گفتوگو با ناصر ایمانی درباره جایگزین هاشمی
اصلاحطلبان روحانی را جانشین هاشمی نمیدانند
ناصر ایمانی تحلیلگر مسائل سیاسی معتقد است: «روحانی برای اصلاحطلبان قرار است رقیب را شکست دهد. این طور نیست که اصلاحطلبان بخواهند برای او جایگاه اصلاحطلبی تعریف کنند و او را بهعنوان جانشین آقای هاشمی بپذیرند.»
آقای هاشمی فوت کرد، سوال اینجاست که واقعا نقش او در عرصه سیاسی کشور چه بود؟ برخی بزرگنمایی میکنند و میگویند آقای هاشمی معادلات صحنه سیاست کشور و آرایش میدان رقابتها را میچید اما یک تحلیلی هم وجود دارد و حتی اصلاحطلبان نیز آن را میگویند که هاشمی اخیر فقط یک پدر معنوی و عاطفی برای جریان اصلاحات و اعتدال بود. نظر شما چیست؟
معتقدم باید این سالهای اخیر را ملاک قرار دهیم. نقش آقای هاشمی یک زمانی در صحنه سیاسی ایران بسیار پررنگ بود. شاید پررنگترین نقش را داشت که در مروز زمان شامل تغییر و تحولاتی شد. در چند سال اخیر، میزان نفوذ و تاثیرگذاریاش روی جناح ارزشی اصولگرا خیلی محدود شده بود. فقط یک مقدار روابط عاطفی باقی مانده و نقش سیاسیشان نه اینکه از بین رفته بود ولی خیلی محدود شده بود و فقط در حد برخی از روحانیون و هملباسیها تاثیرگذاریاش باقی بود، به نحوی که میتوان گفت دیگر نفوذش بین جریان سیاسی خیلی کم شده بود. نهتنها نفوذش کم شده بود بلکه برخی دیگر خیلی تمایل نداشتند به آقای هاشمی نزدیک شوند به خاطر اینکه انتقاداتی را بر آقای هاشمی وارد میدانستند و از طرف دیگر هم آقای هاشمی روز بهروز خودش را در جبهه مقابل وارد میکرد. بنابراین در جناح ارزشگرا میزان نفوذ و تاثیرشان خیلی محدود شده بود. در حد اینکه دیگر قابل محاسبه به لحاظ تاثیرگذاری نبود. در جناح اصلاحطلب، ایشان عمده نقشی که بازی میکرد، نقش حلقه واسطه بین جریان اصلاحطلب و مجموعه نظام بود. عمدتا به اعتقاد من این نقش را بازی میکرد؛ نقش کاتالیزور و متعادلکننده و
ریشسفید و بازکننده گرهها در مواقع خاص برای جناح اصلاحطلب در اولویت بعدی قرار میگرفت تا ارتباطی که ایشان با بدنه و مجموعه نظام به خاطر سوابقشان داشتند. بیشتر این نقش را برای اصلاحطلبان بازی میکرد که با رحلت ایشان دیگر باید دنبال افرادی بگردند و کسانی را پیدا کنند که اولا حاضر به همکاری کامل مثل آقای هاشمی با اصلاحطلبان بشوند و بعد بتوانند آن نقش را بازی کنند.
به نظر شما چه کسی میتواند این نقش را بازی کند؟ برخی معتقدند آقای ناطق و برخی دیگر میگویند آقای روحانی.
