آیا کارگزاران به ریاست عارف تمکین خواهدکرد؟
بازی با عارف یا دلجویی از عارف
صلاحطلبان برای انتخابات مجلس با تصمیمسازانی مواجه شدهاند که صاحب یک نظر واحد برای چگونگی حضور در این رقابت نیستند. اکنون دو طیف چپ و راست این جناح هرکدام نگاهی متفاوت به انتخابات پارلمان دهم دارند
از جناح اصلاحطلبان یک خبر تازه آمده، ریاست عارف بر شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان رسمی شده و اعضای دیگر این شورا نیز در یک جلسه انتخاباتی برگزیده شدهاند. این خبر که بعد از تایید و تکذیبهای متعدد رنگ رسمی به خود گرفته، البته همراه شده است با تحولات دیگری که از تصمیمات مهمی حکایت دارد.
یک شورا، چند سوال
ماجرا از این قرار است که از چندی پیش خبرهایی از تصمیم اصلاحطلبان برای تشکیل شورای سیاستگذاری حکایت میکرد، خبرهایی که البته از همان ابتدا نام محمدرضا عارف را هم بهعنوان رئیس این شورا مطرح میکرد. حالا خبرهای تازه از ترکیب این شورا و جزئیات کارکرد آن روایت میکند.
رسول منتجبنیا، قائم مقام حزب اعتماد ملی ماجرای انتخاب محمدرضا عارف و تشکیل هیاترئیسه را اینگونه بازگو میکند: «ریاست آقای عارف بر این شورا از قبل قطعی شده بود. شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در جلسه هفته گذشته خود ریاست ایشان را تصویب کرده بود و از طرف دیگر اعضای کمیته راهبردی برای ریاست ایشان نامهای نوشته بودند. در نتیجه اکثریت اعضا، ریاست آقای عارف را از قبل پذیرفته بودند و لازم به رایگیری نبود ولی برای تشریفات دموکراسی این کار انجام شد و آقای عارف با اتفاق آرا بهعنوان رئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان انتخاب شد. من پیشنهاد داده بودم که ترکیب هیاترئیسه این شورا به شکلی باشد که از دو تفکر کمیته راهبردی و شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در آن بهعنوان دو نایبرئیس حضور داشته باشند که تقریبا همین پیشنهاد هم رای آورد و آقای موسویلاری رئیس کمیته راهبردی و آقای موسویتبریزی رئیس دورهای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات بهعنوان دو نایب آقای عارف انتخاب شدند. بنابر تاکید اصلاحطلبان بر حضور زنان و جوانان در عرصه، دو نفر خانم نیز بهعنوان منشی در ترکیب هیاترئیسه انتخاب شدند.»
او علت انتخاب محمدرضا عارف را چنین توصیف میکند: «عارف فردی معتقد و پایبند به اصول است و حساسیتی هم نسبت به ایشان از جانب تندروها وجود ندارد؛ چون وی بهعنوان فردی عقلایی و پایبند به اهداف نظام مورد قبول است. بر این اساس، شخص دیگری نمیتوانست این ریاست را برعهده بگیرد و امید است که با تدبیر ایشان مسائل پیش رود.»
در خبری تازهتر از سیدحسن رسولی، جعفر توفیقی، صادق بناب، الهه کولایی، سیدمهدی نادمی و محسن مهرعلیزاده بهعنوان نمایندگان محمدرضا عارف در شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان نام برده شده است.
از کنار این اخبار سوالات مهمی به میان میآید. سوالاتی که جستار برای یافتن پاسخ آنها میتواند تحلیلهای در مورد وضعیت اصلاحطلبان را با نمایی واضح و درستتر مواجه سازد.
