مصطفی آرانی در مثلث نوشت:تحلیل رفتارهای محمود احمدی‌نژاد، یکی از موضوعات روی دسکتاپ سیاسیون ایران در سال 1396 بود. مردی که پارسال خیلی فعال بود اما در مهم‌ترین فعالیت‌های خود با وجود نهی رهبری از شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری، در اردیبهشت 1396 در این انتخابات شرکت کرد

داستان عجیب‌ترین آدم شهر ما
آینده محمود احمدی‌نژاد، کسی که ‌بی‌شک یکی از مهمترین چهره‌های سیاسی سال گذشته بود
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

 در آبان این سال، در یک بست‌نشینی در حرم حضرت عبدالعظیم‌(ع) شرکت کرد تا به آنچه دادرسی ناعادلانه در پرونده یارانش گفته می‌شد اعتراض کند و در همین جا بود که سخنان تندی علیه دو برادر لاریجانی به زبان آورد و هم‌چنین در اسفند ماه در نامه‌ای به رهبر انقلاب، تغییرات ساختاری در نظام سیاسی را خواستار شد. این در حالی است که در دو چهره از مهر و قهر حکومت با او، در مرداد 1396، مجددا حکم عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام برای او زده شد ولی در دی ماه 1396، پشت بلندگو به او تشر زده شد که «کسانی که دیروز همه امکانات کشور در اختیار آنها بود و کسانی که امروز همه امکانات مدیریتی کشور را در اختیار دارند، حق ندارند نقش اپوزیسیون بازی کنند و علیه کشور سخن بگویند بلکه باید پاسخگو باشند.» حال سوال اینجاست که معنای این کنش‌ها چیست و آینده محمود احمدی‌نژاد به کجا

خواهد انجامید؟

  سه ویژگی احمدی‌نژادیسم

برای اینکه احمدی‌نژاد را بشناسیم باید چند نکته را در مورد او بدانیم. نخست اینکه احمدی‌نژاد یک شخصیت «بر ساختاری» دارد و نه «در ساختاری.» اصولگرایان در سال 1384 تصور کردند که اشتراک احمدی‌نژاد با آنها در برخی مفاهیم و رفتارها به معنای هم‌گروهی بودن آنهاست ولی ندانستند که احمدی‌نژاد حتی در آن مفاهیم هم با آنها در واقع در شرایط اشتراک لفظی است و معنای متفاوتی از مفاهیم یکسان برداشت می‌کند. چنین روحیه‌ای که خود را در مسائلی مثل مخالفت با تسخیر سفارت آمریکا آن هم در جو انقلابی آن روزها نشان می‌دهد؛ نمایی از روحیه گریز از مرکز احمدی‌نژاد است با این توضیح که تقریبا‌ ترمزی برای این حرکت گریز از مرکز وجود ندارد. مرکز ممکن است زمانی روحانیت باشد و هاشمی‌رفسنجانی ولی تضمینی نیست که فردا این مرکز نظریه ولایت فقیه تعریف شود یا خانواده لاریجانی.

در عین حال باید دانست که احمدی‌نژاد دست کم در حوزه‌های غیردینی، از سیاست گرفته تا اقتصاد، عملا فردی پراگماتیک و غیرایدئولوژیک است. آن چیزی که در این تفکر اصالت دارد هدف است و این هدف ممکن است روزی با استانداری هاشمی رفسنجانی و تملق گویی او تامین شود و روزی با مخالفت تامه و تمام با او. روزی با اندیشه مهدویت و روزی دیگر با ناسیونالیسم.

نکته سوم این است که احمدی‌نژاد به‌خصوص در سال 1396، حرکتی ناظر به آینده دارد و نه گذشته. او برای دفاع از دولت خود که تقریبا هر روز توسط سیاسیون و رسانه‌ها مورد هجوم قرار می‌گیرد وقت چندانی ندارد و تلاش می‌کند که موضوعات را ساختاری‌تر از این موضوعات ببیند یا دست کم نشان دهد که اینگونه به موضوعات نگاه می‌کند. جالب اینجاست که تقریبا هیچ فعال سیاسی با درنظر داشتن سپهر حقوقی – سیاسی ایران شانسی برای حضور رسمی احمدی‌نژاد در سیاست ایران قائل نیست و از این روست که باید ‌بی‌تعارف گفت احمدی‌نژاد خود را رئیس‌جمهور نظام دیگری به جز نظام جمهوری اسلامی تصور می‌کند.

دقیقا با استفاده از همین مسائل است که احمدی‌نژاد ایده اصلی و جامعه مخاطب یا وفادار خود را می‌سازد. بخش مهمی‌از جامعه ایرانی که شخصیت علیه ساختار (هر ساختاری از مدرسه گرفته تا دانشگاه و حتی نظم روابط بین‌الملل) دارند، غیر‌ایدئولوژیک هستند و به عبارتی از دعوای چپ و راست خسته شدند و در نهایت اینکه دوست دارند کسی به جای اینکه برایشان از اشتباهات گذشته بگوید (حسن روحانی و اسحاق جهانگیری) آینده را توصیف کند و بگوید که به سادگی می‌توان یارانه 250 هزار تومانی به همه مردم داد.

