آنطور که مشخص است تهران هنوز سیاست مشخصی برای مبارزه و مقابله بلند‌مدت با داعش تدوین نکرده است.

داعش در بلندمدت برای ایران خطرناک است
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

به‌دنبال هشدارهای اخیر مقام‌معظم‌رهبری مبنی‌بر پاسخ سخت ایران به کشورهایی که می‌خواهند جنگ‌های نیابتی را به مرزهای ایران بکشانند، به‌نظر می‌رسد تهران نوعی استراتژی بازدارندگی را در دستورکار خود قرار داده است. آیا با در نظرگرفتن شرایط فعلی منطقه چنین سیاستی در دفع خطرات احتمالی به‌خصوص از ناحیه گروه تروریستی داعش موثر خواهد بود؟
به‌نظر می‌رسد فعلا جمهوری اسلامی ایران در خصوص داعش یک سیاست کلی و مجزا ندارد و طی این مدت نیز به گروه‌های شیعه و بعضا ‌ کردها کمک کرده تا با داعش مبارزه کنند همچنین از لحاظ استراتژیک‌ نیز حمایت‌هایی انجام داده است. اما آنطور که مشخص است تهران هنوز سیاست مشخصی برای مبارزه و مقابله بلند‌مدت با داعش تدوین نکرده است.
در واقع اگر هم جمهوری اسلامی سیاستی را در نظر داشته باشد آن را به‌طور عمومی اعلام نکرده است. به‌‌هر‌حال شکی در این نیست که پهنه توسعه داعش اگر به همین صورت ادامه پیدا کند تدوین یک سیاست کلی لازم می‌شود. امروز فعالیت‌های داعش دیگر محدود به سوریه و عراق نیست بلکه براساس برخی اخباری که منتشر شده این گروه تروریستی در افغانستان نیز فعال شده است. بنابراین تحرک داعش در مرزهای شرق و غرب ایران، خطر عمده‌ای در مرزهای کشور به شمار می‌آید.
این خطر نیاز به تدوین یک سیاست بلندمدت و دفاعی عمده دارد. سخنان رهبری را نیز می‌توان در همین چارچوب ارزیابی کرد زیرا هرچقدر‌ این گروه به مرزهای ایران نزدیک‌تر می‌شود دیگر خطر آن یک خطر غیرمستقیم نیست بلکه یک خطر مستقیم خواهد بود.
امروز منطقه درگیر جنگ‌های نیابتی است. به نظر شما عربستان که یک عامل اصلی در اغلب این ناآرامی‌ها به شمار می‌آید، چه نقشی در این درگیری‌های نظامی دارد؟
امروزه از جمله جنگ‌های نیابتی می‌توان به جنگ سوریه اشاره کرد که هنوز سرانجام و آینده آن مشخص نیست. همچنین حمله عربستان به یمن را نیز از جمله جنگ‌های نیابتی می‌توان نام برد.
در واقع سیاست خارجی عربستان در برهه فعلی یک سیاست تهاجمی ‌است. این در حالی است که ریاض در دوره‌های اخیر همواره یک سیاست محتاط‌ را دنبال کرده بود‌؛ حال چه در حوزه سیاست خارجی و چه سیاست داخلی. اما آنچنان که مشخص است با حضور پادشاه جدید و شرایط کنونی منطقه، تغییرات عمده‌ای در چارچوب سیاست خارجی عربستان در حال روی دادن است که یکی از این تغییرات گسترش جنگ‌های محلی است که خطر آن متوجه ایران نیز خواهد بود.
هر‌چقدر‌ منطقه خلیج فارس ناامن‌تر شود به ضرر ایران نیز هست. بنابراین در دراز‌مدت ماجراجویی‌های عربستان و تغییر سیاست این کشور در قبال ایران نیاز به تدوین سیاست‌های جدید‌ از سوی تهران در برابر ریاض دارد. یعنی سیاست‌هایی که سال‌هاست ایران در مورد عربستان اجرا می‌کند دیگر کاربرد چندانی نخواهد داشت.
می‌توان گفت عربستان به‌واسطه توافق احتمالی هسته‌ای و تغییر موقعیت ایران در منطقه در تلاش برای ایجاد جنگ نیابتی در مرزهای ایران است یا می‌خواهد ایران را وارد یک درگیری نظامی یا ناامنی کند.
بله، اینطور که پیداست سیاست خارجی عربستان و همپیمانان آن در منطقه روی آن بنا شده‌ که ناامنی منطقه یعنی عراق و سوریه را به داخل مرزهای ایران بکشانند. این خطر جدی‌ برای ایران است و شاید سیاست دفاعی سابق ایران در قبال عربستان دیگر سیاست درستی نباشد زیرا ریاض یک سیاست تهاجمی‌ در قبال ایران در پیش گرفته و هر چقدر به امضای قرارداد احتمالی توافق اتمی‌ میان ایران و گروه 1+5 نزدیک می‌شویم، می‌بینیم‌ ماجراجویی‌های عربستان نیز افزایش می‌یابد. هدف کلی سعودی‌ این است که ایران همواره در انزوا قرار بگیرد. به بیان دیگر عربستان مایل است آب گل‌آلودی درمنطقه وجود داشته باشد و آنها از آن ماهی بگیرند. اما با امضای قرارداد اتمی‌ تا مقدار زیادی معادله‌های عربستان برهم می‌خورد و آنها باید به‌دنبال مسیری باشند تا بازهم بتوانند ایران را یک کشور خطرناک معرفی کنند. بنابراین در پی آن هستند که شلوغی‌ها و ناامنی‌های منطقه‌ای را به‌نحوی به ایران نیز بکشانند و هدف بلندمدت آنها در منطقه چیزی جز ناامن کردن ایران نیست.
شما می‌فرمایید که تهران باید سیاست دفاعی‌اش را در برابر ریاض تغییر دهد. به این ترتیب چه سیاستی را باید در دستورکار قرار دهد؟
سیاست تهاجمی ‌به مفهوم نبرد و درگیری نظامی با عربستان که در این برهه درست نیست بلکه باید رویکرد ایران در قبال عربستان تغییر کند. مقامات تهران بارها طی این سال‌ها اعلام کرده‌اند که عربستان کشور برادر و همسایه است و می‌خواهند با آن کشور همکاری داشته باشند. اما در حال حاضر این سیاست‌ها در مورد عربستان دیگر کاربردی نخواهد بود. زیرا ریاض در مقطع کنونی تبدیل به یک کشور ماجراجو و غیرقابل اطمینان شده‌ و نمی‌توان گام‌ها و تصمیمات بعدی این کشور را پیش‌بینی کرد. ممکن است عربستان در باتلاق یمن گرفتار شود و صدمات زیادی ببیند که در آن صورت مشاهده این وضعیت برای ایران که در بیرون گود است خیلی مطلوب خواهد بود.
عربستان سه هدف برای خودش در یمن تعریف کرده است؛ 1- بازگرداندن منصور‌هادی رئیس‌جمهوری فراری یمن به کشورش2‌- از بین بردن حوثی‌ها و 3- ایجاد سیستم فدرال در یمن به صورتی که خودمختاری نسبی در جنوب و شمال این کشور ایجاد شود اما همچنان تحت نفوذ عربستان باقی بماند.
اگر ریاض بتواند به این سه هدف نایل شود ماجراجویی‌هایش را گسترش خواهد داد و خطرش برای ایران نیز افزایش خواهد یافت. ولی اگر عربستان در رسیدن به این اهداف شکست بخورد، پایه‌اش متزلزل می‌شود و یمن به باتلاقی برای ریاض تبدیل می‌شود. در این صورت حتی ممکن است همپیمانان منطقه‌ای عربستان نیز از این کشور فاصله بگیرند. بنابراین آنچه ‌در ماه‌های آینده در یمن اتفاق خواهد افتاد مشخص می‌کند که ایران باید با چه روندی سیاست خود را در قبال عربستان جلو ببرد.
