ابراهیم فیاض می‌گوید: «دولت روحانی خودش را باخته و ورشکسته و افسرده است. هرچه زودتر استعفا بدهد، به نفع امنیت کشور و به نفع مردم است.» این استاد دانشگاه می‌گوید: «روحانی به 1400 نمی‌رسد مگر آنکه دولت خود را منحل اعلام کند و دوباره تیم و اعضای جدید برای مناصب مختلف انتخاب کند.»

روحانی استعفا دهد
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

 باتوجه به اینکه شش ماه از دولت دوم آقای روحانی می‌گذرد، این دولت دو چالش در حوزه اجتماعی داشت. یکی کمپین پشیمانم بود که یک‌سری سلبریتی‌ها راه انداختند، بعد از مدتی موج اجتماعی و نارضایتی پیش آمد که در ابتدا انتقادات به سمت دولت بود و بعد یک عده فرصت‌طلب آمدند و اعتراض‌ها را به انحراف کشیدند. به نظر شما اگر امروز روز انتخابات سال 96 ریاست‌جمهوری بود، آقای روحانی از لحاظ بدنه اجتماعی چه وضعیتی پیدا می‌کرد؟ آیا دوباره همان 5/23 میلیون رای را می‌آورد؟

   این را من اینطوری نمی‌توانم جواب دهم، همیشه باید رقیب را دید. آرای روحانی در سال 96 از باب رقابت با رئیسی بود، بخشی از جامعه تصور می‌کرد رئیسی می‌خواست تحمیل شود. در انتخابات آینده هم همین است، باید ببینم رقیب کیست. مردم همیشه با در نظر گرفتن رقیب به یک نامزد رای می‌دهند یا رای نمی‌دهند، این را قبلا هم گفتم که ما رای سفید و خاکستری نداریم، اتفاقا بیشتر رای، رای سیاه است و به ضد کسی داده می‌شود. علت هم این است که متاسفانه ما ایدئولوژی اثباتی یا گفتمان مثبت نداریم. وقتی هم به انتخابات نگاه کنیم، می‌بینیم هیچ گفتمان مثبتی وجود نداشت، همه علیه هم صحبت می‌کردند، بنابراین مباحث به جدل کشیده شد و همه آبروی خودشان را بردند و نظام و مملکت‌مان را مورد هجوم قرار دادند‌ برای اینکه رای بیاورند. همه گفتند کل ایران فاسد یا کل ایران چطور انحطاط است. چه کسانی این حرف را می‌زدند؟ همان‌ها که خودشان مسئولیت داشتند. بعد هم بحث‌ها به جدل و فحاشی کشید و دیدیم که شد.

آقای دکتر! اگر بخواهیم در حوزه اجتماعی صحبت کنیم، دولت آقای روحانی الان چگونه وضعیتی دارد؟

   وارد این موضوع می‌شوم. پس جمع‌بندی صحبت قبلی‌ام این می‌شود که سیاست و نگاه مدیریتی ما اثباتی نیست و همیشه سیاست ما، سیاست نفی است. یعنی خلاقیت وجود ندارد و به‌شدت محافظه‌کار است. حال آنکه صنعت، دانشگاه و تفکر کشور به‌شدت در حال رشد هستند. مسئولان خیال می‌کنند، کسانی که از ایران به خارج از کشور رفتند با داخل کشور در تماس نیستند؟ الان خانواده خود من در یک روستایی در کوه کازرون با اقوامی ‌که به خارج رفتند دائم از طریق شبکه‌های اجتماعی تماس دارند، بنابراین اصلا نمی‌توان شاخص‌های جهانی را رها کرد، به‌شدت رشد ایرانی‌ها بالاست، تفکر و مطالعات ایرانی‌ها به لحاظ جهانی‌ بالارفته است، حالا من سوال دارم، آیا دولت محافظه‌کار می‌تواند کاری انجام دهد؟

5/23 میلیون نفر به این دولت رای دادند. آیا آقای روحانی واقعا می‌تواند مطالبات اینها را برآورده کند؟

