گفتوگوی مثلث با دکتر محمدحسن دریایی
واشنگتن بازنده بزرگ به هم خوردن توافق
ممکن است مذاکرات هستهای به اتمام رسیده باشد اما این تازه آغاز راهی پرپیچ و خم در اجرای توافق مذکور خواهد بود.
متعاقب جمعبندی نهایی مذاکرات هستهای ایران و اعضای 1+5 در وین و تصویب قطعنامه 2231 در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، شاهد طرح موضوعات و مباحثی در حوزه بازگشت فوری تحریمها و حدود و ثغور بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی از تاسیسات مختلف کشورمان هستیم. همچنین شانتاژ سیاسی اخیر وندی شرمن معاون وزیر امور خارجه ایالاتمتحده آمریکا در خصوص افزایش طول مدت عادیسازی پرونده هستهای ایران از 10 سال به 15 سال، سوالات و ابهاماتی را در اذهان ایجاد کرده است. همین موارد بهانهای شد تا با دکتر محمدحسن دریایی، پژوهشگر ارشد موضوعات خلع سلاح و امنیت بینالملل گفتوگویی داشته باشیم. دکتر دریایی طی 24 سال اخیر مطالعات و پژوهشهای هدفمندی را در حوزه خلع سلاح و بازرسیهای مترتب بر آن داشته و تاکنون از وی بیش از دهها کتاب و مقاله پژوهشی معتبر در این حوزه و در نشریات معتبر بینالمللی و داخلی به چاپ رسیده است. ایشان از صاحبنظران معروف بینالمللی در زمینه موضوعات مرتبط با راستیآزمایی در زمینه رژیم عدم اشاعه است که تاکنون در بسیاری از جلسات بینالمللی بهعنوان پانلیست حضور داشته و نقش مهمی در ادبیاتسازی و توسعه مفاهیم مطلوب کشورهای در حال توسعه در محافل بینالمللی داشته است. باتوجه به اهمیت موضوعات مطرح در اخبار امروز کشورمان و ارتباط این موضوعات به تخصص دکتر دریایی، توجه شما خوانندگان محترم را به گفتوگوی هفتهنامه مثلث با ایشان جلب میکنیم.
مذاکرات هستهای ایران و اعضای 1+5 طی حدود دو سال اخیر در سه سطح کارشناسی، معاونین وزرا و وزرای امور خارجه میان طرفین برگزار شده است. تاثیرگذاری و تاثیرپذیری هر یک از این سطوح بر یکدیگر را چگونه ارزیابی میکنید؟
همان گونه که اشاره کردید مذاکرات هستهای ایران و اعضای 1+5 در 3 سطح کارشناسی، معاونین وزرا و وزرای امور خارجه تعریف گردیده و پیش رفته است. به عبارت بهتر، مذاکرات 23 ماهه اخیر تلفیقی از این 3 مدالیته بوده است. «ایدهها» و «راهکارها» در مرحله مذاکرات کارشناسی پرورش یافته و روی آنها تمرکزی همهجانبه صورت میگرفت. پس از پرورش ایدهها و راهکارها، روی متن تمرکز صورت میگرفت و روی آن میان کارشناسان توافق صورت میگرفت. با این حال در برخی موارد، توافقی در سطح کارشناسی میان طرفین صورت نمیگرفت و کار به تصمیم سیاسی کشیده میشد. در اینجا مذاکرات وارد سطوح دیگر یعنی سطوح معاونین وزرا و متعاقبا وزرای امور خارجه شده و تصمیمگیری سیاسی طرفهای مذاکرهکننده اهمیت ویژهای مییافت.
