سید‌مصطفی میرسلیم بدون شک پدیده انتخابات ریاست‌جمهوری 96 است. نسبت به سایرین کمتر وارد حاشیه شد و نقدهایش دقیق‌تر از سایرین بود. شاید بتوان او را منطقی‌ترین نامزد ریاست‌جمهوری دانست. حضور او از سوی حزب موتلفه هرچه بود قطعا یک برد برای این گروه سیاسی محسوب شد چرا که نشان دادند تنها حزب سیاسی راست محسوب می‌شوند که در درون خود نامزدی در سطح ریاست‌جمهوری داشته‌ یا دارند. رزومه او هم ‌بی‌نهایت سنگین و جالب است. از سال 58 تا 61 معاون سیاسی وزارت‌ کشور بوده است و انتخابات مهمی‌ را برگزار کرده و با چالش‌های امنیتی متعددی برخورد داشته سپس 7 سال مشاور عالی و سرپرست نهاد ریاست‌جمهوری دوران مقام معظم رهبری بوده است. بعدا به وزارت فرهنگ رسید و کم‌کم از فضای سیاسی فاصله گرفته است. حضور او به‌عنوان مشاور رهبری معظم انقلاب در دوران ریاست‌جمهوری ایشان قطعا خواندنی‌های بسیار زیادی دارد که بخشی از آن را او در مصاحبه‌ای با ما در میان گذاشته است‌؛ از صبر و مشورت‌پذیری آیت‌الله خامنه‌ای تا ندانم‌کاری‌های میرحسین موسوی!

هیچ‌کس به اندازه آقا مشورت‌پذیر نیست‌
مصطفی میرسلیم از ناگفته‌های ریاست‌جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای می‌گوید
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

  شما 7 سال (از سال 61 تا 68)  به‌عنوان مشاور مقام معظم رهبری در دوران ریاست‌جمهوری ایشان فعالیت کردید. چرا این مسئولیت را پذیرفتید؟ شما سمت مهم‌تری در معاونت سیاسی وزارت کشور بر عهده داشتید!

   درست است و در آن دوران وظا‌یف من در وزارت کشور بسیار سنگین بود. بعد از من البته امور اجتماعى را از معاونت سیاسى جدا کردند. در آن زمان وزیر کشور جناب آقاى ناطق‌نورى بود. با انتخاب حضرت آیت‌الله خامنه‌اى به ریاست‌جمهورى، ایشان مصمم شد تشکیلات وابسته به رئیس‌جمهورى را که در یک دفتر خلاصه شده بود، سازماندهى کند و باتوجه به سابقه فعالیت مشترکى که در حزب داشتیم از این جانب براى آن کار دعوت کردند و حکم سرپرستى نهاد ریاست‌جمهورى را که باید تشکیل مى‌شد توأم با مشاورت عالى رئیس‌جمهورى به این جانب ابلاغ فرمودند.

این کار ستادى بود و معاونت وزارت کشور بیشتر جنبه اجرایى داشت. هر دو مهم بودند ولى نوع کار متفاوت بود. آشنایى و همکارى من با آیت‌الله خامنه‌اى خیلى بیشتر از جناب آقاى ناطق‌نورى بود و من انگیزه قوى‌ترى براى خدمت نزد حضرت آیت‌الله خامنه‌اى داشتم زیرا دیدگاه‌هایم بسیار به ایشان نزدیک بود و همین مى‌توانست موجب خدمتگزارى

موفق‌ترى بشود.

آن روزها دو پست ریاست‌جمهوری و نخست‌وزیری را داشتیم. آقای مهندس موسوی بیشتر امور اجرایی را برعهده داشتند. کار ویژه آن روزهای ریاست‌جمهوری چه بود؟

   درست است، وظایف اجرایى بیشتر برعهده نخست‌وزیر بود هرچند رئیس‌جمهورى هرگاه مصلحت مى‌دانست جلسه هیات وزیران را نزد خود تشکیل مى‌داد تا رشته امور اجرایى را زیر نظر داشته باشد و مسئولیت مهم نظارتى خود و نیز اجراى قانون اساسى را ایفا کند.

