حالا که توافق شده یک مساله مهم مقابل ما اصولگرایان قرار گرفته است؛ «چگونه باید با این شرایط تازه مواجه شویم؟»

نه شیفتگی، نه نفرت
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

حالا که توافق شده یک مساله مهم مقابل ما اصولگرایان قرار گرفته است؛ «چگونه باید با این شرایط تازه مواجه شویم؟»
آنچه تا امروز با آن مواجه بوده‌ایم این بوده که برخی از هم‌جناحی‌ها تصمیم گرفته‌اند فعلا سکوت کنند، برخی دیگر خود را به هیئت موافقان توافق شبیه کرده‌اند و دیگرانی هم از همان روز توافق به‌صورت کاملا شفاف سر صف مخالفان ایستاده‌اند.
سرعت تحولات هم البته آن‌چنان زیاد است که خود به عاملی برای گسترش فضای‌تردید تبدیل شده است.
این سوال البته تنها صورت مساله تحلیل پیش رو نیست. وقتی می‌شنویم رئیس‌جمهور شرایط پیش‌رو را به دوره صلح امام حسن(ع) تشبیه کرده و آن‌سو‌تر هم برخی دوستان ما می‌گویند چون نظام بنا‌بر هر مصلحتی توافق را پذیرفته پس ما هم با همین پیش‌زمینه باید از آن دفاع کنیم دقیقا متوجه می‌شویم که غبار‌آلود بودن فضای تحلیلی و تفسیری آن‌چنان است که اشتباهات متعددی از این دست در میان فضایی که به سرمایه اجتماعی کشور و طبقات و طیف‌های مختلف مردمی‌ مربوط می‌شود در حال خود‌نمایی است. به یک معنا در میان دولت برخی به این استدلال رسیده‌اند که شرایط دوران امام حسن(ع) پدید آمده که حاکمیت به تصمیم توافق رسیده و در میان جماعت حزب‌اللهی هم برخی به این گمانه رسیده‌اند که چون حضرت آقا بنا به مصلحتی که (در ادامه این مطلب به آن خواهیم پرداخت) به تصمیم توافق رسیده‌اند پس ما باید سایر حزب‌اللهی‌ها را هم راضی کنیم.
اجازه دهید برای بررسی کلیات موضوع به زمان دورتری برویم‌، زمانی که پرونده هسته‌ای از تیم حسن روحانی به علی لاریجانی و سپس سعید جلیلی رسید.
بی‌پرده باید بگوییم حسن روحانی به صنعت هسته‌ای بسیار متفاوت‌تر از سعید جلیلی نگاه می‌کند. این واقعیت البته همواره زیر این سایه سنگین قرار گرفته که پرونده هسته‌ای همواره از جایی بالاتر از جایی که این دو چهره سیاسی قرار داشته و دارند هدایت شده است. اما به هر حال هیچ وقت نمی‌توان این را نادیده گرفت که چه کسی از جانب نظام مذاکره می‌کند.
شاید بد نباشد یک خاطره قدیمی‌ را بازنشر کنیم. وقتی پیمان سعدآباد میان ایران و سه کشور اروپایی در حال انعقاد و امضا بود تجمعی از دانشجویان مقابل کاخ سعد‌آباد شکل گرفته بود. در همان روز عکسی منتشر شد که حسن روحانی و جک استراو را در حال خنده منحصر به فردی نشان می‌داد!
چند روز بعد در حلقه خبرنگارانی که عبدالله رمضان‌‌زاده را که آن زمان سخنگوی دولت بود تا محوطه ساختمان هیات دولت مشایعت می‌کردند، حضور داشتم. از سخنگوی وقت دولت پرسیدم ماجرای آن خنده مشترک چه بود؟ رمضان‌زاده گفت: «حسن روحانی به وزیر خارجه انگلیس گفته واقعا سخت است که با این مخالفان (اشاره به دانشجویان تجمع‌کننده مقابل کاخ) مذاکره کنیم و استراو نیز به شوخی به او گفته است چقدر به این افراد پول داده‌اید!» البته در کتاب خاطرات حسن روحانی این گفته روحانی به کمال خرازی نسبت داده شده است. صرف نظر از اینکه کدام روایت به واقعیت نزدیک‌تر است مسلما نگاهی به سر تیم مذاکره‌‌کننده دولت ‌یازدهم نشان می‌دهد که حسن روحانی همچنان بر همان مدار دیپلماسی خنده استوار است. به هر حال او می‌توا‌ست برای مذاکره فردی مانند علی‌اکبر ولایتی را هم انتخاب کند. کسی که سال‌ها وزیر خارجه ایران بوده و البته توافق 598 را هم در کارنامه خود داشت. یک دیپلمات کلاسیک که البته فن مذاکره را هم ‌به روش خودش به خوبی می‌داند. اما روحانی فردی مانند خودش را می‌خواست. کسی که با لبخند مذاکره کند و البته درجای خود فریاد هم بزند!