طی 23 ماه اخیر شاهد فعالیتی طاقتفرسا از سوی تیم مذاکرهکننده هستهای، در هر سه سطح مذکور بودهایم. در سطح کارشناسی و فنی شاهد حضور کارشناسانی مجرب از وزارت امورخارجه و سازمان انرژی اتمی بودیم که از بعد فنی مسائل و اختلافات موجود را مورد فحص و بررسی قرار میدادند. در سطح مذاکراتی نیز کارشناسان خبرهای از وزارت امور خارجه حضور داشتند. در سطح حقوقی نیز کارشناسان مسلط بر علم حقوق در مذاکرات حضور داشتند و برای به نتیجه رسیدن مذاکرات و تحقق اهداف ایران زحمت کشیدند. علاوه بر افرادی که در تیم مذاکره بودند افراد گمنام و زحمتکش فراوانی هم بودند که بهعنوان لایه پشتیبان به ارائه خدمات کارشناسی و مشورتی مشغول بودهاند. به عبارت بهتر، در هر سه بعد فنی، مذاکراتی و حقوقی ما شاهد حضور کارشناسان زحمتکشی در تیم مذاکرهکننده بودهایم. جناب آقایان دکتر ظریف و دکتر صالحی بهعنوان وزیر امور خارجه و رئیس سازمان انرژی اتمی، آقایان عراقچی و تختروانچی بهعنوان معاونین وزیر امور خارجه و دیپلماتها و کارشناسان دیگری که در مذاکرات حضور داشتند جملگی طی دو سال اخیر زحمات زیادی را برای رسیدن به نقطه فعلی متحمل شدند که قابل تقدیر است.
این زحمات در سایه مقاومت هستهای ملت ایران و بهطور خاص، هدایتهای مدبرانه و هوشمندانه مقاممعظم رهبری صورت گرفته است.
مدالیته حاکم بر مذاکرات هستهای اخیر در وین را چگونه تحلیل و ارزیابی میکنید؟ آیا به نظر شما متعاقب جمعبندی مذاکرات وین ما به حقوق حقه خود در خصوص استفاده از انرژی صلحآمیز هستهای دست پیدا کردهایم؟
در پاسخ به سوال شما باید به نکاتی اشاره کنم. یکی از اصلیترین ویژگیهای مذاکرات هستهای ایران و اعضای 1+5 عدم اطمینان به طرف مقابل است. از این رو سعی شده است تا متون حقوقی و اسناد مترتب بر این توافق با نهایت وسواس ممکن تهیه شود تا مفری برای طرف مقابل جهت گذار از موارد توافقی ایجاد نشود. در این مذاکرات، ما بهدنبال استمرار برنامه صلحآمیز هستهای خود بودهایم. غربیها نیز به قول خود درصدد جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای بودهاند. آنچه آنها میخواستند تحصیل حاصل بوده است چون ما بارها اعلام کردیم براساس فتوای مقام معظم رهبری بهدنبال دستیابی به بمب هستهای نیستیم. با این حال میدان مذاکرات هستهای ایران و اعضای 1+5 نقطه تلاقی این دو هدف با یکدیگر بود. از سوی دیگر، ما درصدد بودیم ضمن استفاده از انرژی صلحآمیز هستهای، تحریمهای ظالمانهای که علیه ما وضع شده بود نیز از بین برود. ما در پایان مذاکرات به هدف خود دست پیدا کردیم، یعنی هم تحریمهای ظالمانه برداشته شده و هم به فعالیتهای هستهای صلحآمیز خود ادامه خواهیم داد. البته بدیهی است که در این خصوص برخی محدودیتها در سطح و میزان غنیسازی را
پذیرفتیم، علاوه بر آن نظارت و شفافسازی بیشتری را نیز در فعالیتهای هستهای خود پذیرفتهایم. با این حال ما به چیزی که در مذاکرات بهدنبال آن بودهایم رسیدهایم. بارها عنوان شده است که مذاکرات دیپلماتیک یک بدهبستان بوده و موضوع مهم، دستیابی به حقوق حقه ما، در عین برداشتن تحریمهای ظالمانه بوده است. هدفی که ما به آن دست پیدا کردهایم.
