🔥159

روانشناسی رابطه | از کجا می‌توان فهمید یک رابطه رو به نابودی است؟

در ادامه مقاله قصد داریم برخی نشانه‌های مهم که ممکن است رابطه را مستعد پایان کنند بررسی کنیم

روانشناسی رابطه

از کجا میشه فهمید یه رابطه رو به نابودیه؟

در ادامه مقاله قصد داریم برخی نشانه‌های مهم که ممکن است رابطه را مستعد پایان کنند بررسی کنیم اما باید توجه داشته باشید وجود یک یا دو نشانه از این موارد به معنای این نیست که رابطه شما تمام شده است! این علائم مشکلاتی هستند که قابلیت ریشه‌یابی و برطرف شدن دارند، پس یک جانبه قضاوت نکنید. رابطه فرآیند پیچیده‌ای است و هرگز نباید با یک یا دو نشانه کلی برای آن نسخه بپیچید! اما این موارد مهم کدام‌ها هستند؟ در ادامه به آن خواهیم پرداخت:
وقتی یکی یا هر دو طرف رابطه عاطفه‌ و محبتی به یکدیگر نداشته باشند

همانطور که در مقدمه مقاله اشاره کردیم هر رابطه ممکن است بالا و پایین‌هایی داشته باشد و اصلی‌ترین موضوعی که به دو نفر انگیزه می‌دهد این چالش‌ها و پستی بلندی‌ها را حل کنند علاقه‌ای است که به یکدیگر دارند. اگر بین شما علاقه و محبتی وجود نداشته باشد احتمالا از سر مصلحت اندیشی با یکدیگر مانده‌اید اما در بسیاری از موارد یکی از دو نفر به رابطه با شریک عاطفی‌اش علاقه مند است و از نظر عاطفی به او احساس دارد و دیگری این احساس را س می‌زند، این رابطه از نظر روانشناسی یک رابطه یک طرفه است. روابط یک طرفه معمولا محکوم به شکست و جدایی هستند و اگر ادامه پیدا کنند نیز معمولا یکی از طرفین در حال باج‌دهی عاطفی، از خودگذشتگی و اصرار برای ادامه رابطه است! این یک فرآیند به شدت آسیب رسان است و قبل از اینکه فکری به حال چنین رابطه‌ای بکنید لازم است روی خودتان کار کنید و کشف کنید که چرا به داشتن یک رابطه یک طرفه اصرار دارید؟
وقتی صمیمیت و هیجان جنسی از بین رفته باشد

میل جنسی یک غریزه مهم است که به هیچ عنوان نباید آن را نادیده گرفت. روابطی که از نظر جنسی مشکل دارند با چالش‌های آشکار و پنهان مختلفی روبرو می‌شوند. لازم به ذکر است منظور ما از مشکل در رابطه جنسی داشتن یا نداشتن رابطه جنسی نیست! شما می‌توانید در دوران نامزدی یا دوستی رابطه جنسی نداشته باشید اما نسبت به یکدیگر هیجان و اشتیاق جنسی داشته باشید که موضوعی طبیعی است. مشکل زمانی آغاز می‌شود که یکی از طرفین یا دو نفر هیچ میل و علاقه جسمی و جنسی به یکدیگر نداشته باشند یا اگر با یکدیگر رابطه جنسی دارند هیچ لذتی از آن نبرند. گاهی نیز این مشکل وجود دارد که فرد به طور کلی میل جنسی ‌اش را از دست داده باشد و این موضوع ربطی به شریک عاطفی‌اش نداشته باشد که در این موارد نیز لازم است با مراجع به پزشک موضوع را حل کند اما گاهی موضوع اصلی شریک عاطفی است! یعنی فرد به دیگران میل جنسی دارد اما به شریک عاطفی خودش خیر و ممکن است رابطه جنسی با او را تنها از سر وظیفه یا دلسوزی انجام دهد! این موارد زنگ خطرهای جدی در رابطه هستند!
وقتی اهدافتان همخوان با یکدیگر نباشد
هدفتان از رابطه با شریک عاطفی‌تان چیست؟ ازدواج؟ مهاجرت؟ دوستی؟ شناخت؟ کسب تجربه؟ شاید هم در این رابطه هدف خاصی نداشته باشید! این فهرست می‌تواند به تعدا افرادی که در رابطه هستند ادامه داشته باشد و به همین اندازه متنوع باشد! این امر طبیعی است و تا زمانی که هردوی شما هدف یکسانی داشته باشید و درباره این اهداف با یکدیگر صادق باشید مشکل خاصی در این زمینه ندارید، مشکل زمانی آغاز خواهد شد که شما اهداف یکسانی نداشته باشید، مثلا یکی به فکر ازدواج و دیگری به فکر تحصیل باشد، یکی در پی مهاجرت و دیگری در پی ارتقای شغلی باشد و … شاید رابطه دو نفر طوری باشد که اهدافشان ارتباط چندانی به یکدیگر نداشته باشد و هر دو این موضوع را پذیرفته باشند اما در اعلب موارد معمولا دو نفر بر سر اهداف مختلفی که دارند و حتی زمان بندی آن به چالش برمی‌خورند. مثلا یک نفر از آن‌ها دوست دارد زودتر سریع‌تر ازدواج کند و نفر دیگر رابطه با توجه به برنامه شخصی‌اش این موضوع را عقب می‌اندازد! چنین وضعیتی یکی از مشکلات بسیار شایع در روابط است و اگر به موقع مدیریت نشود رابطه را به سردی و در نهایت جدایی می‌کشاند.
وقتی زمانی که کنار هم هستید احساس تنهایی می‌کنید

