس‌جمهور را در یک سنگلاخ و پروسه پیچیده بوروکراسی می‌اندازد تا نهایتا کار انجام نشود. بنابراین اگر رئیس‌جمهور می‌خواهد کاری را به نفع جامعه انجام دهد حتما باید خودش امور را پیگیری کند. وزرا، مسئول دفتر رئیس‌جمهور را اصلا تحویل نمی‌گیرند چون وقتی نامه خود رئیس‌جمهور را وارد یک مسیر پرسنگلاخ می‌کنند و توجیه می‌آورند که کارشناسان در حال بررسی و رفع موانع و مسائل مربوطه هستند، واقعا پیگیری مسائل اجرایی کشور از سوی مسئول دفتر رئیس‌جمهور به جایی نمی‌رسد. به سرانجام رساندن امور اجرایی بسیار سخت است چون کارها تعریف‌شده نیست و با کاستی‌هایی مواجه است، بنابراین رئیس‌جمهور باید پیگیر امور باشد تا اگر امور اجرایی با کاستی‌هایی مواجه شد سریع آن کاستی‌ها را حل و فصل کند.

آیا می‌توان گفت که خود آقای روحانی ناراحت نمی‌شود اگر ارتباطاتش توسط مسئول دفترش هدایت شود؟

   من نمی‌توانم چنین موضوعی را قضاوت کنم ولی می‌فهمم که آقای رئیس‌جمهور نمی‌تواند خیلی ساعت کارش را افزایش دهد و سختی تعداد زیاد ساعت کار را به جان بخرد.

من با خیلی از اطرافیان نزدیک آقای هاشمی‌رفسنجانی صحبت کردم، آنها می‌گفتند آقای هاشمی چه رئیس مجلس، چه رئیس‌جمهور و چه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام شد وقتی درخواست ملاقات می‌دادیم خیلی سریع برای تاریخ و ساعت ملاقات هماهنگی‌های لازم انجام می‌شد اما آقای روحانی را نمی‌توان پیدا کرد. یعنی حتی شخصیت‌های اصلاح‌طلب و بعضا نزدیک به آقای هاشمی که شاید سال‌ها در مجمع تشخیص مصلحت نظام با آقای روحانی کار نزدیک و مستقیم انجام دادند، می‌گویند از وقتی که او رئیس‌جمهور شد دیگر نمی‌توانیم او را ببینیم. آیا خود آقای روحانی از مسئول دفترش خواسته که کمتر قرار ملاقات بگذارد یا آنکه خود مسئول دفتر آقای روحانی چنین اقدامی‌انجام داد که موجب بروز انتقادها به آقای روحانی شد؟

   اگر رئیس‌جمهور دو برابر وزرا کار کند، می‌تواند وزرا را مجبور به تلاش کند اما اگر هم‌تراز وزرا کار کند طبیعتا وزرا یک کار معمولی از خودشان ارائه می‌دهند ولی این بستگی دارد به اینکه به لحاظ عادت‌ها و شیوه نگاه به جامعه رئیس‌جمهور اهل ایثار و فداکاری باشد. آقای هاشمی در برخی مسائل خودش به شخصه امور را پیگیری می‌کرد. من خودم بارها به آقای هاشمی نامه نوشتم و خود آقای هاشمی نامه‌ها را پیگیری می‌کرد تا آن فرد جواب دهد و حتی با ما جلسه بگذارد. الان چنین چیزی را درباره دولت یازدهم و دوازدهم نمی‌توانیم ببینیم. آقای روحانی می‌خواهد یکسری مسئولیت‌هایش را در یک کانالی قرار دهد که احساس کند دارد انجام می‌شود در حالیکه شاید انجام نمی‌شود، یعنی ره به جایی نمی‌برد. خیلی‌ها خودشان را در کابینه همطراز با آقای واعظی می‌دانند بنابراین آقای واعظی را در حوزه تصمیم‌گیری بالاتر از خودشان نمی‌بینند. معتقدم حتی اگر آنها نیز آقای واعظی را بالاتر از خودشان ببینند آقای واعظی نمی‌تواند از پس کار بر‌بیاید بنابراین کارها برای رئیس‌جمهور کاهش پیدا می‌کند اما این کاهش از یک مسیر اصولی صورت نمی‌گیرد بلکه فقط از مسیر محدودیت‌زایی اتفاق می‌افتد. یعنی یک کانالی گذاشته شده و آن کانال کارها را برای رئیس‌جمهور محدود می‌کند. طبیعی است که این کار خیلی به نفع جامعه نیست در حالی‌که ما تحریم‌ها را داریم و هرچه تحریم‌ها بیشتر می‌شود کار رئیس‌جمهور برای آنکه بهانه‌ها را بردارد سخت‌تر خواهد شد. مثلا اگر وزیر گفت انجام یک امر اجرایی با مشکل تحریم روبه‌رو شده است رئیس‌جمهور باید تلاش کند تا با برقراری پیوندهایی یک راه فرعی باز کند. حالا واگذاری همه این مسئولیت‌ها به مسئول دفتر یعنی در واقع معطل گذاشتن امور که طبیعتا این خیلی به نفع جامعه نمی‌تواند باشد. قطعا باید رئیس‌جمهور به‌طور فوق‌العاده کار کند، رئیس‌جمهور نمی‌تواند در حد معمول کار کند. یک موقع کشور شرایط معمولی دارد و با دشمنی مواجه نیست، آن یک وضعیت است اما وقتی آمریکایی‌ها صراحتا می‌گویند ما نمی‌خواهیم بگذاریم ایران به سمت رشد و پیشرفت برود چراکه اگر به رشد برسد این تهدیدی برای اسرائیل است؟ پس باید رئیس‌جمهور تلاش کند تا خواسته و نگاه دشمن تأمین نشود. باید رئیس‌جمهور مرتب بن‌بست‌شکنی کند و پیش روی وزرا راه باز کند. خودش بر امور اجرایی مسلط باشد و کارها را پیگیری کند. اگر تسلطی بر امور از جانب مسئول دفتر رئیس‌جمهور باشد فایده ندارد او نمی‌تواند راهگشا باشد. اگر قرار به راهگشایی مسئول دفتر باشد خود او رئیس‌جمهور شود. به عبارت دیگر اگر قرار به راهگشایی مسئول دفتر رئیس‌جمهور بین وزرا باشد خب او باید رئیس‌جمهور می‌شد اگر واقعا چنین لیاقت، شأن و توانمندی را دارد.