تقریبا هیچ کدام از این دو آقایان میزان تاثیر و نفوذی را که آقای هاشمی در مجموعه نظام داشت ندارند. ضمن اینکه این دو نفر هم محل بحث هستند. آقای ناطق قاعدتا فردی نیستند که بهعنوان یک چهره اصلاحطلب تلقی شوند. آقای ناطق تلاش بر همکاری با اصلاحطلبان برای متعادل کردن آنها و گرفتن لبههای تیز اصلاحطلبان را داشته و در این چند سال گذشته بر خود چنین رسالتی را احساس میکرد که ارتباط خودش را با اصلاحطلبان قطع نکند. همچنان که ارتباط خودش را با اصولگرایان قطع نکرد. ولی اینکه آقای ناطق بخواهد رسما بهعنوان یک اصلاحطلب تلقی شود و رسالتی حس کند که چنین کاری بکند، وجود ندارد. آقای هاشمی جایگاه شخصی داشت و ربطی به مسئولیت و عنوان حقوقیاش نداشت. آقای ناطق هم تا حدودی جایگاه شخصی دارد و این نقش به واسطه جایگاه حقوقیاش نیست اما آقای روحانی بهعنوان جایگاه حقوقیاش یکسری تاثیرگذاری دارد چون جریان اصلاحطلب آقای روحانی را به لحاظ جایگاه شخصی اساسا بهعنوان یک اصلاحطلب نمیداند که بخواهد چنین جایگاهی برایش قائل باشد. جریان اصلاحطلب سه سال است که صرفا از وجود آقای روحانی استفاده میکند برای گذر از این مرحله و نه اینکه
آقای روحانی را اصلاحطلب بداند. شاید آقای روحانی هم با تعبیر خاص اصلاحطلبان خودش را یک اصلاحطلب نداند. بنابراین آقای روحانی و آقای ناطق با همین ملاحظاتی که عنوان کردم، شاید بتوانند بخشی از وظایف و کاری را که آقای هاشمی انجام میداد دنبال کنند ولی واقع مطلب این است که پر کردن این خلاء برای اصلاحطلبان مشکل است.
آقای نعمتی یکی از نزدیکان آقای لاریجانی، ایدهای را مطرح کرد که شورایی متشکل از آقایان روحانی، ولایتی، لاریجانی و ناطق تشکیل شود تا این شورا بتواند مدل سیاستورزی آقای هاشمی را دنبال کند. به نظر شما چنین تقسیم کاری شدنی هست؟
چنین چیزی شدنی نیست که این افراد به خاطر اینکه جای آقای هاشمی را برای اصلاحطلبان بگیرند! دور هم جمع شوند. مسلما، آقای لاریجانی با اینکه فاصلهای با اصولگرایان گرفته، ولی خودش را هیچوقت یک اصلاحطلب نمیداند. همینطور این مساله در مورد آقای ناطق هم صدق میکند. آقای ولایتی هم که هنوز خود را در دایره اصولگرایان میداند. اینکه اینها بخواهند حلقهای شوند برای اینکه اصلاحطلبان از این طریق رابطه خودشان را برقرار کنند، امکان خارجی ندارد. این حرف بهنظرم کاملا نپخته است!
در واقع این شورا تشکیل شود تا ائتلاف سال 92 که بین اعتدالیون و اصلاحات و یکسری چهرههای اصولگرا شکل گرفت برقرار بماند.
کدام ائتلاف؟ ائتلافی سال 92 صورت نگرفت.
اما میگویند آن زمان ائتلاف اصلاحات و اعتدال شکل گرفت.
نه، اینها همه بازی با اسامی است. ما اصلا چیزی به نام اعتدال نداریم و همه اینها را در مجموع جریان اصلاحطلب مینامیم. البته هر دولتی بر خود نامی میگذارد ولی اینکه بگوییم واقعا این اسم یک مفهوم ایدئولوژیک دارد یا یک مبانی راهبردی از نظر روشهای مشی سیاسی، چنین چیزی نیست. اعتدال وجود خارجی ندارد و تنها یک اسم است. مثل اینکه یک دولت نام خودش را دولت سازندگی گذاشت، این هم فقط یک اسم و مفهوم است و واقعیت بیرونی ندارد. به قول آقای جلایی پور اعتدال اسم تقیه شده اصلاحات است که این تعبیر درست هم هست. اعتدال همان اسم اصلاحات است منتها میخواستند تقیه کنند، گفتند اعتدال.
سیدحسن آقای خمینی چقدر میتواند نقش بالانسر را ایفا کند؟
کسی میتواند این نقش را ایفا کند که خیلی نتوان به او عنوان اصلاحطلبی کامل داد. آقای هاشمی بهعنوان یک اصلاحطلب نبود، آقای هاشمی، آقای هاشمی بود؛ منتها در این سالهای اخیر همکاری بیشتری با جریان اصلاحطلب میکرد. اما نامش را نمیتوانستند بهعنوان یکی از لیدرهای اصلاحطلبان بگذارند. آقای هاشمی، آقای هاشمی بود. آقای سیدحسن خمینی الان دیگر یک اصلاحطلب است و کسی هم که نامش اصلاحطلب باشد و این برند روی او بخورد دیگر نمیتواند آن جایگاه ارتباطی را داشته باشد. چون کسی میتواند در این جایگاه ارتباطی باشد که مقداری چهرهاش فراجناحی باشد. یعنی جناحهای دیگر هم نه بهطور کامل ولی تقریبی قبولش داشته باشند. به خاطر سوابق و جایگاهش و به خاطر هر دلیلی آقای سیدحسن خمینی کاملا یک چهره اصلاحطلب است و الان با اینکه به نظرم شخصیت ایشان خیلی بالاتر از این بود هم به خاطر نسب و هم به خاطر شخصیت خودشان، جایگاهشان خیلی بالاتر از این بود که بخواهند در قالبهای جناحی تعریف شوند ولی متاسفانه این اتفاق افتاد و ایشان الان کاملا جناحی هستند و این امکان را ندارد که بهعنوان حلقه اتصال جریان اصلاحات و مجموعه نظام در مواقع بحران
باشند یا بتوانند تاثیرگذاری قطعی روی جناح اصلاحطلب در مواقع بحرانی داشته و اصلاحطلبان از ایشان حرف شنوی داشته باشند.
