احمدرضا کلانتری در مثلث نوشت:

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

مستند ترور سرچشمه، یکی از آخرین ساخته‌های تاریخ سیاسی ایران است که محمدحسین مهدویان کارگردانی و روایت آن را بر عهده داشته است. روایتی مصاحبه‌ای از یک اتفاق مهم در جریان تاریخ سیاست یک کشور یا یک انقلاب که نقاط سوال زیادی درباره آن وجود داشته و دارد. سوالات‌ ‌بی‌پاسخی که ‌طی این سالیان دراز، افراد چندانی ‌موضوع پاسخگو‌یی به آن را در سر پرورش نداده‌اند. با اینکه همه مردم و اهالی تاریخ و مستند، از کنار واقعه هفتم تیر ماه عبور کرده‌اند، اما توجهات کمی به این پرسش‌ها جلب شده است.

ترور سرچشمه گویا یکی از این عابران رهگذر است که البته این بار کمی در کنار این علامت سوال ایستاده و بعد از این توقف درصدد پاسخگویی به بخشی از این پرسش‌ها برآمده است.

ترور سرچشمه درصدد است که روایتی واقعی از آنچه در هفتم تیر مشاهده شده را پیش چشم مخاطبان خود بیاورد. از این‌رو بیش از آنکه به قرائت‌های رسمی درباره این حادثه تمایل داشته باشد، به تلاش برای دستیابی به اطلاعاتی می‌پردازد که تا به حال در این باره چندان دیده یا شنیده نشده است.

این مستند روایت خود را بر مبنای اظهارات افرادی که در این جریان به نوعی درگیر بوده‌اند، استوار کرده است. افرادی که ‌طی این سالیان دراز، اظهارنظری در این باره نداشته‌اند. اما این بار در برابر دوربین مهدویان حاضر شده و درباره این حادثه مهم تاریخی به روایتگری پرداخته‌اند.

این روایت البته مبتنی بر شیوه نوینی از مستند یا مصاحبه است که می‌توان آن را شیوه‌ای جدید و شاید نخستین تجربه از این شیوه مصاحبه در فضای فیلم مستند یا سینما به حساب آورد.

در این مستند افراد بسیاری صحبت کرده‌‌اند. افرادی که تقریبا بیشتر آنها در فضای عمومی و رسانه‌ای شناخته‌شده نیستند. مثلا فرمانده میدان آتش‌نشانی در روز حادثه، مسئول حفاظت و امنیت حزب جمهوری، نماینده کمیته، نماینده دادستانی و بازپرس پرونده حزب جمهوری، آتش‌نشان‌های مستقر در صحنه، مسئولان کمیته‌‌های مردمی، مسئول چک و خنثی‌‌سازی بمب‌‌ها و... بخشی از افرادی هستند که مقابل دوربین این مستند قرار گرفته‌اند و درباره آنچه در روز ترور شاهد بوده‌اند، سخن گفته‌اند. سخنانی که شاید تا پیش از این جریان، در فضای روایت تاریخ سیاسی، چندان گفته و شنیده نشده بود.

نخستین نکته‌ای که این روزها منتقدان در توصیف ترور سرچشمه به آن اشاره می‌کنند، دکور اتاقی است که مصاحبه‌ها در آن اتفاق می‌افتد. اتاقی با دکوراسیون قدیمی ‌مملو از کتاب، جزوه، اسناد، تصاویر و بریده‌‌های روزنامه‌ها. ‌مکانی ‌که برای انجام همه گفت‌وگوها در نظر گرفته شده است. مصاحبه‌شونده‌‌ها در همین اتاق، پشت میزی می‌نشینند که رویش یک دستگاه ضبط صوت قدیمی ‌قرار دارد و همه حرف‌‌ها را ضبط می‌کند. مصاحبه‌‌ها مستقیما رو به دوربین انجام می‌‌شود، چشم در چشم! دوربینی که مصاحبه‌شوندگان از وجود آن اطلاع درستی ندارند و در نتیجه می‌توانند اظهارات‌شان را با صداقت بیشتری بیان کنند. نوع سوال‌‌ها و لحن صدای پرسشگر که البته مهدویان نقش او را ایفا می‌کند، چیزی شبیه بازجویی از افرادی است که حالا پس از 36 سال مقابل دوربین و قضاوت عمومی قرار گرفته‌‌اند. اتاقی برای بازجویی از تاریخ که البته این کار را در برابر دوربین انجام می‌دهد!

