واشنگتن برای تکمیل پازل ضدایرانی‌اش دست به دامان قطر و عربستان شده است زیرا دونالد ترامپ می‌داند دوری دوحه-ریاض از یکدیگر و چنددستگی در شورای همکاری خلیج‌فارس به نفع ایران است. اما ترامپ که هم در برجام تهران را تحت فشار گذاشته و هم به لحاظ منطقه‌ای به زعم خود در پی محدود‌کردن ایران است، اخیرا خواستار آن شده که میان قطر و عربستان پادرمیانی کند. همچنان‌که ترامپ در گفت‌وگویی تلفنی با ملک‌سلمان، از عربستان خواست به دشمنی با قطر برای تشکیل جبهه متحد اعراب علیه ایران، پایان دهد. البته با توجه به اختلاف نگاه عمیق میان این دو کشور عربی به ویژه در رابطه با ایفای نقش برادر بزرگ‌تر از سوی ریاض‌ یا اختلافات بر سر اخوان‌المسلمین بعید به نظر می‌رسد که حتی آمریکا بتواند این دو کشور عربی را فعلا با هم آشتی دهد. هرچند واشنگتن در مناسبات جداگانه با دوحه و ریاض، به آنچه ‌می‌خواهد دست یافته که این مساله را می‌توان از فروش کلان تسلیحات به این کشورها یا اجازه قطر به آمریکا برای استفاده از پایگاه العدید علیه سوریه مشاهده کرد. مسعود اسداللهی، تحلیلگر برجسته مسائل خاورمیانه درباره تاریخچه اختلافات قطر و عربستان و چشم‌انداز حل آن به سوالات مثلث پاسخ داد.

معامله با واشنگتن
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

تنش‌ها میان قطر و عربستان، دو عضو شورای همکاری خلیج‌فارس از یک سال پیش شدت گرفته و حتی منجر به تحریم دوحه از سوی عربستان و برخی کشورهای نزدیک به آن شده است. ابتدا کمی راجع به پیشینه اختلافات دو کشور توضیح دهید‌.

    اختلافات میان قطر و عربستان ریشه در بسیاری از مسائل دارد؛ فقط بحث مسائل روز و منطقه‌ای نیست، بلکه یک سری اختلافات تاریخی میان دو خاندانی که بر این دو کشور حاکم هستند، وجود دارد. خاندان حاکم بر قطر، در بحث حاکمیت بر شبه‌جزیره و اعتقاد به مذهب وهابیت خود را اقدم بر آل‌سعود می‌دانند. شاید بسیاری از این موضوع اطلاع نداشته باشند که مذهب قطری‌ها نیز وهابی است و معتقد هستند که آنها اولی بر این هستند که رهبریت این نوع تفکر را برعهده داشته باشند. به همین دلیل طی تاریخ معاصر منطقه شبه‌جزیره نوعی رقابت و مخالفت بین این دو گروه یعنی خاندان حاکم بر قطر و خاندان آل‌سعود حاکم بر عربستان وجود داشته است اما به‌دلیل شرایط منطقه‌ای و به‌طور موقت، زمان‌هایی این اختلاف بروز پیدا نمی‌کرد و به صورت علنی در صحنه بروز نداشت. در سال‌های اخیر و پس از آنکه حمد بن خلیفه، امیر سابق قطر با کودتا پدرش را برکنار و بر سر کار آمد، این اختلافات بعد جدیدی به خود گرفت. یعنی حمد بن خلیفه، امیر سابق قطر که پدر امیر فعلی است‌، برخی ادعاهای اصلاح‌طلبی و مدرنیزم را برخلاف استانداردهای شبه‌جزیره عربستان داشت که نه‌فقط با عربستان بلکه تقریبا با تمامی‌ کشورهای عربی دچار مشکل شد.