علت اصلی اختلاف حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و مهندس موسوی در چه بود؟

   مهندس موسوى اداره امور کشور را به صورت اصالتا دولتى مى‌دید و اعتنایى چندان به بخش خصوصى نداشت و در مقابل اعتراض بخش خصوصى به آن بى‌توجهى، مى‌گفت اگر مقدارى ارز در اختیارشان قرار دهیم آرام مى‌گیرند! و موضوع را به همین سطح تقلیل مى‌داد.  آیت‌الله خامنه‌اى مشکلات انحصار فعالیت‌هاى اصلى و تصدى‌گرى در دولت را مى‌دید و مى‌دانست که پیشرفت کشور به دست افرادى که بخواهند تنگ‌نظرانه و اقتدارگرایانه همه اداره کشور به‌ویژه تصدی‌گرى را به دولت تقلیل دهند، میسر نمى‌دانست و اعتقاد داشت که دولت باید در خدمت مردم باشد و نه سوار بر گرده آنها. به یاد دارم که عده‌اى از بخش خصوصى آمده بودند و اعتراض داشتند که دولت به آنها مواد اولیه تولید روغن صنعتى را نمى‌دهد و ایجاد انحصار کرده است؛ وقتى موضوع را از وزیر مى‌پرسیدیم، مى‌گفتند: مگر دست خود ما چلاق است که بدهیم

به آنها!

رویکرد حضرت آیت‌الله خامنه‌ای برای حل اختلافات چه بود؟ شما به‌عنوان مشاور چه رویکردی را پیشنهاد می‌دادید؟

   کلا نظر مشاوران بر تشویق و تقویت بخش خصوصى بود و آنچه را ایشان به دولت ابلاغ مى‌کردند براى کمک به مردم و تقویت تحرک و مسئولیت‌پذیرى و فعالیت تولیدى با‌کیفیت و رقابت‌پذیر بود. این نکات را بعدها در مقام رهبرى، ایشان به سیاست کلى تبدیل و ابلاغ فرمودند.

رفتار آقای مهندس موسوی چگونه بود؟

   مهندس موسوى اعتنایى در عمل به تدبیرهاى رئیس‌جمهورى نداشت؛ ممکن بود ظاهرا احترام را نگه دارد، ولى کار خودش را پیش مى‌برد و رئیس‌جمهورى هم ابزار دیگرى جز انتخاب نخست‌وزیر هم‌ رأى خودش نداشت که از آن به دلیل شرا‌یط جنگى حاکم بر کشور و نظر آقاى ‌هاشمى‌رفسنجانى بر حفظ وضع موجود، محروم مانده بود.

گفته می‌شود که نخست‌وزیر گله‌مند بودند که وزرایش بیش از آنکه به او پاسخگو باشند، به آقای هاشمی پاسخگو بودند. آیا این ادعا درست است؟

   نفوذ آقاى ‌هاشمى‌رفسنجانى که ریاست مجلس را بر عهده داشت هم بر شخص مهندس موسوى و هم بر دولت او کم نبود. بعدها خود ایشان در مقام ریاست‌جمهورى، از بسیارى از آن افراد در دولت استفاده کردند.

روش مدیریتی آیت‌الله خامنه‌ای به چه صورت بود؟

   ایشان همواره مصالح نظام را بر رأى شخصى خود ‌ترجیح مى‌دادند و در موارد اختلاف مدارا مى‌کردند تا کمترین آسیب متوجه نظام نوپاى ما بشود.

زمانی که بین نخست‌وزیر و آیت‌الله خامنه‌ای اختلاف افتاد شما به‌عنوان مشاور ایشان برای برون‌رفت از وضعیت چه پیشنهادی ارائه کردید؟

   نکته مهمى که باید یادآورى کنم جدى‌گرفتن مشورت است. در این چهار دهه پس از پیروزى انقلاب من کسى را در میان مسئولان کشور سراغ ندارم که به اندازه حضرت آیت‌الله خامنه‌اى به مشاوره بها بدهد؛ البته این به مفهوم عدم استقلال رأى نیست و ایشان این هنر را دارند که بهترین استفاده مشورتى را قبل از تصمیم‌گیرى مى‌کنند برخلاف بسیارى دیگر از مسئولان که یا اصلا اعتقادى به مشورت ندارند یا مشورت را ابزارى مى‌دانند براى محترمانه سر کار نگه‌داشتن کسانى که از سمتشان برکنار مى‌کنند! باتوجه به جدى‌گرفتن ایشان ما براى تدوین نظریات مشورتى و جمع‌بندى آنها روش علمى مشخصى را تبعیت مى‌کردیم و نتیجه مشورت‌ها را همراه پیشنهادهاى اولویت‌بندى‌شده خلاصه مى‌کردیم و به استحضار ایشان براى اخذ تصمیم نهایى

 مى‌رساندیم.

