اندیشکده آمریکایی : ترامپ باید به سمت معامله با تهران حرکت کند
اندیشکده «چتم هاوس» تحلیل کرد؛ چرا ترامپ باید به سمت معامله با تهران حرکت کند؟

برای ترامپ، آتشبس غزه دستاوردی مهم است، اما کار دشوارتر تازه آغاز شده است. اداره غزه، تشکیل دولت فلسطین، و تضمین امنیت اسرائیل همگی حیاتیاند، اما تا زمانی که چالش ایران برطرف نشود، هیچ صلحی پایدار نخواهد بود. جلوگیری از جنگ مستقیم دیگر میان ایران و اسرائیل نیز باید به یکی از اهداف محوری تبدیل شود. درگیری مجدد، بیثباتی را به منطقه بازمیگرداند و روند پیشرفت در غزه را از مسیر خارج میکند. هر روند دیپلماتیک گستردهتری باید شامل نوعی توافق «عدم تجاوز و عدم مداخله» باشد تا بازیگران منطقهای از درگیری مستقیم یا استفاده از نیروهای نیابتی پرهیز کنند. چنین سازوکاری میتواند بهعنوان اقدام اعتمادساز و پایهای برای معماری امنیتی بلندمدتتر منطقه عمل کند.
اندیشکده «چتم هاوس» نوشت: موفقیت رئیسجمهور در دستیابی به آتشبس در غزه قابلتحسین است، اما بدون تعامل دیپلماتیک، ایرانِ در تنگنا و زخمی میتواند صلح بلندمدت را تضعیف کند.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب», در ادامه این مطلب آمده است: دستاورد دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در اجرای مرحله نخست از طرح بیستمادهایاش گام مهمی در جهت پایان دادن به جنگ غزه بهشمار میرود. توانایی او در متمرکز کردن انرژی سیاسی بر این بحران نقشی تعیینکننده داشته است؛ بهویژه در زمینه دستیابی به توافق آزادی گروگانها و زندانیان و ترغیب دو طرف برای برداشتن نخستین گامها به سوی آتشبس.
بااینحال، این تازه آغاز راه است. موضوعات حیاتی بسیاری هنوز حلنشده باقی ماندهاند؛ از جمله مسئله اداره غزه، خلع سلاح حماس، و در نهایت مسیر تحقق دولت فلسطین. این موارد تعیین خواهند کرد که آیا این توافق در بلندمدت قابلدوام است یا نه.
در عین حال، جاهطلبیهای هستهای مبهم ایران و بنبست آن با ایالات متحده همچنان سایهای سنگین بر ثبات منطقهای گستردهتر انداختهاند.
برای رسیدن به موفقیتی پایدارتر، دولت ترامپ باید دامنه دیپلماسی خود را گسترش دهد. محدود کردن تلاشها صرفاً به مسیر اسرائیل–فلسطین کافی نیست. رویارویی با ایران – که از زمان «جنگ دوازدهروزه» در ماه ژوئن متوقف مانده – اکنون بر هر تلاشی برای برقراری صلحی فراگیر در منطقه سایه انداخته است. تصمیم فرانسه، آلمان و بریتانیا (معروف به گروه سه یا E3) برای فعال کردن «بازگشت خودکار تحریمهای سازمان ملل» در پایان سپتامبر، انزوای ایران را عمیقتر کرده است. اگر واشنگتن همچنان از این موضوع غافل بماند، احتمال تثبیت صلح پایدار کاهش خواهد یافت.
ترامپ به این واقعیت اذعان کرده و هفته گذشته گفت: «آنها [ایرانیها] قرار بود ظرف یک ماه به سلاح هستهای دست پیدا کنند، و حالا ممکن است دوباره عملیات خود را آغاز کنند، اما امیدوارم چنین نکنند، چون در آن صورت ما هم مجبور خواهیم شد آن را جمع کنیم.»
ترامپ از تهران برای شرکت در اجلاس شرمالشیخ درباره غزه دعوت کرد — دعوتی که ایران رد کرد. پیام روشن است: جاهطلبیهای هستهای مبهم ایران و تنش مداومش با آمریکا همچنان تهدیدی برای ثبات منطقهای باقی مانده است.
ایران در حال حاضر از نظر راهبردی در تنگنا قرار گرفته و فضای مانورش بسیار محدود است. در اروپا نیز بازاعمال تحریمها شامل مسدودسازی داراییها، تحریم تسلیحاتی و ممنوعیت تجارت انرژی شد.
ارز ایران همچنان نوسان دارد، تورم سر به فلک کشیده، صادرات نفت محدود است و سرمایهگذاری خارجی عملاً وجود ندارد.
اقتصاد ایران از پیش، زیر فشار تحریمهای «فشار حداکثری» آمریکا که پس از خروج ترامپ از توافق هستهای (برجام) در سال ۲۰۱۹ بازگردانده شده است.
تنها حوثیها در یمن هنوز به حملات محدود پهپادی علیه اسرائیل ادامه میدهند، اما ظرفیتشان کاهش یافته و انتظار میرود حملات اسرائیل علیه آنها از سر گرفته شود.
