کارتن‌خوابی زنان؛ یکی از مهم‌ترین مسائل مربوط به زنان است که در سالیان اخیر در جامعه ما رنگ دیگری به خود گرفته است. مرضیه ابراهیمی؛ عضو هیات‌علمی ‌گروه جامعه‌شناسی دانشگاه شهید‌بهشتی و پژوهشگر حوزه جامعه‌شناسی و سیده فاطمه موسوی؛ پژوهشگر حوزه جامعه‌شناسی و دکترای جامعه‌شناسی مسائل اجتماعی ایران، دو میهمان ما در این گفت‌وگو بودند.

کارتن خوابی زنان؛ ویترین جامعه ماست
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

آیا کارتن‌خوابی زنان از منظر شما یک مساله اجتماعی است‌؛ اگر بله، بسترهای بروز این معضل اجتماعی چیست؟

   ابراهیمی: فکر می‌کنم چه عامه مردم و چه افراد صاحب‌نظر در اینکه کارتن‌خوابی زنان یک مساله اجتماعی است، اتفاق نظر دارند. به این دلیل که تمام ویژگی‌های مساله اجتماعی در این امر جلوه‌گر است. اما اگر بخواهیم از لحاظ کمی این مساله را با کارتن‌خوابی مردان مقایسه کنیم، شاید تعداد زنان قابل توجه نباشد، گرچه این تعداد هم در حال افزایش است!

اما دلایل پرداخت به این مساله گوناگون است. یکی از مهم‌ترین آنها، آسیب‌پذیر بودن جنس زنان است. کارتن‌خوابی مردان نمی‌تواند آبستن اتفاقاتی باشد که در این بستر برای زنان رخ خواهد داد.

‌در شرایطی که خانه محل امنی برای زنان به حساب می‌آید، ما مجاز نمی‌بینیم که او در ساعاتی غیر از عرف از این مامن بیرون باشد. حتی در صورتی که زن ماشین داشته باشد. اما وقتی یک زن بدون هیچ یک از آیتم‌های امنیتی، قرار است که در خیابان بماند، حتما درگیر بسیاری از مسائل دیگر خواهد شد. من از این زاویه به مساله نگاه می‌کنم که زنان کارتن‌خواب فقط درگیر یک آسیب نیستند. آنها فقط یک شب در محیطی غیر از خانه سپری نکرده‌اند، بلکه درگیر اعتیاد هستند، دچار فقر هستند که سرپناهی برای گذران شب ندارند، درگیر روابط نامشروع و خشونت‌های زیادی در خیابان می‌شوند. همچنین زنان این امکان را دارند که در روابط‌شان با مردان، ممکن است باردار شوند و پس از زایمان، این کودکان نیز دچار مسائل دیگری از جمله کودک‌‌فروشی، تکدی‌گری کودکان و... باشند. خیلی از این بچه‌ها به خانواده‌ای وصل نیستند و از ابتدا در این راه قرار گرفته‌اند.

با در نظر گرفتن همه این عوامل می‌توانیم به این نتیجه برسیم که کارتن‌خوابی زنان، قطعا یک مساله اجتماعی است. مساله‌ای که تبعات زیادی را در جامعه به همراه خواهد داشت. اگر ما این مساله را بررسی نکنیم و از کنار آن عبور کنیم، قطعا زمینه تولید آسیب‌ها را فراهم کرده‌ایم.

   موسوی: بحث کارتن‌خوابی زنان، قطعا واجد تمام مشخصه‌هایی است که در جامعه‌شناسی به‌عنوان مساله اجتماعی تعریف شده است. معضلی که در تضاد با ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی است، به چشم می‌آید و مردم، نخبگان و مسئولان خواهان حل آن هستند و در نهایت آسیب‌های اجتماعی دیگری همراهش است. فرد کارتن‌خواب یعنی کسی که پناهی ندار‌د. فردی که نه تنها از طرف خانواده که از سوی جامعه هم طرد شده است. با فقر و مسکنت و اعتیاد شدید سر می‌کند و توانایی یک زندگی معمول روزمره را ندارد. زنانی که تا این حد از فقر و مسکنت سقوط می‌کنند، به تن‌فروشی هم مجبور می‌شوند.

یعنی اینها پیامد کارتن‌خوابی ‌است‌‌ یا دلیل آن؟!

   موسوی: کارتن‌خوابی پیامد فقر و اعتیاد شدید است. اعتیاد به درجه‌ای رسیده که این فرد کاملا طرد شده و غیر از خیابان‌جایی ندارد. اکثریت زنان کارتن‌خواب، معتاد هستند و برای بقا، تن‌فروشی هم می‌کنند. در کنار اعتیاد و تن‌‌فروشی، ایدز هم وارد می‌شود. معمولا این زنان در سن باروری هستند و کودکانی که به دنیا می‌آورند خودش معضلات جدیدی ایجاد می‌کند. نوزادانی که با اعتیاد به دنیا می‌آیند، فروش نوزادان به باندهای تبهکاری یا برای فرزندخواندگی، قاچاق اعضای بدن یا برای تکدی‌گری در خیابان‌ها و حمل مواد مخدر! حتی اگر هیچ یک از اینها هم نباشد، باز افزایش جمعیت کودکان خیابانی را شاهد هستیم.