راه‌اندازی شبکه الجزیره تاثیر بسیاری در شدت گرفتن اختلافات میان کشورهای عربی داشت. شما اطلاع‌رسانی الجزیره را چقدر در تشدید اختلافات تاثیرگذار می‌دانید؟

    هنگامی ‌که قطر در سال 1375 یا 1996 شبکه الجزیره را راه انداخت و تحولی در صحنه رسانه‌ای جهان عرب ایجاد کرد، این اختلافات با تمام کشورهای عربی از جمله ریاض اوج گرفت زیرا قبل از تاسیس شبکه الجزیره فقط شبکه‌های دولتی در کشورهای عربی وجود داشتند و اطلاع‌رسانی در انحصار دولت‌ها بود. به همین خاطر بسیاری از مسائل سانسور می‌شد و چون رسانه‌ها در حاکمیت دولت بودند براساس سیاست‌های دولت‌ها برنامه‌هایشان را تنظیم می‌کردند. شبکه الجزیره از زمانی که تاسیس شد اولا بسیار حرفه‌ای کار خود را شروع کرد، قوی‌ترین شخصیت‌های رسانه‌ای جهان عرب که خیلی از آنها در بی‌بی‌سی عربی کار می‌کردند را به استخدام گرفت، به تکنولوژی‌های جدید مجهز شد مرتب نیز خود را به‌روز می‌کرد و خط قرمزی نیز برای خود قائل نبود.  غیر از امیر و خاندان حاکم بر قطر که ولی‌نعمت این شبکه بودند باقی کشورهای عربی زیر تیغ انتقاد و نقد شبکه الجزیره قرار گرفتند. در سال‌های نخست افتتاح، این شبکه که رقیبی نداشت یکه‌تاز بود و توانست مخاطبان بسیاری را در جهان عرب جذب کند. مردم عربی که از شبکه‌های دولتی به ستوه آمده بودند باتوجه به وجود آنتن‌های ماهواره‌ای که به سرعت در جهان عرب گسترش پیدا کرد، شبکه الجزیره را تماشا می‌کردند و از بسیاری مسائل مطلع می‌شدند، بنابراین از آن زمان اختلافات میان قطر و باقی کشورهای عربی از جمله عربستان شدت گرفت.

تا مدتی الجزیره کمتر به عربستان می‌پرداخت و بیشتر به مصر، سودان، کشورهای شمال آفریقا، کشورهای کوچک حوزه خلیج‌فارس و سوریه می‌پرداخت؛ در آن مقطع کار به جایی رسید که حسنی مبارک به‌شدت علیه الجزیره موضع گرفت و روابط قطر با بسیاری از کشورهای عربی دچار تنش شد اما دوحه از مواضع خود کوتاه نیامد. معروف است که حسنی مبارک طی سفری که به قطر داشت اعلام کرد که می‌خواهد از شبکه الجزیره بازدید کند. ایشان را به یک ساختمان  5-4طبقه می‌برند و مبارک وقتی به آنجا می‌رود، تعجب می‌کند که این همه جنجال و تنش را یک تشکیلات خیلی مختصر در مقایسه با رادیو و تلویزیون مصر که یک تشکیلات عریض و طویل است، انجام می‌دهد. بعد هم حسنی مبارک با تعجب گفته بود که تمام فتنه‌ها از یک قوطی کبریت نشات

 می‌گیرد.

جناب اسداللهی! یکی از اختلاف‌ دیدگاه‌های مهم بین قطر و عربستان به مساله اخوان‌المسلمین و نگاه طرفین به این جریان مربوط می‌شود. ریشه تاریخی این اختلاف از کجا ناشی می‌شود؟

    بعد از آنکه جمال عبدالناصر در دوران خود اخوان‌المسلمین را سرکوب کرد، آنها مصر را ترک کرده و به عربستان مهاجرت کردند؛ این شخصیت‌های اخوانی وارد سیستم آموزشی عربستان شدند و می‌توان گفت که سیستم آموزش و پرورش را در تدوین کتاب‌ها و تدریس قبضه کردند.