نکته نخست هم حتما چرایی تشکیل چنین شورایی است. به یک معنا با نگاهی به گذشته میتوان دریافت که اصلاحطلبان چند ماه پیش ساز وکار دیگری برای انتخابات طراحی کرده بودند. به این شکل که پس از توافق میان شورای هماهنگی جبهه اصلاحات و شورای مشورتی اصلاحطلبان ١٢ چهره اصلاحطلب شورای راهبردی انتخابات را به ریاست سیدعبدالواحد موسویلاری، وزیر کشور دولت اصلاحات تشکیل داده بودند. قرار بود این ١٢ نفر به همراه رابطین ملی در استانها حلقهای ١٠٠ نفره را تشکیل دهند. اعضای شورا، با انتخاب علی صوفی، وزیر تعاون دولت اصلاحات و چهره نزدیک به محمدرضا عارف، مرتضی مبلغ، معاون سیاسی وزارت کشور در دولت اصلاحات و سیدمحمود میرلوحی، معاون امور حقوقی و مجلس وزارت کشور اصلاحات دبیرخانه این شورا را تشکیل میدادند.
براساس ساز و کاری که اصلاحطلبان اعلام کرده بودند قرار بود شورای راهبردی انتخابات اصلاحطلبان متشکل از پنج کمیته باشد. همان زمان اعلام شد که حضور حسین مرعشی، مرتضی حاجی، آذر منصوری، علی صوفی، عبدالله ناصری و یک عضو نزدیک به اعتماد ملی از شورای مشورتی و محسن رهامی، احمد حکیمیپور و حسین کمالی نیز از شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در این لیست ١٢ نفره قطعی شده است. قرار بود شورای راهبردی انتخابات اصلاحطلبان در نخستین گام اجرایی به تعیین «رابطین ملی» برای هر استان بپردازد و با تشکیل شوراهای استانی فرآیند انتخاب نامزدهای اصلی اصلاحطلبان در هر استان آغاز شود.
اما زمان زیادی نگذشت که رسانههای یک طیف از اصلاحطلبان خبر از انحلال کمیته انتخاباتی دادند. خبری که اگرچه با تکذیب یکی از چهرههای اصلاحطلب مواجه شد اما نشانهها و شواهد حکایت از بروز اختلاف در سازوکار تعیینشده داشت. محسن رهامی ماجرای این انحلال و تشکیل شورای عالی سیاستگذاری را اینگونه روایت میکند: «مجموعا قرار شد شورایی بهعنوان شورای سیاستگذاری انتخابات اصلاحطلبان ایجاد کنیم و ترکیب آن متشکل از کمیته انتخابات و کمیته راهبردی و برخی اشخاص حقیقی اصلاحطلب مانند آقای عارف باشد، بنابراین این به معنای انحلال کمیته انتخابات نیست. قرار شده که تهران دخالتی در امور شهرستانها نداشته باشد و تنها یک شورای سیاستگذاری در تهران امور شهرستانها را هماهنگ میکند. این با انحلال و ادغام شورای هماهنگی تفاوت میکند. اکثر اصلاحطلبان با پیشنهاد تشکیل این شورا موافق هستند. طی جلسات مفصلی با آقای خاتمی نیز این مساله مطرح شده، بنده نیز جلسهای با آقای موسویلاری داشتم و در مورد کلیات این طرح به توافق رسیدیم.» پس آنچه رخ داد این بود که با تغییر سازوکار انتخاباتی یک نهاد تازه برای تصمیمسازی شکل گرفت. یک نهاد که ترکیب
آن به ما میگوید تمام اعضای معرفیشده، لااقل تا امروز به سیدمحمد خاتمی نزدیک هستند تا اکبر هاشمیرفسنجانی. به بیان دیگر میتوان گفت خبری از کارگزارانیها نیست. آنها اگرچه در نوشتار و اظهارنظر به استقبال این نهاد جدید آمدهاند، اما گویا خوشحالی آنها از زاویه دیگری است. آنها از اینکه چنین نقشی به محمدرضا عارف داده شده خرسند هستند اما این روی گشاده و فرش قرمز برای محمدرضا عارف شاید از این جهت باشد که میخواهند بگویند «عارف سهم گذشتش را گرفت». سهمیکه اندازه آن همین پست تازه است نه بیشتر!