نباید فکر کنیم این آسیب‌های اجتماعی به بخش‌هایی از حومه شهر و مناطق خاص محدود می‌ماند. مقوله ایدز که به آن اشاره کردم، می‌تواند گریبانگیر دیگر خانواده‌ها نیز بشود.

تحقیقات نشان می‌دهد در پنجاه درصد موارد مشتریان خدمات روسپیان، مردان متاهل هستند! مردانی که ناخواسته همسرشان را آلوده کنند و ممکن است این بیماری از سوی مادر، به جنین نیز انتقال یابد. در سال گذشته‌ و در شهر تهران‌ 15 نوزاد با ایدز متولد شدند در خانواده‌هایی که کاملا سالم و بهنجار بودند. مادر از طریق شوهرش آلوده شده، مردی که به زعم خود با رعایت حدود شرعی، ازدواج موقت کرده اما غافل بوده که همسر موقتش پیش از او هم شرکای جنسی دیگری داشته و خواندن صیغه شرعی، مانع ابتلا به ایدز نیست. متاسفانه ما در حال ورود به موج سوم انتشار ایدز (انتقال از طریق روابط جنسی) هستیم و اگر این معضل را جدی نگیریم، مثل سرطان در جامعه تکثیر می‌شود.

در بین این مواردی که ذکر شد، مهم‌ترین دلایل و زمینه‌هایی که زنان را به سمت و سوی کارتن‌خوابی سوق داده، از نظر شما چیست؟! قطعا یکی از مهم‌ترین موارد فقر اقتصادی است، اما در بسیاری از تحقیقات به عدم حمایت از این افراد نیز اشاره شده. نظر شما در این باره چیست؟

   ابراهیمی: به نظر من نخستین چیزی که باید درباره مسائل زنان به آن اشاره کرد، سطوح میانی یعنی نهادها هستند. زنان وقتی آسیب می‌بینند که از نهادهای مهم اجتماعی رها می‌شوند. اینکه شرایط خانواده چیست، در این سطح برای ما مهم نیست. مهم طرد شدن و رهاشدگی این زن است! یک وقتی شرایط این خانواده به لحاظ اقتصادی عالی و شرایط عاطفی بد است و در وقت دیگری این شرایط بالعکس است. اما آنچه من در این میان دیده‌ام، بریده شدن زن از خانواده و حمایت نشدن است. این طرد‌شدگی زنان را به سوی فرار از خانه و... سوق داده که انتهای آن همین کارتن‌خوابی است. اگر به کارتن‌خوابی هم وارد نشوند، وارد باندهای روسپیگری و تن‌فروشی می‌شوند که آینده‌ای بدتر از کارتن‌خوابی را برای آنان رقم خواهد زد.

مهم‌ترین عاملی که باید به آن توجه شود؛ دلایلی است که زن را از خانواده خود می‌بُرد!

شما در کارتن‌خوابی زنان با دلایل زیادی مواجه هستید؛ مثلا دلایل روان‌شناختی؛ دختری که حاضر شده از خانه بیرون باشد و دست به کارتن‌خوابی بزند، حتما به لحاظ روانی با دیگر زنان تفاوت دارد. مثل زنی که دست به خودکشی زده! او اگر در آن لحظه دچار جنون نبوده باشد، حتما با دیگر همتایان خود تفاوت‌های عمده روان‌شناختی دارد.

نکته مهم دیگری که در تحلیل این مساله باید به آن اشاره کرد، آموزش و پرورش است. متاسفانه وقتی زن از نهاد اصلی رها می‌شود، دنبال یک مامن دیگر ‌است‌. این فرد معمولا به سیستم آموزش و پرورش نپیوسته است‌ که این را باتوجه به آمار کاهش سن زنان در آسیب‌های اجتماعی می‌گویم. وقتی سن زنان معتاد و تن‌فروش و... کاهش یافته باشد، سن زنان کارتن‌خواب نیز حتما کم خواهد شد.

این زن باید بتواند به مامنی چنگ بزند تا احساس حمایت و تعلق داشته باشد. این در تئوری‌های آسیب‌شناسی نیز مطرح شده است. اگر این احساس حمایت وجود داشته باشد، حداقل یک ‌ترمز و خط‌قرمز برای او ‌ترسیم خواهد شد.

در نتیجه مشکل ما این است که این زنان به سیستم آموزشی نمی‌پیوندند تا آموزش لازم را از جانب این سیستم دریافت کنند. در این صورت باید ما به سراغ آنها برویم، تا پرورش‌شان دهیم. در این راستا ضعف مددکاری در جامعه ما و رها کردن زنان بعد از پروسه‌های اصلاحی، یکی از مهم‌ترین دلایل زمینه‌ساز کارتن‌خوابی است.

