اهمیت توافق حماس و اسرائیل برای ایرانیان
اهمیت توافق حماس و اسرائیل برای ما ایرانیان

کانون منازعۀ جمهوری اسلامی و دنیای غرب مسئلۀ فلسطین بوده است. حتی اگر مسئلۀ فلسطین پوششی برای پنهانسازی تضادی از جنس دیگر بین دو طرف بوده باشد، اما تبلور عینی تضاد آنها همین موضوع بوده است.
برای سالهای طولانی حرف بسیاری از افراد از جمله من این بود که اگر منازعۀ فلسطین حل شود به تبع آن، سیاست منطقهای جمهوری اسلامی نیز تغییر میکند چون موضوعیت خود را از دست میدهد.
از اجلاس مادرید به بعد، در چند مرحله امکان حل مناقشه به طریقی کم و بیش متوازن و معطوف به تشکیل کشور فلسطینی پیش آمد، اما هر بار به بهانهای و عمدتاً به دلیل ترس از صلح، فرصتها از دست رفت.
گویی جنگی خونین و خانمانسوز نیاز بود تا دو طرف به این نتیجه برسند و یا به عبارت دقیقتر مجبور به این نتیجهگیری شوند که مناقشه راهحل نظامی ندارد و به ناچار باید در پشت میز مذاکره برای حل و فصل مشکل تلاش کرد.
جنگ دو ساله اما چنان زخم عمیقی بر پیکر فلسطین و افکار اسرائیلیها وارد کرده است که دو طرف به اختیار خود نتوانستند به توافق برسند. توافق کنونی هم نه از سر انتخاب بلکه به اجبار و زور قدرتهای بینالمللی و منطقهای به دست آمده است. از همین رو، شاید بازگشت به وضعیتی کم و بیش متوازن به راحتی امکانپذیر نباشد.
مسئلۀ اصلی اما برای ما ایرانیان این است که طرف توافق، گروه اسلامگرایی است که جمهوری اسلامی آن را بخشی از محور مقاومت و نمایندۀ نگرش خاص خود به مسئلۀ فلسطین میداند. از همین رو، مخالفت علنی با توافق حماس عملاً امکان ندارد و بناچار باید با آن کنار بیاید. این کنار آمدن، کانون منازعۀ جمهوری اسلامی و دنیای غرب و یا حداقل تبلور عینی آن را از روی میز برمیدارد. همین اتفاق فرصت تاریخی بیمانندی برای حل منازعۀ ایران و غرب فراهم کرده است؛ البته اگر سران کشور خواهان استفاده از آن باشند و کانون دیگری را به جای مسئلۀ فلسطین ایجاد نکنند.
احمد زیدآبادی
دیدگاه تان را بنویسید