ولی بعدها میان آل‌سعود و اخوانی‌‌ها اختلافات زیادی شکل گرفت زیرا دیدگاه‌های اخوانی‌ها با دیدگاه‌های علمای وهابی تطابق زیادی نداشت و با هم مشکل پیدا کرده بودند، بنابراین به تدریج روابط میان دو طرف به سمت دشمنی و خصومت بیشتر رفت و دولت عربستان به‌شدت علیه اخوانی‌ها موضع گرفت. اما در مقابل، قطر با روی باز اخوانی‌ها را از جمله شیخ قرضاوی که رهبر معنوی و فکری این جریان است پذیرفت و آنها از مصر مهاجرت کردند. وی تابعیت قطر را کسب کرد و از آن زمان به‌عنوان یک شخصیت بسیار مطرح در قطر از قرضاوی حمایت می‌شد. همچنین بهترین امکانات را در اختیار وی قرار دارند. زمانی هم که شبکه الجزیره افتتاح شد، دو خط فکری وارد این شبکه شد؛ نخست خط افراد لائیک جهان عرب و دیگری اخوانی‌ها. هرچند معمولا کنترل شبکه الجزیره در دست اخوانی‌ها بود و همین مساله باعث شد اختلافات میان عربستان و قطر بیش از پیش شود. یعنی هم انتقاد قطر از کشورهای عربی و هم‌ ترویج دیدگاه‌های اخوانی و به‌خصوص مطرح‌شدن فردی مانند قرضاوی به‌عنوان یک شخصیت مهم در عالم اهل سنت که رقیبی برای علمای وهابی عربستان به شمار می‌رفت، اختلافات دوحه و دیگر کشورهای عربی را به‌شدت تشدید کرد. به ویژه بعد از سال 2011 که انقلاب‌های مردمی ‌در کشورهای عربی به ثمر نشست، در بسیاری از کشورهای عربی مانند تونس، مصر، مغرب و یمن، اخوانی‌ها یا قدرت را به‌طور کامل در اختیار گرفتند یا در حکومت شریک شدند. بعد از آنکه اوضاع سوریه به‌صورت بحرانی درآمد در آن کشور نیز اخوان‌المسلمین نقش فعالی ایفا می‌کرد. این مسائل باعث شد که عربستان احساس کند سیر حوادثی که از سال 2011 آغاز شده به ضرر این کشور پیش می‌رود. یعنی هم‌پیمانانی مانند حسنی مبارک و زین‌العابدین بن‌علی سقوط کردند و به جای آنها اخوانی‌ها قدرت را در اختیار گرفتند و نه طرفداران عربستان.

در دوران آخر وزارت سعود الفیصل یعنی سال 2011 شاهد افت قدرت عربستان و تقویت جایگاه قطر در میان اعراب بودیم. دلیل این امر چیست؟

    بحران سال 2011 با دوران پادشاهی ملک عبدالله و سال‌های آخر وزارت سعود الفیصل بر وزارت ‌خارجه عربستان همراه شده بود. از آنجایی که سعود الفیصل بیمار بود و تحرک بسیار کمی داشت، این مساله باعث شد شیخ حمد، نخست‌وزیر و در عین حال وزیر خارجه قطر همه کاره تحولات جهان عرب شود، بنابراین قطر با پول و ثروتی که داشت بر اتحادیه عرب فشار وارد می‌آورد و حوادث را به سمتی که خودش می‌خواست هدایت می‌کرد، در حالی‌که عربستان تبدیل به یک تماشاچی شده بود.

این موضوعات شکاف میان عربستان و قطر را بیش از پیش کرده بود تا اینکه در سال‌های ‌اخیر ترکیه نیز به قطر نزدیک شد. این در حالی است که رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه نیز گرایشات اخوانی دارد و این مساله نیز باعث شد عربستان بیشتر احساس خطر کند.

نگاه فعلی عربستان به کشورهای کوچک‌تر عربی چقدر باعث انشقاق میان اعضای شورای همکاری شده است؟

    این موضوع بر همگان آشکار است که عربستان در شورای همکاری خلیج‌فارس به دیگر کشورها به‌عنوان هم‌پیمان نگاه نمی‌کند بلکه به آن کشورها که کشورهای کوچکی هستند به دیده حقارت می‌نگرد و آنها را پیرو خود می‌داند. درواقع عربستان می‌خواهد به‌عنوان برادر بزرگ‌تر نقش ایفا کند و بقیه کشورهای عربی نیز از آن پیروی کنند.

اما قطر این شرایط را نپذیرفته و نمی‌پذیرد و به همین دلیل به تدریج این اختلافات اوج گرفت و طی یکی دو سال اخیر شاهد آن بودیم که بین دو کشور به‌شدت شکاف ایجاد شده است.

