تصمیم تحریک‌آمیز و کاملا بی‌خردانه‌ ترامپ مبنی بر به رسمیت شناختن قدس به‌عنوان پایتخت اسرائیل که با نادانی تمام و تخیلات کودکانه تحولات منطقه را نادیده گرفته نه تنها به صلح و سازش در منطقه منجر نمی‌شود؛ بلکه اعتبار و ارزش کشورهایی که به بی‌طرفی آمریکا در مذاکرات صلح اعتقاد داشتند را به‌طور کامل از بین می‌برد.

انزوای حامیان صلح
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

مثلث/ مریم جلاوند

شروع یک‌تراژدی و خودکامگی جدید در خاورمیانه با این سخن‌ ترامپ آغاز می‌شود که: «زمان آن رسیده تا رسما قدس را به‌عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت بشناسیم.»‌ ترامپ به رسمیت شناختن قدس به‌عنوان پایتخت اسرائیل را کمک به روند صلح و سازش اعلام کرد و این جمله به ظاهر دوستانه ولی در عمل خصمانه که واشنگتن پایبند به توافق صلح قابل‌قبول بین اسرائیل وفلسطینیان است را مطرح کرد و دستور انتقال سفارت آمریکا از تل‌آویو به قدس را اعلام کرد، دستوری که کنگره در۲۳ اکتبر ۱۹۹۵ آن را تصویب کرده بود، ولی هیچ‌یک از روسای جمهور آمریکا تاکنون اقدام عملی برای این انتقال انجام نداده بودند.

در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷، مجمع عمومی سازمان ملل متحد، با دو‌سوم رای اکثریت، طرح سازمان ملل برای تجزیه فلسطین را به تصویب رساند، قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل متحد، این طرح که برای پایان دادن به مناقشه اعراب و اسرائیل (مناقشه اعراب و یهودیان)، در نظر گرفته شده بود سرزمین فلسطین را به دو کشور یهودی‌نشین و عرب‌نشین تقسیم می‌کرد، و بخش اعظم بیت‌المقدس را که شامل بیت‌اللحم می‌شد تحت کنترل نیروهای بین‌المللی قرار می‌داد. رهبران یهودیان و از آن جمله آژانس یهودیان، این طرح را پذیرفتند، اما رهبران اعراب فلسطین آن را نپذیرفته و از مذاکره در مورد آن امتناع کردند. کشورهای عرب و مسلمان همسایه فلسطین نیز با طرح تجزیه مخالفت کردند. پس از آنکه کمیته عالی اعراب در سال ۱۹۴۷ اعلام شورش در بیت‌المقدس کرد، جامعه اعراب واکنش خشونت‌آمیزی نشان داده و دست به درگیری زدند که در نتیجه آن بسیاری از ساختمان‌ها و مغازه‌ها در آتش سوختند. با ادامه کشمکش‌های نظامی بین شبه‌نظامیان فلسطینی و یهودی در فلسطین، حق سرپرستی انگلیس بر فلسطین در تاریخ ۱۵ می‌۱۹۴۸ به پایان رسید.

در حالی‌که یک روز پیش از آن تأسیس کشور اسرائیل اعلام شده بود. همسایگان عرب و ارتش‌های آنان (لبنان، سوریه، عراق، مصر، اردن، ارتش جهاد، ارتش آزادی‌بخش اعراب و اعراب محلی) بلافاصله پس از اعلام استقلال اسرائیل به این کشور حمله کردند و متعاقب آن جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۴۸ درگرفت. در نتیجه، طرح تجزیه فلسطین هیچ‌گاه عملی نشد.

