آفتاب یزد: طی 32 سال گذشته، 4 دولت، 4رئیس جمهور و 4 تفکر روی کار آمده‌اند. دولت‌ها؛ روسای جمهور و تفکراتی که برخی معتقدند چندان با هم تفاوتی در ساختار نداشته‌اند الا دولت احمدی‌نژاد که در پاره‌ای امور، ساختارشکنانه(!) راهی دیگر رفت و کاری دیگر کرد.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

دولت ها، یکی پس از دیگری روی کار آمدند، بعد دولت سازندگی، دولت اصلاحات آمد و بعدِ اصلاحات، دولتی که شعارش عدالت‌محوری بود و این روزها که ماه‌های انتهای دولت دوازدهم است بالاخره نوبت به تدبیر و امید رسیده است. برخی در فرضیه‌های سیاسی خود می‌گویند:

«از دل هر دولتی، دولتی دیگر متولد می‌شود حال می‌خواهد در سایه ی شعارها باشد یا وعده ها، مهم این است که رفتار این دولت در تولد دولت بعدی موثر است.» اما بخشایش اردستانی معتقد است:«سه دولت هاشمی، خاتمی و روحانی از یک جنس هستند، با همان مشخصات و نفرات، تنها دولتی که متفاوت بود، با توده‌ها ارتباط برقرار کرد و به میان مردم رفت؛ دولت احمدی‌نژاد بود.»

این روزها، حال و روز اقتصادی و معیشتی مردم اصلا خوب نیست، اقتصاد ثبات ندارد، نرخ‌ها لحظه‌ای افزایش پیدا می‌کند و تقریبا کار از دست دولت در رفته است در این احوال این سوال در ذهن رسوخ پیدا می‌کند که اگر ماحصل دولت هاشمی، دولت خاتمی و نتیجه دولت خاتمی، دولت احمدی‌نژاد و عاقبت دولت احمدی‌نژاد، دولت روحانی است پس از آتش و خاکستر این دولت، چه دولتی سر برخواهد آورد؟! این پرسشی است که از یک استاد جامعه شناسی سیاسی که حامی احمدی‌نژاد است پرسیدیم کسی که سابقه ی نمایندگی مجلس و معلمی دانشگاه را در کارنامه خود دارد.

احمد بخشایشی اردستانی نخست می‌گوید:« این جمله اشتباهی است که این دولت زاییده ی دولت قبلی است زیرا طبق آیه قرآن، این قانون طبیعت است و باید این منصب‌ها بین انسان‌ها بچرخد. سردرِ کاخ امیر کویت هم نوشته شده است که اگر مُلک دوام داشت این پست به تو نمی‌رسید.»

> سه سال اول دولت سازندگی، عالی بود!

این استاد دانشگاه ادامه می‌دهد: پست‌ها باید دست به دست شود تا انسان‌ها آبدیده‌تر شوند. نکته دوم این است که انسان‌ها برای تصمیم‌گیری‌شان تابع شرایط موجود هستند. معمولا افراد عادی در جامعه آینده نگر نیستند به شرایط طبیعی و اکنون‌شان نگاه می‌کنند که ببینند چطور اداره می‌شود. این که از دل دولت آقای هاشمی، دولت آقای خاتمی بیرون می‌آید چون در زمان آقای هاشمی امید در دل مردم وجود داشت، مردم عنوان می‌کردند حکومت امام زمان و حکومت الهی هنوز خودش را نشان نداده است. بنابراین فضای اقتصادی فضای باثباتی بود. مردم وقتی فضای اقتصادی را آرام یافتند به دنبال انتخاب فردی بودند که فضای سیاسی را نیز بهبود بخشد. جامعه ی بسته را باز و مطبوعات را آزاد کند و اجازه نقد و انتقاد دهد. چون دوره آقای هاشمی دوره سازندگی بود و جایی برای این مسائل در نظر گرفته نشده بود. در سه سال اول، دولت هاشمی سد و کارخانه و... ساخت و مردم شاهد ساخت و سازندگی بودند و پنج سال بعد تکرار سه سال اول بود. بنابراین این فضا اقتضا می‌کرد دولتی روی کار آید که توجه‌اش به مسائل سیاسی باشد. دولت هم تنها یک فرد نیست. مثلا آقای خاتمی یکی از میانه ی جبهه اصلاح‌طلب بود. وقتی از آقای خاتمی سوال شد برنامه چیست؟ ایشان خندیده بود و بیان کرده بود که من اصلا نمی‌دانستم که رئیس جمهور می‌شوم تا برنامه‌ای داشته باشم.