روی کار آمدن ملک سلمان و ولیعهدی بن‌سلمان چقدر در تشدید شکاف بین ‌کشورهای عربی نقش داشته است؟

    شکاف‌ها میان اعراب با روی کار آمدن ملک سلمان و قدرت‌گرفتن پسرش محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی تشدید شده است؛ زیرا بن‌سلمان به‌دنبال آن است که نقش عربستان را در شورای همکاری خلیج‌فارس احیا کند و بالاتر از آن ادعاهای بسیار بلندپروازانه‌ای را مطرح می‌کند. این نگاه ولیعهد جوان سعودی باعث اصطحکاک میان دوحه و ریاض شده است. در این بین عربستانی‌ها اسنادی را منتشر کردند که از نیات دوحه برای سرنگون‌کردن آل‌سعود خبر می‌داد؛ از جمله می‌توان به مکالمه‌ای که میان شیخ حمد، نخست‌وزیر سابق قطر و معمر قذافی صورت گرفته بود و فایل آن منتشر شد، اشاره کرد. باتوجه به این مسائلی که ذکر شد مشخص می‌شود که اختلافات میان دوحه و ریاض ریشه‌های تاریخی دارد و همچنین ابعاد ژئوپلیتیکی و تحولات معاصر دست به دست هم داده تا اختلافات دو کشور بیش از پیش نمایان شود. در این بین معنا و مفهوم شورای همکاری خلیج‌فارس هم دیگر در حال از دست رفتن است.

اخیرا شاهد آن هستیم که ایالات متحده آمریکا تلاش‌هایی را به کار گرفته تا کشورهای عربی را به یکدیگر نزدیک کند و به نوعی واسطه میان قطر و عربستان شود. این تلاش‌های واشنگتن با چه هدفی صورت می‌گیرد؟

    باید توجه داشت که این تحولات قطعا باب میل ایالات متحده آمریکا نیست؛ چرا که آمریکایی‌ها در پی آن هستند که شورای همکاری خلیج‌فارس را به‌عنوان یک مجموعه یکپارچه علیه ایران حفظ کنند و درواقع اجازه ندهند این شورا در درون خود دچار فروپاشی شود زیرا وقتی واشنگتن بتواند این کشورهای عربی را به صورت منسجم نگه دارد موفق می‌شود که دشمنی با ایران را در این شورا نهادینه کند.

اما وقتی اختلافاتی در این شورا شکل بگیرد و تشدید شود، بدون‌شک اعضای داخل شورا به ویژه کشورهایی که از عربستان ناراضی هستند، برای ایجاد توازن به سمت ایران خواهند آمد. شاهد هستیم سلطنت‌نشین عمان که جز‌و کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس است، موضع انتقادی نسبت به عربستان دارد و حاکمیت مطلق این کشور را نمی‌پذیرد، همواره روابط خوبی با جمهوری اسلامی ایران داشته است. حتی در زمان جنگ تحمیلی این کشور روابط خوبی با ایران برقرار کرده بود. امروز قطر نیز به این فهرست اضافه شده و کویتی‌ها نیز سعی دارند که تابع صد درصد عربستان نباشند اما آزادی عمل قطری‌ها را نیز ندارند. به‌خصوص بعد از آنکه صدام حمله کرد و کویت را اشغال کرد خاندان حاکم بر کویت مجبور شد در عربستان پناه بگیرد، بنابراین با چنین معذوراتی، کویت نمی‌تواند مانند قطر به‌طور علنی با عربستان به مخالفت برخیزد اما در مجموع در رفتارهای خود نشان دادند که خیلی تابع سعودی‌ها نیستند.

در چنین شرایطی آمریکا در تلاش است تا مساله میان عربستان و قطر را حل‌و‌فصل کند. زیرا در حال حاضر به صورت آشکارا 6 عضو این شورا در حال تقسیم به دو دسته سه تایی هستند؛ یعنی عربستان، امارات و بحرین در یک جناح قرار دارند و در مقابل قطر، عمان و کویت در یک دسته دیگر جای گرفته‌اند. این جناح‌بندی از منظر آمریکا اصلا اتفاق خوبی نیست‌، بنابراین واشنگتن تلاشش را به کار گرفته تا به هر صورتی این اختلافات را حل‌وفصل کند.

با توجه به این تلاش‌ها چه چشم‌اندازی را برای حل‌وفصل اختلافات کشورهای عربی می‌توان متصور بود؟

    فعلا به علت مواضع تند بن‌سلمان به نظر نمی‌رسد که‌ ترامپ قادر باشد به راحتی مشکل و اختلافات میان دوحه و ریاض را حل کند. عربستان به‌دنبال به ذلت‌کشاندن امیر قطر است و خواهان آن است که او بیاید توبه کند و از مواضع قبلی‌اش عقب‌نشینی کند. این در حالی است که قطری‌ها اصلا دست به چنین اقدامی ‌نخواهند زد و حتی طی اختلافات جدیدی که بروز کرد و قطری‌ها توسط دیگر اعضای شورای همکاری خلیج‌فارس تحریم‌ شدند، شاهد بودیم که این کشور به سمت ایران گرایش بیشتری پیدا کرد، بنابراین در حال حاضر ایران یک منفذ نجات برای قطر است تا از این فشارها بر دوحه کاسته شود. از یک سو قطر از آسمان ایران برای پرواز هواپیماهایش استفاده می‌کند و این دسترسی هوایی نسبت به گذشته افزایش بیشتری هم داشته است. از دیگر سو آنها با وارد کردن کالا از ترکیه و تا حدی ایران می‌توانند این محاصره را مقداری بشکانند.

