همه بحث‌ها بر سر این است که چگونه باید با حسن روحانی مواجه شد. اصلاح‌طلبان می‌خواهند تکلیف خود را با این مساله روشن کنند که چگونه باید به تداوم سیاست‌ورزی خود با توجه به رویکرد جدید حسن روحانی فکر کنند. برخی می‌گویند اصلاح‌طلبان چاره‌ای جز ماندن به پای روحانی ندارند، اما در مقابل هستند کسانی که اعتقاد دارند اصلاح‌طلبان در یک مقطع زمانی مشخص از روحانی عبور می‌کنند و منتقد وضع موجود می‌شوند.

ایدئولوژی‌‌زدایی از چپ
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

اتفاقات جالبی در حال وقوع است؛ جناح اصلاح‌طلب پالایش درونی را شروع کرده است. حالا آنها که در قدرتند ساز جدایی را کوک کرده و راه و رسم دیگری برگزیده‌اند. راهی که به نظرشان ماندن در ساختار قدرت رسمی را هموارتر می‌کند. ماجرا از حزب کارگزاران کلید خورده است. گویا آنجا در کمیته سیاسی بحث‌های مهمی‌شده است که محمد قوچانی نعل به نعل آن را در قالب یک سرمقاله در ارگان رسانه‌ای این حزب به رشته تحریر درآورده است. آنها برنامه‌های تازه‌ای در ذهن دارند که رسانه‌ای شدنش بازتاب‌های زیادی داشته است.