> عارضه اختلافات طبقاتی ماحصل دولت اصلاحات بود

این استاد دانشگاه اظهار می‌دارد: از دل دولت آقای خاتمی یک سری اختلاف طبقاتی به وجود آمده بود. با توجه به اینکه جامعه به تبلیغات ویروسی نیاز دارد نمی‌توان با واقعیت و صراحت صحبت کرد باید بخشی از واقعیت و حقیت را خلق کرد. یعنی هم جامعه طالب شنیدن دروغ است هم یک فرد به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری باید آمال، آرزوها و حقایق و آرزوهای دست نیافتنی را در واقعیت به خورد جامعه دهد. این نماینده اسبق مجلس معتقد است: مسبب روی کار آمدن دولت احمدی‌نژاد، آقای هاشمی و آقای خاتمی بودند. چون اینها یک گروه پانصد نفره انتخاب کرده بودند و این گروه اجازه انتقال قدرت به دیگران را نمی‌داد. در واقع دولت آقای هاشمی، آقای خاتمی و آقای روحانی یک گروه هستند. وقتی آقای احمدی‌نژاد رئیس جمهور شد مردم متوجه شدند که این فرد خارج از دایره قدرت است. از گروهی خاص استفاده نمی‌کند، فضای سیاسی و اقتصادی هم آرام است بنابراین مردم به نوع جدیدی روی آوردند.

> احمدی‌نژاد را فردی بیرون از دایره قدرت می‌دانستند

وی می‌افزاید: شعارهای آقای احمدی‌نژاد هم شعارهای اول انقلاب همان شعارهای امام خمینی(ره) بود یعنی شعارهای امام خمینی(ره) احیاگر یک انقلاب بود و شعار‌های آقای احمدی‌نژاد هم احیاگر آن و علیه اشرافیت و اجرای عدالت بود. همگان واژه‌های عدالت و مبارزه با فساد را دوست دارند. اما وقتی مصداق پیدا می‌کند موافق و مخالف پیدا می‌کند. آقای احمدی‌نژاد تیم جدیدی روی کار آورد و هنوز وضعیت اقتصادی به هم ریخته نشده بود. در اینجا بحثی داریم تحت عنوان ویژگی‌های فرهنگی جامعه ایرانی. آقای احمدی‌نژاد توده‌های مردم را خطاب قرار می‌داد و چون بلندگو در دست نخبگان بود ایشان مجبور بود در بین توده‌ها نفوذ کند و درد و دل نخبگان را به توده‌ها منتقل کند و با هیجانات و با تشویق‌هایی که توده مردم نسبت به ایشان داشتند وی نخبگان را منکوب می‌کرد.

> در وضعیت فعلی کسی که بخواهد پست بگیرد

از دایره عقلانیت خارج است

بخشایش اردستانی می‌گوید: در نهایت اینکه نخبگان و اشرافیت جمع شدند تا دولت آقای روحانی را روی کار آوردند. دقیقا دولت آقای روحانی کپی دولت آقای خاتمی و آقای هاشمی بود. در دور اول خوب درخشید و اقتصاد ثبات داشت. اما در دور دوم گسل و گسست ایجاد شد. مردم اکنون مسئولین را عتاب می‌کنند و کسی که در جامعه امروزی و در نظام جمهوری اسلامی کسی که بخواهد پست بگیرد از دایره عقلانیت خارج است چون مردم واقعا لعن و نفرین می‌کنند. دوره آقای روحانی دوره شکاف‌های طبقاتی است که همه شکاف‌ها به صورت افقی و عمودی روی هم سوار شده است. به قول آقای قالیباف 4درصد خوب ثروتمند و 96درصد خوب فقیر شدند و اکثر مردم ایران در حال حاضر ثروتمندانی هستند که نمی‌توانند گاهی اوقات خرج روزانه زندگی خود را بدهد. این مسئله ناهنجاری ایجاد می‌کند. البته بخشی از معضل در خارج است اما راه حل باید داخلی باشد. باید کسی باشد که چهره جدید باشد. چهر امیدبخشی که مردم امیدوارانه او را ببینند. این استاد دانشگاه خاطرنشان می‌کند: پایان دولت آقای روحانی فضا همین گونه خواهد بود یعنی دلار همچنان بالا خواهد رفت و روی اجناس هم تاثیر خواهد گذاشت و در نهایت کرختی مردم را به دنبال خواهد داشت ولی اوپوزیسیون ما برایشان قابل تصور نیست چون اوپوزیسیون در ایران تقریبا اخته شده است. نارضایتی که وجود دارد باعث می‌شود طرفداران انقلاب نظاره گر و بی‌تفاوت شوند. من احساس می‌کنم اگر فردی مثل احمدی‌نژاد یا حتی خودش بیاید به نفع مردم باشد چون او ثابت کرده است که با فقراست. ولی ایراد آقای احمدی‌نژاد این است که اشرافیت با ایشان میانه خوبی ندارند و باز جامعه دوقطبی می‌شود. بنابراین باید فردی روی کار آید که وضعیت معیشتی مردم را بهبود بخشد.