شاید به همین جهت است که میگویند محمدرضا عارف فقط میتواند یک رئیس فراکسیون خوب باشد نه رئیس مجلس.
تاکتیک فریب؟
آنچه در میان اصلاحطلبان میگذرد در نمایی بالاتر میتواند بهنوعی حاصل سیاستورزی اکبر هاشمیرفسنجانی و محمد خاتمی در مقابل یکدیگر باشد، به این معنا که طیفهای نزدیک به این دو چهره سیاسی در مواجهه با یکدیگر با جاگیریها و ارائه تاکتیکهای مختلف در تلاش برای امتیازگیریهای بیشتر هستند. اگر روزی محمد عطریانفر از چهرههای نزدیک به هاشمیرفسنجانی بدون رودربایستی میگفت علی لاریجانی را به محمدرضا عارف ترجیح میدهیم، امروز هم در اظهارنظری صریحتر این موسویلاری چهره نزدیک به محمد خاتمی است که میگوید لاریجانی و ناطق بهکار اصلاحطلبان نمیآیند. این یعنی اینکه دو تفکر کاملا متفاوت در میان اصلاحطلبان هر کدام سعی میکنند در تصمیمسازی نظر خود را به کرسی بنشانند. در نگاهی متفاوتتر ماجرا میتواند از این قرار باشد که هاشمیرفسنجانی همچنان مدل ائتلافی را برای انتخابات میپسندد. درست شبیه همان سازوکار انتخابات سال 92. او البته اکنون غیراز کارگزاران حمایت طیفهایی از اصلاحطلبان را نیز با این ایده خود به همراه دارد. حمایتهایی که نشانهاش را میتوان از تازهترین اظهارات سعید حجاریان دریافت. آنجا که تلاش میکند با
بالانس کردن سطح توقعات اصلاحطلبان به آنها بگوید زمان حرکت مستقل و غیرائتلافی فرانرسیده است. آنجا که او توصیه میکند چهرههای رادیکال اصلاحطلب سودای نامزدی مجلس را در سر نپرورانند. این اما همه ماجرا نیست. هاشمی رفسنجانی هنوز مخالفان قابل شمار و البته موثری در میان اصلاحطلبان دارد. مخالفانی که غالب آنها در میان اعضای بنیاد باران حضور دارند و شاید عقیدهشان این باشد که حزب کارگزاران سازندگی نمیتواند برای انتخابات مجلس نقش برادر بزرگتر را برای آنها ایفا کند. آنها یک خاطره تلخ هم در ذهن دارند. جایی که اصلاحطلبان با اصرار طیف نزدیک به هاشمی رفسنجانی نامزد خودشان را برای شهرداری تهران به خاطر محسن هاشمی کنار گذاشتند.
درست در همین جای تحلیل باید به این پرداخت که چرا کارگزارانیها تا این حد به حمایت از علی اکبر ناطق نوری و پس از آن علی لاریجانی اصرار میکنند؟ شفافتر اینکه آیا این یک دعوت صادقانه است؟
محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی کارگزاران سازندگی در تازهترین اظهارنظرش گفته است: «چون آقای ناطقنوری سابقه اصولگرایی دارد و بحث حضورش نیز در انتخابات مطرح است، به باور اصلاحطلبان، وی شخصیتی فراتر از اصولگرا دارد و یک شخصیت ملی است بنابراین حضورش در انتخابات برای آینده سیاسی کشور مغتنم است. اگر ناطقنوری در عرصه سیاست انتخاباتی حضور پیدا کند، مورد استقبال جدی اصلاحطلبان خواهد بود. ما ایشان را به حضور تشویق خواهیم کرد.» او البته ادامه میدهد:« آقای لاریجانی نیز با عملکرد سیاسیاش مسیری را طی میکند که آقای ناطق نوری در مجلس طی کرده و این قابل ستایش است.» شبیه همین حرف را دیگرانی از کارگزارانیها نیز تکرار کردهاند.
