انقلاب‌های رنگی یکی از شیوه‌های نوین تغییر رژیم در کشورهای مختلف است که از دو دهه‌ گذشته مرسوم شده و نتیجه مقبولی را در فروپاشی نظام‌های سیاسی فرسوده و باقی‌مانده از دوره‌ جنگ سرد به‌دنبال داشته‌است. تحولات چک و اسلواکی، گرجستان، اوکراین و قرقیزستان از جمله تجارب موفق دولت‌های استعماری دراین خصوص است و آنها موفق شده‌اند که رژیم حاکم را بدون خون‌ریزی و خشونت دگرگون و تغییر اساسی در رژیم سیاسی آن کشورها ایجاد کنند.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

دوران انقلاب‌های آرام و براندازی خاموش از سال۱۹۸۹ میلادی آغاز شده‌است و همچنان به‌صورت جدی در دستور کار قدرت‌های بزرگ، به‌ویژه دولت استکباری آمریکا قرار دارد. این تحول، همچنان که از نام آن پیداست، بر رویکردی نرم و شیوه‌ای آرام برای تغییر حاکمان و حکومت‌ها تأکید دارد و تمرکزش بر این است که با قبول کمترین هزینه سیاسی بتوان دولت مستقر را با اهداف مورد نظر دولت‌های استعماری تطبیق داد. این انقلاب‌ها بیشتر توسط سازمان‌ها و بنیادهای آمریکایی طراحی و در کشورهایی که الگوها و روش‌های غربی را قبول ندارند، عملیاتی شده و به اجرا در‌می‌آید و شعار مشترک آنها اغلب رنگ و بوی غربی و لیبرالیستی دارد.تئوریسین‌های غربی سال‌ها تلاش می‌کنند تا شکلی از انقلاب‌های رنگی را در ایران پیاده کرده و همان‌طور که اروپای شرقی را به خود وابسته کردند، در ایران نیز غربگرایان را در صدر قدرت نشانده و شرایط را براساس نیازها و منافع خود سازماندهی کنند. شکست اغتشاشات سال ۷۸ و دلسردی برنامه‌ریزان شرایط را مهیای تلاش‌هایی برای تداوم این آشوب‌ها کرد و چه مقطعی بهتر از ایام انتخابات به‌ویژه که انقلاب رنگی برای تحقق خود، نیازمند یک فرصت انتخاباتی است. به‌این صورت که جریان رنگی ابتدا با یک کاندیدا وارد سیستم شده و در انتخابات شرکت می‌کند اما پس از شکست، برای به چالش کشیدن نتیجه انتخابات و در نهایت سرنگون ساختن دولت مستقر، از طریق امکانات نوین ارتباطی و با بهره‌گیری از سرمایه‌گذاری خارجی، جنبش‌های اجتماعی حامی خود را به خیابان‌ها کشانده و با فشار موج اجتماعی ایجاد شده، در فرآیندی مسالمت‌آمیز و بدون خشونت، قدرت مستقر را سرنگون می‌کند.

این فتنه در هنگامه پس از انتخابات رخ داد و با توجه به ایجاد یک موج اجتماعی موفق شد تا پایتخت و برخی از شهرها را برای هفته‌ها به محل نزاع هواداران برخی نامزدها تبدیل کند اما مرور زمان نشان داد که این فتنه نیز مانند درگیری‌های خیابانی قبلی شکست خورد. پیش از این واقع نیز طیف‌های مختلف اپوزیسیون و مدعیانی که داعیه مخالفت با جمهوری اسلامی را داشتند اعلام حضور کرده بودند تا با اجرای طرح‌ها و اتخاذ راهبردهای مختلف امنیت ایران را مخدوش ساخته و پروژه ناامن‌سازی ایران را کلید بزنند اما همه اقدامات آنها بی‌ثمر بود و جریان ضدانقلاب همواره ناکام ماندند.

اما سؤال مهم اینجاست که چرا این ناآرامی‌ها در ایران شکست می‌خورد و غرب همچنان از این مدل برای تضعیف کشورمان بهره می‌برد؟ آخرین نمونه‌اش، درگیری‌های سال گذشته بود که بازهم ناکام ماند. برای پاسخ به این پرسش، باید به مدل مردم‌سالاری انقلابی در ایران اشاره کرد. در این مدل، انقلاب در حصار نهادهای رسمی محصور نبوده و مردم انقلابی، از انقلاب‌شان دفاع می‌کنند. درست مانند آنچه در ۹ دی ۱۳۸۸ رخ داد و شاهد حضور میلیونی مردم در دفاع از جمهوری اسلامی بودیم، خاطره‌ای که یادآوریش برای ارباب فتنه‌گران پر از یاس و ناامیدی و نشانگر سقوط طیف برانداز در مقابله با نظام جمهوری اسلامی است.

نکته‌ای که درباره وضعیت کنونی مخالفان جمهوری اسلامی می‌توان گفت این است که این گروه‌ها در پراکنده‌ترین وضعیت چند سال اخیرشان قرار دارند و حتی درگیر اختلافات و منازعات داخلی هم هستند و اساسا مشروعیت و مقبولیتی برای‌شان نمانده است تا آن را صرف سازماندهی اعتراضات کنند و خیال خام سرنگونی جمهوری اسلامی ایران را در سر بپرورانند اما مطمئنا بیکار ننشسته و منتظر فرصتی هستند تا به تقابل با دولت و نظام برگزیده مردم ایران بپردازند، بنابراین هوشمندی مسئولان امر به منظور پاس گل ندادن به بداندیشان امر مهمی است که باید مورد توجه‌شان قرار گیرد.در ایران پس از انقلاب، نقش مردم محدود به انتخابات نیست و هرکجا که لازم باشد، مردم برای دفاع از انقلاب وارد عرصه شده و نمی‌گذارند رسانه‌های غربی دوگانه «مردم/ حاکمیت» را شکل دهند. دوگانه‌ای که در فتنه ۸۸ می‌رفت تبدیل به گسلی ترمیم‌ناپذیر شود اما حضور مردم در حماسه ۹ دی، این دسیسه را خنثی کرد و بار دیگر کارآمدی «مردم‌سالاری انقلابی» را به نمایش گذاشت.