پس از وقوع جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۴۸، در موافقت‌نامه‌های آتش‌بس موقت مابین رژیم‌صهیونیستی و کشورهای عرب همسایه آن هیچ‌گاه از فلسطین به‌عنوان یک سرزمین مجزا نامی ‌برده نشد. در این موافقت‌نامه‌ها فلسطین بین اسرائیل، مصر، سوریه و اردن تقسیم شد. رژیم اشغال‌گر قدس علاوه بر مناطقی که سازمان ملل متحد تقسیم‌بندی کرده بود ۲۶ درصد از سرزمین‌های تحت قیمومت در غرب رود اردن را نیز تصرف کرد. اردن نیز ۲۱ درصد از سرزمین‌های تحت قیمومت را تصرف و به خاک خود ضمیمه کرد. بیت‌المقدس به دو بخش تقسیم شد و اردن بخش‌های شرقی از جمله شهر باستانی را در اختیار گرفته و اسرائیل بخش غربی را و مصر نیز باریکه غزه را در اختیار گرفت.

از دهه ۱۹۶۰ به بعد، اصطلاح فلسطین مرتبا در بافت‌های سیاسی به کار گرفته می‌شد. اعلامیه‌های مختلف، همچون اعلام تشکیل کشور مستقل فلسطین در سال ۱۹۸۸ توسط سازمان آزادی‌بخش فلسطین به کشوری که فلسطین نامیده می‌شد اشاره می‌کرد و مرزهای آن را با درجات مختلف وضوح تعریف کرده و از جمله خواستار ضمیمه شدن کل کشور اسرائیل به فلسطین شد.

در قطع‌نامه شورای امنیت شماره ۲۴۲ که پس از جنگ ۱۹۶۷صادر شد مرز بین فلسطین و اسرائیل مشخص شد. قبل از این جنگ تعیین خطوط نهایی یا مرزهایی که بین سرزمین‌های دوطرف درگیر، فاصله بیندازد در قطعنامه‌های سازمان ملل وجود نداشت تا اینکه در قطعنامه تقسیم فلسطین که در آن مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ۱۹۴۷صادر کرد و ‌ترسیم واضح و مشخص مرزهای بین دوکشور، عربی و یهودی، را در برداشت و پس از آن بیانیه ۲۴۲ صادر شد که مرزهای مشخص و جدیدی‌ ترسیم نکرد؛ بلکه هر کشور حق داشت در منطقه خاورمیانه داخل مرزهای تعیین شده به رسمیت شناخته شود، بی‌آنکه مورد تهدید و فشار واقع شود و با صلح و آزادی زندگی کند. در واقع سازمان ملل هیچ حد و مرزی را برای رژیم‌صهیونیستی غیر از حدود مشخص شده در نقشه ضمیمه قطعنامه، تقسیم برای کشور یهودی مورد قبول و تایید قرار نداد. پس از جنگ ۱۹۶۷ اسرائیل به مرزهای مورد نظر دست یافت و حتی «اسحاق رابین» رئیس ستاد ارتش پس از این جنگ گفته بود اگر اسرائیل از مناطقی که به دست آورده، عقب‌نشینی کند مرتکب اشتباه تاریخی شده است. وی تاکید کرد ما در جنگ ژوئن به خطوط مورد نظر وایده‌آل خود رسیدیم. اما جنگ ۱۹۷۳همه آرزوهای اسرائیل را در مورد مرزهایش از بین برد؛ به همین علت از نو راهبرد قدیمی‌ و اصلی خود را که مبتنی بر جنگ و نظریه بازدارندگی و بهانه‌جویی برای جنگ بود، در پیش گرفت. بدین ترتیب مفهوم امنیت از نظر اسرائیل دوجنبه پیدا کرد: از یک سو دارای مفهوم سیاست، بدین معنا که اسرائیل حق دارد در همه مسائل جهان عرب اظهارنظر کند زیرا این مسائل در امنیت اسرائیل تاثیر دارد و از سوی دیگر مفهوم جغرافیایی دارد به معنای آنکه اسرائیل حق دارد مرزهای امن و شناخته شده‌ای داشته باشد و تنها این رژیم حق دارد که این مرزها را تعیین و‌ترسیم کند. علاوه بر قطعنامه‌هایی که ذکر شد، شورای امنیت سازمان ملل در دسامبر سال میلادی گذشته ۲۰۱۶ قطعنامه‌ای تصویب و تاکید کرد که هیچ تغییری در مرزهای قبل از چهارم ژوئن ۱۹۶۷ از جمله در رابطه با بیت‌المقدس به رسمیت شناخته نخواهد شد، مگر اینکه طرف‌ها در مذاکرات بر سر آن به توافق برسند.