نکته قابل توجه اینکه براساس قوانین ملی آمریکا (قانون 123)، کشورهایی که قصد همکاری هستهای با این کشور را دارند نباید دست به غنیسازی اورانیوم بزنند. آمریکا این شرط را به نزدیکترین متحدان خود در منطقه هم تحمیل کرده است و تنها زمانی قرارداد همکاری هستهای با این کشورها را امضا کرد که از غنیسازی چشمپوشی کردند. در چنین شرایطی جمهوری اسلامی ایران توانست رسما تایید اجرای غنیسازی خود را از اعضای 1+5 دریافت کند. در اینجا باید دقت شود که میان «حق غنیسازی» و «اجرای غنیسازی» باید تفکیک قائل شد. حق غنیسازی حق ذاتی ما طبق معاهده عدم اشاعه است اما در حوزه اجرایی، اعضای 1+5 که تاکنون حاضر به پذیرش بعد اجرایی این حق ذاتی نبودند، در نهایت ناچار به پذیرش رسمی این مساله در قالب متن برجام و قطعنامه شورای امنیت شدند. این خود دستاورد بزرگی است که باید آن را پاس داشت.
همانگونه که در جریان هستید، به لحاظ حقوقی و مصداقی میان «تحریم شدن» و «بلوکه شدن» تفاوتی جدی وجود دارد. در تحریم، ما شاهد هستیم که یک کشور یا مجموعهای از کشورها محدودیتهایی را علیه کشوری دیگر وضع میکنند اما در بلوکهکردن، نه تنها کشور وضعکننده تحریم اقدام به تحریم طرف مقابل میکند، بلکه مانع از داد و ستد دیگر کشورها با آن میشود. این دقیقا اقدامی بود که آمریکا در قبال ایران و در جریان مذاکرات هستهای صورت داد. آیا این موضوع برداشتهشدن تحریمها را سختتر نمیکرد؟
در این خصوص من به کلیدواژهای به نام «ساختار تحریمها» اشاره میکنم. جمعی از صاحبنظران مسائل اقتصادی و سیاست خارجی در غرب، جهت تحت فشار قرار دادن و انزوای ایران به جای اعمال تحریمهای یکجانبه، دست به ایجاد ساختار و هندسه تحریمها علیه ایران زدند. به عبارت بهتر، در حوزه تحریمها ما با ساختاری هدفمند از تحریمها علیه ایران مواجه بودیم نه تحریمهای موردی و محدود. ساختاری درهم تنیده که لایههای متعدد اقتصادی، تجاری، حقوقی و روانی را بهدنبال داشت. همین مساله ایجاب میکرد تا ضریب ظرافت و دقت ما را در مواجهه با این موضوع افزایش دهد. نکته قابل تامل اینکه آمریکا در ابتدا قصد از بین بردن این ساختار را نداشت. واشنگتن و برخی از اعضای 1+5 نسبت به ساختار تحریمها وابستگی عاطفی و روانی خاصی داشتند به این معنا که عبور از این مرحله و از بین رفتن یا حتی دگردیسی در این ساختار برای آنها سخت و دشوار بود! با این حال در نهایت اعضای 1+5 چارهای جز در هم شکستن این هندسه و ساختار پیچیده نداشتند.