در مقابل اما چهرههای نزدیک به سیدمحمد خاتمی چنین میگویند: «حضور ناطق و لاریجانی در لیست اصلاحطلبان محلی از اعراب ندارد. این حرفها را برخی ژورنالیستها در رسانهها میزنند. جریان اصلاحطلب ضمن احترام خاص به اصولگرایان عاقل و خردورز، آنها را به نوعی رقابت منطقی و عاقلانه دعوت میکند نه ائتلاف ریاکارانه و فرصتطلبانه. ما برای آقای ناطق احترام قائلیم اما او را یک اصولگرای عاقل میدانیم نه اصلاحطلب. مطلوب ما این است که امثال آقای ناطق زمام امور اصولگرایان را به دست گیرند. کارکرد آقای لاریجانی را در مواجهه با مسائلی از قبیل برجام کاملا مثبت تلقی میکنیم. آقای لاریجانی در جریان برجام خیلی خوب، قوی و منطقی عمل کرد. این نشان میدهد که اگر جریانی که رقیب ما است دارای این ویژگیها باشد و بتواند مصالح ملی را به موقع تشخیص دهد، ما استقبال میکنیم اما این بدان معنا نیست که آنها به لیست ما بیایند و ما در لیست آنها برویم. با این کار سر مردم را کلاه گذاشتهایم. این نه در شأن آن جریان است و نه در شأن ما. ما با چهرههایی نظیر آقای ناطق و لاریجانی رقابت میکنیم نه شراکت. از آقای ناطق میخواهیم که زمام امور اصولگرایان
را به دست بگیرد تا گرفتار افراط و تفریط نشوند. اگر آقای ناطق از هویت اصولگرایی خود فاصله بگیرد نمیتواند آنها را سامان دهد. باید در آن جمع باشد» (موسوی لاری در مصاحبه با روزنامه اعتماد)
«نظر حزب ندای ایرانیان ریاست علی لاریجانی بر مجلس دهم نیست، چرا که خط فکری لاریجانی با ما متفاوت است»(صادق خرازی )
یا برخی دیگر از چهرههای نزدیک به خاتمی نیز برای حمایت از علی لاریجانی شرط گذاشتهاند: «در جریان جبهه پایداری زمزمههایی شنیده شده که برخی افراد مثل جلیلی را بخواهند برای رقابت با لاریجانی در قم مطرح کنند و اصلاحطلبان هم موضعشان این بود که اگر چنین اتفاقی بیفتد حتما از لاریجانی حمایت خواهند کرد» (عبدالله ناصری)
پس تا اینجای کار صورت ماجرا در سطح نخست از این قرار است که کارگزاران چهرههای مهمی از اصولگرایان را که البته فاصلههایی میان آنها و طیفهای دیگر اصولگرا افتاده برگزیدهاند و با این تفسیر که رسیدن به ریاست مجلس یک خواسته حداکثری است آنها را بهعنوان گزینههای مورد پسند برای ائتلاف معرفی میکنند. اما آیا از این سطح از تحلیل باید به این نتیجه برسیم که آنها به سرلیستی یک اصولگرا و بعد از آن به حمایت از یک اصولگرا برای ریاست مجلس فکر میکنند؟
حالا که این بحث به میان آمده شاید یک گمانه این باشد که پای یک تاکتیک فریب و نوعی از جنگ روانی دوسویه در میان است. کارگزارانیها با این اقدام در مرحله نخست میتوانند با این یارکشی سیاسی جدالی فکری در اردوگاه رقیب پدید آورده و در مرحله دیگر محمدرضا عارف و طیف بنیاد باران را در موقعیت آچمز نگه دارند.