 مقاله جنجالی

قوچانی در سرمقاله سازندگی رای‌آوری روحانی در انتخابات سال 92 را نشانه عبور اصلاح‌طلبان از رادیکالیسم بعد از 88 می‌داند و‌ترجیح روحانی مصلح و معتدل بر عارف اصلاح‌طلب را اوج پراگماتیسم در میان اصلاح‌طلبان تعبیر می‌کند.او با اشاره به اینکه اصلاح‌طلبان به فکر رای دادند نه به فرد، می‌نویسد: «به‌جای انتخاب ژنتیک به انتخابی پراگماتیک تن دادند. روحانی؛ سیاستمداری معتدل و مصلح از لایه‌های میانی جناح راست بود که هرگز تن به رادیکالیسم راست نداد و آن‌قدر منتظر ماند تا در فترت رادیکالیسم چپ به انتخاب اصلی جناح چپ سابق و اصلاح‌طلب کنونی بدل شود».او افزوده است: «دولت اول روحانی با بازگشت وزرایی مانند زنگنه و حجتی و نجفی و نیلی فوق انتظار اصلاح‌طلبانی بود که یا از حاکمیت قهر کرده بودند یا از حاکمیت اخراج شده بودند. آنان عملگرا شده بودند و بازگشت چهره‌های پراگماتیست و تکنوکرات‌های اصلاح‌طلب به قدرت را آن‌قدر مهم می‌دانستند که در پی بازگشت چهره‌های ایدئولوژیک و ایدئولوگ‌های اصلاح‌طلب به دولت نباشند. حتی سعید حجاریان مهمترین مأموریت دولت یازدهم را «عادی‌سازی» اوضاع (نرمالیزاسیون) عنوان کرد. اما انتخابات سال 1392 و صف‌آرایی اصولگرایان رادیکال در برابر حسن روحانی آثار منفی خود را بر اصلاح‌طلبان نیز گذاشت. اصلاح‌طلبان از تنهایی روحانی در میان اصولگرایان به این دریافت و رهیافت رسیدند که روحانی جز آنان کسی را ندارد و ناگریز است که به ایشان تکیه کند».به اعتقاد قوچانی، پیروزی‌های نسبی اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس دهم و شوراهای شهر نیز بر این «تکبر سیاسی» برخی اصلاح‌طلبان افزوده و متأسفانه ساز نامیمون رادیکالیسم دوباره کوک شده است. او ادامه می‌دهد: «اکنون اصلاح‌طلبان که یک‌‌بار دیگر در پناه یک دولت معتدل (مانند دولت‌های هاشمی و خاتمی) در تعیین دولت و مجلس و شورا و شهرداری نقش‌آفرین شده‌اند، فهرستی از مطالبات حداکثری خود را ردیف کرده‌اند: حاکمیت یکپارچه اصلاح‌طلبان، در اختیار گرفتن همه پست‌های دولتی، راه ندادن حتی یک اصولگرا به شورای شهر، تاکید بر مطالبه بحق اما نابهنگام وزارت زنان، راندن همه اصولگرایان از کابینه و...».قوچانی نتیجه این تکبر سیاسی را بدون شک، شکست می‌داند و می‌نویسد: «در دامن زدن به این تکبر می‌توان ردپای رسانه‌های خارجی را به‌خوبی دید: گروهی از اصلاح‌طلبان سابق که جلای وطن کرده و دورکاری سیاسی می‌کنند آواری از مطالبات و خرواری از انتظارات را بر سر دولت دوازدهم می‌ریزند. انتشار اخبار کذب از طریق شبکه‌های ماهواره‌ای و اجتماعی و تخریب دولت تنها راه ادامه حیات این اصلاح‌طلبان سابق است که از دور دستی بر آتش دارند و در عمل آب به آسیاب اصولگرایان می‌ریزند. این دوستان سابق فراموش کرده‌اند که تا اطلاع ثانوی مساله اصلی در ایران نه مطالبات اجتماعی که معادلات سیاسی است. نهاد دولت در ایران از مشکلاتی مانند تنازع قوا، حاکمیت موازی، کارشکنی نهادی و نبرد درون ‌دستگاهی رنج می‌برد و قبل از هر اصلاح اجتماعی باید این بحران سیاسی را اصلاح کند. ایران در شرایطی قرار ندارد که توان ملی خود را در نزاع‌های سیاسی فرسوده سازد. اگر در زمان انتخابات پاره‌ای نزاع‌های سیاسی برای ایجاد نشاط انتخاباتی و فهم ضرورت مشارکت سیاسی ضروری بود؛ اگر برای دفع خطر می‌شد آستانه تحریک جامعه را به حرکت واداشت؛ اگر برای انتخاب رئیس‌جمهور به یک رای بالا در یک رقابت واقعی نیازی وجود داشت در زمان تشکیل دولت هر نوع نزاع سیاسی، مبارزه انتخاباتی و رقابت هیجانی غیرضروری بلکه مضر است».او تاکید می‌کند که «معنای این حرف استفاده ابزاری از مردم نیست» و توضیح می‌دهد: «واقعا خطر نزدیک بود و ضرورت داشت که یک نیروی اجتماعی پشت سر دولت قرار گیرد، ضمن آنکه منازعه انتخاباتی را حسن روحانی شروع نکرد و این به‌طور مشخص محمدباقر قالیباف و نیز سیدابراهیم رئیسی بودند که حسن روحانی و اسحاق جهانگیری را به واکنش‌های صریح برانگیختند. اما انتخابات تمام شده و اتفاقا اصلاحات پیروز شده است. جناح پیروز اکنون باید آرامتر از جناح شکست‌خورده باشد. پیش از این نیز گفته‌ایم که جز با چپ نمی‌توان تحول ایجاد کرد و جز با راست نمی‌توان ثبات آفرید. با چپ باید برخاست و با راست باید نشست. با چپ می‌توان انقلاب کرد و با راست می‌توان حکومت کرد و این همان کاری است که روحانی می‌کند.»

 واکنش‌های اصلاح‌طلبان

این اظهارات بلافاصله با واکنش طیف‌های دیگر اصلاح‌طلبان مواجه شد. روزنامه آفتاب یزد در گزارشی در این مورد نوشت:«ما از ایدئولوژی عبور کرده‌ایم و اکنون زمانه استراتژی است.»این گزاره مبین رویکردی است که حزب کارگزاران و چهره‌های این تشکیلات سیاسی به آن معتقد هستند. به این معنا که اکنون دوران عبور از گفتمان‌های سیاسی چپ و راست و گذار به عملگرایی است.کارگزارانی‌ها بر این باورند که بی‌توجه به ریشه افراد، اصلاح‌طلبان باید ایدئولوژی را فدای تکنیک کنند.