سعید جلیلی حتما این‌گونه نبوده است. او به طریق دیگری مذاکره می‌کند. جور دیگری غرب را می‌بیند‌، معادلات دنیا را این‌گونه در یک جمله تصویر می‌کند؛ «خرمشهر را خدا آزاد کرد نه کدخدا» و این لزوما فرق دارد با این حرف منسوب به حسن روحانی که می‌گوید: «باید با کدخدا ببندیم!»
پس تا اینجا به این نتیجه رسیده‌ایم که مذاکرات هسته‌ای از آغاز تا امروز صحنه‌ای بوده که اولا با مدیریت کلان حاکمیتی دنبال می‌شده اما لزوما تفکر و نگرش فرد لیدر مذاکره‌کننده نیز در آنچه حاصل می‌شده ‌بی‌تاثیر نبوده است.
اگر از این ‌بی‌اخلاقی بگذریم که می‌گویند سعید جلیلی در مذاکرات فقط درس تاریخ اسلام می‌داده و کاری پیش نمی‌برده، آن‌وقت باید به این تصویر برسیم که از خرداد ماه 92 دقیقا آنچه رخ داده این بوده که موافقان و مخالفان رسیدن به توافق با غرب شکل‌ دیگری از سامان سیاسی را در ایران ترتیب دادند. به این معنا که اگر سعید جلیلی از منظر یک اصولگرا و بچه حزب‌اللهی سفت و سخت از نوع مواجهه‌اش با غرب بر سر پرونده هسته‌ای در مناظره دفاع می‌کرد، حسن روحانی‌ با ادبیا‌تی اصلاح‌طلبانه هم از کارنامه مذاکراتش در دهه قبل دفاع می‌کرد و البته بدون رودربایستی نوع مذاکره سعید جلیلی را هم زیر سوال برده و از برنامه‌اش برای چگونگی مواجهه با غرب سخن به میان می‌آورد و اتفاقا همین جا بود که درست یا نادرست این تعبیر جا افتاد که اصولگرایان مخالفان مذاکره و اصلاح‌طلبان حامی‌ مذاکره‌اند. این البته آنجا بر سرنوشت دو جناح تاثیر‌گذار شد که حسن روحانی در عین ناباوری رئیس‌جمهور شد.
اصولگرایان بعد از انتخابات تا چند ماه تلاششان این بود که خود را مقابل دولت نشان ندهند. هر‌چند‌ برخی نقد‌ها و البته برخی مخالفت‌های طیف‌هایی مانند جبهه پایداری‌ موجب می‌شد این تصویر شکل بگیرد که اصولگرایان اساسا قطب مقابل دولت شده‌اند.
اما زمان هر‌چه گذشت این تمایل هم در اصولگرایان دیده شد که باید قطب مقابل دولت شد. آنها فرهنگ، آموزش عالی و گاهی مذاکرات هسته‌ای را پایه قطب‌شدن کردند.
سعید جلیلی به سفرهای پی در پی رفت و از لزوم توجه به آرمانگرایی گفت و به نقد نگرش دولت به سیاست خارجی که به باور برخی بیشتر بر پایه واقع‌گرایی استوار شده پرداخت‌ ‌دیگر اصولگرایان هم در ادامه البته در نقد دولت کم نگذاشتند. مهمتر از آن اینکه دولت و شخص حسن روحانی هم تمایل فراوانی نشان دادند به اینکه اصولگرایان را قطب مقابل خود نشان دهند تا لابد از این رهگذر بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان را همچنان با خود نگه دارند.
پس با این مفروضات تصویر کلی از دو جناح سیاسی در میا‌ن‌جامعه این شد که اصولگرایان مخالف توافق و اصلاح‌طلبان و دولت موافق توافق‌اند. این البته یک حکم کلی و تمام و کمال نبود چرا که مردم می‌دیدند افراد شاخصی همچون دکتر‌علی‌اکبر ولایتی و دکتر علی لاریجانی به صورت کاملا قاطع از مذاکرات حمایت می‌کنند.
بگذریم! سوال: حالا که توافق شده اوضاع چگونه است؟ اصولگرایان باید با شرایط موجود خود را چگونه وفق دهند‌؟
پاسخ اول ذیل همان نکته نخستی است که در ابتدای مطلب آمده است و آن اینکه صرف نظر از اینکه چه کسی مذاکره می‌کند اصل مذاکرات همیشه به صورت کلان از سوی حاکمیت سیاست‌گذاری شده است. به یک معنا اگر روزی به توافق با اروپایی ها رسیدیم لزوما بدون نظر حاکمیتی این توافق ممکن و میسر نبوده است. اگر روزی تصمیم ‌فک پلمب گرفته شد حتما این تصمیم با نظر حاکمیت بوده و اگر روزی به توافق در وین رسیده‌ایم بدون نظر موافق حاکمیتی این امر ناممکن بوده است.
پس با چنین دیدی می‌توان قاطعانه به دوستان هم‌جناحی گفت تغییر افراد مذاکره‌کننده نوع و روش مذاکره را تغییر داده نه محتوای آن را!