در آذرماه سال گذشته، زبگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی اسبق آمریکا در سخنانی معنادار از ادعای ساخت بمب هستهای توسط ایران که توسط غرب مطرح میشد، بهعنوان یک حقهبازی هستهای یاد کرد و به کاخ سفید و متحدانش در خصوص تقابل با ایران هشدار داد. به نظر شما نظریه پردازان غربی چگونه به این نقطه، یعنی لزوم شناسایی ایران قدرتمند رسیدند؟
غرب در قبال پرونده هستهای ایران دچار سوءمحاسبات زیادی شد و اشتباهات زیادی را مرتکب شدند. آنها یک بحران ساختگی را با همه ابزارهای خود ایجاد کردند و تصورشان این بود که با جاروجنجال حول این بحران میتوانند روی رفتار ملت ایران اثر بگذارند. رژیمصهیونیستی از هر ابزاری استفاده کرد که به این بحران ساختگی بعد امنیتی دهد اما نهایتا تیزهوشی و هدایتهای مدبرانه مقام معظم رهبری و مقاومت ملت ایران همه این موارد را نقش بر آب کرد. اساسا غرب هم در حوزه پیشبینی رفتار ایران و هم در حوزه محاسبه رفتار و مقاومت ملت ما دچار خطا شد. این موضوع نشان داد که غرب در آغاز وضع ساختار تحریمها، شناختی از رفتار ایران نداشته و همین مساله منجر به استیصال نهایی آمریکا و دیگر کشورها در وضع تحریمها علیه کشورمان شد. اخیرا مقامات آمریکایی با محاسبات رئالیستی و واقعگرایانه خود به این نتیجه رسیدند که حفظ ساختار تحریمها علیه ایران و همراه نگاه داشتن سایر کشورها در بلوکهکردن ایران، واقعا برای آنها هزینه بر خواهد بود ضمن اینکه تاثیری نیز در جلوگیری از فعالیتهای هستهای کشورمان نخواهد داشت. از سوی دیگر، مقاومت جوانمردانه ملت ایران در مقابل
تحریمها موضوعی بود که آمریکاییها قدرت محاسبه آن را نداشته اما در عمل متوجه آن شدند. خصلت ظلمستیزی و عدم تسلیمپذیری در برابر فشارهای ظالمانه، در فرهنگ شیعه جایگاه والایی دارد. این موضوعی بود که طرف آمریکایی تصور و محاسبه آن را نکرده بود. غرب تصور کرد که با اعمال فشارهای اقتصادی میتواند ملت ایران را به زانو در آورد اما در عمل شاهد بومیشدن اقتصاد و رشد اقتصاد مقاومتی در ایران گردید. در چنین وضعیتی، آمریکا چارهای جز تغییر رهیافت و رفتار خود در قبال ایران نداشت.
وقوع بحرانهای منطقهای و بینالمللی از جمله آنچه در خاورمیانه و حتی در اوکراین شاهد آن بودیم، رکود اقتصاد جهانی، بحرانهای مالی در اروپا و... نیز مزید بر علت شد تا قدرت مانور غرب در حفظ روش قبلی خود در تقابل با ایران از بین برود.
سرانجام شورای امنیت سازمان ملل متحد متعاقب جمعبندی نهایی مذاکرات هستهای ایران و اعضای 1+5 تشکیل جلسه داد و با رای موافق و استقبال همه اعضای دائمی و غیردائمی خود قطعنامه 2231 را تصویب کرد. اگر بخواهیم نگاهی کلی به قطعنامه 2231 بیندازیم، مهمترین دستاورد این قطعنامه را چگونه ارزیابی میکنید؟
مهمترین دستاورد این قطعنامه، خروج ایران از ذیل بند هفتم منشور ملل متحد آن هم با استناد به مذاکره و دیپلماسی بوده است. این موضوع در تاریخ روابط بینالملل بیسابقه است. کسی که با ساز و کار حقوقی شورای امنیت و قطعنامههای آن آشناست، اهمیت قطعنامه 2231 و ارزش آن را درک میکند. از سوی دیگر، لحن قطعنامه برخلاف قطعنامه 1929 درصدد ترسیم برنامه هستهای ایران بهعنوان یک موضوع تهدیدکننده صلح و امنیت بینالمللی نیست. در این قطعنامه، استفاده از الفاظ دستوری اجباری به حداقل خود رسیده است. این در حالی است که در قطعنامه 1929 اساسا با لحن دستوری قطعنامه و اجبارها و باید و نبایدها رو به رو هستیم. عبارت فصل هفتم به صراحت در قطعنامه 1929 هست که در این قطعنامه از آن خبری نیست.