   این دولت محافظه‌کار است، چون درست تبیین نشد‌. صدا و سیما بزرگ‌ترین ‌ضربه را به این کشور‌ زد؛ من این را جدی می‌گویم چون نمی‌گذارد بحث‌ها دقیق روشن شود، همین اخیرا در برنامه افق آقای عراقچی آمد صحبت کرد، صحبت‌های او به تفکر ملت توهین بود. گفت من یک سرباز دستور‌بگیر هستم. این چه صحبتی بود که او انجام داد‌ این حرف در واقع انحطاط نظام است وقتی او گفت من هیچ اختیاری از خودم ندارم، هرچه از بالاتری‌ها بگویند، انجام می‌دهم. این حرف خیلی فاجعه‌آمیز بود. مردم می‌گویند این چه سیاستی است؟ الان جامعه شما پر از تحصیلکرده است، دیگر عوام نداریم، یعنی همه متفکر هستند؛ همه‌ با یک کرانه اجتماعی در سطح جامعه فکر می‌کنند و مطالبات و آمار را می‌فهمند. یعنی مردم می‌دانند وقتی در روسیه برف بیاید، روس‌ها چه کار می‌کنند؟ می‌دانند روسیه در سوریه چه کار می‌کند؟ در عراق چه کار می‌کند؟ الان 200 میلیارد دلار طلب خودش را از عراق برای گرفتن امتیازات در آینده بخشید. اینها را مردم می‌دانند. الان قد دولت به‌شدت کوتاه شده، بنای این دولت هم اشرافیت، بازار و تجارت برآمده از راست مدرن است. می‌خواهد با جهان تجارت کند اما نه از باب مثبتش که ایران رشد تجاری پیدا کند، تولید کند، صادر کند و این مسائل به نفع مملکت باشد. الان دیگر کالای وارداتی ما چینی شده،‌ مردم این را متوجه می‌شوند. تکنولوژی چینی دارد در ایران بیداد می‌کند، مردم دارند با آن زجر می‌کشند. خب مردم ناراحت هستند. الان این دولت تجاری و ورشکسته است چون مبنایش اقتصاد عرفانی است، نه اقتصاد عقلانی. معتقدم دولت به لحاظ معرفت‌شناسی و سپس کنش‌شناسی از نظر ساختارشناسی ورشکسته است.

نکته این است وقتی اعلام شد آقای روحانی می‌خواهد از طریق رسانه ملی با مردم صحبت کند، همه فکر کردند صحبت‌های او متفاوت از گذشته خواهد بود اما این طور نشد. در این میان برخی‌ها همه تقصیرها را به گردن رشیدپور انداختند در صورتی که آقای روحانی حرفی برای گفتن نداشت. شما این تحلیل را قبول دارید؟

   بله، اتفاقا همین است. رشیدپور بعدا برای پاسخ به انتقادها گفت من داشتم مصاحبه می‌کردم، نه مناظره. روحانی تمام شده و الان عملا ‌پایان روحانی در عرصه دولتداری اعلام شده است چون امید روحانی رفته، وقتی دولتی بنای خود را در الگوگیری از مدل نوسازی غربی محور، می‌گذارد حتما ورشکسته می‌شود. این را ما نمی‌خواستیم تا الان بفهمیم. ملت ما اگر انقلاب کرد، برای بازگشت به هویت و ساختار ایرانی بود. اقتصاد غربی را قبول نداشت. مبنای اقتصاد کشور زمان شاه همین بود، در بسیاری از مسائل، بالاترش را تجربه کردیم، ‌کاش اقتصاد صنعتی بود اما اقتصاد ما به‌شدت تجاری شده، یعنی به‌شدت واردات دارد انجام می‌شود که حتی دوره شاه ما این‌قدر واردات نداشتیم. یعنی چه موقع مثلا بندرعباس، کیش، قشم و بندر چابهار این‌قدر واردات در دوره شاه ‌داشت؟ الان سیستم کاملا وارداتی است و مواد خام صادر می‌شود. وقتی می‌گویند صادرات مواد غیرنفتی، یعنی مواد خام است، یعنی شمش و آهن است، یعنی خاک است، یعنی آب است، یعنی میوه است، یعنی نفت خام است. ‌ مردم از نفوذ چین دراقتصاد کشور به‌شدت ناراحت هستند.

