ستاره فرانسوی محبوب منچستریونایتد از شرایط شیاطین سرخ با ژوزه مورینیو رضایت ندارد.

به درد منچستر نمی‌خوری/ حمله اریک کانتونا به  مورینیو
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

به گزارش مثلث آنلاین به نقل از  ایلنا، مصاحبه با اریک کانتونا مثل سوارشدن چرخ فلکی است که سرعتش را زیاد کرده‌اند به خاطر ذهن سیال و پرجنب و جوشش. او 52 ساله است و اعتراف می‌کند برایش سخت است بیش از چند دقیقه روی یک موضوع تمرکز کند: «وقتی حرف زدن را شروع می‌کنم درست جواب سوالات را می‌دهم بعد این شاخه و آن شاخه می‌پرم، مثل زنبور عسل، بعد بر می‌گردم و دوباره می‌پرم. من اینطوری حرف می‌زنم، مثل زنبور عسل.»

به خاطر بازی در فیلم اخیرش سه ماه در شانگهای و گوییژو زندگی کرده و در یک سوم فیلم چینی حرف زده. خودش هم نمی‌داند چرا پیشنهاد بازی را پذیرفته: «سال قبل در یک فیلم کروات حرف زدم و بعد با خودم گفتم هرگز دوباره این کار را نمی‌کنم اما وقتی سراغم آمدند با آنکه یک کلمه چینی بلد نبودم، قبول کردم.»

او بیش از 25 فیلم بازی کرده تا نمایش اعجاب انگیزش در زمین فوتبال را به پرده نقره‌ای منتقل کند: «بازیگری و فوتبال مثل هم هستند، هر دو را می‌توانم انجام دهم. قبل از اینکه عاشق فوتبال شوم عاشق بازی بودم اما کفش‌های خوبی داشتم و به سراغ فوتبال رفتم. بازی در یک فیلم بزرگ عالی است، بازی در منچستریونایتد هم فوق‌العاده است.»

اما نه این روزها: «خب، راستش نه، نه خیلی. هنوز ابتدای فصل است و نمی‌شود چیزی گفت. منچستریونایتد باشگاه بزرگی است و همیشه بزرگ خواهد بود، مطمئنم موفقیت‌های زیادی به دست می‌آورد. شیوه بازی‌اش؟ چندان خوب نیست. مربی نمی‌تواند تیم را به سبک دلخواه هواداران بازی بدهد، نه خلاقیتی نه جذابیتی. مورینیو را دوست دارم، شخصیت باارزشی است اما به درد منچستریونایتد نمی‌خورد. آنها باید پپ گواردیولا را می‌آوردند. باید اینجا بود اما جادویش را به باشگاه دیگری برده که نمی‌توانم اسمش را بگویم. نمی‌توانم اسمش را بگویم، برایم خیلی تلخ است که اسمش را بگویم.» و وقتی من می‌گویم «منچسترسیتی» چون نمی‌توانم مقاومت کنم، صورتش چروک می‌خورد و مشتش گره می‌شود: «روزم را خراب کردی.» بعد ادامه می‌دهد: «گوش کن، درباره منچسترسیتی شوخی کردم اما آنها عالی بازی می‌کنند برای همین است که فکر می‌کنم گواردیولا باید در یونایتد باشد. او فرزند معنوی یوهان کرویف است، زیر نظر کرویف در بارسلونا بازی کرده و همه چیز را از او یاد گرفته. او تنها کسی است که باید در یونایتد باشد.»

تنها کس؟ «خب، به جز من. دوست دارم مربیگری کنم. اگر دعوتم کنند، می‌روم، لذت می‌برم. می‌دانند کجا هستم، بعد دوباره با هم فوتبال خلاق و جذاب بازی می‌کنیم. هواداران کیف می‌کنند مثل روزهای الکس فرگوسن. او به بازیکنان اجازه می‌داد خلاق باشند، برای آنها شخصیت قایل بود. همه احساس می‌کردیم برایش خاص هستیم و عاشقمان است. او یک انسان فوق‌العاده و یک رهبر ایده‌آل است.»

کانتونا بعد از بازنشستگی ارتباطش با فرگوسن را حفظ کرده و رابطه استاد و شاگردی به دوستی مبدل شده. می‌گوید بعد از خونریزی مغزی فرگوسن در اردیبهشت چند بار با او حرف زده: «دارد بهتر می‌شود، خوب به نظر می‌رسد، قوی است. امیدوارم کاملا خوب شود.» وقتی از او سوال می‌کنم تمایلش به مربیگری را با فرگوسن در میان گذاشته تا شاید از سوی او حمایت شود، سرش را تکان می‌دهد و تنها می‌گوید: «او بزرگ است، مربی بزرگی است.»

از ویژگی‌های کانتونا رک بودنش است؛ اگر کسی در نظرش بزرگ باشد آشکارا بیان می‌کند و اگر نباشد همینطور. وقتی بحث فوتبال ملی پیش می‌آید، داغ می‌شود: «بهترین مربی‌ها در بهترین تیم‌های باشگاهی کار می‌کنند نه تیم‌های ملی. واقعیت همین است، به آن فکر کنید. در جام جهانی، مربی اسپانیا، خولن لوپتگی نمی‌تواند به پیشنهاد مربیگری رئال مادرید جواب منفی بدهد حتی اگر به قیمت اخراج شدنش از تیم ملی تمام شود با آنکه اسپانیا در آن موقع یکی از بخت‌های قهرمانی جهان به شمار می‌رفت. او رئال مادرید را به اسپانیا ترجیح داد. چرا؟ به خاطر اینکه بهترین باشگاه‌ها جایی است که بهترین مربی‌ها می‌خواهند باشند. به انگلیس نگاه کنید. ساوت‌گیت را دوست دارم اما قبل از انگلیس در عرصه مربیگری چه کرده بود؟ او مربی میدلزبورو بود. چه برده بود؟ هیچ. چرا آنها او را به‌عنوان مربی انگلیس انتخاب کردند؟ چون تنها کسی بود که در باشگاه بزرگی فعالیت نداشت. من حرفم را می‌زنم. مربی‌ها در تیم‌های ملی فعالیت می‌کنند چون هیچ باشگاهی آنها را نمی‌خواهد.» سن و سال کمی آتش او را فرو نشانده اما همچنان هرجایی که لازم بداند به هر کسی حمله می‌کند.

او در خانه‌ای بزرگ در مرکز بخش قدیمی لیسبون زندگی می‌کند به همراه همسر بازیگرش، رشیدا براکنی و دو فرزندش امیر و سلما: «گفتم چطور با همسرم آشنا شدم؟ جالب بود، خوشتان می‌آید. من در فیلم «پرخور» نقش یک مرد خیلی چاق را بازی می‌کردم. این فیلم را دیدی؟» جواب منفی است: «باید ببینی. جالب است» و بعد برای اینکه میزان چاقی‌اش در این فیلم را نشان دهد، گونه‌هایش را باد می‌کند: «خیلی چاق بودم و همسرم هم در این فیلم بود. وقتی من را دید عاشقم شد و برای همین اگر الان هم از خوردن زیاد چاق بشوم، دوستم خواهد داشت.»

برنامه‌های پراکنده بازی دارد در تئاتری در لندن و همچنین مجموعه تلویزیونی در فرانسه: «دوست ندارم خیلی شلوغ باشم، می‌خواهم مثل یک پرنده در آسمان آزاد باشم. در دسترسم اگر منچستریونایتد به من زنگ بزند و بخواهد مربی‌اش باشم. می‌توانم بیایم. آماده و سرحالم.»

مترجم: سیدعلی بلندنظر