 بنابراین تقویت جایگاه مسئول دفتر رئیس‌جمهور در واقع یک نوع آرایشی به‌وجود می‌آورد که می‌تواند وجدان رئیس‌جمهور را راضی کند که کارها در حال انجام‌شدن است و لازم نیست وزرا هر چند وقت یک بار بیایند تا مشکلات را بازگو کنند، رئیس‌دفتر مسئول پیگیری این امور است و کارش را خوب دارد انجام می‌دهد. در واقع این رویکرد یک نوع آرامش وجدان و یک نوع آرامش خاطر ایجاد می‌کند اما دلسوزان کشور و نظام می‌گویند خیر این‌طور نیست مسئول‌دفتر رئیس‌جمهور چنین شأن و جایگاهی را ندارد که فراتر از مسئولیتش عمل کند چون نه از او می‌پذیرند و نه او می‌تواند چنین نقشی را ایفا کند. حالا تاج مرصع بر سر او بگذارند، باز یک مسئول دفتر است. هر چقدر هم به او اختیارات داده شود تفاوتی نمی‌کند چون توانمندی و دایره کارش محدود است. اگر احمدی‌نژاد اختیاراتی را به مسئول‌دفترش داد با این وجود مسئول دفترش تاثیرگذار نبود بلکه خود آقای احمدی‌نژاد مرتب مسائل را در سفرها و ارتباطاتش پیگیری می‌کرد و موجب می‌شد برخی مسائل در دولت نهم حل و فصل شود. البته در دولت دهم مسائل مقداری تغییر کرد چون روحیه آقای احمدی‌نژاد تغییر کرد و خیلی انگیزه‌ای برای پیگیری حل مشکلات نداشت. نکته دیگر، آنکه واقعا کسی نمی‌دانست در دولت دوم آقای خاتمی مسئول دفتر برادر اوست. علی آقای خاتمی در هیچ جایی ظاهر نمی‌شد و کسی هم او را نمی‌شناخت یا زمانی که آقای محسن هاشمی رئیس‌دفتر آقای هاشمی بود واقعا در هیچ جایی حضور نمی‌یافت و کسی او را نمی‌شناخت. حالا این مشی را از آقای روحانی شاهد هستیم که زیان اولش به خود آقای روحانی می‌خورد و بعد آسیبش متوجه جامعه می‌شود. معتقدم با این رویکرد کابینه برای آنکه اقدام فوق‌العاده‌ای انجام دهد، کارآمد نخواهد بود و درباره‌اش بعدها قضاوت خوبی نخواهد شد. یعنی کسی نمی‌گوید رئیس‌جمهور فلان وعده را داد و پیگیری مستمر صورت گرفت تا نهایتا کار به سرمنزل مقصود رسید. در واقع با این نوع شیوه گریز از مسئولیت چنین اتفاقی نمی‌افتد.