می‌گویید مردم خیلی ناراحت هستند. آقای حجاریان اخیرا یک مصاحبه‌ای داشت و می‌گفت این آشوبی که آمد و رفت، سه سال آینده سنگین‌تر برمی‌گردد.

   شک نکنید. رهبری یک بحثی را تحت عنوان انقلابی مطرح کردند یعنی مملکت انقلاب کرد و دولت‌هایش باید انقلابی باشند، نه دولت‌های محافظه‌کار و الگوگیرنده از لیبرالیسم غربی، چون در تقسیم جهانی کشوری مثل ما باید نفت خام صادر و کالا وارد کند. مردم الان به‌شدت عصبانی هستند. یعنی احساس بی‌شخصیتی و بی‌هویتی ‌می‌کنند. عدم اعتماد به نفس ‌از اینکه ما نمی‌توانیم ماشین بسازیم، راه‌آهن بسازیم‌ و نیازهای روزمره‌مان را برطرف کنیم. بر همین اساس آنهایی که دارند تولید می‌کنند، احساس ورشکستگی دارند. من دقیقا یادم ‌هست، خدا رحمت کند پدرم مزرعه داشت. ما دوره قبل از انقلاب آنقدر گندم تولید می‌کردیم که می‌رفتیم از بالای پشت بام می‌پریدیم وسط گندم‌ها، پدرم گندم را کیلویی 12 تومان می‌توانست بفروشد اما شاه کیلویی 9 تومان وارد می‌کرد. یعنی ما ورشکسته شدیم. پدرم همه زمین‌ها را رها کرد، رفت ماشین باری خرید. الان دوباره عدم اعتماد به نفس، عدم عقلانیت‌ و  عدم احساس مثبت نسبت به آینده در جامعه وجود دارد. متفکران به‌شدت دارند از ایران خارج می‌شوند. من الان استاد دانشگاه می‌بینم که بچه‌ها و زنش را برده خارج از کشور، یعنی خودش اینجا دارد تنها زندگی می‌کند.

 یک نکته‌ای را دولتی‌ها مطرح می‌کنند، آن ‌اینکه مخالفان با ایجاد یأس و ناامیدی در جامعه، ما را متهم به ناکارآمدی می‌کنند. خودتان به‌عنوان یک استاد‌ که مردم‌شناس هستید، واقعا مردم چنین تصوری دارند؟ یعنی تحت تاثیر رقبا و مخالفان دولت هستند؟

   نه، مردم مقایسه می‌کنند. البته من رقبای روحانی را هم ‌قبول ندارم. چون آنها هیچ گفتمان مثبتی ندارند، ویرانگری می‌کنند و از آن ذهنیتی که در مردم است، سوءاستفاده می‌کنند. الان اتفاقا باندهای مقابل روحانی هیچ گفتمانی ندارند؛ فقط به روحانی توهین می‌کنند، شعار می‌دهند «آخر هفته، روحانی رفته». این نکته مهم و بسیار خطرناک است.

اگر تمام‌ تریبون‌هایی که الان منتقد دولت هستند در اختیار آقای روحانی قرار بگیرند، فرقی به حال‌ دولت می‌کند؟

