احیای سنت احیاگری دینی/ باید به فکر تولید اندیشه دینی باشیم
در عرصه فرهنگ زیرساخت انقلاب اسلامی است. امروز دیگر زمانِ تعارفات کلیشهای نیست، زیرا معالاسف بسیاری از فرصتها را از کف دادهایم.
مثلث/ عباس سلیمی نمین: چرا نباید بتوانیم در مقام ریشهیابی تبعات برخی کاستیهای تولید فکر و اندیشه در جامعه امروزمان با یکدیگر صادقانه سخن گوییم؟ بزرگان و پیشقراولان اندیشهورزی در پنج دهه قبل در مقام آسیبشناسی ناهنجاریها از منظر جامعهشناختی، دیدگاههایی عرضه داشتند که عیناً برای شرایط امروزمان نیز صادق است.
این بدان معناست که در حوزه رشد معرفتی و پاسخگویی به ضرورتها و نیازهای فکری، بسیار کمکار بودهایم والا نمیبایست ارزیابیهای نیم قرن قبل، امروز برای ما تازگی داشته باشد. باید توجه داشت موج بازگشت به «خویشتن خویش» محدود به جامعه ایران نبوده و ملتها بهویژه در جهان اسلام بهصورت روزافزون، همزمان با مأیوس شدن از نظام سرمایهداری، برای کسب استقلال به فرهنگ و هویت واقعی خود چشم دوختهاند. این بدان معناست که پاسخ موضوعات جدید را در اسلام عزیز میجویند. آیا در چنین شرایطی نباید حوزه و دانشگاه به ارزیابی عملکرد خود در میزان پاسخگویی به این مطالبه بحق ملتها مبادرت ورزد؟
اگر در این زمینه کمکاری هست –که هست- آیا نباید اجازه داد آسیبشناسی کارشناسانهای صورت گیرد؟ اصولا کانونهای مولد استنباطهای جدید بدون تندادن به قواعد و پیشنیازهای فضای تولید اندیشه و فکر هرگز توفیق چشمگیری را در پاسخگویی به نیازهای مبرم جامعه بشری نخواهد داشت.
اولین و بنیانیترین پیشنیاز در این عرصه، نقدپذیری و نراندن منتقد است. صرفنظر از برخی تلاشهای ارزنده که با انگیزههای فردی در حوزه و دانشگاه صورت میگیرد، روند جاری در این دو کانون تعیین کننده و حیاتی نوعی درجا زدن است.
محقق دلسوز و ارجمندی چون آقای رحیمپور ازغدی به عنوان دانشآموخته برجسته حوزه –که البته وی را باید از همان موارد نادر با انگیزه شخصیتی در تتبع در نیازهای فکری جامعه دانست- محترمانه و منطقی به آسیبشناسیِ علت کاستیها در تولید استنباطات مرتبط با حیات امروز بشر پرداخته است.
قبل از ایشان نیز برخی شخصیتها نظرات مشابهی از خود به یادگار گذاشتهاند، اما چرا این آزاداندیشی درباره حوزه با برخوردهای نامتناسب مواجه میشود؟ شخصیتی مورد قبول حوزه و دانشگاه نظراتی را مطرح ساخته است؛ اگر آن را نمیپسندیم یا خطا میپنداریم، زمینه نقد عالمانه آن را فراهم سازیم. هجمه به شخصیت علمی وی بیشک رشد فکری برای جامعه ما رقم نخواهد زد. تنها راه تحول در حوزههای فکری اجازه دادن به شکلگیری موجهایی در این عرصههاست. چنین موجهایی اهل نظر و علم را به تحرک و مطالعه واخواهد داشت. سکون و یکنواختی انگیزهای برای تحقیق و پاسخگویی به صاحبان دیدگاههای متفاوت برنخواهد انگیخت.ای کاش بزرگوارانی که الگوی جامعهاند اگر نظرات این محقق پرتلاش را دقیق نپنداشتهاند، شاگردان یا اساتید همفکر و نظر خود را در مسیر پاسخگویی قرار میدادند. شکلگیری بستر تعاطی اندیشههای متفاوت شخصیتهای علمی دلسوز میتواند سبب رشد جهشی در حوزه و دانشگاه شود؛ امری که بیش از هر زمانی در تقویت روند تولید اندیشه به آن نیازمندیم.