به تعبیری که شما میگویید یعنی نه آقای ناطق، نه آقای روحانی و نه سیدحسن آقای خمینی و نه آقای لاریجانی هیچکدام خلاء آقای هاشمی را پر نخواهند کرد، پس در این صورت اصلاحطلبان ضربه شدیدی خواهند خورد.
البته شدید بودن ضربه را نمیدانم و نمیخواهم تعبیر شدید را بهکار ببرم ولی به هر حال یک آسیب است. شما نگاه کنید وقتی آقای مهدویکنی از دنیا رفتند، یک خلائی برای اصولگرایان به وجود آورد درحالی که هیچکس هم نمیتوانست جای ایشان را پر کند و نکرد. عین همین موضوع در مورد آقای هاشمی است. یعنی این آسیب را جناح اصولگرا هم خورد و بعد از آن هم مرحوم آقای عسگراولادی. اینها شخصیتهایی هستند که بدیلشان به سختی پیدا میشود یا زمان زیادی میطلبد تا بدیلش پیدا شود.
برخی میگویند وقتی زمان ریاستجمهوری آقای روحانی چه در سال 96 یا در سال 1400 تمام شود، ایشان میتواند بدیل آقای هاشمی شود. چون فرصت بیشتری دارد و نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی بوده و هم حمایت اصلاحطلبان را در یک دوره پشت سر خود داشته و هم یک چهره اصولگرا شناخته میشده که هنوز یکسری ارتباطات با شخصیتها و جریانهای اصولگرا دارد.
آقای روحانی اصلا هیچ زمانی نمیتواند به جایگاه هاشمی برسد. حتی تا سالیان سال هم نمیتواند. چون آقای هاشمی یک عقبه 50، 60 ساله داشتند. اما آقای روحانی چنین عقبهای را در قبل و بعد از انقلاب نداشته است. نکته بعد اینکه آقای روحانی به کل تمام پلهای پشت سر خود در جناح اصولگرا را خراب کرد و الان در واقع اصلا هیچ ارتباطی با جناح اصولگرا وجود ندارد و همینطور با بخشهای دیگر نظام. در نظر بگیرید که ایشان دیگر رئیسجمهور نباشد، چگونه میتواند به افراد داخل نظام دسترسی پیدا کند؟ تقریبا امکانناپذیر است. ضمن اینکه مشکل دیگری هم وجود دارد و آن اینکه اصلاحطلبان آقای روحانی را بهعنوان یک اصلاحطلب نمیدانند. یعنی مشکل دوطرفه است، ضمن اینکه تصور میکنم آقای روحانی هم خودش را یک اصلاحطلب به معنای خاص کلمه نمیداند.
با این توضیح، فصل استقلال اصلاحطلبان از آقای روحانی فرا رسیده است؟
شاید هنوز این فصل فرا نرسیده باشد و با رحلت آقای هاشمی ارتباطشان بیشتر شده باشد. یعنی اگر آقای هاشمی زنده بودند شاید برای انتخابات 96 محتاطانهتر با آقای روحانی رفتار میکردند ولی الان با رحلت آقای هاشمی به دلیل آن کمبود، ارتباطشان بیشتر شده است. اینکه زمانش تا کی هست که بخواهند با آقای روحانی باشند را نمیدانم. شاید 96 و شاید هم 1400! اما همواره به نظرم به آقای روحانی به این چشم نگاه میکردند و الان هم نگاه میکنند. درست مانند مثالی که چندی پیش زدم.
دیدگاه تان را بنویسید