لطفا در خصوص مقایسه قطعنامه 1929 و 2231 و کلیت و موارد حساس مندرج در آنها بیشتر توضیح دهید. آیا غیر از لحن قطعنامهها، در مفاد این دو خصوصا در مواردی مانند موضوعات موشکی و تسلیحاتی مرزبندی و تفاوتی وجود دارد؟
در اینجا لازم است متن دو قطعنامه را به صورت دقیق با یکدیگر مقایسه کنیم تا نسبت به تفاوت این دو آگاه شویم. در قطعنامه 1929 صراحتا به فصل 7 و ماده 41 اشاره شده و این قطعنامه در ذیل آن تهیه و تنظیم شده است. به عبارت بهتر، کل قطعنامه 1929 در ذیل فصل هفتم تنظیم شده است.در بند مربوط به فعالیتهای موشکی ایران نیز آمده است: «ایران به هیچ عنوان حق هیچگونه فعالیتی را در حوزه مربوط به موشکهای بالستیک ندارد.»
با این حال قطعنامه 2231 اساسا در ذیل فصل هفتم که یک کشور را تهدیدی علیه صلح و امنیت بینالملل معرفی میکند،تنظیم نشده است. در قطعنامه 2231 اشارهای به بند هفتم نشده است. در این قطعنامه فعالیت صلحآمیز هستهای ایران به رسمیت شناخته شده است. مهمتر اینکه موضوع توان موشکی ایران نه در اصل متن، بلکه در بخش ضمایم آورده شده است. همچنین، در بخش محدودیتهای موشکی به موشکهای بالستیکی اشاره شده است که صرفا برای حمل کلاهکهای هستهای ساخته شده است. در اینجا از مولفهها و کلمات هشداردهنده مانند SHALL استفاده نشده است. عبارت بهکارگرفته در فرهنگ سیاسی کاملا معنای خاص خود را دارد و عبارت درخواست ذکر شده است. بنابراین کاملا تغییر رهیافت دو قطعنامه قابل درک است. از طرف دیگر باید توجه داشت که در خود برجام به صراحت ذکر شده که ماهیت تعهدات قطعنامهای که در شورای امنیت صادر خواهد شد متفاوت از برجام است و این قطعنامه بخشی از برجام نیست. بنابراین نقض قطعنامه نقض برجام نیست و همانطور که میدانید در برجام مطلبی در مورد موشک ذکر نشده است.
یکی از مواردی که این روزها مورد مداقه و در مواردی مناقشه قرار گرفته موضوع بازگشت فوری تحریمها یا همان SNAP BACK است. به نظر میرسد براساس مکانیزم ماشه، بازگشت فوری تحریمها در صورت دبه کردن یکی از طرفهای مذاکره امکانپذیر باشد. نظر شما در این خصوص چیست؟
اجازه دهید قبل از ورود به این بحث، از منظر و زاویه دید دانشگاهی و تئوریک به این موضوع بپردازم. در تئوریهای حقوقی و راهبردی مربوط به تصویب قطعنامههای شورای امنیت، مواردی مانند بازگشت فوری به وضعیت قبلی در قالب و ذیل گزارهای به نام «پیشبینی برای بقا» مورد تفسیر قرار میگیرد. همان گونه که اشاره کردم، اگر بخواهیم کلید واژه «اعتمادسازی» را مبنای قضاوت خود درخصوص مذاکرات قرار دهیم، هر دو طرف نسبت به یکدیگر بیاعتماد هستند.