 مبتنی بر این نظریه، در مقطع کنونی، کشور نیازمند عادی‌سازی یا همان نرمالیزاسیون شرایط است، از همین روی، همزمان با تقدم عملگرایی بر گفتمان، مطالبات اصلاح‌طلبان نیز در سایه رادیکالیزم قرار می‌گیرد، به‌طوری که طرح مباحثی چون حضور زنان در کابینه و یا نمود یافتن آرای حسن روحانی در هیات دولت تندروی محسوب می‌شود، چراکه باید مرزهای میان چپ و راست را زدود و سنگینی وزنه اصولگرایی درکابینه را نباید اتفاقی حائز اهمیت برشمرد. بر همین اساس کارگزارانی‌ها بر این باورند که «جز با چپ نمی‌توان تحول آفرید و جز با راست نمی‌توان به خلق ثبات پرداخت یا آنکه با چپ باید انقلاب کرد و با راست حکومت.» آنها معتقدند که روحانی روی ریل این قاعده حرکت می‌کند و ائتلاف روحانی با علی لاریجانی در همین راستا قرار دارد.

ائتلافی که این تشکل اصلاح‌طلب از آن با نام «اتحاد» یاد می‌کند، در جلسات رای اعتماد نمایندگان مردم به وزرای پیشنهادی کابینه دولت دوازدهم آشکارا پدیدار شد و اکثر قریب به اتفاق وزرای معرفی شده با کسب بیش از 200 رای به پاستور راه یافتند. بر‌اساس این ائتلاف یا همان اتحادی که کارگزاران به آن نسبت می‌دهد و مبتنی بر نظریه تقدم استراتژی بر ایدئولوژی است؛ چشم‌اندازی برای ایران 1400 تعریف شده به‌طوری که حزب کارگزاران بزنگاه انتخابات ریاست‌جمهوری را از آن عملگرایان دانسته است، نه چهره‌های چپ و راست. بدین سان که ممکن است متحد حسن روحانی یعنی، علی لاریجانی بدون در نظر گرفتن خاستگاه سیاسی‌اش، کاندیدای نهایی اصلاح‌طلبان شود. «با چپ باید برخاست و با راست باید نشست. این همان تقدم استراتژی بر ایدئولوژی است که کارگزارانی‌ها از آن دم می‌زنند. رویکردی که به ظن آنان به ائتلاف و اتحاد چپ و راست منتهی می‌شود. برای پی بردن به درستی چنین نگاهی به سراغ الهه کولایی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران و نماینده مجلس ششم رفته‌ایم. او در این‌باره به آفتاب یزد گفت: «به‌نظر می‌رسد آنچه که در رفتارهای سیاسی سال‌های اخیر مورد توجه قرار گرفته است، الزامات برآمده از شرایط محیطی داخلی و خارجی باشد. این نوع مباحث بسیار چالش‌انگیز به نظر می‌رسند، چرا‌که نمی‌توان موضوع راهبرد و رویکرد را از گفتمان و مبانی تفکر و جریان‌های سیاسی جدا کرد. این موضوعات ارتباط تنگاتنگی با یکدیکر دارند اما به دلیل تجربه پرخسارت 8 سال ریاست دولت‌های نهم و دهم که نوعی کم‌توجهی و در مواقعی بی‌توجهی به واقعیت‌های داخلی و بین‌المللی بود و باعث شد تا خسارت‌های عظیمی ‌متوجه کشور شود، این رویکرد امروز بیشتر مورد توجه قرار گرفته است که الزام‌های عملی واقعیت‌های داخلی و خارجی به جای صرف پرداختن به جهت‌گیری‌های سیاسی مورد توجه قرار گیرد که البته این رویکردی است خودآسیب‌زا.» وی افزود: «چرا‌که باید مسیرها، اهداف، سیاست‌ها و برنامه‌ها براساس یک رویکرد جامع و کلان شکل بگیرد، ضمن اینکه باید پذیرفت حرکت‌های ائتلافی در کشور ما اساسا بسیار جوان و نابالغ است و شاید این نوع مباحث ارتباط مستقیم با تجاربی می‌یابد که در جامعه ما کمتر پیش آمده و وجود داشته تا احزاب و جریان‌های سیاسی بتوانند مصالح و منافع عمومی را بر دیدگاه‌های خاص خود ‌ترجیح دهند. به نظر می‌رسد در این زمینه ما نیازمند گفت‌وگوها و بحث‌های جدی باشیم تا بتوانیم سطوح مختلف عمل و اقدام را بر پایه ضرورت‌های ناشی از نگرش‌ها و تفکرات متفاوت به درستی ارزیابی کنیم، چراکه در نهایت باید با مطالبات و خواسته‌های مردم ایجاد ارتباط کرد و جریان‌های سیاسی به ویژه اصلاح‌طلبان که خود را به این خواسته‌ها و مطالبات نزدیک‌تر می‌دانند به دلیل عملگرایی و الزام‌های واقعی از این زوایا غافل نشوند. بنابراین به نظر می‌رسد ما نیازمند بحث و گفت‌وگو و طرح دیدگاه‌های متفاوت در یک فرآیند گسترده و همه‌جانبه در این زمینه هستیم تا به جای قرار گرفتن در این سوی بام از آن سوی بام نیفتیم.»

 روایت زیباکلام از وضعیت روحانی

همه بحث‌ها بر سر این است که چگونه باید با حسن روحانی مواجه شد. اصلاح‌طلبان می‌خواهند تکلیف خود را با این مساله روشن کنند که چگونه باید به تداوم سیاست‌ورزی خود با توجه به رویکرد جدید حسن روحانی فکر کنند. برخی می‌گویند اصلاح‌طلبان چاره‌ای جز ماندن به پای روحانی ندارند، اما در مقابل هستند کسانی که اعتقاد دارند اصلاح‌طلبان در یک مقطع زمانی مشخص از روحانی عبور می‌کنند و منتقد وضع موجود می‌شوند.»

صادق زیباکلام می‌گوید: «بد و خوب روحانی به پای اصلاح‌طلبان نوشته می‌شود و اصلاح‌طلبان نمی‌توانند بگویند روحانی به ما ارتباطی ندارد.اصولگرایان هر علامتی درباره کدورت بین روحانی و اصلاح‌طلبان ببینند از آن استقبال می‌کنند و امیدوارند اینطور شود اما اینگونه نمی‌شود. درست است که انتظارات زیادی از آقای روحانی داشتیم و داریم اما در عین حال محذورات و بسته بودن دست آقای روحانی را هم نمی‌توانیم نادیده بگیریم. دوم اینکه ما اصلاح‌طلبان از آقای روحانی هیچ تصویر و تصور جاه‌طلبانه و رویایی نداشتیم. آقای روحانی مثل دکتر علی لاریجانی یک اصولگرا است، منتها اصولگرای معتدل، منطقی، میانه‌رو و واقع‌بین. آنچه اصلاح‌طلبان می‌دانند این است که آقای روحانی بیش از آنچه که یک اصلاح‌طلب باشد یک اصولگرا است. حتی می‌خواهم یک مرحله جلو بروم و بگویم آقای روحانی بیش از آنکه به اصلاح‌طلبان نزدیک باشد در حقیقت به اصولگرایان نزدیک است. ما همه اینها را می‌دانیم و هیچ دچار خیال‌پردازی و رویاپردازی درباره آقای روحانی نمی‌شویم اما در شرایط فعلی آقای روحانی بهترین گزینه‌ای است که وجود دارد، چون اگر روحانی رئیس‌جمهور نبود کسی مثل احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور می‌شد و اگر خیلی شانس می‌آوردیم قالیباف رئیس‌جمهور بود بنابراین چاره‌ای نیست الا اینکه با آقای روحانی حرکت کنیم و در عین حال همه امیدمان به آقای روحانی نیست، بلکه بیشتر امیدمان به توانمندی‌های خودمان است که بتوانیم کمر راست کنیم و بلند شویم. شاهدیم آقای روحانی دیگر با آن لحن دوران انتخابات و به‌خصوص یکی دو هفته بعد از انتخابات ظاهر نمی‌شود و در معرفی کابینه هم این وضعیت بود، یعنی افرادی را انتخاب کرد که کمترین حساسیت‌ها را در اصولگرایان برانگیخت. مشخص بود که آقای روحانی دنبال دردسر نمی‌گردد و در لحن خود نیز خیلی عقب‌گرد کرد. آقای عباس عبدی و آقای حجاریان سال 94-93 شروع کردند و گفتند مسئولیت دولت آقای روحانی خیلی با اصلاح‌طلبان نیست. یعنی اگر نتیجه دولت آقای روحانی خیلی ناامیدکننده درآمد و خیلی با انتظاراتی که از او بود همخوانی نداشت، این مساله به اصلاح‌طلبان مربوط نیست. برخی اصلاح‌طلبان یک چنین نگاهی دارند به قول تهرانی‌های قدیم «خر را یک ور سوارند» تا هر جا ببینند به مشکل برمی‌خورند بلافاصله پایین بپرند. این زشت است ما نباید اصلا این رویه را داشته باشیم. ما اصلاح‌طلبان چه در سال 92 و چه در سال 96 از مردم خواستیم و دعوت کردیم که بیایند و به آقای روحانی رای دهند. ما نمی‌توانیم در وسط راه زرنگی کنیم و بگوییم اگر آقای روحانی خوب عمل کرد افتخارش برای ماست اما اگر بد عمل کرد خیلی به ما ارتباطی ندارد. ما نمی‌توانیم این طوری عمل کنیم. اصلاح‌طلبان باید محکم و استوار و تمام قد پای آقای روحانی بایستند، از او حمایت کنند و مسئولیت پاسخ به کسانی را که به دعوت‌شان پای صندوق‌های رای رفتند و به آقای روحانی رای دادند برعهده بگیرند. من با صدای بلند از آقای روحانی انتقاد کردم در عین حال حمایت هم کردم، در عین حال خواستم بگویم ناتوانی‌هایش کجاها است. این طور نیست که مسئولیت عملکرد آقای روحانی به اصلاح‌طلبان ارتباطی ندارد. مردم اسباب بازی اصلاح‌طلبان نیستند که یک روز از آنها بخواهند پای صندوق بیایند و بعد هم وقتی مقداری ناملایمات می‌شود بگوییم به ما مربوط نیست. بد و خوب آقای روحانی بخواهیم و نخواهیم به پای اصلاح‌طلبان نوشته می‌شود. چه آقای روحانی ایران را گلستان کند و چه جهنم. ما اصلاح‌طلبان در آن گلستان شریک هستیم و در آن جهنم هم شریک هستیم. بنابراین به جای آنکه زرنگی کنیم، باید مسئولیت قبول کنیم و با انتقاد از آقای روحانی ولی همچنان استوار پشتش باشیم.»

اما غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی یکی از افرادی است که موضوع فاصله گرفتن روحانی از اصلاح‌طلبان را رد می‌کند. او در پاسخ به انتقادهایی که به نحوه چینش کابینه دوازدهم می‌شود، پرسید: «تفاوت واعظی و جهرمی‌از لحاظ سیاسی چیست؟»کرباسچی همچنین در مورد رویکرد روحانی در گفت‌وگوی زنده تلویزیونی با مردم که برخی اصلاح‌طلبان آن را محافظه‌کارانه می‌دانند نیز گفت: «قرار نیست که رئیس‌جمهور در یک برنامه تلویزیونی بعد از انتخابات به‌جای صحبت از برنامه‌های اقتصادی و اجتماعی دولت، مثل دوران مبارزات انتخاباتی شعار دهد».کرباسچی با اشاره به اینکه حتی رئیس دولت اصلاحات نیز در دوران ریاست‌جمهوری مثل دوران انتخابات سخن نمی‌گفت، افزود: «انتخابات شرایط سیاسی کشور را حساس می‌کند و همه از ایده آل‌ها صحبت می‌کنند، اما زمان اجرا که می‌رسد باید به مسائل به صورت واقعی و به دور از شعار برخورد کرد». این فعال سیاسی اصلاح‌طلب در ادامه با بیان اینکه همه می‌خواهند رشد اقتصادی کشور بالای 8 درصد باشد و نرخ بیکاری نیز به صفر برسد، گفت: «انتظار درستی نیست که بگوییم آقای رئیس‌جمهور در نخستین مصاحبه زنده ایده‌آلی سخن بگوید، او باید همان‌طور که عمل کرد آمار واقعی را ارائه و شرایط کشور را برای مردم تشریح کند».کرباسچی با تاکید بر اینکه روحانی به سمت جناح راست مایل نشده است، گفت: «روحانی را باید باتوجه به شخصیت‌اش ارزیابی کرد. او را نمی‌توان با تاج‌زاده و حجاریان مقایسه کرد. همان‌طور که نمی‌توان او را با حسین شریعتمداری یا سردار عباسی مقایسه کرد».

