صد آنلاین | نیمه دوم بهمن‌ سال جاری پلیس هرمزگان جسد دختر ۱۳ساله‌ای را که در روستای سرخو لای پتو پیچیده شده بود کشف کرد و آن را به پزشکی قانونی انتقال داد. با شی‌ء برنده‌ای سر از بدن جسد جدا شده بود و ماموران ویژه قتل پلیس آگاهی هرمزگان در نخستین گام از تحقیقات نزد برادر مقتول که در بیمارستان خلیج فارس بندرعباس بستری شده بود رفتند.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

به گزارش صد آنلاین ، پسر ۲۴ساله‌ای مصدوم به نام پیمان مدعی شد که شب حادثه (سیزدهم بهمن‌ سال جاری) چهار نفر سرنشین یک دستگاه پراید به او و خواهرش به نام پریسا حمله کردند و وی را به قتل رساندند. آن‌ها قصد داشتند او را هم بکشند که موفق نشدند. به‌دنبال اظهارات وی ماموران به بررسی صحنه قتل پرداختند و دریافتند که اظهارات قاتل ضدونقیض است و به احتمال زیاد دختر نوجوان توسط برادر خودش کشته شده است.

بازجویی‌ها و تحقیقات ادامه داشت تا اینکه شانزدهم بهمن‌ پیمان پس از مشاهده مدارک و اسناد موجود راه فراری نیافت و از قتل هولناک پرده برداشت. پیمان به قتل خواهرش اعتراف کرد و در تشریح جزئیات قتل گفت: مدتی بود که در روستایمان پشت سر خواهرم حرف‌وحدیث‌های زیادی بود. به او مظنون و با او درگیر شدم و گمان می‌کردم حرف‌های افراد درست است.

چند بار موبایل را از او گرفتم و تاکید کردم که بیرون از خانه نرود و با هیچ‌کسی رفت‌وآمد نداشته باشد، اما حرف‌های افراد تمامی نداشت و به‌شدت خشمگین شده بودم. رفتارهای خواهرم را باعث آبروریزی خانواده می‌دیدم و به همین دلیل تصمیم گرفتم او را بکشم.

من و مادرم نان‌آور خانواده هستیم و پدرم هفت ماه قبل به‌علت سکته جان باخت و من مرد خانه به‌حساب می‌آمدم. باید از خانواده خودم محافظت می‌کردم و به همین علت از ترس آبروریزی، چاقو و ساتوری را برای کشتن خواهرم تهیه کردم. حدود ساعت هشت شب پنجشنبه سیزدهم بهمن‌ پس از مصرف مواد مخدر، به مادرم گفتم که خانمی خیاط از محله پایین خواسته است تا پریسا را برای اندازه‌گیری ببرم که برایش لباس بدوزد.

مادرم تعجب کرد و گفت که پارچه‌ای به کسی تحویل نداده است؛ اما او را راضی و خواهرم را با موتورسیکلت از روستا دور کردم. ساعت حدود ۹ شب بود و در حالی که براثر مصرف مواد مخدر حالت طبیعی نداشتم، در مکانی تاریک و خلوت با ساتور سر خواهرم را جدا کردم.

پس از قتل، ناگهان به خودم آمدم. حالم خوب نبود. او را لای پتو پیچیدم و همان‌جا رها کردم. عذاب وجدان رهایم نمی‌کرد و تصمیم گرفتم خودم را بکشم. به همین علت رگ دستم را زدم و با حالت درد بیهوده در بیابان راه رفتم. خون زیادی از من رفته بود تا اینکه روی زمین افتادم و مرگ را جلوی چشمان خودم دیدم و دیگر چیزی نفهمیدم.

خانواده این خواهر و برادر بعد از اینکه آن‌ها به خانه بازنگشتند، با هرجا که فکر می‌کردند تماس گرفتند؛ اما هیچ خبری از آن‌ها نیافتند. تا اینکه ظهر شنبه پس از یک روز و نیم بی‌خبری، اهالی روستا با مشاهده موتورسیکلت پیمان، به مادر وی اطلاع دادند و سپس جست‌وجو را ادامه دادند.

ساعاتی بعد بدن نیمه‌جان پر از خون پیمان را دورتر از موتورسیکلت او یافتند. پیمان از زمان نجات خود می‌گوید: زمانی چشم باز کردم که تیم اورژانس بالای سرم بود و به طرز معجزه‌آسایی زنده مانده بودم. همه جویای پریسا بودند. با دست اشاره کردم که حدود ۱۰۰ متر پایین‌تر است و سپس به بیمارستان بندرعباس منتقل شدم.