سید حسین موسویان در مقاله‌ای در روزنامه المانیتور نوشت: نیازمند نسخه‌ای جدید برای صلح و دوستی پایدار در مورد هر دو روابط «روابط عربی-عربی» و هم «روابط عربی - فارسی» هستیم.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

به گزارش ایسنا متن این مقاله به شرح زیر است: بعد از تلاش اخیر کشور امارات برای کاهش تشنج با تهران، روحانی رییس‌جمهور  ایران طی نامه‌ای «طرح صلحی» برای سران کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس ارسال کرده است.

بعد از وقوع انقلاب اسلامی ۱۹۷۸، ایران و کشورهای عرب همسایه هیچ‌گاه از روابط دوستانه عمیق و براساس اعتماد متقابل برخوردار نبوده اند. درحقیقت طرفین با تمام ظرفیت سعی بر حفظ روابط حداقلی داشته‌اند.

لکن در چند سال اخیر روابط ایران و سه کشور عربستان، امارات ‌و بحرین وارد فاز خصمانه و خطرناکی شده که ادامه آن می‌تواند به درگیری‌های نظامی ختم شود.

بروز خصومت آشکار در این روابط دلائلی داشت که به چند مورد اشاره می‌کنم.

بعد از حمله نظامی عربستان به یمن، ابوظبی و بحرین  در این حملات با عربستان مشارکت کردند در حالیکه ایران از حوثی ها حمایت نمود.

بعد از اعدام شیخ نمر در عربستان و متعاقبا به آتش کشیده شدن سفارت عربستان در تهران، ریاض و منامه روابط دیپلماتیک خود با تهران را قطع نمودند و ابوظبی هم سطح روابط را تقلیل داد.

با روکاری آمدن ترامپ، واشنگتن از برجام خارج و با اعمال سخت ترین تحریم‌های تاریخ، سیاست فشار حداکثری علیه ایران  را اتخاذ کرد و امارات، عربستان، بحرین و اسراییل از سیاست امریکا علیه ایران حمایت کردند.

در حالیکه رقابت عربستان با ایران در سراسر منطقه از جمله یمن، لبنان، عراق ‌و سوریه ادامه دارد، اخبار منتشره در مورد بهبود روابط کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس با تل‌آویو؛ تهران را شوکه کرده است. در شرایطی که حملات نظامی اسراییل به سوریه و عراق و مواضع ایران در این دو کشور در جریان است، تصمیم ترامپ در مورد به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسراییل و جولان سوریه به عنوان بخشی از خاک اسراییل، تنش ها در خاورمیانه را در حد بی سابقه ای تشدید کرده است.

با تظاهرات گسترده در خیابان‌های بغداد و بیروت برای تغییرات در حکومت، خاور میانه بیش از هر زمان دیگر نیازمند بازنگری سیاستهای جاری کشورهاست.

درحالیکه بحران فلسطین و اسراییل همچنان مهم‌ترین بحران خاورمیانه است، رفع تقابلات منطقه ای کشورهای حاشیه خلیج فارس به ویژه ایران و عربستان، تاثیر اساسی در حل بحران‌های جاری در یمن، عراق، سوریه و لبنان خواهد داشت.

توجه به سه نکته مهم لازمه ایجاد چنین تحولی در حوزه خلیج فارس می‌باشد:

اول-در سه دهه بعد از انقلاب، کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس مواضع متحدی علیه ایران داشتند که دامنه اختلافات عربی-فارسی را گسترش می داد. اما با تحولات چند ساله اخیر همچون بحران در روابط سه کشور عربستان، امارات و بحرین با قطر ؛ ساختار انسجام و همکاری گذشته بین کشورهای عضو شورا از بین رفته است. ضمن اینکه روابط عراق با کشورهای عضو شورا بعد از حمله صدام به کویت و حمله آمریکا به عراق دچار مشکلات اساسی بوده است.

بنابراین واقعیت این است که هم «روابط عربی-عربی» و هم «روابط عربی - فارسی» در این منطقه دچار بحران شده است.لذا نیازمند نسخه ای جدیدی برای صلح و دوستی پایدار در مورد هر دو روابط هستیم.

دوم-من در چند سال اخیر مطالعات زیادی درمورد امکان برقراری روابط استراتژیک بین ۸ کشور حاشیه خلیج فارس داشته‌ام و دراین راستا گفت‌وگوهای زیادی با کارشناسان و مقامات این حوزه انجام داده‌ام.