در جریان این مصاحبه‌های بازجو‌یی‌گونه، مهم‌ترین‌محوری که درباره آن از میهمانان سوال می‌شود، علت ترور شهید بهشتی است. پس از آن عامل ترور، چگونگی ترور در محتوای سوالات گنجانده شده و سعی می‌شود که به آنان پاسخ داده شود. همچنین شخصیت شهید بهشتی جزو مواردی است که کارگردان در سوال‌هایش به‌دنبال توصیفات روشنی برای آن می‌گردد. همین سوالات است که دقیقا محور سناریوی فیلم قرار گرفته است.

نیمه ابتدایی این مستند کاملا درباره روز انفجار در حزب جمهوری است. هریک از میهمانان از موقعیت و وضعیت خودش در روز حادثه می‌گوید، اینکه کجا بوده و چه کرده است؟ بمب‌ها کجا بوده و چطور سقف ساختمان جلسه کاملا فروریخته است؟ نیروهای امنیتی کجا مستقر شده بودند؟ چه کسی برای آخرین بار محمدرضا کلاهی یعنی همان عامل ترور را دیده است؟ عملیات نجات توسط آتش‌نشان‌‌ها و نیروهای مردمی ‌چگونه انجام شده است و سوالاتی که در لابه‌لای بازجویی سعی زیادی برای پاسخ دادن به آنها می‌شود.

همین قسمت از گفت‌وگوهاست که شاید نیمه‌پر مستند ترور سرچشمه را تشکیل می‌دهد. مخاطب در این قسمت از فیلم، در عین اینکه با شخصیت‌های جدید و صاحب آگاهی روبه‌رو می‌شود، سوالاتی را به گوش خود می‌شنود که تا پیش از این نیز، کمابیش درباره آنها شنیده بود. او در واقع خود را در برابر پاسخ‌هایی می‌یابد که تا پیش از این چندان نشنیده و تنها روایتی سوال‌گونه از این اخبار را در پس‌زمینه ذهنی خود داشته است.

پس از این سوال و جواب‌‌ها، مستند در نیمه دوم خود سراغ شخصیت اصلی مورد ترور یعنی شهید دکتر بهشتی می‌‌رود. ترور سرچشمه؛ روایت کاملی از زندگی شهید بهشتی نیست، بلکه بخشی از زندگی و شهادت این مجاهد را نشان میز‌دهد تا مخاطب مستند به خوبی متوجه این قضیه شود که چرا مجاهدین خلق یا همان منافقان در حادثه هفتم تیر سال شصت، یک بمب برای از بین بردن کل حاضران و مقامات و یک بمب اختصاصی هم برای اطمینان از شهادت دکتر بهشتی کار گذاشته است. مستند اما در روایت این داستان تا حدودی ضعیف عمل کرده است. ضعفی که به صورتی واضح در چشم مخاطب جلوه‌گر می‌شود و شاید او را به این سمت و سو رهنمون کند که اصلا چرا این بخش در مستند وجود دارد!

ترور سرچشمه در واقع‌ یکباره فضای خود را دستخوش تغییری می‌کند که به راحتی می‌توانست دستمایه یک اثر دیگر باشد. اثری با محوریت شخصیت شهید بهشتی که ابعاد مختلف وجودی وی را به درستی و در وقتی مقتضی به بیننده نشان دهد. نه اینکه‌ از یک‌سو موضوع انفجار حزب را تحت تاثیر خود قرار دهد و ‌از سوی دیگر در ارائه شخصیت شهید بهشتی ناقص بماند!

کاش مهدویان پس از آنکه مستند ترور سرچشمه را به پایان می‌برد و ابعاد مسکوت این پرونده را رونمایی می‌کرد، برای شناساندن بهتر شخصیت شهید بهشتی تلاش می‌کرد. دو تلاش خوش‌فرجام اما نه در یک قاب!