در این چارچوب باید گفت که در تجمعات دی ماه، حتی اگر ردپای احمدی‌نژادی‌ها را نتوان به وضوح  دید، از سوی کسانی جلو رفت که اگر قرار باشد کسی در سیاست فعلی ایران آنها را نمایندگی کند، او محمود احمدی‌نژاد است.

  با او باید چه کنیم؟

حال سوال این است که با احمدی‌نژاد باید چه کرد؟ آیا راه درست این است که او را نیز ممنوع‌التصویر کنیم؟ آیا نسخه حصر در مورد او نیز نسخه‌ای درست و کارآمد است؟ آیا باید او را به دادگاه سپرد؟

احمدی‌نژاد و یارانش، سلاطین جهانی تیره و تاریک و ناشناخته هستند. اگر می‌بینید که 5 سال است هیچ مصاحبه‌ای با هیچ نشریه خارجی نداشته، اگر تلاش نکرده جواب شایعات جدی در مورد خود و دوستانش را بدهد، اگر در آخرین لحظه تصمیم می‌گیرد که به سمت میز ثبت نام ریاست‌جمهوری برود، اگر دوست دارد که همه بگویند در مدتی که به‌عنوان رئیس‌جمهور متصدی وزارت اطلاعات بوده، کلی سند از این و آن به دست آورده و اگر همیشه در جیبش لیستی از اسامی ‌مفسدان اقتصادی را داشته بدون اینکه آن را به جایی اعلام کند؛ به خاطر این است که قرار است او مرد مرموز جامعه سیاسی ما باقی بماند. مشخص‌شدن دامنه توسعه و نفوذ این فرد و نیز روشن‌شدن اینکه چه در توان دارد و چه چیز از توان او برنمی‌آید. این‌گونه است که او و سایه‌هایی که اطرافش هستند برای همیشه از آفتاب شفافیت و فضای باز رسانه‌ای هراس دارند. بنابراین بهترین کار این است که به او و تفکرش مجال بدهیم که هر‌چه در چنته دارد رو کند تا مشخص شود که اولا با چه تفکری روبه‌رو هستیم و ثانیا این تفکر در جامعه ما چقدر خریدار دارد.

حاکمیت نشان داده که تا حد بسیار زیادی معتقد به اجرای چنین سیاستی است اما پیش از آن علاقه دارد که احمدی‌نژاد را در حلقه مرکز نگه دارد. نظام سیاسی سنتی و نسبتا اصولگرا به‌خوبی می‌داند که احمدی‌نژاد رقیبی مثل اصلاح‌طلبان نیست، بلکه در صورتی که مجال بروز پیدا کند بدیلی مانند سازمان مجاهدین خلق یا گروه فرقان خواهد بود. گروه‌هایی که دیگر به اصلاح تدریجی معتقد نیستند و می‌گویند به‌طور کلی باید عالم دیگری ساخت و از نو آدمی ‌تا بتوان جهان و البته کشور را به سرمنزل مقصود خود رساند. بنا به همین تفکر هم هست که احمدی‌نژاد با وجود مسائل مختلف پیرامونش همچنان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام می‌شود.

با این حال نکته جالب این است که این روزها اصولگرایان در نقد تند‌و‌تیز احمدی‌نژاد و یارانش گوی سبقت را از اصلاح‌طلبان ربوده‌اند. اصولگرایانی که حالا دو انگیزه قوی برای چنین برخوردی دارند: نخست اینکه نشان دهند که با کسی عقد اخوت ندارند و اصولشان مهم‌تر از افراد است و دوم اینکه خود را از عذاب وجدان حمایت همه‌جانبه تقریبا 8 ساله و به عبارتی شش ساله (تا زمان خانه‌نشینی) دور کنند. با این وجود به نظر می‌رسد که باید مقابل آنها ایستاد تا از ایجاد هزینه‌ای مثل بنی‌صدرسازی این بار خارج از پست ریاست‌جمهوری

خودداری کنند.  

نکته ‌ترسناک در‌مورد احمدی‌نژاد البته این است که کسانی در بدنه حاکمیتی و حتی در سطوح عالی کشور با او همدل باشند و بخواهند به او مجال بیشتری بدهند. مجالی که باتوجه به بدنه اجتماعی بالقوه او، این بار نه در شکل گریز از مرکز، بلکه در شکل تغییر مرکز نمود پیدا خواهد کرد. باید مقابل احمدی‎نژاد ایستاد اما نباید او را به بیرون از دایره نظام پرت کرد. دشواری برخورد با او، این روزها، در حفظ همین

 نقطه تعادل است.