خیلى از مسئولان باور نداشتند که رویه ایشان ضمن حفظ استقلال رأى بها‌دادن به مشاوره است و فکر مى‌کردند نظریاتى را از ایشان که من برحسب دستور ابلاغ مى‌کردم، نظریه من یا یک یا جمعى از مشاوران است و شتابان نامه ابلاغى را نزد ایشان مى‌آوردند براى اعتراض به رفتار اینجانب که صرفا ابلاغ‌کننده بودم و حضرت آیت‌الله خامنه‌اى هم تاکید مى‌فرمودند نظریه ابلاغى متعلق به ایشان است

 و نه حوزه مشاوران.

یک‌بار در اوایل انتصاب اینجانب مهندس موسوى چنان شتابزدگى از خود نشان داد و یک بار هم آقاى‌ هاشمى‌رفسنجانى از اینجانب دلگیر شد که فکر مى‌کرد من نامه خطاب به ریاست مجلس را خودسرانه به مرحوم ربانى‌املشى که

نا‌یب‌رئیس بود، رسانده‌ام!

به یاد دارید که رفتاری از سوی آیت‌الله خامنه‌ای برای محدودیت نخست‌وزیر صورت بگیرد؟ برعکس چطور؟

   ایشان اگر لازم بود تذکر قانون اساسى مى‌دادند و معتقد به دامن‌زدن به دوگانگى در نظام با ایجاد محدودیت عملى نبودند. در دوران رهبرى نیز ایشان همواره سعى داشته‌اند مسئولان اجرایى را مجاب کنند که راه‌حل درست را انتخاب کنند ولى اغلب از اجبار ابا داشته‌اند. متقابلا بیشتر مسئولان در ظاهر سعى مى‌کردند ابراز مخالفت نکنند هرچند درعمل برخى از آنها کار خود را

ادامه مى‌دادند.

در حال حاضر تعامل دولت‌ها را با ایشان چگونه می‌بینید؟ برخی دولت‌ها به نوعی رفتار می‌کنند که گویی مقام معظم رهبری مانع از فعالیت آنها می‌شود؟

   در حال حاضر هم ایشان همان رویه منطقى را ادامه مى‌دهند و از بى‌آبرو‌کردن مسئولان پرهیز مى‌کنند. فقط یک مورد تجاوز به محیط زیست را به یاد دارم که نهایتا اقدام مستقیم فرمودند.

آیا ایشان بین دولت‌ها تفاوت می‌گذارند؟

   اینجانب شاهد بوده‌ام که در دوران رهبرى‌شان، احترام رأى مردم را مراعات و به تذکر‌هاى کتبى و شفاهى اکتفا فرموده‌اند.

به نظر شما چرا برخی از شخصیت‌ها ایشان را به نوعی به چالش می‌کشند؟

   این حکایت از نوعى نفاق مى‌کند: همه مى‌دانیم که هماهنگى سه قوه طبق قانون اساسى از وظائف رهبرى است که باید زیر نظر رهبرى و با مراعات سیاست‌هاى کلى ابلاغى معظم‌‌له و تدابیر ایشان به ایفاى وظا‌یف خود بپردازند. چالشگران اگر منافق نباشند یا جاهلند یا کم‌ظرفیت؛ این نوع رفتارها قطعا حکایت از بلوغ سیاسى نمى‌کند.  پیشرفت کشور مستلزم احترام به یکدیگر در قالب مراعات کامل قانون اساسى است والا ناگزیر باید شاهد ازدست‌رفتن رتبه جمهورى اسلامى در مقایسه با سایر کشورها باشیم.