آنچه اکنون حاصل شده اگر‌چه با زحمت قابل تقدیر حسن روحانی و تیم مذاکره کننده بوده اما واقعیت این است که این محصول تصمیم و تدبیر نظام است. در درجه نخست اگر این نکته برای دوستان اصولگرا به‌عنوان یک اصل تلقی شود حتما نوع نگاهشان به باقی ماجرا تغییر خواهد کرد.
و اما بعد! برخی دوستان حزب‌اللهی می‌گویند به این دلیل که حضرت آقا بنا به مصالحی‌ ترجیح داده‌اند توافق را بپذیرند ما هم آن را بپذیریم. این طیف بر همین مبنا به سایر دوستان خود توصیه می‌کنند که توافق را بپذیرند. تبعیت از امام حتما یک ارزش است و البته یک ارزش بسیار گرانقدر. اما واقعیت این است که ابتدا باید به این مساله توجه شود که چرا رهبر جامعه و کشور ما این تصمیم را گرفته‌اند و آنگاه با همان منطق ما هم با توافقنامه مواجه شویم.
رک و صریح باید بگوییم این ادعا که حضرت آقا به دلیل فشارهای دولت مستقر یا مثلا رای مردم در انتخابات که معنای موافقت با مذاکره و مصالحه داشته به تصمیم توافق رسیده‌اند قطعا غلط، اشتباه و سخنی به گزافه است!
حتما باید یادمان باشد که از خصوصیات مهم رهبری در جمهوری اسلامی شجاعت و مدبر بودن است. اگر قرار بود رهبری تحت تاثیر دولت‌های وقت باشد در 18 تیر 78، حوادث سال 88 و قهر 11 روزه محمود احمدی‌نژاد و خیلی قبل‌تر از دوران حاضر ایشان عقب‌نشینی می‌کردند. همه یادمان هست که ایشان در قضایای کوی دانشگاه چگونه برخورد کردند‌ یا در نمازجمعه معروف بعد از انتخابات در آن فضای سخت و سنگین چگونه ایستادند و گفتند جلوی ابطال انتخابات را می‌گیرند و بعد از آن در ماجرای قهر 11 روزه چگونه بر مصلحتی که در نظر داشتند ایستادگی کردند. حالا هم همین است، رهبر ما همان سید‌علی خامنه‌ای است. او به شجاعت شهره است و برای جماعت حزب‌اللهی که قطعا ولایت پذیر‌تر است باید این اصل بیشتر از بقیه مقابل چشم باشد.
حضرت آقا اگر به این تصمیم رسیده‌اند حتما به دلیل منافع ملی و حفظ نظام و البته شکل دادن سامان تازه از استکبار‌ستیزی بوده است. به یک معنا باید با یک ایران قوی به مبارزه با استکبار رفت نه ایرانی که تحریم است و اقتصادش در حال ورود به فاز شکنندگی است. ایشان همانگونه که گفتند با پایداری تیم مذاکره‌کننده حالا کشور صاحب توافقی شده که هم چرخش و گردش سانتریفیوژها در آن حفظ شده و هم تحقیق و توسعه و سایر قضایا.
پس توافق و آنچه روی کاغذ آمده نه از سر ضعف بوده و نه حاصل خیانت چند دیپلمات!
اما توافق شبیه صلح امام حسن(ع) هم نیست. با حفظ‌ احترام آقای رئیس‌جمهور که اتفاقا فردی اسلام‌شناس و تاریخ‌دان و از قضا واعظ هم هست و نوارهای سخنرانی‌اش جزوی از تاریخ انقلاب‌ است باید گفت ایشان حتما در این مورد غفلت کرده‌اند. یاران آقا همچنان در صفی طویل پشت ایشان ایستاده‌اند و هیچ‌کدامشان ان‌شالله مانند یاران کم‌وفا و ‌بی‌وفای آن امام عزیز نیستند.
پس اصولگرایان حتما باید اینگونه به ماجرا نگاه کنند که یک توافق که البته حتما کامل و خیلی خوب نیست حاصل شده که می‌تواند کشور را به سمت مطلوبی پیش برده و گره‌های بسیاری ر‌ا باز کند. این توافق می‌تواند موجبات پیشرفت جامعه را در عین حفظ صنعت هسته‌ای داشته باشد. از نگاهی دیگر البته این مفروض است که این توافق میوه‌ای نیست که تنها در سبد آقای روحانی قرار گیرد. این دستاوردی برای نظام و حاکمیت عالی است که اصولگرایان اگر با بدسلیقگی آن را وارد مباحث جناحی کنند شهد ‌ آن را دو دستی تقدیم جناح رقیب کرده‌اند. اصولگرایان نباید شیفته این توافق باشند و نه باید متنفر از آن. آنچه رخ داده این است: بر‌اساس مصلحت، تدبیر و شجاعت حاکمیت عالی برای گذار از یک شرایط ویژه یک توافق به دست آمده که می‌توا‌نند ما را در مقابل استکبار قوی‌تر از همیشه کند!