رحیمپور میان مطهری و شریعتی / ازغدی نماد جریان نوگرای دینی در حوزه علمیه است
مثلث/ رضا حیدری: «هرآنچه گفتم بازخوانی نظرات و صحبتهای حضرت امام بود»؛ این اولین واکنش رسمی رحیمپور نسبت به انتقاداتی بود که رسانهها و شخصیت رئیسجمهور نزدیک به حوزه علمیه به او واردکرده بودند؛ «فقه بیربط با زندگی، زندگی بیربط با فقه، درس خارجهایی که به جای تئوریزه حکومت و تمدن دینی، عملا فقه سکولار میسازند، فقه فردی، عبادی طهارت و نجاست؟ اما درباره اقتصاد، سیاست، بانک و روابط بینالملل حرفی ندارند. سکولاریسم یعنی همین است. همه میگویند سکولاریسم در دانشگاه است، بگذارید بگویم ریشه سکولاریسم در حوزه است. سکولاریسم یعنی تفکیک دین از حکومت، دولت و تمدن. تفکیک نظری وقتی است که حرفی ندارید. پنج درس خارج از فقه نه، یک درس خارج فقه در قم، مشهد، نجف و اصفهان دارید که پرسشهایش را از بیرون بگیرد و همین الان در مسائل حکومتی بیاید بر اساس آنها ادله را پیدا کند و بحث کند؟ یعنی از ذهن نیاید به عین، از عین بیاید به ذهن. چندتا هستند؟» خطوط بالا بخشی از صحبتهایی بود که رحیمپور ازغدی در حاشیه اعتراض طلاب به وضعیت معیشتی برگزار کردند؛ تجمعی که برخی از شعارهای آن حاشیههای زیادی در پی داشت و برخی آن را تهدید رئیسجمهور دانستند.
هرچند رحیمی، نماینده مردم تهران در مجلس به نقل از کریمیقدوسی در توئیترش نوشت که پلاکاردها کار خانواده مرحوم هاشمیرفسنجانی بوده است و آنها با اجیر کردن چند عکاس در سالگرد ترحیمش به نوعی به دنبال مظلومنمایی بودهاند. اما آنچه اهمیت دارد و متاسفانه توسط رسانهها به حاشیه کشیده شد، اصل صحبتهای رحیمپور ازغدی در خصوص به روز نبودن فضای علمی حوزههای علمیه بود. رحیمپور همان کسی که تا به حال هیچ صحبت غیرعلمی را بیان نکرده بود تا حاشیهساز شود. او را بیشتر با صحبتهای علمی و تاریخیاش میشناسیم و از ابتدا هم منتقد جدی جریانات سیاسی بوده است و جز معدود متفکرین حال حاضر کشور است که به هیچ عنوان در هیچ یک از خطبندیهای سیاسی قرار نمیگیرد. اما انتقاد صریح او از حوزه علمیه، هجمه سختی را علیه او ایجاد کرده است. هرچند جامعه آکادمیک روی بازی به صحبتهای رحیمپور نشان داده و بخش زیادی از بدنه نوگرای حوزه هم صحبتهای او را تائید می کنند اما جریان سنتی حوزه تاب شنیدن انتقادات او را ندارد؛ اینکه ریشه «سکولار» در حوزه است.