معتقدم نقد آقای رحیم پورازغدی به حوزه تلفیقی از دیدگاههای شریعتی و شهید مطهری است. همه شخصیتهای احیاگر اندیشه دینی در این زمینه نقطه نظرات قابل توجهی ارائه دادند، از سر دلسوزی و اینکه بازگشت به خویشتن از یک پشتوانه قوی نظری برخوردار شود. چون وقتی به خویشتن خویش برمیگردیم پاسخها به مسائل مستحدثه و مسائل امروز را باید از فرهنگ خویش استخراج کنیم. بزرگواران و پیشکسوتان حوزه اندیشه این بحث را مطرح کردند. منتها زمانی طرح موضوع کردند که هنوز این نهضت اوج نگرفته بود و محدود به ایران بود. امروز مساله ابعاد بسیار گسترده ای یافته است یعنی اگر در نیمقرن پیش این بحث به عنوان یک ضرورت مطرح بود، امروز هیچ تردیدی نیست که ما امروز وظیفه داریم به واقعیتهای پیش رو توجه کنیم. امروز مسلمانان میخواهند متکی به فرهنگ خودشان جامعه را در حوزههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی اداره کنند بنابراین باید به لحاظ نظری راهکار داشته باشند، والا دچار تناقض و التقاط فاجعهبار فکری میشوند، چون خود را مسلمان مینامند اما نیازهای فکری را از سایر نظامهای فکری تأمین میکنند.
امروز بزرگان حوزه به صراحت میگویند اسلام برای همه نیازهای بشری جواب دارد که همینطور هم هست، چون منشأ وحیانی دارد و نمیتواند یک پیامبری برای هدایت بشر آمده باشد، اما به همه ابعاد نیازهای بشر توجه نکرده باشد.
اگر در گذشته تغییرات و رخدادها با فواصل زیاد زمانی به وجود میآمد، اما امروز سرعت مواجهه با پدیدههای جدید بسیار زیاد شده است، بنابراین باید احکام مربوط به آنها از متون اصلی اسلام استخراج شود.
معتقدم این حرف درست است که اگر امروز اسلام را به مسائل شخصی محدود کنیم و درباره مسائل جامعه تولید نداشته باشیم تبدیل به جامعهای سکولار میشویم. تفکر سکولار میگوید هرکسی تفکرات دینیاش را برای شخص خود نگه دارد، اما اداره جامعه براساس نظامهای فکری موجود انجام شود.
مگر میشود ما مسلمان باشیم اما اقتصاد کشور براساس تئوریهای سرمایهداری اداره شود؟ شهید مطهری در این رابطه بحثهای جدی مطرح میکند. زمانی تولید محدود به موضوعات مشخصی بود، اما آیا همچنان تولید در همان دایره تعریف میشود؟ خیر در جوامع صنعتی اقتصاد حوزههای مختلف و گوناگونی دارد، بنابراین ابعاد تولید نیز گسترده شده است.
اما با این وجود امروز حوزه نمیخواهد زیر بار استخراج احکام مربوط به نیازهای جدید جامعه برود چون بارسنگینی را باید به دوش گیرد، غافل از آنکه هرچه دیرتر به این حوزه ورود کند، سنگینی این بار افزونتر خواهد شد.
سخن آقای رحیمپور درست است، حوزه باید هرچه سریعتر وارد پاسخگویی به نیازهای نظری جامعه شود، وگرنه ترویج اندیشههای سکولار در جامعه تشدید میشود.
حالا شاید نظر آقای رحیم پور مورد قبول آقایان حوزوی نباشد، اشکالی ندارد بنشینند و بحث کنند. یعنی او و مخالفانش هرکدام دلایل و استدلالهایشان را بیان کنند و ساعتها به بحث و تبادلنظر بپردازند تا نهایتا به نتیجه برسند اما اگر در مراکز تولید اندیشه، برای تبادل فکر محدودیت بگذاریم ظلم بزرگی را به جامعه روا داشتیم.
امروز بشر به الهیات و وحی گرایش پیدا کرده است. اگر در لبنان مسیحیها به شیعیان تمایل پیدا کردند این توجه به آن خاطر است که اسلام را دارای توانمندی میبینند، بنابراین پذیرفته نیست که ما در ایران بیاییم حوزه علمیه را در حالت سکون نگه داریم و همچنان مسائل مربوط به یک قرن پیش را دائم تکرار و تکرار کنیم، گویی آنکه مسائل بشری صرفا محدود به همین مباحث هستند.
یک زمانی دشمنان اسلام بر ایران مسلط بودند، برخی میگفتند اجازه دهیم حوزه باقی بماند تا زمان مساعد برای تولید فکر و اندیشه فرابرسد، امروز زمان آن فرارسیده و دیگر سلطه مستقیم دشمنان قطع شده است. این گناه نابخشودنی خواهد بود و تاریخ ما را نخواهد بخشید اگر ما در زمینه تولید فکر و اندیشه اسلامی کمکاری کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید