دو قاتل فراری که در دو پرونده جداگانه از سوی پلیس تحت تعقیب بوده و در یک خانه دستگیر شدند در بازجویی‌ها جزئیات بیشتری از ارتکاب قتل‌ها را بیان کردند.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

 

دستبند

 

به گزارش مثلث آنلاین ، دو قاتل فراری که در دو پرونده جداگانه از سوی پلیس تحت تعقیب بوده و در یک خانه دستگیر شدند در بازجویی‌ها جزئیات بیشتری از ارتکاب قتل‌ها را بیان کردند.

 

هریار یکی از دو متهمی است که به اتهام قتل مرد جوانی مقابل چشمان پسر ۳ ساله‌اش دستگیر شده است. او در نخستین جلسه بازجویی منکر قتل شد.
 

سناریوی عجیب متهم
 

اختلافت با اشکان به خاطر چه بود؟

اشکان از دایی من ۱۰۰ میلیون تومان قرض گرفته بود و دایی‌ام مدام پیام می‌فرستاد که پولش را پس بگیرد. من بدهی او را به دایی‌ام پرداخت کردم و قرار شد وی پول را به من بدهد. اما اشکان در چند مرحله ۲۵ میلیون تومان را پرداخت کرده بود و ۷۵ میلیون تومان از آن مانده بود. یک روز به همسر اشکان که دخترخاله‌ام بود زنگ زدم و گفتم که پولم را بدهد. او گفت ۳۵ میلیون تومان از این پول را اشکان می‌دهد و قرار شده ۴۰ میلیون تومان دیگر را برادر اشکان بدهد. ۱۶ آبان تماس گرفتم و اشکان گفت برای شب قرار بگذاریم تا ۹ میلیون تومان از پول را بدهد و مابقی را تا چند روز دیگر پرداخت کند. اما دوباره اشکان زنگ زد و گفت قرار را منتفی کنیم. اما همان شب اتفاقی اشکان را دیدم و درگیر شدیم و او شیشه خودرویم را شکست.

واکنش تو چه بود؟

از ماشین بیرون آمدم و پشت ماشینم پناه گرفتم. بعد از لحظاتی با چاقویی که از داخل ماشین برداشته بودم به او حمله کردم. اسلحه‌ای که همراه اشکان بود نیز از دست او افتاد. من به سمت اسلحه رفتم اما مرد جوانی که همراه اشکان بود اسلحه را برداشت و به سمت سر من گرفت اما من با دست لوله اسلحه را گرفتم و به سمت دیگری منحرف کردم. دو تیر شلیک شد که به اشکان خورد. من هم از فرصت استفاده کرده و خودم را به ماشین رساندم و فرار کردم.

بعد از فرار چه کردی؟

به خانه رفتم و با زن و بچه هایم تهران را ترک کردیم.

در این مدت هزینه زندگی ات را چطور می‌گذراندی؟

من در کار خرید و فروش تلفن همراه آیفون بودم. زمانی که این اتفاق افتاد ۲۰۰ تلفن همراه داخل خانه‌ام بود. با یکی از بستگانم به نام فرشاد تماس گرفتم و از او خواستم گوشی‌ها را از خانه‌ام خارج کند و در بازار بفروشد. فرشاد هم این کار را برایم انجام داد و پول فروش گوشی‌ها را به من رساند. در این مدت هم با این پول زندگی‌ام را می‌گذراندم.

با فرشاد چه نسبتی داشتی؟

پسرعمه پدرم بود و همولایتی و دوست بودیم.

از جریان قتلی که فرشاد مرتکب شده بود خبر داشتی؟

آن زمان که این اتفاق افتاد فرشاد جنایتی مرتکب نشده بود. حدود ۴ ماه بعد او پسرعمویش را کشت. فرشاد وقتی به من زنگ زد و ماجرا را تعریف کرد به خاطر لطفی که به من کرده بود خواستم جبران کنم. به او گفتم به خانه‌ام بیاید و چند ماهی هم در خانه‌ام ماند. بعد از چند ماه با این تصور که آب‌ها از آسیاب افتاده است خانه‌ای در اطراف تهران اجاره کرد. فرشاد فکر می‌کرد کسی دنبالش نیست برای همین به دیدن خانواده‌اش می‌رفت و آن روز که من بازداشت شده بودم او میهمان خانه‌ام بود. زمانی که من دستگیر شدم او هم که پلیس دنبالش بود دستگیر شد.

اگر قتل مرتکب نشده‌ای چرا فرار کردی؟

می ترسیدم کسی حرف هایم را باور نکند. دو سالم بود پدر و مادرم از هم جدا شدند. مادربزرگم مرا بزرگ کرد. هم کار می‌کردم و هم درس می‌خواندم. آنقدر احساس تنهایی می‌کردم که در ۱۹ سالگی ازدواج کردم و الآن ۴ تا بچه دارم.

سابقه داری؟

۲ سال به اتهام حمل ۱۵ گرم مواد مخدر زندان بودم. بعد از آزادی توبه کردم و سراغ مواد مخدر نرفتم.
 

جنا یت ۵۰۰ هزار تومانی
 

فرشاد، دومین متهمی است که در همان شب دستگیری شهریار توسط کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت در گرمسار دستگیر شد. او اسفند سال گذشته در مقابل قهوه‌خانه پسرعمویش را به قتل رساند و پس از آن متواری شد. متهم ۳۰ ساله درباره اینکه چه شد که پسرعمویت را به قتل رساندی؟ می گوید: من اصلاً قصد کشتن او را نداشتم. برادرم ۵۰۰ هزار تومان از او مواد خریده بود.

می‌گفت من باید پول مواد را بدهم و مدام اذیتم می‌کرد. اما واقعیت این بود که به من حسودی می‌کرد و از اینکه وضع مالی‌ام خوب بود ناراحت بود. روزحادثه در قهوه خانه بودیم که درگیری لفظی بین ما در گرفت و بعد او را به بیرون قهوه خانه بردم و درگیر شدیم که با چاقو او را زدم. بعد از فرار ابتدا به خانه رفتم اما سه ساعت بعد متوجه شدم که او کشته شده است و از شدت ترس از خانه گریختم. ترسیدم و فرار کردم.

پس از آن دو بار می‌خواستم خودم را معرفی کنم و تا نزدیکی کلانتری هم رفتم اما ترسیدم و برگشتم. تصمیم داشتم بعد از سالگرد مقتول به سراغ خانواده‌اش رفته و رضایت بگیرم و بعد از آن خودم را معرفی کنم.

منبع: روزنامه ایران
  •