رحیمپور یک نعمت برای حوزه
حوزه علمیه تا پیش از انقلاب نیروهای فوقالعادهای را تربیت کرده است. جدای از خدمات طلاب در حوزه فقه فردی و عبادی، دستاوردهای خوبی نیز در حوزه سیاسی داشتهاند. اصل ایده شورای نگهبان کنونی حاصل زحمات فکری افرادی چون «شیخ شهید، فضلالله نوری» است و در همان دوران افرادی چون مرحوم نائینی و آخوند خراسانی نیز دستاوردهای فکری خوبی در حوزه سیاسی ارائه کردند. اما این روند به نظر میرسد پس از انقلاب کند و به حاشیه رفته است. بعد از امامخمینی(ره) و تا حدودی مرحوم منتظری (جدای بحثهای سیاسی این فرد) در حوزه نظر سیاسی چهره شاخصی نداشتهایم. از آخرین چهرههای جریان مولد در حوزه سیاسی را میتوان شهید مطهری دانست؛ کسی که یقیناً انتقادات ایشان در همان زمان حیات هم کم از انتقادات این روزهای رحیمپور نبوده و نیست. ایشان نیز یکی از افرادی بود که به رؤسای حوزه پیشنهاد داده بود که باید به سمت فقه اجتماعی بروند و از حوزه احکام فردی خارج شوند؛ پیشنهاداتی که در همان زمان هم خیلی مورد اقبال قرار نگرفت. در واقع افرادی همچون شهید مطهری، رویهای «کارکردگرایانهای» از احکام دینی دارند. این صحبت به این معنی است که به دلیل غور خوردن در مبانی و آشنایی آنها با ریشههای احکام دین و از سوی دیگر تجهیز به علم روز و نیازهای جامعه، قدرت تولید سیستم اجرایی را دارند، همان قدرتی فکری که امام خمینی (ره) در بازتولید و بهروز کردن اندیشه ولایت فقیه از خود نشان داد و توانست آن را به عنوان یک سیستم سیاستی و حکومتی معرفی کند، احکام سیاسی فقه شیعه را استخراج کند و در کنار این موارد شورای نگهبان نیز قرار بگیرد. خروج سیستم اجرایی از ظرفیتهای سیاسی فقه شیعی توسط معدود افرادی مثل شیخ فضلالله نوری، مرحوم آخوند خراسانی، مرحوم نائینی و در نهایت حضرت امامخمینی(ره) و شهید مطهری انجام شده است، که نشاندهنده عده کم نیروهای نوگرا حوزه است. از این رو حضور و وجود نیروهایی مثل رحیمپور برای حوزه علمیه بسیار باارزش است، او به مبانی دینی آشنایی خوبی دارد، ظرفیتهای دین را میداند و در کنار این موارد نیازهای حال حاضر جامعه ایران و انقلاب اسلامی را میداند؛ شاید او نتواند همچون اسلافش، سیستم اجرایی مثل شورای نگهبان یا ولایت فقیه را طراحی کند، اما قطعا میتواند شاخصی برای جریان نوگرای حوزههای علمیه باشد.
از سوی دیگر، او یک ویژگی دیگری دارد که بیشازپیش از سایرین متمایز میشود. رحیمپور میتواند سنگینترین مطالب علمی، فقهی و سیاسی را به زبان گویا و همهفهم بیان کند؛ کاری که بهجرات میتوان گفت تاکنون هیچ فردی در حوزه علمیه نتوانسته انجام دهد و به همین خاطر است که یکی از حلقههای وصل حوزه و دانشگاه محسوب میشود. در واقع او یک متفکر و متکلم است و زبانی ساده و شیوا دارد. ویژگیای که «شریعتی» بهخوبی از آن بهره برده بود و سنگینترین واژهها و فلسفههای سنگین فلسفی و اجتماعی را به زبان همهفهم و فراگیر برای عموم مردم بیان میکرد، به همین دلیل بود که پا منبریهای شریعتی بیش از مطهری بود.
لذا در خلق فردی او بین شریعتی و مطهری قرار میگیرد و از هر دو ظرفیت آنها بهرهمند است. لذا هجمه به او به دلیل آنکه تنها مبانی اندیشهای امامخمینی(ره) را بیان کرده بسیار غیرمنطقی و غیرمنصفانه است و بهتر است که حتی نسلهای جدید طیف سنتی حوزه این را بدانند که رحیمپور در طیفی قرار میگیرد که زندهبودن حوزه به آنها شناخته میشود. حوزه علمیه مخصوصا در جمهوری اسلامی زمانی در محاسبات به صورت جدی حضور خواهد داشت که مولد باشد، اگر غیر از این باشد «نیازی به کارخانه تولید مرجعیت» نیست چراکه احکام فردی آنقدرها هم دستخوش تغییر نیست که جامعه نیاز حیاتی به آنها داشته باشد. از اینرو به نظر میرسد که باید یک نهضت کارکردگرایانه در تفکر حوزه علمیه ایجاد شود و جریان قلیلی نوگرا که در راس آن امامخمینی(ره) قرار گرفته، بیشازپیش تقویت و نیازهای سیستمی جمهوری اسلامی (اعم از مختصات دولت و جامعه اسلامی) معین و مشخص شود. هرچند پیش از این گام بزرگ، تحول در علوم انسانی یا اسلامیسازی علوم انسانی که یک بار سنگین آن بر دوش حوزه است، بر زمین مانده است.
رحیمپور نماینده کنونی جریان نوگراست و بهتر است که حوزههای علمیه حرفهای او را جدی بگیرند و به جای انتقاد از او بخواهند که نیازهای امروز حوزهها را برای آنها تبیین کند تا بیشتر از این به حاشیه نروند. این روزها جامعه ایران کمحوصله است.
دیدگاه تان را بنویسید