برای من مسلم شده که هرپنج کشور امارات، عمان، کویت، قطر و بحرین یک "ترس آشکار" از هژمونی ایران، یک ترس " نیم آشکار" از هژمونی عراق و یک "ترس پنهان" از هژمونی عربستان دارند.

لذا نسخه صلح پایدار در حوزه خلیج فارس باید براساس رفع این نگرانی‌ها و ایجاد نظامی بر مبنای  "هژمونی و سلطه صفر" باشد.

 

سوم- هر هشت کشور حاشیه خلیج فارس در مورد مداخله و عدم احترام به حاکمیت و سیاست‌های قومیت‌گرایی دیگر همسایگان گلایه‌مندند. لذا فوندانسیون صلح پایدار باید بر اساس این اصول هفت‌گانه زیر باشد:

  ۱-عدم‌مداخله در امور داخلی دیگر کشورها،

۲-  تضمین حاکمیت کشورها،

۳- شفافیت در عدم قومیت گرایی،

۴-عدم تغییر جغرافیای موجود،

۵-احترام متقابل،

۶- تقویت منافع مشترک و

۷-تامین امنیت جمعی و برای همه.

 

ایران و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس هم تضاد اشتراک منافع دارند و هم تضاد منافع. اما منافع حیاتی مشترک آنها بیشتر از تضادهاست. بنابراین ضروری است که این کشورها برروی منافع مشترک تمرکز کنند.

همزیستی و همکاری و همگرایی بین کشورهای حاشیه خلیج فارس، تحول  بنیادی در بهبود روابط جهان اهل تسنن و تشیع ، تقویت دوستی و برادری بین مسلمانان را رقم زده و تاثیر مهمی بر تامین امنیت وثبات و توسعه اقتصادی منطقه‌ای و جهانی خواهد داشت.

قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل درسال 1987، به دبیر کل ماموریت داده که گفت‌وگو با کشورهای حاشیه خلیج فارس برای نظام صلح و ثبات را آغاز کند که متاسفانه دبیر کل تلاشی جهت تحقق این ماموریت اساسی به عمل نیاورد.

صلح وثبات پایدار و مقابله با تهدیدات جاری منطقه همچون تروریسم، افراط گرایی، تقابلات قومی، جنایات سازمان یافته، تهدیدات و جنگ های نامتقارن و قاچاق مواد مخدر؛ مستلزم ایجاد سیستم همکاری و امنیت بین هشت کشور حاشیه خلیج فارس، است، سیستمی مشابه سازمان امنیت و همکاری اروپا.

نظام همکاری مذکور باید مسئولیت امنیت دریانوردی، تولید و صدور  انرژی از تنگه هرمز را به عهده بگیرد زیرا که بیش از یک چهارم مصرف انرژی جهان از این تنگه عبور می‌کند.

هشت کشور عضو سیستم همکاری خلیج فارس می‌توانند یک "نیروی مخصوص "برای کمک به حل بحران‌های جاری در یمن، سوریه، افغانستان و عراق تشکیل دهند تا ازطریق همکاری چند جانبه با سایر قدرتهای منطقه ای و جهانی همچون ترکیه، مصر، اروپا، روسیه، آمریکا و چین؛ ثبات به این کشورهای بحران زده را برگردانند.

درحالیکه آمریکا مایل به کاهش تدریجی حضور نظامی در منطقه است، نظام همکاری خلیج فارس می‌تواند خروج نیروهای نظامی آمریکا و سایر قدرتهای خارجی را تسهیل و راسأ مسئولیت تامین امنیت خلیج فارس را عهده دار شود. 

بنابراین زمان آن فرارسیده که ابتکار صلح توسط خود کشورهای منطقه آغاز شود. کشورهای کویت و عمان تلاش‌های شایسته ای برای بهبود روابط با تهران داشته اند. ورود امارات متحده عربی به این صحنه می‌تواند تاثیر تعیین کننده داشته باشد. برخی خبرها حاکی از نگرش مثبت عربستان و بحرین به نامه روحانی است.   بدیهی است که شورای امنیت سازمان ملل باید نقش جدی برای تسریع این روند و تضمین  اجرای توافقات جمعی آنها باشد.