این قطعنامه با چهارده رای مثبت و یک رای ممتنع در زمان دولت باراک اوباما به تصویب رسید. بدین ترتیب جامعه بین‌المللی با تصویب این قطعنامه‌ها هیچ‌گاه تجاوز رژیم‌صهیونیستی را به رسمیت نشناخت و اقدام اخیر دولت آمریکا مغایرت کامل و جامع با این قطعنامه‌ها و قوانین بین‌المللی داشت که بسیاری از راهکارهای به وجود آمده در خاورمیانه را با بحران مواجه می‌کند. پیامدهای این انتقال کاملا نابخردانه باعث تشدید درگیری‌ها در مناطق مختلف سرزمین‌های عربی و یهودی می‌شود و جنگ داخلی و بحران منطقه‌ای وسیعی را در پی دارد. از طرفی اختلاف و درگیری در خود حاکمیت اسرائیل، مناقشه احزاب راست افراطی و احزاب چپ بر سر شورش طبقات مختلف مسیحیان و فلسطینیان و حتی معدودی از یهودیان را در پی دارد. همچنین تضعیف گروه‌های حامی‌مذاکرات صلح به رهبری جنبش فتح و قدرت گرفتن گروه‌های مقابل جنبش فتح مثل حماس که مقاومت را راه اصلی فلسطینیان می‌دانند و همین احتمال جنگ بین این گروه (حماس) با صهیونیست‌ها را تشدید می‌کند. انتقال سفارت از تل‌آویو به بیت‌المقدس همچنین احساسات اسلامی کشورهای منطقه را تحریک و باعث انزوای سیاسی کشورهای حامی‌صلح و رژیم‌صهیونیستی در سطح منطقه‌ای خواهد شد. اما در سطح بین‌المللی نقض آشکار و مسلم قوانین حقوقی و بین‌المللی است؛ تمامی‌سازمان‌های وابسته به ملل متحد این اقدام را نفی می‌کنند.

قطعنامه‌های ۴۷۸ و ۲۳۳۴ در شورای امنیت انضمام قدس را غیر‌قانونی خواند و در آن زمان چندین کشور سفارتخانه‌های خود را از قدس به تل‌آویو انتقال دادند و اکنون سفارتخانه‌ای در قدس وجود ندارد و همگی در تل‌آویو هستند. از نکات قابل توجه می‌توان به توافق اسلو اشاره کرد که یهودی بودن قدس را رد کرد و همین‌طور توافق چهارم ژنو، که این بیانیه را تاکید کرده است. همچنین با بیانیه‌هایی که طی روزهای اخیر از سوی اتحادیه اروپا در نفی و رد این انتقال صادر شده می‌تواند محلی برای اختلاف این اتحادیه و آمریکا شود.

اکنون اروپا و آمریکا و در کل جامعه ملل نگران بحران‌های پس از این انتقال وشکل‌گیری جریان‌های افراطی وگروه‌های تروریستی در اروپا و آمریکا هستند و باتوجه به تشدید این بحران‌ها و اختلاف‌ها و وجود درگیری‌های احتمالی همگی این موارد می‌تواند بر اقتصاد رژیم‌صهیونیستی تاثیرات مخرب و منفی بگذارد و زیان‌های سنگینی بر پیکره اقتصادی این رژیم غاصب وارد کند.

در نهایت به نظر می‌رسد تصمیم تحریک‌آمیز و کاملا بی‌خردانه‌ ترامپ مبنی بر به رسمیت شناختن قدس به‌عنوان پایتخت اسرائیل که با نادانی تمام و تخیلات کودکانه تحولات منطقه را نادیده گرفته نه تنها به صلح و سازش در منطقه منجر نمی‌شود؛ بلکه اعتبار و ارزش کشورهایی که به بی‌طرفی آمریکا در مذاکرات صلح اعتقاد داشتند را به‌طور کامل از بین می‌برد.