   نه، دولت خودش را باخته و ورشکسته و افسرده است. هرچه زودتر استعفا بدهد، به نفع امنیت کشور و به نفع مردم است و آبروی خودش هم حفظ می‌شود. از یکشنبه تا الان من باید قم می‌رفتم، هر بار که خواستم بروم، راه بسته بود، نتوانستم بروم. نکته جالب و خنده‌دار اینکه لاین تهران-قم پر از برف بود ولی لاین قم به تهران باز بود. به نظرتان چرا اینطوری است؟ یعنی فلش به طرف تهران است. دیگر اهمیت ندارد کسانی هم هستند که می‌خواهند به قم و شهرستان‌های دیگر بروند‌. این‌ها به‌شدت پایتخت‌نشین و مسخ‌ پایتخت هستند‌. وزیر راه و شهرسازی از پایتخت تکان نمی‌خورد و 10 صبح تازه جلسه می‌گذارد، در حالی که مردم از هشت شب در بوران و برف گیر کردند. ماشین‌ها هنوز به‌طور وحشتناک وسط برف‌ها گیر کردند. امروز من تا یافت‌آباد رفتم که ماشین خودم را درست کنم، دیدم پسر‌ی با ‌یک لندرور بزرگ آمده بود، می‌گفت: «از صبح تا الان شش تا ماشین در جاده ساوه نجات دادم. وقتی برگشتم که دوباره مردم گیرکرده در برف را نجات دهم، خوردم به بلوک‌های سیمانی و مشکل پیدا کردم، الان منتظرم ماشینم درست شود.» یعنی مردم عادی به کسانی که در برف گیر کرده بودند کمک کردند و دولت نبود. آن شب که در تهران زلزله شد، یک مقدار ساختمان تکان خورد، از خواب پریدم و بعد دوباره خوابم برد. ساعت دو، سه بامداد بود که از خواب بیدار شدم. تلویزیون را نگاه کردم، دیدم مملکت ریخته به هم، انگار ‌چه شده است. استاندار می‌گفت: «مردم از زیر سقف فرار کنید و به خیابان بروید.» اما چرا مسئولان دچار بحران هستند؟ چون دولت ما چند اداره است که فقط کارهای روزمره می‌تواند انجام دهد. یعنی کوچکترین تحرک نه در بُعد خلاقیت‌ و نه در رویارویی با بحران‌ها دارد و ناخودآگاه خودباخته است. در زلزله تهران مشاهده کردیم که چقدر رسانه ملی دستپاچه بود. فکر می‌کردند فوتبال گزارش می‌کنند چون به مردم پیشنهاد می‌داد بیشتر هیجانی شوند و به خیابان بروند. مردم هم به خیابان رفتند و با ماشین جلوی پمپ بنزین صف کشیدند. همین خروج یک‌‌مرتبه مردم از منازل ایجاد ناامنی وحشتناکی می‌کند. اگر مردم به خیابان‌ها بیایند و ساختمان‌ها ریزش کند که بیشتر کشته می‌شوند. مگر پارک‌ها چه مقدار گنجایش دارند؟ هنگام زلزله نیاز به آرامش‌بخشی است نه هیجان‌بخشی. خدا خواست که زلزله دوم نیامد. دولت امروز در حوزه مدیریت بحران هیچ قدرت مانور رسانه‌ای ندارد و اقدامات در این حوزه صفر است‌. آمریکایی‌ها پشت سر هم فیلم‌هایی درباره مدیریت بحران هنگام وقوع زلزله، آتشفشان، بهمن، سیل، کولاک و قطع سیستم‌های ارتباطی می‌سازند و نقش موثر و مفید آدم‌ها اعم از کودک، مرد، زن، پیرزن و پیرمرد را در زمان وقوع بحران به جامعه آموزش می‌دهند و آنها این ذهنیت را دارند که وقتی با چنین وضعیتی مواجه شدند چه کار کنند. یعنی ما در حوزه رسانه‌ای فیلم‌هایی که مربوط به مدیریت بحران باشد نساختیم، بنابراین زمانی که بحران پیش می‌آید تماما شاهد انفعال و بلاتکلیفی مسئولان هستیم.

مشکل ما در ایران نبود دانش است، هیچ برنامه‌ای برای مدیریت بحران ناشی از زلزله و نزولات جوی نداریم. به‌طوری که بارش برف هم خود بحران شد. جالب است می‌گویند «به شایعات گوش نکنید» اما وقتی بحران به وجود می‌آید ‌در صورتی که چیزی نگویند، طبیعتا جای این سکوت را شایعه پُر می‌کند. در همین زلزله تهران شاهد بودیم صداوسیما دائم داشت طبل می‌زد «تا صبح در پارک‌ها بمانید و بعد به خانه‌هایتان بروید.» این کار خنده‌دار نیست؟ کسانی که چنین توصیه‌ای می‌کردند برایشان سوال نبود «بر چه اساسی می‌گویند بیرون خانه‌ها از داخل خانه‌ها امن‌تر است؟»‌ با وجود این همه هشدار به مسئولان برای مدیریت بحران اما خبری نیست و ‌مسئولان دوباره به اشتباه رفتند. یعنی الان درک نمی‌کنند که تکرار روش برخورد اخیرشان درباره زلزله تهران و برف مردم را ناامن می‌کند. آیا می‌شود برای ساماندهی جمعیت در تهران زلزله‌زده کانکس آورد؟ یا برای سرویس‌های بهداشتی بعد از وقوع زلزله می‌خواهند چه کار کنند؟ همان شب زلزله تهران در تلویزیون دیدم کسی که رئیس ستاد مدیریت بحران بود، خودش وحشت‌زده‌تر از همه بود، می‌گفت از تهران فرار کنید. او از خودش نمی‌پرسید مردم باید به کجا فرار کنند؟ به شمال بروند؟ در جاده‌های شمال هم که کوه ریزش کرده بود. به‌شدت ناعاقلانه و دستپاچه بودند. در ترکیه شب کودتا شد تا صبح کودتا را جمع کردند. اما در ایران دولت پیر، وامانده و محافظه‌کار روحانی خودش مساله است‌. این دولت نمی‌تواند سالم با جهان امروز برخورد کند‌. نسل جوان بر اثر مطالعات به‌شدت جهانی، متفکر، زباندار و درس‌خوانده شده است‌. الان دانشجویان دکترای ما همه جوان هستند، موهایشان همه مشکی است، به عبارت دیگر گذشت آن موقعی که دکترهای ما 50-40 سال‌شان بود. جوان‌ها متفکران جدی هستند. دولت نمی‌تواند از عهده اینها بربیاید. الان بزرگ‌ترین مشکل کشور ما این است که این کشور به‌شدت رشد کرده و دولت از عهده مدیریتش برنمی‌آید. دولت، اقلیت و مردم، اکثریت شده و اقلیت با اکثریت ضد هم شده‌اند. بودجه امسال که مجلس آن را رد کرد، واقعا بودجه وحشتناک رانتی بود. چون ردیف نداشت. یکی از دوستان تاجرم می‌گفت، وزارتخانه‌ها روالی درست کرده‌اند که پیمانکار باید مقداری پول به حساب آنها واریز کند، بعد هر پیمانکاری بیشتر واریز کند طرح برای او می‌شود. آقای محمدحسین فرهنگی، عضو هیات‌رئیسه مجلس را در لبنیاتی دیدم. با ایشان صحبت کردم، گفتم «این بودجه رانتی اگر تصویب شود،‌ آسیب بزرگی به جمهوری اسلامی می‌زند.» گفت «مجلس کلیات را رد کرد.» گفتم «الان یک استاد دانشگاه که کار علمی ‌می‌کند حقوقش از یک راننده تاکسی پایین‌تر است. من برای یک پروژه 10 میلیون تومان کتاب عربی، انگلیسی، آلمانی و فرانسه خریدم. با این وضع حقوق برای تولیدات فکری چه کار کنیم؟»‌ الان بدبختی این است که سفارت آلمان وقتی متوجه شد من یک کتاب‌هایی می‌خواهم‌، همان کتاب را به من هدیه کرد. در حالی که من این کتاب را برای انجام پروژه‌ای در داخل ایران می‌خواستم نه آلمان. یک سخنرانی در آلمان کردم و برگشتم، پنج تا پروژه برای من بدون اطلاعم تعریف کردند. ویزا برایم فرستادند یعنی به سفارت رفتم و گفتند ویزا آماده است. این حرفی است که به من زدند. حالا این وضعیت حقوق اعضای هیأت علمی ‌دانشگاه‌ها به معنای آشوب‌آفرینی در دانشگاه‌ها نیست؟ یعنی یک استاد در فشار واقع شود، چه می‌شود؟ آیا یک استاد دانشگاه باید حقوقش از یک ‌فرد معمولی کمتر باشد؟ یعنی یک استاد دانشگاه باید حقوقش یک ششم، یک هفتم و یک دهم سوپر مارکت کوچک باشد؟ من یقین دارم که سال بعد قصه‌های دانشگاه‌ها جدی است، استادهای بازنشسته می‌خواهند از ایران بروند. من در دانشگاه تهران دارم می‌بینم که این اتفاق دارد رخ می‌دهد. امروز کارمند دانشگاه، استاد را تحریک می‌کند می‌گوید: «سر کار هستید، دل‌تان خوش است علم تولید می‌کنید.» در دانشگاه تهران کارمند دارد استاد را تحریک می‌کند.