زمانی که دو نفر با یکدیگر رابطه عاطفی دارند باید بتوانند یکدیگر را از لحاظ عاطفی ارضا و حمایت کنند. اگر در کنار شریک عاطفی‌تان احساس تنهایی می‌کنید معنایش این است که از این لحاظ تامین نیستید. این بدان معنی نیست که حتما شریک عاطفی‌تان مقصر این قضیه است! خیر این موضوع نیازمند بررسی و ریشه یابی است تا سهم هر کدام از شما در به وجود آمدن این احساس مشخص شود. اما این قضیه و روشن شدنش بسیار اهمیت دارد زیرا مادامی که در کنار او احساس تنهایی کنید یا او در کنار شما احساس تنهایی کند رابطه شما دارای یک حفره عمیق و بزرگ است و اگر فکری به حال آن نکنید رابطه‌تان به سمت جدایی یا حداقل طلاق عاطفی پیش خواهد رفت.
وقتی زبان مشترکی برای گفتگو ندارید

یکی از مهم‌ترین مواردی که روانشناسی علمی بر خلاف روانشناسی زرد همیشه مد نظر قرار می‌دهد در نظر گرفتن تفاوت‌های فردی افراد مختلف است. شما و شریک عاطفی‌تان برای داشتن یک رابطه طولانی مدت نیازمند داشتن شباهات‌های کافی و تفاوت‌های معقول هستید. شاید شما سلیقه غذایی متفاوت داشته باشید، تفریحاتتان تا حدی باهم فرق کند یا نوع لباس پوشیدنتان متفاوت باشد و مشکلی در رابطه‌تان به وجود نیاید اما اگر سبک تفکرتان، شیوه جهان‌بینی‌تان، اعتقاداتتان و باورهایتان متفاوت باشد ممکن است با چالش‌های جدی روبرو شوید. اگر ارزش‌ها و باورهای شما متفاوت باشد زبان مشترکی برای گفتگو نخواهید داشت. این موضوع ممکن است صمیمیت شما را کمرنگ کند و نتوانید از نظر فکری به یکدیگر نزدیک شوید. بنابراین شاید در نگاه اول یا روزهای اولیه جذب تفاوت‌های طرف مقابل با خودتان شوید اما برای داشتن یک رابطه سالم باید به میزان معقولی شباهت و تفاهم نیز در رابطه‌تان وجود داشته باشد، یه خصوص اگر قار است با یکدیگر رابطه طولانی مدت داشته باشید.
وقتی هویت و شخصیتتان در رابطه گم شده است
رابطه مشترک با کسی داشتن و صمیمی شدن با او به هیچ وجه به معنای این نیست که شما باید یک روح در دو بدن شوید! متاسفانه برخی تبلیغات غیر علمی و زرد این تصور را در زوجین به وجود آورده است که هیچ چیز از هم جدایی نباید داشته باشند و باید شبانه روز به یکدیگر بچسبند و یکدیگر را رها نکنند! این تصور از نظر علم روانشناسی نامش وابستگی است و به شدت به یک رابطه آسیب می‌رساند. شما باید بتوانید به یکدیگر دلبسته باشید، نه وابسته! یعنی باید علاوه بر اینکه به یکدیگر احساس و محبت عاطفی دارید، از یکدیگر حمایت می‌کنید، اهداف مشترک دارید، الویت یکدیگر هستید و برای آینده رابطه‌تان تلاش می‌کنید شخصیت و اهداف شخصی خود را نیز داشته باشید. افرادی که به طور کلی اهداف و هویت خودشان را فراموش می‌کنند در طولانی مدت توقعاتشان را از شریک عاطفی‌شان بالا می‌برند. صحبت‌های رضا از مراجعین ما را بخوانید تا بیشتر به این موضوع پی ببرید، شریک عاطفی رضا کاملا خودش را در این رابطه غرق کرده بود و مشکلات متعددی برای رضا به وجود آمده بود:” راستش من سمیرا رو دوست داشتم، اوایل رابطه هم همه چیز خوب بود، اون خیلی دختر فعال و هدفمندی بود، وقتی باهاش آشنا شدم مشغول تلاش برای قبول شدن کنکور دکتری بود، سر کار می‌رفت، کلی کلاس موسیقی و ورزش شرکت می‌کرد، من عاشق همین تلاشش بودم اما وقتی باهم وارد رابطه شدیم همه چیز رو کم کم رها کرد، کارش شده بود صبح تا شب منو چک کردن، می‌گفت میخوام بیام مغازه کنار دست خودت باشم، بهش می‌گفتم آخه تو کلی تو رشته خودت پیش رفتی سابقه کار داری، مقاله داری، تدریس کردی چرا ادامه نمیدی و می‌خوای بیایی مغازه من؟ می‌گفت دوست دارم کنار تو باشم! من یهو دیدم اون دختر پر تلاش و هدفمند تبدیل شده به یه دختر غرغرو که دائم منو چک می‌کنه می‌خواد تو همه کارهای من باشه، هیچ هدفی نداره و …، رو کارم اثر گذاشته بود دائم تو محل کار من جر و بحث داشتیم، خلاصه وجودش دیگه داشت به روح و روان و کارم آسیب می‌زد”. شاید اگر این دو مراجع عزیز ما قبل از اینکه تصمیم به جدایی می‌گرفتند سعی می‌کردند نقطه ضعف رابطه‌شان را که وابستگی است برطرف می‌کردند کارشان به جدایی نمی‌کشید و می‌توانستند این موضوع را مدیریت کنند.

منبع: همیار عشق

نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید