علی صوفی، دبیرکل حزب پیشرو اصلاحات معتقد است: «جهانگیری یک‌سری وظایف ذاتی به‌عنوان معاون اول رئیس‌جمهور دارد، اما اگر آقای روحانی بخواهد او می‌تواند تاثیراتی را در عرصه‌های مختلف مثل عرصه اقتصادی داشته باشد که قطعا این نقش در دولت دوازدهم کمتر از دولت یازدهم است.» این فعال اصلاح‌طلب یادآور می‌شود: «آدم‌ها هستند که خودشان تشخیص می‌دهد مرز عزت‌شان کجاست‌. طبعا از یک شخصیتی مثل آقای جهانگیری انتظار است که تصمیم بگیرد و سعی کند عزت خودش را حفظ کند اما کسی از بیرون نمی‌تواند این مرز را برای آقای جهانگیری مشخص کند.»

هنوز وقت جدایی اصلاح‌طلبان و دولت نرسیده
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 96 حمایت یکپارچه‌ای را از آقای روحانی انجام دادند و انتظار داشتند صدای اصلاح‌طلبی از کابینه دوازدهم شنیده شود اما آنچه رخ داد با انتظار اصلاح‌طلبان متفاوت بود، الان وضعیت را چطور می‌بینید؟ آیا در حوزه عملکرد دولت به تفکرات اصلاح‌طلبی نزدیک است یا خیر؟

  این اعتراض الان در افکارعمومی و جامعه‌ای که به آقای روحانی رای دادند و هم‌ بین نخبگان سیاسی آشکار است، یعنی چهره‌های شاخص و فعال سیاسی و هم مردم تا الان عملکرد آقای روحانی را موافق با رای خودشان ندیدند. وقتی آقای روحانی در گزارش 100 روزه می‌گوید، وعده‌هایم را فراموش نکردم اما هیچ شاخصی که موید تحقق وعده‌ها یا مقدمه اجرای آنها باشد، ارائه نمی‌دهد یعنی در واقع به نوعی خودش را در مقابل این سوال می‌بیند و می‌خواهد به افکار عمومی پاسخ دهد که وعده‌هایم یادم نرفته است. تا الان آنچه آقای روحانی توانسته بگوید همین است اما نتوانسته یک بیلانی ارائه دهد یا برنامه‌ای را تدوین و اعلام کند که طبق این برنامه‌ها به فکر انجام تعهدات و وعده‌هایش هست، بنابراین تا الان آقای روحانی محبوبیتش ‌بین جامعه رایش به‌شدت افت کرده است.

خیلی‌ها حلقه وصل بین دولت و اصلاحات را آقای جهانگیری می‌دانند، به نظر شما آقای جهانگیری باید چه کند یا اصلا می‌تواند کاری انجام دهد یا خیر؟

  آقای جهانگیری تا قبل از انتخابات به‌عنوان حلقه وصل اصلاح‌طلبان با دولت آقای روحانی تلقی نمی‌شد اما در زمان مناظرات تلویزیونی نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری سال 96 اعلام موضع صریحی کرد و خود را به‌عنوان کاندیدای جریان اصلاحات مطرح کرد، بعد در گزارشاتی عملکرد آقای خاتمی را بهترین عملکرد و دوران او را موفق‌ترین دوران ریاست‌جمهوری عنوان کرد. اینجا بین او و آقای روحانی یک مرزبندی صورت گرفت چون آقای روحانی هیچ وقت نگفت من اصلاح‌طلبم ولی مواضع اصلاح‌طلبانه را در طول 4 سال گذشته اتخاذ کرد که عملکرد قابل قبولی از نظر اصلاح‌طلبان بود. مردم هم اقبال خوبی به او نشان دادند. البته دولت گذشته آقای روحانی در شرایطی بسته شد که اصلاح‌طلبان توقع بیشتری از او نداشتند و دولت یازدهم را با همان ویژگی مورد حمایت قرار دادند، بر همان مبنا هم از آقای روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 96 حمایت کردند چون مواضع آقای روحانی را بسیار اصلاح‌طلبانه دیده و با عملکردش در بسیاری شاخص‌ها به ویژه در حوزه سیاست‌خارجی و دستیابی به برجام موافق بودند. در مجموع نیروهای جریان اصلاحات آقای روحانی را یک چهره موفق و قابل قبولی می‌دیدند، البته دولت آقای روحانی را در دوره گذشته همراه و هماهنگ با آقای روحانی نمی‌دیدند اما در عین حال گله‌ای از آقای روحانی نداشتند چون آقای روحانی را مسبب این قضیه نمی‌دانستند بلکه این را ناشی از ضعف خود اعضای دولت یازدهم تلقی می‌کردند و انتظار داشتند آقای روحانی در دور دوم ریاست‌جمهوری این ضعف‌ها را برطرف کند ولی ‌در دوره اول ریاست‌جمهوری دوز اصلاح‌طلبی آقای روحانی و دولتش بسیار بسیار بالاتر از آنی بود که در دولت دوم است. در دولت دوازدهم گرایش اصولگرایی آقای روحانی به گرایش اصلاح‌طلبی‌اش می‌چربد، این مساله‌ای است که به هر حال آقای جهانگیری را در این دولت شاخص می‌کند، اینکه برخورد دولت با آقای جهانگیری چگونه است و نقش آقای جهانگیری در این دولت تا چه اندازه تعریف شده است.

به نظر شما اختیارات آقای جهانگیری در این دولت کم شده یا تغییری نکرده است؟

  آقای جهانگیری یک‌سری وظایف ذاتی به‌عنوان معاون اول رئیس‌جمهور دارد، اما اگر آقای روحانی بخواهد او می‌تواند یک تاثیراتی را در عرصه‌های مختلف مثل عرصه اقتصادی داشته باشد که قطعا این نقش در دولت دوازدهم کمتر از دولت یازدهم است. تصمیماتی که زمان دولت یازدهم در عزل و نصب‌ها، جابه‌جایی یا انتصاب استانداران بود آقای جهانگیری نقش بیشتری داشت و الان اینها تغییر کرده است، به‌طوری که زمزمه‌هایی به وجود آمده که آقای جهانگیری باید در دولت بماند یا از دولت برود چراکه عمدا نقش او را کم کردند و این کاملا محسوس است که نقش او نسبت به دولت گذشته کمتر شده است.

علت این اتفاق را چه می‌دانید؟ یک جنبه کم‌شدن اختیارات آقای جهانگیری به آمدن آقای واعظی در جایگاه مسئول دفتری رئیس‌جمهور است که نقش خیلی پررنگی را در ایجاد هماهنگی بین اعضای دولت ایفا می‌کند، با وزرا و مسئولان دستگاه‌های مختلف اجرایی جلسه می‌گذارد، در حالی‌که معاون اول باید این کارها را دنبال کند، جنبه دیگر کم‌شدن اختیارات آقای جهانگیری در حوزه اقتصادی است که آقای روحانی معاون اقتصادی منصوب کرد، در صورتی که آقای جهانگیری فرمانده ستاد اقتصاد مقاومتی بود، با در نظر گرفتن‌ این دو جنبه، بفرمایید چرا در دولت دوازدهم شاهد کاهش اختیارات آقای جهانگیری بودیم؟ آیا خلا‌ئی بود یا مشغله آقای جهانگیری زیاد بود که آقای روحانی تصمیم گرفت با انتصاب معاون اقتصادی و اختیار دادن بیشتر به آقای واعظی این خلاء و نقص را پر کند تا پیگیری‌ها در حوزه مسائل اجرایی قو‌ی‌تر باشد یا آنکه چنین نیتی وجود نداشت بلکه علت واقعی آن است که نامزدی آقای جهانگیری در انتخابات ریاست‌جمهوری به مذاق آقای روحانی خوش نیامد، به ویژه آنکه در مناظرات گفت من نامزد اصلاح‌طلبان هستم؟

  من فکر می‌کنم بیشتر به این جنبه مربوط می‌شود که یک افرادی در حلقه اول آقای روحانی می‌خواهند خودشان را به جریان اصولگرا وابسته و تلاش دارند نظر اصولگراها را جلب کنند. این را برای تداوم قدرت‌شان و بقای خودشان ضروری تشخیص می‌دهند و فکر می‌کنند باید برای حفظ آینده خودشان ‌آقای روحانی را هم به این کار تشویق کنند و معتقدند آقای روحانی به هر حال بهتر است دیگر به فکر آینده خودش باشد. همه این ضعف‌هایی که تا الان هم بروز کرده و ترکیب کابینه یا کم‌کردن نقش آقای جهانگیری در دولت بخش عمده‌اش به این اراده برمی‌گردد. آقای جهانگیری قبلا محافظه‌کارانه عمل می‌کرد، به ویژه در زمینه سیاسی او مواضع تندی نداشت اما این مواضع را در جریان انتخابات ابراز کرد و ماهیت اصلاح‌طلبانه از خود بروز داد، امروز جریان رقیب آقای جهانگیری را عامل شکست خود می‌داند و با او مشکل دارد، بنابراین با او وارد عرصه رقابتی ناخواسته و پیش از موعد شده است و در این عرصه رقابتی آنها دیگر نگاه‌شان به آقای جهانگیری مثل گذشته نیست، به‌شدت با آقای جهانگیری و نسبتش با دولت آقای روحانی و نسبتش با آقای روحانی و نسبتش با اطرافیان آقای روحانی حساس هستند و می‌خواهند تا می‌توانند فاصله او را با آقای روحانی و اطرافیان آقای روحانی زیاد کنند. آقای روحانی و اطرافیان‌شان نمی‌خواهند با آقای جهانگیری همراه و به رفاقت، همراهی، همکاری و همفکری با او متهم شوند و بار سیاسی اصلاح‌طلبی آقای جهانگیری را بر دوش بکشند. در حالی‌که برخی‌شان ضد‌اصلاح‌طلب هم هستند و اساسا نه‌تنها آقای جهانگیری بلکه تمام تلاش‌شان این است که اصلاح‌طلبان وارد عرصه قدرت نشوند. در واقع آنها فقط می‌خواهند به‌عنوان یک ابزار از جریان اصلاحات استفاده کنند و در عین حال به طرف مقابل نشان دهند که با اصلاح‌طلبان نیستند، دلیل این حرف خود را نیز وضعیت آقای جهانگیری در دولت دوازدهم بیان می‌کنند که دارند نقش او را در دولت کم و با او مقابله می‌کنند؛ به هر حال با یک تدبیر و سیاستی سعی می‌کنند تاثیر آقای جهانگیری را بر دولت آقای روحانی به حداقل برسانند. خب آنها این پیام را دارند می‌دهند تا بتوانند آینده سیاسی خودشان را حفظ کنند و در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1400 پشت کاندیدایی که چهره اصولگرایی دارد در بیایند و در مقابل کاندیداتوری کسی مثل آقای جهانگیری قرار بگیرند، ضمن آنکه اتفاقات دیگری ممکن است در سطوح دیگری بیفتد تا آقای روحانی بتواند در آنجا ایفای نقش کند. اینها کاملا عیان است و مشخص است که به هر حال همان‌طور که اشاره شد آمدن آقای واعظی به‌عنوان رئیس‌دفتر آقای روحانی، این پیام را رساند و بعدها با عزل و نصب‌هایی که صورت گرفت این پیام بیشتر آشکار شد، به هر حال در رسانه‌ها نیز به این مسائل پرداختند. من فکر می‌کنم نقش آقای جهانگیری در دولت دچار یکسری چالش‌های بزرگی شده است.

به‌عبارت روشن‌تر شما معتقدید حزب اعتدال و توسعه در حال سوق‌دادن دولت به سمت اصولگرایان و هدایت آقای جهانگیری به سمت در خروجی دولت است؟

  نه همه حزب اعتدال و توسعه، طیفی از حزب اعتدال و توسعه که خودش را اصولگرا می‌داند.

در این وضعیت موضع کارگزاران این است که نباید به این دیدگاه دامن زد که اختلافی بین آقای جهانگیری و اطرافیان آقای روحانی وجود دارد، چون این به مصلحت نیست، نظر شما چیست؟ آیا باید مدارا کرد تا پایان دولت دوازدهم برسد و آقای جهانگیری به‌عنوان معاون اول اگر خواست در انتخابات ریاست‌جمهوری 1400 وارد شود یا خیر، باید از الان دولت را ترک کند. آقای زیباکلام معتقد است‌ آقای جهانگیری باید همین الان از دولت خارج شود و خود را برای انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1400 آماده کند؟

  متغیرهایی در این تصمیم‌گیری وجود دارد‌ که باید به آن متغیرها توجه کرد یعنی باید دید کدام ‌یک از این متغیرها تا چه میزان قابل کنترل هستند و تا چه میزان قابل کنترل نیستند. مثلا یکی از این متغیرها خود آقای روحانی، دولتش و میدان‌دادن به آقای جهانگیری است، این متغیر چندان قابل کنترل نیست اما به هر حال شاید بشود تا میزانی روی این متغیر کار کرد، متغیر بعدی شورای نگهبان و تایید صلاحیت کاندیداهاست، گرچه در این دوره آقای جهانگیری تایید صلاحیت شد ولی این را نمی‌توان تضمینی برای دوره بعد تلقی کرد، پس این متغیر را نمی‌شود قابل کنترل دانست.

یعنی معتقدید آقای جهانگیری را درست است شورای نگهبان در این دوره از انتخابات ریاست‌جمهوری تایید صلاحیت کرد اما شاید دوره آینده این اتفاق نیفتد؟

  بله، من احتمال این اتفاق را می‌دهم. نکته سوم ارتباط خاصی بود که آقای جهانگیری با مقام معظم رهبری داشت و او خود را حلقه وصل اصلاح‌طلبان با حضرت آقا می‌دانست، به‌طوری‌که به هرحال پیغام‌هایی از این طرف بود، آقای جهانگیری به ایشان می‌رساند یا حتی درباره رفع حصر و انتظاراتی که وجود داشت آقای جهانگیری منتقل می‌کرد. آقای جهانگیری نیز به این ارتباط نزدیک با رهبر معظم انقلاب اشاره کرده بود و قائل به این مساله بود که «من حلقه وصل اصلاح‌طلبان با رهبر معظم انقلاب هستم» و این را نیز به صراحت گفت. اما الان معلوم نیست که این ارتباط همچنان به آن قوت گذشته باقی باشد بنابراین این متغیرها تعیین‌کننده است که آیا آقای جهانگیری و اصلاح‌طلبان می‌توانند این متغیرها را کنترل کنند آیا تضمین کافی وجود دارد که اطمینانی حاصل شود که تصمیم‌گیری در وضعیت اطمینان خواهد بود یا نه در شرایط ریسک. اگر در وضعیت اطمینان باشد آن زمان آقای جهانگیری بهتر می‌تواند تصمیم بگیرد. وقتی که همه چیز در ‌هاله‌ای از ابهام است طبیعتا تصمیم‌گیری برای آقای جهانگیری سخت خواهد بود یعنی من فکر می‌کنم اینجا این اصلاح‌طلبان نیستند که باید تصمیم بگیرند و خود شخص آقای جهانگیری است که باید تصمیم سختی را بگیرد.

الان به نظر شما به‌عنوان نگاه جریانی بخواهیم دنبال کنیم، ماندن آقای جهانگیری در دولت به نفع جریان اصلاحات است یا اصلا تفاوتی نمی‌کند؟

  در هر حال من فکر می‌کنم اصلاح‌طلبان هرچه بیشتر در دولت حضور داشته باشند، بهتر است تا اینکه بخواهند الان حساب خودشان را از دولت جدا کنند؛ ضمن آنکه هنوز شرایط اطمینان‌بخشی نیست که مثلا این وسط چه جریانی از جدایی اصلاح‌طلبان از دولت نفع و بهره خواهد برد. در هر حال اصلاح‌طلبان حمایت تمام‌عیاری از آقای روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری داشتند و الان هم انتقاداتی که به او دارند در حد گله است، در واقع اصلاح‌طلبان بیشتر از آقای روحانی گله‌مند هستند. من فکر می‌کنم که زود است

چنین تصمیمی‌گرفته شود.

یک نکته‌ای وجود دارد و آن اینکه دولت دوازدهم و شخص آقای روحانی بیشتر رویکرد‌های اصولگرایانه دارند و به سمت این دیدگاه فکری در حال متمایل‌شدن هستند، نکته این است که برخی اصلاح‌طلبان می‌گویند چرا ما باید هزینه این مساله را بدهیم؟ آنها معتقدند آقای جهانگیری اگر در دولت بماند و بخواهد وارد انتخابات ریاست‌جمهوری سیزدهم شود، به فرض تایید صلاحیت‌شدن، باید جوابگوی عملکرد ناموفق دولت آقای روحانی در حوزه اقتصادی باشد اما می‌تواند امروز با خروج از دولت بگوید من در دولت یازدهم مسئولیتی در حوزه اقتصادی داشتم و کار را به اینجا رساندم اما بعد از شروع کار دولت دوازدهم دیگر مسئولیتی نداشتم، به عبارت دیگر منتقد وضع موجود شود، نظر شما چیست و اگر بخواهید توصیه‌ای کنید چه مشاوره‌ای به آقای جهانگیری می‌دهید؟

  این تحلیل درستی است، هر عملکردی دولت دوازدهم داشته باشد بخشی را آقای جهانگیری باید پاسخگو باشد اما از آن طرف آقای جهانگیری بیشترین چالشش به ‌ترمیم رابطه‌اش با شورای نگهبان و مقام معظم رهبری بستگی دارد، در واقع آقای جهانگیری بدون‌ ترمیم این روابط نمی‌تواند نقش خودش را در آینده مشخص کند.

اما اینکه در دولت بماند و بسوزد و بسازد، متضرر نخواهد شد یعنی از نگاه مردم افت جایگاه پیدا نمی‌کند چون افکارعمومی نیز یکسری انتظارات از آقای جهانگیری دارد؟

  خیر، مردم انتظار ندارند آقای جهانگیری بخواهد صف خودش را از صف دولت جدا کند، حداقل من این توقع را نمی‌بینم. مردم توقع چنین حرکتی را ندارند بلکه توقع دارند تا جایی که ممکن است آقای جهانگیری پافشاری و اصرار کند و از روابط‌ و ‌موقعیتی که دارد، بتواند برای اصلاح امور تلاش کند، الان بیشتر این بُعد ایجابی قضیه مطرح است یعنی مردم از آقای جهانگیری و فراکسیون امید مجلس انتظار دارند تا آنجا که می‌توانند سعی کنند دولت به تعهداتی که به مردم داده وفادار بماند و هر چه بیشتر به فکر ادای آن تعهدات باشد. بالطبع حضور آقای جهانگیری در دولت می‌تواند تاثیرگذار باشد.

آقای جهانگیری دارد این دیدگاه را پیش می‌برد یا یک وضعیت بلاتکلیفی در دولت دارد، یعنی سعی می‌کند مثل دولت یازدهم یک اقتداری از معاون اول نشان دهد یا در یک وضعیت مردد بین جدا شدن یا جدا‌نشدن به سر می‌برد؟

  آقای جهانگیری یک سیاستمدار است، بسته به وُسعی که برایش ایجاد می‌شود، نقش ایفا و سعی می‌کند نقش خودش را بیشتر و پررنگ‌تر کند یا حتی سعی می‌کند ‌نمود آنچه از طرف او است بیشتر از بودش باشد، من برداشتم این است که او در حال تلاش است که این ضعف‌ها را تا آنجا که امکان دارد برطرف کند. آقای جهانگیری انتظار داشت یک تیم اقتصادی مورد نظر او در دولت دوم آقای روحانی روی کار بیاید حتی شنیده شد که او گفته بود «اگر تیم اقتصادی همین باشد من در دولت نخواهم ماند» اما ماند بنابراین آقای جهانگیری در شرایط مختلف سعی می‌کند خود را با وضعیت کنونی در دولت وفق دهد و تاثیرات خودش را داشته باشد. من فکر می‌کنم این مسائل به شخص آقای جهانگیری بستگی دارد، آدم‌ها هستند که خودشان تشخیص می‌دهند مرز عزت و ذلتشان کجاست؟ طبعا از یک شخصیتی مثل آقای جهانگیری انتظار است که تصمیم بگیرد و سعی کند عزت خودش را حفظ کند اما کسی از بیرون نمی‌تواند این مرز را برای آقای جهانگیری مشخص کند. تشخیص با خود آقای جهانگیری است و خودش باید

 تصمیم بگیرد.