انفعال آمریکا و سردرگمی اروپا
این تحولات منطقهای در واقع میتوانست فرصتی برای ایالات متحده باشد. اما تاکنون دولت ترامپ رویکرد خود را به همان اقدام نظامی ماه ژوئن و تداوم تحریمهای فشار حداکثری محدود کرده است. هنوز هیچ مسیر دیپلماتیکی برای تعیین نقش ایران در نظم جدید منطقهای ترسیم نشده است.
این یک مشکل است؛ چراکه تجربه تاریخی نشان داده بدون ابتکار دیپلماتیک روشن، ایران بارها به نقش سنتی خود یعنی «برهمزننده بازی» بازمیگردد.
ایران ممکن است به بازسازی برنامه هستهای خود روی آورد، گروههای نیابتی تازهای ایجاد کند و روابط پیشینش را بازسازی کند. تهران همین حالا به دنبال بازسازی بازدارندگی و تقویت پدافند هوایی خود است تا در برابر احتمال درگیری دوباره با اسرائیل آماده باشد.
رویکرد اروپا نیز صحنه دیپلماسی را پیچیدهتر کرده است. تصمیم گروه سه برای بازگرداندن تحریمها در اصل با هدف تحت فشار گذاشتن ایران برای تعامل با دولت ترامپ اتخاذ شد.
اما این رویکرد نتیجه معکوس داد و بیاعتمادی میان تهران و پایتختهای اروپایی را عمیقتر کرد، بیآنکه راهبرد روشنی برای تعامل دوباره با ایران یا میانجیگری میان تهران و واشنگتن ارائه کند. نبود انسجام درونی نیز موقعیت اروپا را بیش از پیش تضعیف کرده است. بدون رهبری آمریکا، سیاست تحریم اروپا در خطر بیاثر شدن قرار دارد.
رویکرد تازه دیپلماتیک به ایران
بحث سیاست آمریکا در قبال ایران همچنان دچار شکاف و سیاسیسازی شدید است. در نبود اجماع، واشنگتن با ارسال پیامهای متناقض، خطر تداوم بحران را افزایش میدهد.
اما خطوط کلی یک رویکرد جامعتر از هماکنون قابل مشاهده است. واشنگتن باید بازدارندگی نظامی خود را با چارچوبی دیپلماتیک ترکیب کند که محدودیتهایی برای برنامه هستهای ایران تعیین کرده و در صورت پایبندی تهران، فضای واقعی برای کاهش فشار اقتصادی فراهم آورد. آمریکا همچنین باید همکاری خود را با اتحادیه اروپا و بریتانیا افزایش دهد تا بتوانند فشار تحریمها را با مشوقهای همکاری ترکیب کنند.
مهار ایران بدون مسیر دیپلماتیک، راهحلی موقت است، نه استراتژیای پایدار.
در این چارچوب، بازیگران تازهای نیز باید وارد میدان شوند. حضور عربستان سعودی ضروری است تا نقش میانجی، ایجاد پیوندهای اقتصادی و ارائه تضمینهای امنیتی را برعهده گیرد. ریاض که روند عادیسازی روابط با تهران را ادامه داده، خود ذینفع ثبات منطقهای است.
جلوگیری از جنگ مستقیم دیگر میان ایران و اسرائیل نیز باید به یکی از اهداف محوری تبدیل شود. درگیری مجدد، بیثباتی را به منطقه بازمیگرداند و روند پیشرفت در غزه را از مسیر خارج میکند. هر روند دیپلماتیک گستردهتری باید شامل نوعی توافق «عدم تجاوز و عدم مداخله» باشد تا بازیگران منطقهای از درگیری مستقیم یا استفاده از نیروهای نیابتی پرهیز کنند. چنین سازوکاری میتواند بهعنوان اقدام اعتمادساز و پایهای برای معماری امنیتی بلندمدتتر منطقه عمل کند.
در غیر این صورت، رها کردن ایران در وضعیت تقابل دائمی، در نهایت پیشرفتهایی را که ترامپ در غزه بهدست آورده تضعیف خواهد کرد. «محور مقاومت» ازهمگسیخته میتواند دوباره شکل بگیرد و برنامه هستهای موقتاً متوقفشده میتواند از سر گرفته شود.
برای ترامپ، آتشبس غزه دستاوردی مهم است، اما کار دشوارتر تازه آغاز شده است. اداره غزه، تشکیل دولت فلسطین، و تضمین امنیت اسرائیل همگی حیاتیاند، اما تا زمانی که چالش ایران برطرف نشود، هیچ صلحی پایدار نخواهد بود.
ترامپ نشان داده که میتواند انرژی، تمرکز و فشار سیاسی لازم برای دستیابی به پیشرفت را فراهم کند. اکنون باید همین اراده را صرف شکل دادن به چارچوبی منطقهای کند که ایران را در نظمی باثباتتر ادغام کرده یا دستکم مانع از آن شود که تهران مرحله بعدی دیپلماسی خاورمیانه را به شکست بکشاند.
دیدگاه تان را بنویسید