به نظر شما آقای روحانی به سال 1400 می‌رسد؟

   نه، نمی‌رسد. رهبری در قصه همین برف سکوت کردند، یعنی سخنرانی بعد از بارش برف داشتند اما راجع به خارجی‌ها، عدالت‌طلبی و کشت و کشتار مردم مسلمان سخن گفتند. یعنی رهبری الان دیگر از این دولت کاملا ناامید شده‌ا‌ند. الان مهمترین کار تعریف گفتمان جایگزین است. آیا مساله اقتصاد مقاومتی گفتمان جایگزین می‌شود؟ ‌این یک بحث جدی است. چون دولت همین دولت روحانی است که باید قسمت اعظم کار را انجام دهد. الان بازبینی اصلاح‌طلبان شروع شده است. همین چند شب پیش در حزب ندای ایرانیان دعوت بودم‌. سه ساعت جلسه طول کشید، دقیق حرف‌ها را گوش کردند. به نظر من جمعی از اصلاح‌طلبی و اصولگرایی دارند باهم یکی می‌شوند؛ نکته اساسی‌اش این است. به نظر من یک‌سری نیروی جوان متخصص ارزشی دارند بالا می‌آیند. در میان اینها اصلاح‌طلبان هستند، اصولگرایان هم هستند، ولی هنوز کسی که بیاید این‌ جمع را جمع کند، وجود ندارد. روی همین حساب خطر آینده، خطر فقدان گفتمان جایگزین است. اگر ما گفتمان جایگزین نداشته باشیم که اقتدار و قدرت پذیرفته‌شده ایجاد کند، شورش‌های بسیار کور اجتماعی ویرانگر اوج می‌گیرد.

 برخی می‌گویند در ایران بعد از انقلاب سرنگونی دولت رخ نداده است؛ سال گذشته در انگلیس شاهدش بودیم دیوید کامرون رفت و‌ ترزامی‌ آمد. در ایران چنین چیزی پذیرفته نیست. بر همین اساس نگاه غالب آن است که آقای روحانی تا 1400 میهمان پاستور خواهد بود...

   به آنجا نمی‌کشد.

توجیه کسانی که چنین اعتقادی دارند آن است که نهایتا تا 1400 شاید ناآرامی‌هایی دوباره در کشور اتفاق بیفتد اما مدیریت و رفع خواهند شد و روحانی هم تا 1400 در ریاست‌جمهوری می‌ماند. به نظر شما آیا این اتفاق می‌افتد یا اینکه نه، دولت آقای روحانی سرنگون می‌شود؟

 من اتفاقا گفتم که اگر دولت بخواهد محافظه‌کاری کند، کلاه سر مردم ایران نمی‌رود. مردم ایران متفکر و تحصیلکرده هستند و اصالت دارند.

 ‌با چه سازوکاری آقای روحانی می‌خواهد کنار برود‌، خودش استعفا می‌دهد یا از طریق کانال دستگاه قضایی یا مجلس این اتفاق می‌افتد؟ چون مکانیزم کنار رفتن رئیس‌جمهور طبق قانون اساسی یکی از این سه کانال است.

  ‌اگر مثل قضیه بنی‌صدر کشور مشکل امنیتی پیدا کند مجلس یا قوه قضائیه وارد می‌شود. برای آنکه کار به آنجا نکشد معتقدم روحانی باید وزرای اصلی‌اش را عوض کند. زمانی مایلی‌کهن سرمربی تیم‌ملی بود، تیم را عقلانی بار آورده بود اما دوره‌ای دچار مشکل شد ویرا مربی برزیلی را آوردند تیم رفت جام‌جهانی. بعد از این اتفاق دیگر او را نگه نداشتند. الان هم ‌باید سیستم را عوض کنند.