وی افزود: «درست است که او پیش از انتخابات لحن دیگری داشت اما این تغییر لحن قاعده کار است و برای اداره کشور باید به فکر هماهنگی دستگاه‌های مختلف بود. اکنون مبارزات انتخاباتی تمام شده و وقت سروسامان‌دادن به کشور است. به قول معروف کشور را باید از روی زمین اداره کرد. روحانی نیز مشی اعتدال و میانه‌روی خود را دارد. او به‌درستی برای تغییر شرایط در چارچوب حفظ اصول نظام، انقلاب و اسلام تلاش می‌کند.»

در تحولی دیگر عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب به تازگی در گفت‌وگویی با اعتمادآنلاین در این خصوص سخن گفته است. البته او حد و مرز این انسجام را نیز ‌ترسیم کرده و گفته است: «اگر گمان کنیم که اصلاح‌طلبان یا هر جریان دیگر آنقدر باید وحدت و انسجام زیادی داشته باشند که درباره جزئی‌ترین مسائل یکسان فکر و رفتار کنند این انتظار کاملا نابجا، نشدنی و حتی نامطلوب است. همیشه یک حدی از تنوع آرا وجود دارد و انسجام اصلاح‌طلبان باید راجع به مسائل کلان باشد؛ مسائلی که آنها را در مواجهه با مسائل اصلی مملکت در کنار هم قرار می‌دهد. در غیر این صورت اگر فکر کنیم برای رای اعتماددادن اصلاح‌طلبان حتما باید کاملا یک شکل فکر کنند و یک جور نظر بدهند این شدنی نیست و بهتر است روی همان مسائل اصلی اتحاد داشته باشند که من فکر می‌کنم تا حدودی این اتحاد وجود دارد». او همچنین تاکید کرده است که این جریان سیاسی برای رسیدن به انسجام مورد نظر به یک تشکیلات با عملکرد شفاف نیاز دارد.

 روحانی کوشیده است از مواضع رادیکالی بکاهد

در واکنشی دیگر به این تحولات روزنامه صبح نو در سرمقاله‌ای با عنوان: «گام‌های نخست یک نزاع سیاسی» نوشته است: چهره‌های دوم‌خردادی در روزهای اخیر از «کوک‌شدن ساز نامیمون رادیکالیسم» در جبهه اصلاحات ابراز نگرانی کرده و گفته‌اند پیروزی‌های نسبی آنها در چند انتخابات اخیر بر «تکبر سیاسی» همقطاران‌شان افزوده است و همین موجب شده تا آنها فهرستی از مطالبات حداکثری خود را اعم از حاکمیت یکپارچه اصلاح‌طلبان، در اختیار گرفتن همه پست‌های دولتی و راندن رقیب از همه امور، ردیف کنند. این تحلیلگران ردپای رسانه‌های خارجی و اصلاح‌طلبان جلای وطن‌کرده را در دامن‌زدن به این تکبر سیاسی برجسته می‌دانند و تصریح می‌کنند، نتیجه این تکبر سیاسی چیزی جز شکست نیست. گرچه این ابراز نگرانی طیف میانه اصلاح‌طلبان - با وجود سکوت تاییدآمیز آنان- واقعیتی انکارناپذیر دارد و نمونه بارز آن همین روزها در اظهار‌نظر و اعلام مواضع امثال مصطفی تاج‌زاده نمود، دارد؛ اما نمی‌توان نسبت به منشأ این تکبر و سربرآوردن دوباره رادیکالیسم در جبهه اصلاحات خاموش و ‌بی‌تفاوت بود. بدون شک، رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری در سه ماه قبل و اعلام مواضع نامزد اصلی اصلاح‌طلبان، سهم بسزایی در برانگیخته‌شدن توقعات جریان بریده از حاکمیت و حتی طیف‌های خارج‌نشین آنها داشت و اکنون این جریان، براساس همان وعده‌ها سهم خود را از قدرت مطالبه می‌کند. البته نامزد پیروز پس از انتخابات کوشیده است از مواضع رادیکالی بکاهد و به مشی اعتدالی خود بازگردد اما این رویکرد که از آن به‌عنوان مشی پراگماتیستی و عمل‌گرایانه یاد می‌شود، خود نگاهی کاملا ابزارگرایانه به مردم و رای آنان داشته و با هدف حفظ قدرت و دست به دست‌کردن آن با تفکر همسو و همراه خود، تلاش دارد با حذف رقبا، معادلات سیاسی آینده کشور را به نفع خود رقم بزند.

