ماجرای حضور نظامی ناوگان دریایی آمریکا در خلیج فارس هم‌چنان در رسانه‌های غربی تحلیل‌های فراوانی را موجب می‌شود. درواقع هراس اصلی این رسانه‌ها از این است که دمدمی مزاجی و تصمیم‌های آنی و لحظه‌ای ترامپ فاجعه‌ای انسانی در خاورمیانه به‌وجود آورد و جنگی بزرگ را در این سامان پایه بریزد.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

به گزارش شفقنا از نیویورک تایمز؛ اما یکی از امیدهای بزرگ آمریکایی‌ها برای اجتناب از درگیری این کشور در جنگی بی‌برنده، شخصیت لاف‌زن و پرمدعای ترامپ است و آمریکایی‌ها امیدوارند تمام رفتارهای تهاجمی ترامپ تنها و تنها برای جلب توجه بوده باشند. یکی از منادیان این طرز تفکر نیویورک تایمز است. غول رسانه‌ای قدرتمند آمریکا که رابطه خوبی با ترامپ ندارد، اما در دوگانه ترامپ- بولتون جانب او را می‌گیرد و بولتون را عامل درگیری آمریکا در جنگ‌های اخیر و حیف‌ومیل کردن بودجه‌ای کهکشانی معرفی می‌کند.

مقاله نیویورک تایمز با این پرسش آغاز می‌شود:

«در کاخ سفید فقط یک نفر هست که می‌تواند آمریکا را از ورود به یک جنگ خطرناک حفظ کند. و آن یک نفر هم کسی نیست جز دونالد ترامپ.

اما اوضاع چطور چنین پیچیده شده که کسی مانند دونالد ترامپ نقش ناجی را بر عهده گرفته است»؟

در ادامه می‌خوانیم:

آیا رئیس‌جمهور به‌خودش اجازه خواهد داد که جان بولتون او را وارد یک جنگ خطرناک کند؟ آن‌هم جان بولتونی که یک‌بار با گفته‌هایش درباره مورد جعلی سلاح‌های کشتار جمعی در عراق –که همه حرف‌هایش و ادعاهایش روی هوا بودند- آمریکا را وارد جنگی بی‌برنده کرد. یا این‌که دونالد ترامپ مشاور امنیت ملی‌اش جان بولتون و دیگر هم‌فکرانش را عقب خواهد زد و جلوی تحقق رویاها و امیال خون‌بار آن‌ها مبنی بر حمله نظامی به ایران را خواهد گرفت؟

آیا بالاخره ترامپ حالی‌اش خواهد شد که حمله به ایران و پیروزی بر این کشور بزرگ، برخلاف ادعاهای مستانه تام کاتن سناتور ایلینویز به این سادگی نیست که تنها و تنها در دو مرحله و به‌سادگی آب خوردن حاصل آید؟

یک‌زمانی آمریکایی‌ها روی مشاوران ترامپ به‌عنوان کسانی‌که باید جلوی رئیس‌جمهور ترمز بریده را گرفته و در صورت امکان از طریق کشیدن ترمز دستی جلوی حرکت او را بگیرند، حساب می‌کردند. حالا باید دعا کرد که دونالد ترامپ بتواند ترمز مشاوران ترمز بریده‌اش را گرفته و یا ترمز دستی را بکشد!

ژرار آراد، سفیر فرانسه در سازمان ملل متحد که تازه بازنشسته شده می‌گوید که «در یک‌سو با رئیس‌جمهوری طرف هستیم که جنگ نمی‌خواهد و در واقع می‌خواهد با ایران نیز همان کند که با کره شمالی کرد. یعنی در حقیقت دلش می‌خواهد دست آن‌ها را گرفته و پای میز مذاکره بکشاند. رئیس‌جمهوری که فکر می‌کند آن‌ها را در نهایت وادار خواهد کرد که قدرتش را پذیرفته و با شرایطش کنار آیند. اما مشکل این‌جاست که ترامپ ایرانی‌ها را نمی‌شناسد و نمی‌داند که مقابل فردی قدرتمندتر از او نیز سر تسلیم فرو نخواهند آورد و همین هم به نفع جان بولتون و دیگر همفکرانش است که رویای یک جنگ بزرگ در خاورمیانه خواب و خوراک ازشان گرفته است».

ژرار آراد با اشاره به توئیت‌های اولتیماتوم گونه و خصمانه دونالد ترامپ در روزهای نامزدیش برای انتخابات ریاست‌جمهوری در سال ۲۰۱۶، در جریان اسارت ملوانان آمریکایی در دست سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، می‌گوید که «حتی اگر ترامپ شخصا دلش نخواهد کار به جنگ کشیده شود، اما شرایط جوری است که باید انتظار هر اتفاقی را داشت، چراکه در حال حاضر تنش بین طرفین در بالاترین حد ممکن وجود دارد».

اروپایی‌ها اما در این وضع‌وحال مواضعی متفاوت دارند. آن‌ها که می‌بینند ترامپ با تحریک روزبه‌روز ایران برای آغاز درگیری در آستانه ایجاد انفجار در خاورمیانه است و پیش‌تر نیز به‌دلیل خروج از برجام که می‌تواند آتش جنگ را در منطقه ایجاد کند عصبانیت او را به‌دل گرفته‌اند، بی‌تردید با طناب آمریکا وارد چاهی دیگر نخواهند شد و به‌دیگر عبارت این‌که آمریکا نمی‌تواند در رویارویی با ایران روی شرکای اروپایی خود حساب چندانی باز کند.  این‌بار دیگر اروپایی‌ها –اگر جنگی در کار باشد- در کنار آمریکا نخواهند ایستاد و کسی هم نمی‌تواند آن‌ها را بابت این موضع‌گیری منطقی ملامت کند.

حالا می‌خواهم فلاش‌بکی زده و به سال ۲۰۰۲ بازگردیم، به روزگاری که یک رئیس‌جمهور کودک‌صفت و نابالغ و زودباور و مردد که مامورانش هم گوش او را از اطلاعات دروغین ظاهرا خطرناک پر کرده بودند، چگونه گول معلمین و مشاوران جنگ‌طلبش را خورد. اکنون به‌نظر می‌رسد شرایطی مشابه آن روزها برقرار است و  می‌توان در آمریکا کمپین حساب‌شده‌ای را درباره حمله به خاورمیانه مشاهده کرد و شاهد استراتژی توسعه ماهانه آن‌ها شد. درواقع به‌نظر می‌رسد اطرافیان ترامپ بعد از گذر از دو حلقه آتش –تهدید بازرس ویژه مولر که تحقیقات درباره رابطه ستاد ترامپ با روسیه زیر دستش بود؛ و انتخاب دوباره نتانیاهو در اسرائیل- به‌دنبال سومین مرحله یا سومین حلقه اتش پیش‌رویشان هستند؛ که آن‌هم چیزی نیست، مگر آن‌چه کمدین‌های آمریکایی به‌شوخی جنگ سوم جهانی نام نهاده‌اند- و البته نگاهی به عمق فاجعه نشان می‌دهد اگر ترامپ از بیخردی دست برندارد و افسارش را از دست جان بولتون و مایک پمپئو بیرون نکشد، تعبیر چندان دور از ذهنی نیز نخواهد بود!

ماجرای حمله به تهران در رویاهای سیاستمداران پیرامون ترامپ خلق‌الساعه نیست و ربطی به تهدیدهای ادعایی آمریکا ندارد. فراموش نکرده‌ایم که جان بولتون در سال ۲۰۱۷ در جمع اعضای یکی از گروهک‌های مخالف جمهوری اسلامی حرف از تغییر رژیم زد و وعده آن را ابتدای سال ۲۰۱۹، پیش از چهل ساله شدن جمهوری اسلامی داد. این خواسته که چیزی نیست مگر دخالتی بی‌شرمانه در امور داخلی کشوری دیگر- بهانه اصلی جنگ‌طلبی‌های اخیر آمریکایی‌هاست- و نه مثلا تهدید آمریکا از سوی ایران، که از هر ذهن منطقی و عاقلی رد می‌شود!

بولتون در دولت بوش با این‌که نفوذ امروزش را نداشت و باید به کالین پاول حساب پس می‌داد، بعد از سخنرانی معروف جورج بوش درباره محور شیطانی (که نام سه کشور ایران، کره شمالی و عراق را آورده بود) عقیده داشت که این فهرست بسیار کوتاه است و باید نام کشورهای لیبی، کوبا و سوریه را نیز به آن افزود. بعدتر، یعنی درست پارسال، بولتون صحبت از سه گانه دیکتاتوری کرد و نام کوبا، ونزوئلا و نیکاراگوئه را در ذیل بحث آورد. دخالت نظامی در ونزوئلا نیز از استراتژی‌های این مرد بود که در ماه گذشته ترامپ را تحریک به دخالت در این کشور آشوب‌زده کرد.

بولتون، این هفتاد ساله سبیلو یک مداخله‌گر سیری‌ناپذیر است که ایمانی قاطع به جنگ‌های یک‌جانبه و به‌اصطلاح خودش پیشگیرانه دارد( مجموع هزینه‌های جنگ‌های بعد از ماجرای یازدهم سپتامبر در آمریکا تاکنون بالغ بر شش تریلیون دلار تخمین زده شده است)!

بوش و ترامپ به‌رغم شباهت‌هایی که باهم دارند، در برخی ویژگی‌ها نیز با هم متفاوتند. نویسنده زندگی‌نامه ترامپ، مایکل دی‌آنتونیو گفته: «بوش عاشق شفافیت بود. اما ترامپ آشوب را دوست دارد. بوش به مشاورین نزدیکش اعتماد داشت. ترامپ اما همیشه در فکر خیانت است و از خیانت دیدن می‌ترسد. بوش مثل پدرش دوست داشت قهرمان باشد، ولی ترامپ دلش نمی‌خواهد درگیر جنگی حتی قهرمانانه شود که ممکن است ادامه ریاست‌جمهوری او را به خطر اندازد».

در آخر زندگی‌نامه نویس ترامپ می‌گوید که «ترامپ از بازی کردن لذت می‌برد. از تهدید کردن. او دوست دارد تهدیدها علیه آمریکا را بزرگ جلوه دهد و مردم را بترساند و در پایان بازگردد و بگوید که مشکل را حل کرده و خطر را از مردم دور کرده است». به‌باور دی‌آنتونیو «ترامپ تهدید کردن و اولتیماتوم دادن را به عمل کردن ترجیح می‌دهد؛ چون این باعث می‌شود او بزرگ و قدرتمند جلوه کند و بتواند بدون این‌که کاری بکند، توجه مردم را به خودش جلب کند. بله؛ این ذات ترامپ است: مردی در پی جلوه‌گری و جلب توجه؛ که از عواقب سنگین کارهایش می‌ترسد و دلش نمی‌خواهد شاهد بازگشت جسدهای سربازان آمریکایی از خاورمیانه باشد».  این تنها امید آمریکایی‌ها برای اجتناب از وقوع جنگی‌ست که برخلاف آن‌چه در ظاهر به‌نظر می‌رسد، در صورت وقوع شکستی سنگین در انتظار آمریکا خواهد بود.