> جامعه ناامیدانه نگاه می‌کند!

نماینده اسبق مجلس معتقد است: دور از ذهن است که قیمت‌ها کاهش یابد اما می‌تواند ثبات را در بازار ایجاد کند. اما آیا نهادهایی که انتصابی هستند برایشان اهمیتی دارد؟ خیر. مثلا آیا شورای نگهبان اجازه می‌دهد که فرد جدیدی بیاید؟ شرایطی را مطرح می‌کند که به عنوان مثال رجال سیاسی باشد سابقه کاری و... بنابراین افراد جدید به ندرت پذیرفته می‌شوند. بنابراین چهر‌های شناخته شده‌ای مثل لاریجانی و امثال قالیباف وارد صحنه می‌شوند این افراد هم چون امتحان خود را قبلا پس داده‌اند بنابراین جامعه ناامیدانه نگاه می‌کند. در این میان اصلاح‌طلبان امیدشان فقط صندوق رای است. اصولگراها منابع قدرت را دارند. اما آیا می‌شود با ترفند تهییج مردم را پای صندوق‌های رای کشاند؟ خیلی بعید و سخت است که بتوان مردم را وارد فضای انتخابات کرد. مگر اینکه یک دوقطبی شدید به وجود آید. اینکه چه کسی در ایران رای می‌آورد وابسته به فردی است که در انتخابات آمریکا برنده شود. چون دنیا به هم مرتبط است. الان اهمیت انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نسبت به انتخابات ریاست جمهوری ایران، برای ایران بیشتر است. چون تاثیر مستقیم روی تحریم ها، موارد مرتبط با تحریم‌ها دارد. سیاست تابع معیشت است و در حال حاضر مشکل جامعه معیشت است.

> یک دولت پوپولیسم سر کار خواهد آمد

این مدرس دانشگاه می‌گوید: بعد از یک دولت ورشکسته چون دولت روحانی یک دولت صاحب ایده و یک دولت پوپولیسم و دولتی که تهییج بیشتری در مردم ایجاد کند سر کار خواهد آمد. در واقع دولتی که به توده‌ها بیشتر توجه کند. اما همه چیز دست مردم نیست. شورای نگهبان قبول نخواهد کرد که فردی چون احمدی‌نژاد تایید صلاحیت شود. دولت بعدی با احساسات مردم کار دارد نه با واقعیات. برای مجلس هم چنین شد اگر چه به اسم مجلس انقلابی جا زدند اما این مجلس هیچ کاری نمی‌تواند بکند. احمد بخشایش اردستانی در بخش دیگری از گفتگوی خود خاطرنشان می‌سازد: دولتی که روی کار می‌آید در چند سال اول چون هیجان دارد خوب کار می‌کند. اما بقیه سال‌ها را در جهت بقای خود کار می‌کنند. بنابراین دوره دوم‌ها اصولا خوب نبوده‌اند. چون به دلیل عدم توانایی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری انگیزه ندارند. و در واقع بالاترین انگیزه خود را که ماندن در قدرت است را از دست می‌دهند. نکته دوم اینکه هر چه به دوره دوم می‌رسیم دولت فرتوت و پیر می‌شود. نکته سوم در دوره دوم تعداد تشویق‌کنندگان کم می‌شود بنابراین دولت خسته‌تر می‌شود و این مسئله روزمرگی را به دنبال خواهد داشت. این استاد دانشگاه در بخش پایانی گفت و شنود خود به آفتاب یزد می‌گوید: در رسانه‌ها اعلام شد آقای باهنر گفته‌اند که آقای ناطق برای حضور در انتخابات 1400 مجاب نشدند. متاسف شدم. گویا برخی اصلاً در این جامعه زندگی نمی‌کنند و یا اینکه ما فهم کافی نداریم. ما معتقدیم فردی باید وارد صحنه شود که از نوع احمدی‌نژاد باشد. ناطق، خاتمی، هاشمی و روحانی همه از قشر روحانی و یک نوع فکر دارند. اما همه چیز دست مردم نیست. شورای نگهبان تایید نخواهد کرد که فردی چون احمدی‌نژاد تایید صلاحیت شود. من معتقدم اگر احمدی‌نژاد کاندیدا شود 60 تا 65 درصد رای می‌آورد و مردم هم خوب وارد صحنه می‌شوند. احمدی‌نژاد به مردم فقیر پول داد. نامه‌هایشان را جواب داد. چیزی که عامه مردم می‌پسندند. اگر این سوال را از صادق زیباکلام هم بپرسید او هم تایید خواهد کرد که 60درصد رای با احمدی‌نژاد است.