اگر در سناریوهای پیش رو، ایران در بحث هسته‌ای به توافقی دست یابد و عربستان نیز در یمن به اهداف خود نایل شود، چه تحولاتی اتفاق خواهد افتاد؟
در این صورت رقابت میان دو کشور بیشتر خواهد شد و ریاض تلاش خواهد کرد ‌ایران را در منطقه منزوی نگه دارد. همچنین عربستان تلاش می‌کند‌ رابطه ایران با غرب را تا جایی که ممکن است به صورت رابطه‌ای تشنج‌زا حفظ کند. یعنی کاری می‌کند که اگر توافقی میان ایران و غرب امضا شد روابط و مناسبات دو طرف از این حد فراتر نرود. البته این مسائل فقط اهداف و خواسته‌های عربستان در این سناریو است و بعید به نظر می‌رسد که ریاض به هرآنچه‌ می‌خواهد دست پیدا کند.
آیا ممکن است عربستان پیشگام یک ماجراجویی نظامی در مورد ایران باشد؟
عربستان تجربه جنگ ندارد و در حمله نظامی‌اش به یمن این مساله کاملا مشخص شد. ریاض به‌واسطه آنکه یک سری هواپیماهای مدرن جنگی را خریداری کرده دست به این ماجراجویی نظامی زد. در واقع ریختن بمب با این هواپیماها روی کشور ‌بی‌دفاع یمن اصلا کار دشواری نیست. عربستان باوجودی‌که به‌دنبال ماجراجویی است اما می‌داند که هیچ وقت به خودی خود و تنهایی نمی‌تواند در برابر کشوری چون ایران بایستد. بنابراین ریاض تلاش خواهد کرد‌ خود را به نحوی با دیگر کشورهای پرقدرت چون ایالات‌متحده آمریکا متحد کند. به بیان دیگر عربستان به تنهایی از پس درگیری نظامی احتمالی با ایران بر‌نخواهد آمد و خود نیز نسبت به این مساله آگاه است.
در رابطه با بحث جنگ‌های نیابتی برای ایالات‌متحده آمریکا که در حال حاضر با ایران بر سر مساله هسته‌ای مشغول مذاکره است، چه نقشی را می‌توان قائل شد و آیا واشنگتن نیز از ناامن شدن ایران استقبال می‌کند؟
آمریکای فعلی با ریاست‌جمهوری باراک اوبامای دموکرات به‌دنبال ناامن شدن ایران نیست. اما باید توجه داشت که اوباما تنها یک سال و نیم‌‌دیگر در کاخ سفید حضور دارد و اگر جانشین او یک فرد جمهوریخواه باشد نمی‌توان برنامه‌های او در قبال ایران را پیش‌بینی کرد. بسیاری از افرادی که برای نامزد شدن در حزب جمهوریخواه در حال تلاش هستند سیاست‌هایی به‌شدت ضدایرانی دارند و برداشت آنها از ایران کاملا منفی است. به این ترتیب بعید نیست ‌ اگر یکی از این افراد رئیس‌جمهور شود سیاستی کاملا مخالف با سیاست کنونی باراک اوباما را در پیش بگیرد. یعنی ممکن است یک رئیس‌جمهور جمهوریخواه علاوه بر آنکه در ایران ناامنی ایجاد کند زیر قرارداد هسته‌ای با ایران نیز بزند.
رژیم‌صهیونیستی نیز از دیگر عناصری است که می‌توان در پشت‌پرده تحولات علیه ایران به آن اشاره کرد. کمی هم راجع به نقش این رژیم توضیح دهید‌.
رژیم‌صهیونیستی قدرت نظامی بالایی دارد و همچون عربستان در برابر یک درگیری نظامی خیلی ناتوان نیست. اما سیاست‌های رژیم‌صهیونیستی اصولا در خط آمریکا قرار دارد و سیاست‌هایش وابستگی مستقیم به سیاست‌های کاخ سفید دارد. بنابراین اگر یک رئیس‌جمهور جمهوریخواه روی کار بیاید چون محافظه‌کاران به ‌رژیم‌صهیونیستی نزدیک‌ترند برای این رژیم مطلوب‌تر خواهد بود. در این صورت شاید اصلا لازم نباشد خود اسرائیل دست به اقدامی ‌بزند و احتمالا‌دولت جمهوریخواه همان کاری که تل‌‌آویو می‌خواهد را انجام خواهد داد. بنابراین انتخاب رئیس‌جمهور آینده آمریکا تاثیر بسزایی روی سیاست‌های آمریکا و همچنین رژیم‌صهیونیستی در قبال تهران خواهد داشت. البته اسرائیل نیز به تنهایی جرات مقابله با ایران را ندارد و به اصطلاح پشتش به آمریکا گرم است. به همین خاطر اگر یک رئیس‌جمهور محافظه‌کار در آمریکا انتخاب شود برای رژیم اسرائیل نیز خیلی بهتر خواهد بود.