آمریکا از منظر خود می‌خواهد این 6 عضو کاملا علیه ایران منسجم باشند ولی عربستان می‌خواهد حاکم بر شورای همکاری خلیج‌فارس باشد و دیدش با واشنگتن فرق می‌کند. این مساله‌ای است که لااقل سه عضو شورا شامل قطر، کویت و عمان نسبت به آن ملاحظاتی دارند.

آیا درنهایت قطر در برابر عربستان از مواضعش کوتاه خواهد آمد؟

    با توجه به وضعیت محمدبن‌سلمان و کوتاه نیامدن قطر از مواضعش به نظر نمی‌رسد که اختلافات میان دو کشور در آینده نزدیک حل‌و‌فصل شود. در این بین اماراتی‌ها در برخی موارد مواضع‌شان نسبت به قطر از عربستان‌ نیز تندتر است و این مساله نیز مزید بر علت شده تا قطر اصلا دربرابر این کشورها کوتاه نیاید.

همچنین قطر از نظر مالی ذخیره ارزی بسیار گسترده‌ای دارد و محاصره علیه این کشور نیز صد درصد نیست و آنها از طریق دریا و هوا‌ به دنیا دسترسی دارند. مواضع امیر قطر نیز نشان می‌دهد که او تحت فشار آن‌چنانی نیست. هرچند او مایل نیست این تقابل بیش از این پیش برود.

یک زمانی قطر این نگرانی را داشت که عربستان با تجاوز نظامی این کشور را اشغال کند؛ چرا که قطر نسبت به عربستان یک جزیره کوچک است. اما امروز این سناریو تا حد زیادی منتفی شده است.

چون در هفته‌های اخیر شاهد بودیم که عربستان به‌دنبال احداث یک کانال دریایی در مرز خود با قطر است. این مساله بسیار عجیب است زیرا قطر از طریق مرز زمینی فقط با عربستان ارتباط دارد که طول مرز بین دو کشور 60 کیلومتر است. طبق اخبار درج شده، عربستان قصد دارد در این مرز 60 کیلومتری یک کانال دریایی احداث کند که قابل کشتی‌رانی باشد. این بدان معناست که شبه‌جزیره قطر تبدیل به جزیره خواهد شد و ارتباط زمینی آن قطع خواهد شد. این مساله ممکن است بعدها برای قطر مشکل‌ساز شود. اما در مقطع فعلی تصمیم ریاض برای کشیدن این کانال نشان‌دهنده آن است که عربستان قصد حمله نظامی به دوحه را ندارد.

از دیگر سو این امر بیانگر آن است که قطر در حال حاضر به لحاظ امنیتی تحت فشار حمله عربستان قرار ندارد. همچنین وجود پایگاه العدید که در فرماندهی نیروهای آمریکا در قطر قرار دارد باعث شده که آنها احساس کنند با وجود این پایگاه آمریکا عربستان به آنجا حمله نخواهد کرد. البته این نگاه و تحلیل خیلی درست نیست زیرا آمریکایی‌ها در بحرین نیز پایگاه دارند و عربستان باوجودی‌که به این کشور حمله نکرد اما با توافق دولت بحرین، نیروهای سپر جزیره را به آنجا اعزام کرد.

هدف قطر از در اختیار گذاشتن پایگاه العدید برای حمله آمریکا به سوریه چه بود؟

    قطری‌ها در بحث حمله اخیر به سوریه کاملا با آمریکایی‌ها همراهی کردند و از پایگاه العدید، هواپیماهای بمب‌افکن دورپرواز به پرواز درآمد. بنابراین قطری‌ها سعی می‌کنند با دادن بیشترین امتیازها به آمریکا، حمایت این کشور را در مقابل خطرات احتمالی عربستان برای خود بخرند.