به این معنا که محمد رضا عارف و دوستانش باید تمام تلاششان را بکنند تا گزینه ائتلاف با یک اصولگرا را از ذهن طیف دیگر پاک کرده و آن را از معادلات خارج کنند. برای خروج چنین تصمیمیاز معادلات لابد باید امتیازاتی داده شود و درست همین جاست که پای نامزد اصلی به میان میآید؛ یک فرد نزدیک به هاشمی و کارگزاران که معادلات طیف چپ را برهم خواهد زد.
یک چهره رسانهای نزدیک به کارگزاران در تازهترین پست فضای مجازیاش نوشته است: «دکتر محمدعلی نجفی بهترین گزینه برای سرلیستی اصلاحطلبان در انتخابات مجلس است. امیدوارم دوستان به این نکته توجه کنند و از ایشان برای شرکت در انتخابات دعوت کنند. نجفی برای انتخابات ریاستجمهوری سال 88 و نیز انتخابات سال 92 از سوی برخی از اصلاحطلبان جهت کاندیداتوری دعوت شد ولی این دعوتها را رد کرد. باتوجه به اینکه انتخابات امسال مجلس در نوع خود هم برای دولت و هم برای اصلاحطلبان مهم است، خوب است احزاب موثر اصلاحات از او جهت کاندیداتوری و سرلیستی تهران در انتخابات مجلس دعوت به عمل بیاورند.»
در تحولی دیگر در این مورد روزنامه آرمان که از رسانههای نزدیک به اکبر هاشمی است نیز در مطلبی با حمایت از نجفی نوشته است: «نباید فراموش کرد که نجفی عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران است و اینکه حزب کارگزاران بدون تعارف در این انتخابات ایفاگر نقش پدری است یعنی به نحوی برنامهریزی کرده که تصمیماتش بر تصمیمات گروههای دیگر اولویت داشته باشد. نجفی از قدرت تعامل بالایی در مواجهه با نهادهای تاثیرگذار برخوردار است و میتواند در مواقع لازم به رایزنی به نفع جریان اصلاحات بپردازد. همچنین نجفی مورد تایید اصلاحطلبدوستان جامعه است یعنی عملکرد او در سازمانهایی که حضور داشته بهنحوی بوده که معمولا تمایلی برای خداحافظی او وجود نداشته است. نزد افکار عمومی هم نجفی بهعنوان شخصیتی گریزان از چالش و بگو مگو شناخته میشود که امتیازی برای او محسوب خواهد شد.»آرمان سه هفته پیش نیز به عارف هشدار داده بود که به خاطر محاصره شدن توسط «دوستنماهای ناآشنا به سیاست» به ریاست مجلس بعدی نیندیشد.آرمان در تحلیلی با عنوان «به ریاست مجلس نیندیش!» نوشته بود: «محمدرضا عارف بیش از سایر اصلاحطلبان فعالیتهای انتخاباتی خود را برای ورود به مجلس دهم
آشکار و نمایان کرده است. عارف بیش از آنکه بهعنوان یک چهره سیاسی مطرح باشد یک چهره دانشگاهی و آکادمیک است.»
همه اینها میتواند نشانه این باشد که کارگزاران تاکتیک پیچیدهای را برگزیده است؛ حمایت صوری از لاریجانی و ناطق نوری، اعطای سهم تصمیم سازی مقطعی انتخاباتی به محمدرضا عارف و در نهایت معرفی گزینه اصلی برای سرلیستی تهران.
آنها حاضر نشدهاند در شورایی حضوریابند که قرار است برای اصلاحطلبان سیاستگذاری انتخاباتی کند، شاید بنایشان این است که قاعده بازی را طبق معمول در روزهای آخر به هم بزنند. آنها فهرست جداگانه نخواهند داد اما فهرست جدایی غیر از آنچه در نظر محمدرضا عارف، بنیاد باران و سیدمحمد خاتمی است سامان خواهند داد. یک فهرست با وزن سنگین کارگزارانیها !
دیدگاه تان را بنویسید