اما در عمل بازگشت فوری تحریمها امری غیرواقعی و بعید به نظر میرسد. مکانیزمی که در این خصوص طراحی شده بهطور طبیعی زمانبر و هزینهبر است. به لحاظ زمانی، در ابتدا لازم است یکی از اعضای کمیته مشترک نگرانی خود را از عدماجرای تعهدات جدی ابراز کند و مدارک خود را ارائه دهد سپس این نگرانی در کمیته مشترک بررسی شود و پس از آن کار به کمیته وزرای امورخارجه کشیده شود علاوه بر این ممکن است موضوع اختلافی به مکانیزم داوری پیشبینی شده برود و هر دو طرف یک نفر را تعیین و یک نفر بیطرف نیز مشخص شود که موضوع را بررسی کند بالاخره پس از این موارد شورای امنیت سازمان ملل متحد موضوع را بررسی کند. آیا تحقق این پیشفرض که همه اعضای غربی 1+5 بخواهند در یک اقدام ناگهانی همه چیز را برهم بزنند ممکن است؟! اگر این گونه است چرا آنها 23 ماه با ایران وارد مذاکره شده و مدتها در سطوح مختلف با کشورمان گفتوگو کردند؟ از سوی دیگر، بسیاری از اندیشمندان و تحلیلگران این موضوع (موضوع هستهای ایران ) معتقدند که در عمل امکان بازگشت موضوع به شرایط قبل از قطعنامه و برجام ناممکن است زیرا با برهم ریختن ساختار تحریمها، هزینه بازگشت فوری بسیار
سنگین خواهد بود. از سوی دیگر، در موضوع بازگشت فوری هم حتی طرفین قید «بازگشت مطلق و برهم زدن کل بازی» را وارد معادله نکرده و حتی موضوع مقابله به مثل جزیی را نیز مطرح است. به عبارت بهتر، میتوانند طرفین بگویند که ما در ازای لغو یکی از تعهدات طرف مقابل یکی از تعهدات خود را انجام نمیدهیم. در اینجا مشاهده میکنیم که تمایلی برای بازگشت به وضعیت قبل از مذاکرات و توافقات صورت گرفته اساسا میان طرفین وجود ندارد.
از سوی دیگر، بازنده اصلی در بازگشت فوری تحریمها آمریکاست زیرا در عمل قدرت بازتنظیم و بازتعریف دوباره موقعیت قبل از عملی شدن برجام را از دست خواهد داد. این نکتهای است که اکثر صاحبنظران نسبت به آن اذعان دارند. و آنها بهتر از هر کسی میدانند که بازگشت به وضعیت قبل دست ایران برای آغاز تمامعیار فعالیتهای هستهای را باز میگذارد و این دقیقا موضوعی است که آنها از آن نگران هستند و بهخاطر آن حدود دو سال است مذاکره نفسگیر با ایران دارند.
این روزها موضوع تفاوت «برجام» و «قطعنامه 2231» به صورتی جدی از سوی مسئولیت دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان مطرح میشود. این تفاوت در چه حدی بوده و چگونه ارزیابی میشود؟ کدام یکی از این دو متعلق به دیگری یا متاثر از آن است و به لحاظ راهبردی و حقوقی کدام یک بر دیگری محیط است؟
برجام سندی است که برگرفته از مذاکرات هستهای ایران و اعضای 1+5 و موارد مطرح شده و مورد توافق در آن است. در حالیکه ما عضو شورای امنیت نیستیم و متن قطعنامه لزوما با توافق ما ارائه نمیشود. ما به صراحت در برجام، بندی را لحاظ کردهایم که قطعنامه بخشی از برجام نیست. این عبارت به این معناست که ما فقط متعهد به انجام تعهدات خود طبق برجام هستیم و اساسا تعهدی در قبال قطعنامه ندادهایم. اما اعضای دائمیشورای امنیت به سبب برخوردار بودن از حق وتو و اعتباری که برای ساختار شورای امنیت قائل هستند، اهمیت ویژهای برای شورای امنیت قائل هستند. اما در اینجا ملاک اصلی «برجام» است. ممکن است موضوعی در قطعنامه قید شده باشد اما در برجام نیامده باشد. در اینجا ملاک ما برجام است. از ابتدا نیز این موضوع محرز بود که در صورت هرگونه تعارض میان برجام و قطعنامه، ملاک ما برای اجرا سند توافق نهایی یا همان برجام خواهد بود.