 کارگزاران در فکر نزدیکی به لاریجانی؟

لاریجانی در همین مسیر سیاسی که طی چند سال اخیر دنبال کرده است حال تبدیل به یک چهره اگر نگوییم محبوب ولی مطلوب برای اصلاح‌طلبان شده است، خاصه آن طیفی از اصلاح‌طلبان که در زمانه‌ای دورتر پیوندی هم با جریان راست داشته است.

کارگزاران در انتخابات هیات‌رئیسه مجلس نه‌فقط در سال اول که در سال دوم پالس حمایت از لاریجانی را به هم‌طیفان اصلاح‌طلبش داد، آنها که رفاقت با اصولگرایانی از جنس ناطق‌نوری را خوب یاد گرفته‌اند و می‌دانند چطور باید مناسبات سیاسی با اعتدالیون اصولگرا را حفظ کنند بدشان نمی‌آید در این یارکشی سیاسی از جریان راست علی لاریجانی را هم به جمع خود اضافه کنند.

این طیف از اصلاح‌طلبان که همچنان معتقد بر ارجح‌بودن استراتژی بر تئوری هستند گویی نمی‌خواهند ‌بی‌پروا به سمت انتخاب یک کاندیدای اصلاح‌طلب برای انتخابات 1400 بروند، آنها هنوز هم با نگاه‌ تردید به فضای سیاسی می‌نگرند و تلاش دارند یارکشی‌های سیاسی خود را از ناطق و روحانی به چهره‌هایی چون لاریجانی هم تعمیم دهند.

 اصلاح‌طلبان مجبور به حمایت از لاریجانی

 خواهند شد؟

اما سوی دیگر جریان چپ برخی افراد و تشکل‌ها هم هستند که نگاه کارگزارانی به سیاست اصولگرایانه ندارند، آنها گرچه تن به استراتژی اصلاحات در سال‌های 92 و 96 دادند و پشت سر روحانی ایستادند اما این حمایت را مقتضیات زمانه انزوای سیاسی خود می‌دانند و به‌دنبال آن هستند که سال 1400 با کاندیدای یکدست اصلاح‌طلب وارد گوی و میدان شوند شاید از همین‌روست که چهره‌ای چون لاریجانی برای آنها نه کاندیدای مطلوبی است نه کاندیدایی محبوب.

با این وجود در همین دسته دوم برخی تئوریسین‌ها هم هستند که با وجود اینکه معتقد به همین خط فکری هستند اما معتقدند شاید زمانه ایجاب کند پشت‌سر لاریجانی بایستند. آنچنان‌که احمد نقیب‌زاده از تئوریسین‌های جریان چپ می‌گوید: «بسته به شرایط آن روز، چینش نیروها و کاندیداهایی که در آن زمان مطرح می‌شوند باید تصمیم‌گیری کرد اما در شرایطی که انتخاب بین فردی مثل جهانگیری و لاریجانی باشد، قطعا اولویت با جهانگیری است برای آنکه ته‌مانده‌های ذهنی آقای لاریجانی اصولگرایی است که همین اصولگرابودنش هم نوعی فرصت‌طلبی بوده است و منجر به بدگمانی می‌شود. اینکه نیروهای اصلاح‌طلب تا چه حد بتوانند به آقای لاریجانی اطمینان کنند من فکر می‌کنم این تصمیم باید بسیار محتاطانه صورت بگیرد. باید در خاطر داشته باشند که اگر لاریجانی خود را به سمت اصلاحات سوق داده به دلیل آن است که پیروزی عملگرایان و اصلاح‌طلبان را دیده است و همان شم فرصت‌طلبی به او حکم کرده که به این طرف بیاید و صحنه را نبازد. اگر ایشان مخالفت می‌کرد خودش از صحنه حذف می‌شد. این است که آقای لاریجانی عنصر چندان مطلوبی نمی‌تواند برای اصلاح‌طلبان باشد مگر اینکه در یک طرف آقای جلیلی قرار بگیرد و آقای رئیسی در طرف دیگر آقای لاریجانی، طبعا در آن زمان همه به سوی آقای لاریجانی روی می‌آورند.»