هفته گذشته فرمانده نیروی زمینی ارتش نسبت به نزدیکی داعش به ایران هشدار دادند. باتوجه به چنین صحبت‌هایی خطر داعش در قبال ایران چقدر جدی است؟
در برهه فعلی خطر داعش برای ایران خیلی جدی نیست اما اگر محور توسعه داعش به همین صورت توسعه پیدا کند خطر مرزی برای کشور خواهد بود و می‌تواند برای مدت زمانی ایران را در مرزهایش درگیر کند. البته داعش به هیچ‌وجه نمی‌تواند آن عملیات‌هایی را که در سوریه و عراق انجام داده در داخل ایران نیز انجام دهد اما می‌تواند ناامنی‌هایی را در مرزهای بزرگ ایران در شرق و غرب ایجاد کند. یعنی اگر توسعه قدرت داعش ادامه پیدا کند ممکن است ایران را در مرزهایش مشغول کند. در نهایت با این تفاسیر نمی‌توان داعش را به‌عنوان یک خطر بلند مدت برای ایران نادیده گرفت.
با‌توجه به اهمیت رسیدن به توافق هسته‌ای میان ایران و قدرت‌های جهانی و همچنین با در نظر گرفتن برخی اختلاف دیدگاه‌ها میان ایران و غرب در مورد اجرای پروتکل الحاقی، اکنون این سوال مطرح است که آینده مذاکرات به چه سمتی خواهد رفت و ‌ مساله پذیرش پروتکل الحاقی توسط ایران به چه صورت خواهد بود؟
اگر ایران پروتکل الحاقی را بپذیرد بر‌اساس این پروتکل، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی‌ می‌تواند تقاضا کند‌ علاوه بر تاسیسات هسته‌ای، مکان‌های دیگر از جمله تاسیسات نظامی را در صورت وجود شک و شبهه و ارائه سند و مدرک بازدید کند. البته بازدید از مراکز نظامی باید با اطلاع قبلی به دولت ایران باشد و همچنین مدارک لازم را نیز ارائه دهد. در نتیجه اگر ایران به پروتکل الحاقی بپیوندد و آن را تصویب کند بازدیدهای مدیریت شده از سایت‌های نظامی ایران اصلا دور از انتظار نیست. این در شرایطی است که مراکز نظامی هر کشوری کاملا سری و محرمانه است و اصلا درست نیست که این اطلاعات به بیرون درز پیدا کند. بنابراین اگر هم قرار باشد بازدید از مراکز نظامی صورت بگیرد باید خیلی احتیاط به خرج داد که اطلاعاتی به بیرون درز نکند. همچنین اگر پروتکل امضا شد آژانس بین‌المللی انرژی اتمی‌ می‌تواند هر تعداد دفعاتی که خواست از سایت‌های هسته‌ای ایران بازدید کند و محدودیتی ندارد. همچنین در خصوص مناطق غیرهسته‌‌ای نیز می‌تواند تقاضایش را با سند و مدرک ارائه دهد.
در نهایت اینطور به نظر می‌آید که معاهده‌ای میان ایران و گروه 1+5 امضا خواهد شد اما اینکه این توافقنامه تا چه حد جامع باشد هنوز مشخص نیست. ظواهر امر این‌طور نشان می‌دهد که دو طرف به قراردادی دست یابند که کاملا نهایی نباشد و باز نیاز به گفت‌و‌گو داشته باشد. اما از فضای حاکم این طور بر‌می‌آید که این بار یک قراردادی امضا می‌شود که مفاد آن در مقایسه با بیانیه ژنو و لوزان خیلی مشخص‌تر خواهد بود. به بیان دیگر تعهدات ایران و 1+5 در این توافق کاملا مشخص می‌شود ولی احتمالا باز هم نیاز به گفت‌و‌گوهای طرفین دارد.
---------------------------------