اخیرا وندی شرمن، معاون وزیر امور خارجه ایالاتمتحده آمریکا اعلام کرده که اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد قصد دارند در تصمیمی سیاسی! پنج سال به مدت زمان عادیسازی پرونده هستهای ایران افزوده و به این ترتیب، حاشیه امنیت زمانی خود را برای مکانیسم ماشه بیشتر کنند. نظر شما در خصوص این اظهارنظر شرمن چیست؟
حدود و ثغور حقوقی در سند برجام مشخص شده است. در اینجا مدت زمان عادیسازی پرونده هستهای ایران 10 سال بوده و حتی این مدت زمان در بازه هشت ساله نیز قابل تحقق است. اگر آژانس بینالمللی انرژی اتمی قبل از هشت سال گزارش ایجابی خود را در این خصوص ارائه کند، پرونده ایران میتواند در عرض هشت سال عادی شده و از دستورکار شورای امنیت خارج شود. بدیهی است که در متن برجام ظرفیتی برای افزایش مدت زمان عادیسازی پرونده در نظر گرفته نشده است. از این رو سخنان شرمن که با رویکردی سیاسی بیان شده، کمترین ارزشی برای ما ندارد. چون پیشبینی ثبت شده و رسمی در برجام حاکی از پیشبینی عادی شدن پرونده در هشت سال است و اساسا در بیشترین حالت ممکن 10 سال است نه بیشتر از آن.
به نقش نظارتی آژانس بینالمللی انرژی اتمی در اجرایی کردن توافق نهایی و حتی گزارش تعیین کننده این نهاد در عادی سازی پرونده هستهای ایران و خروج آن از شورای امنیت اشاره کردید. آیا به نظر شما این سازمان بینالمللی میتواند نهادی قابل اطمینان برای اجرایی کردن این توافق باشد؟به نظر شما انتظارات جمهوری اسلامی ایران از آژانس و مدیرکل آن در خصوص اجرایی کردن توافق نهایی چیست؟
مهمترین و شفافترین انتظاری که جمهوری اسلامی ایران از آژانس بینالمللی انرژی اتمی دارد، مربوط به نقشآفرینی واقعی و حقوقی این نهاد در قبال این پرونده است. چنانچه در NPT هم آمده، آژانس در این خصوص باید بهعنوان نهادی ذیصلاح نقش بیطرفانه حرفهای و حقوقی خود را در دفاع از حقوق حقه اعضای خویش ایفا کند. متاسفانه در گذشته ما شاهد بدعهدیهایی در این نقشآفرینی بودهایم. استناد به مطالعات ادعایی و غیرحقوقی و دروغین در گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی، مواردی نیست که به راحتی از خاطر مردم ایران محو شود.
با اینحال هر کجا آژانس نقشآفرینی واقعی خود را ایفا کرده است، شاهد پیشرفت در اوضاع بودهایم. بهعنوان مثال آژانس در قبال توافقنامه موقت ژنو و گزارشهای مربوط به اجرای صحیح آن و همچنین در حل و فصل برخی موضوعات اختلافی توانست نقش صحیح خود را ایفا کند. در هر صورت نقشآفرینی بیطرفانه و غیرسیاسی آژانس و عدمتاثیرپذیری آن از قدرتها در جریان اجرایی کردن توافق نهایی میتواند ملاکی برای اصلاح رابطه ما و آژانس شود. در این خصوص لازم است آژانس بینالمللی انرژی اتمی حسننیت خود را در اجرا نشان دهد.