یعنی یا آقای روحانی باید ترکیب دولتش را تغییر معنی‌دار دهد یا اینکه استعفا کند؟

   بله، خیلی‌ از وزرایی که الان دیگر وامانده‌اند مثل وزیر راه را عوض کند تا کابینه جوان شود. ثانیا روحانی وزرا را آزاد بگذارد، یعنی خودش واقعا استراحت و به‌طور سمبولیک در هیات دولت شرکت کند. الان شما نگاه کنید؛ یعنی بحرانی که معاون اول رئیس‌جمهور دارد در قصه زلزله کرمانشاه چه کار کرد؟ آنجا خانه‌های مسکن مهر خراب نشده‌اند، فقط دیواره‌هایشان ریختند، حتی بعضی‌ها دیوارهایشان هم نریخته‌اند، مثل مسکن مهر آموزش و پرورش و فقط بعضی‌ دیوارها ترک خورده بودند. ‌او به جای اینکه آرام‌سازی کند، اغتشاش درست کند. معاون اول این‌طوری به کار دولت نمی‌خورد. معاون اول روحانی باید یک آدم اجرایی، عملیاتی و جوان باشد؛ آقای جهانگیری اهلش نیست. وقتی مردم در برف مانده‌اند، پروازها مختل شد، خودش هم نتوانست از شیراز به تهران بیاید. چه‌کار کرد؟ ‌کجا رفت؟ در حالی که باید این آقا در استانداری شیراز می‌نشست یا با ماشین به اصفهان می‌رفت و از آنجا راهی قم می‌شد. حتما باید با هواپیما به تهران بر‌می‌گشت؟ چون هواپیما نیست، رفت ‌پی‌کار خودش. یعنی کار این آدم تمام است چون مدیر انقلابی در چنین موقعیتی ‌دنبال کار خودش نمی‌رود نمی‌کند. الان مردم اعتراض دارند، می‌گویند: «ما انقلاب کردیم، آن همه شهید دادیم، 8 سال جنگ را اداره کردیم چرا چنین وضعیتی در کشور وجود دارد؟ در واقع به‌شدت دولتمردان از مردم عقب افتاده‌اند، یعنی دولت در مقابل اکثریت مردم اقلیت شده‌است و دارد علیه اکثریت می‌جنگند، یعنی همه‌اش رادیکال می‌شوند. من واقعا معتقدم روحانی یا باید سریع خودش استعفا دهد یا وزیران را تغییر دهد و هیات دولتش را عوض کند و از جوانان خلاق، تکنوکرات، متفکر و ارزشی استفاده کند‌. نمی‌دانم چه کسی در این مملکت جنگ تکنوکرات و ارزشی راه انداخت. به خدا قسم در اسلام عقلانیت تکنوکراتیک داریم، عقلانیت ابزاری داریم. حالا الان نمی‌خواهم وارد بحث تئوریک شوم. در مجموع ما یک آدم‌هایی به‌شدت عملیاتی، تکنوکراتیک ارزش‌محور و وزارت‌محور می‌خواهیم. در کشور ما باید‌ یک انقلابی مدیر شود، وگرنه این کشور ممکن است به‌شدت بحرانی شود. یعنی ما الان این را می‌خواهیم، ما الان گفتمان‌های جایگزین می‌خواهیم که صداوسیما برای درمان هیچ کاری نمی‌کند و من واقعا برای این قصه نگران هستم یعنی صداوسیما نمی‌گذارد متفکران بیایند و گفتمان جایگزین درست کنند.

در واقع شما معتقدید مخالفان دولت نیز صرفا نقد منفی می‌کنند؟

   نه، انحطاط است، گفتمان مثبت وجود ندارد، همه‌اش آنارشیسم و ویرانگری است و نتیجه‌اش هم یک رادیکالیسم وحشتناک است. اینها برای ما خطرناک محسوب می‌شود.