یکی از موضوعات مهم دیگری که در توافق هستهای ایران و اعضای 1+5 از ابتدا موضوعیت داشته، نحوه دسترسیها به تاسیسات ماست. پس از قرائت بیانیه لوزان،ارنست مونیز وزیر انرژی ایالاتمتحده آمریکا و لوران فابیوس وزیر امورخارجه فرانسه صراحتا عنوان کردند که در توافق نهایی باید در هر زمانی به هر مکانی در ایران دسترسی داشت؛ اظهاراتی که با واکنش شدید جمهوری اسلامی ایران مواجه شد. دلیل عقبنشینی واشنگتن و پاریس از این موضعگیری سلبی را در جریان مذاکرت وین چه میدانید؟
صراحتا باید بگویم که موضعگیری قاطعانه و هوشمندانه مقام معظم رهبری مهمترین نقش را در عقبنشینی طرف مقابل از این ادعاها داشت. ترسیم خطوط قرمز توافق هستهای از سوی مقام معظم رهبری منجر به کاهش قدرت مانور طرف مقابل گردید. ایشان با مواضع قاطعانه خود و تیم هستهای با سرلوحه قراردادن فرمایشات معظم له به طرف مقابل یعنی اعضای 1+5 تفهیم کردند که جمهوری اسلامی ایران در حوزه امنیت ملی خود تعارفی با طرف مقابل ندارد و اگر کسی بخواهد سوءاستفادهای در این خصوص صورت دهد، مذاکرهای در کار نخواهد بود.
همین مساله سبب شد تا مقامات آمریکایی در جریان مذاکرات وین اعلام کنند که اساسا هیچ کسی اجازه دسترسی نامحدود زمانی و مکانی به تاسیسات هستهای و نظامی خود را نمیدهد.
در بحث بازرسیها موضوع بسیار مهم است. من بیش از هفت مانور بینالمللی در خصوص دسترسی مدیریت شده را در نقاط مختلف دنیا تمرین کرده و مستقیما در آن حضور داشته و مطالعات دقیقی در این خصوص صورت دادهام. بهطور کلی در حوزه بازرسیهای آژانس دو اصل «دسترسی مدیریت شده» و «اصل رعایت محرمانگی» اصالت دارند. هر کشوری میتواند از این دو روش برای جلوگیری از افشای اسناد و اطلاعات خود استفاده کند.این دسترسی مدیریت شده و محدود سبب میشود تا اسرار کشور حفظ شود. روشهای متعدد، حرفهای، مدرن و دقیقی برای تحقق این دسترسی مدیریت شده وجود دارد. جمهوری اسلامی ایران هم به برکت انقلاب اسلامی و روحیه خودباوری خود توان و تخصص لازم را در جلوگیری از سوءاستفاده از بازرسیها دارد.
هماکنون جمعبندی نهایی مربوط به مذاکرات هستهای صورت گرفته و قطعنامه 2231 نیز در شورای امنیت سازمان ملل متحد به تصویب رسیده است. آیا با استناد به این دو مولفه میتوان پرونده مذاکرات هستهای ایران و اعضای 1+5 را مختومه و تمام شده اعلام کرد؟به عبارت بهتر، آیا ماجرا کاملا پایان یافته است؟
مسلما خیر. ممکن است مذاکرات هستهای به اتمام رسیده باشد اما این تازه آغاز راهی پرپیچ و خم در اجرای توافق مذکور خواهد بود. ما باید روندی طولانی را با رهیافتی تازه آغاز کنیم. این مساله مستلزم هوشمندی و دقت ما در سایه هدایت مقام معظم رهبری و تلاش مسئولان کشور است. ما باید تعهداتی که پذیرفتیم را با حسن نیت انجام دهیم در مقابل، مراقب اقدامات طرف مقابل نیز باشیم. باید کاملا هوشیار باشیم که طرف مقابل هم در اجرا بدعهدی نکند و با حسن نیت و آنگونه که در سوابق مذاکرات است، تعهدات خود را رعایت کند. همچنین باید باتوجه به اصل متناظر بودن اقدامات طرفین، رصد هوشمندانهای از اوضاع داشت.
با تشکر از شما که در این گفتوگو شرکت کردید.
من هم از شما متشکرم.
دیدگاه تان را بنویسید