به نظر شما آقای روحانی بعد از ریاست‌جمهوری چه اتفاقی برایش می‌افتد؟ می‌رود خانه و استراحت می‌کند؟

   اگر این باشد که خیلی عاقل است یعنی یک سیاستمدار ورشکسته، عادی هم است. دیگر هفتاد و خرده‌ای سالش است، بعد از ریاست‌جمهوری می‌خواهد چه کار کند؟ یعنی واقعا چه حالی دارد؟ پس بهتر است تازه مسالمت‌آ‌میز کنار برود، اما اگر بخواهد شلوغ‌بازی کند تکلیفش روشن است. اما اگر بخواهد دموکراسی را بپذیرد، باید به حرف مردم توجه کند. آن شب مصاحبه تلویزیونی 80 درصد مردم ناراضی بودند. یعنی الان روحانی باید استعفا دهد و بگوید ما شکست خوردیم. در برجام شکست خوردیم. در واقع نجات برجام همین است. از آثار برجام که دارد کمر روحانی را می‌شکند این است که هر کس دارد توجیه می‌کند. این فایده‌ای ندارد. یعنی او گفت که ما سر سفره مردم می‌خواهیم برجام بیاوریم، برعکس شد و زمان‌های تاریخی و زمان‌های سیاسی را از دست داد. روحانی الان کلا سیاستمدار نیست. سیاستمدار واقعیت‌ها و تئوری‌ها را در نظر می‌گیرد. معتقدم دولت روحانی یک تئوریسین بود، نه یک سیاستمدار واقعی؛ سیاستمدار واقعی مفهوم قدرت، اقتدار، سیاست و روابط بین‌الملل را می‌فهمد و بعد تصمیم‌گیری می‌کند. یعنی تئوری است که تابع سیاست است، نه سیاست تابع تئوری. اصلا گزینه سیاستمداری در غرب این است که سیاست‌ها تئوری می‌سازند. من در آلمان بودم. با دو تا متفکر آلمانی صحبت می‌کردم. گفتند اینجا خیلی سیاستمداران مهم هستند. گفتم برای چه؟ گفت «اینها هستند که تصمیم می‌گیرند چه کار کنیم.» در انگلیس هم همین است. بنابراین سیاستمدار حالت قدیس در غرب دارد. متاسفانه ما در ایران نفهمیدیم. متاسفانه ما خیال کردیم سیاستمدار یعنی تئوری‌پرداز، مدام روحانی آمد تئوری ساخت، مثل خاتمی، مثل احمدی‌نژاد. حالا احمدی‌نژاد تئوری آخرالزمانی ساخت، متأثر از باندی که وابسته به راست آلمان بود. الان گزینه روحانی به‌عنوان یک سیاستمدار شکست خورد؛ حالا دو راه دارد، مسالمت‌آمیز کنار برود و خاطراتش را بنویسد یا اگر هم نمی‌خواهد برود، باید دولتش را از معاون اول تا پایه عوض کند و عده‌ای جوان کارآمد، تکنوکرات، ارزشی از چپ و راست یا بدون خط سیاسی را بیاورد؛ وگرنه ما در قصه زلزله کرمانشاه همین را دیدیم، در قصه برف تهران هم دیدیم. همه اینها را داریم می‌بینیم و این به نظر من ورشکستگی دولت آقای روحانی است و باید استعفا دهد. به نظرم این اتفاق هر چقدر دیرتر شود، اوضاع بحرانی‌تر می‌شود و ما به شورش‌ها نزدیک‌تر می‌شویم. هر چقدر زمان را از دست بدهیم، این مردم را به‌شدت ناراحت می‌کند اما اگر آقای روحانی استعفا دهد، یعنی دولت آرام عوض شود، یکی از موفقیت‌های سیاست در ایران رخ داده است یا اینکه بگوید این دولت منحل است و از نو می‌خواهم انتخاب کنم. این نکته بسیار مهمی ‌است، اگر دولت‌های در سایه تشکیل شوند در کشور بحران ایجاد می‌کنند چون مردم احساس نامحرمیت می‌کنند، یعنی واقعا احساس معنویت نمی‌کنند، آن موقع دوباره آدم‌های تحصیلکرده و قشر متوسط در ایران مساله

 ایجاد می‌کنند.