من در مصاحبه‌هایی که در زندان با برخی از این زنان داشتم، اظهار می‌کردند که ما اگر از اینجا بیرون برویم، مجبوریم در خیابان باشیم. یا باید در باندهای روسپیگری فعالیت کنیم و سرپناهی در کنار آنان داشته باشیم، یا باید در خیابان باشیم و کارتن خوابی را انتخاب کنیم. این رها شدن افراد خیلی مهم است. مفهوم مرکزی که من در بحث کارتن‌خوابی به آن اشاره می‌کنم؛ همین رهاشدگی است. شما اگر با این افراد صحبت کنید، می‌بینید که ارتباط آنها با تمام نهادها گسسته است.

مساله مهم دیگر بحث عدم‌احساس امنیت این زنان در خانه است. من در برخی از کارهای تحقیقاتی‌ام به این نکته رسیدم که برخی از زنان، محیط خیابان را امن‌تر از محیط خانه می‌دانستند! در یکی از این مصاحبه‌ها؛ فرد در زندان بود. به من می‌گفت که من وقتی شب در زندان هستم و در حال استراحتم، خواب می‌بینم که به خانه بازگشتم. با ‌ترس از خواب می‌پریدم و نفس راحتی می‌کشیدم که در زندان هستم و در خانه نیستم! این قصه مشترک خیلی از زنانی است که با کارتن‌خوابی درگیر هستند. این برای یک جامعه فاجعه است.

ارتباط منفی و بدی که زنان با مردان‌شان در خانواده داشته‌اند، منجر به این می‌شود که آنها در جای دیگری به‌دنبال دریافت این حمایت باشند. این جای دیگر، کارتن‌خوابی است. برخی از این زنان می‌گویند در روزهای نخست احساس بدی از کارتن‌خوابی ندارند، چون از سوی مردم مورد توجه واقع می‌شوند! حتی برخی برای آنان غذای گرم می‌آورند و به آنها محبت می‌کنند. اما کم کم درگیر ماجراهای دیگری می‌شوند. نکته‌ای که ما باید به آن توجه کنیم این است؛ چه اتفاقی افتاده که یک زن در خیابان، حتی برای یک روز، احساس خوبی دارد؟

پیوند آسیب کارتن‌خوابی با اعتیاد و ایدز و فرار از خانه هم در صحبت‌های خانم موسوی بیان شد. شما از هر نقطه‌ای این مساله را متوقف کنید، به کارتن‌خوابی کمک کرده‌اید. خیلی از آموزش‌هایی که ما می‌توانیم برای ارتباط با جنس مخالف، برای دختران داشته باشیم، در همین راستا کاربرد دارد؛ خیلی از دختران ما به دلیل تجاوز و ناتوانی‌شان در بازگو کردن این مساله با خانواده، از خانه فرار می‌کنند!این اتفاقی است که افتاده و از این نقطه باید برای آن چاره‌اندیشی کرد. مساله‌ای که باید در اینجا به آن بپردازم، این است که ما درباره مسائلی همچون فرار دختران از خانه و طلاق و... نگاهی ایده‌آل داریم. همواره در پی آن بوده‌ایم که بگو‌ییم اصلا نباید دخترانی از خانه فرار کرده باشند! یا زنانی از شوهران خود طلاق گرفته باشند.

این یعنی ما نگاه مساله‌‌شناس را از خود گرفته‌ایم و چشم مان را به روی مسائل موجود، با ایده‌آل‌گرا‌یی بسته‌ایم.

   موسوی: دقیقا! ما باید این مشکلات را به‌عنوان مساله اجتماعی به رسمیت بشناسیم و آن نگاه آرمانی را کنار بگذاریم. بپذیریم که در همه جوامع انسانی، مشکلی مثل کودک‌آزاری، خشونت خانگی یا فرار نوجوانان از خانه وجود دارد. امکان ندارد بتوان این مشکلات را ریشه‌کن کرد. با واقع‌گرایی بپرسیم حالا چکار کنیم که پیامدهای منفی این مساله محدود شود؟

کارتن‌خوابی انتهای یک مسیر است. آخرین حلقه زنجیر معضلات اجتماعی است. معضلاتی که با فقر و بیکاری، مهاجرت و حاشیه‌نشینی شروع می‌شود و با خانواده نابسامان و طلاق و اعتیاد ادامه پیدا می‌کند و در آخر به کارتن خوابی می‌رسد. برای حل مشکل کارتن‌خوابی، باید از حلقه‌های واسط و مشکلات قبلتر شروع کنید. باید وسط این راه، با مساله برخورد کنید.

   ابراهیمی: مشکلی که در تمام مسائل زنان وجود دارد این است که ما انتهای این مسیر را می‌بینیم و بعد می‌گو‌ییم که این یک زنِ بد است. زن کارتن خواب آدم خوبی نیست که باید کنار گذاشته شود.

   موسوی: بله، متاسفانه دیدگاه عمومی، سرزنش این افراد و مقصر دانستن خود آنهاست. در حالی که تحقیقات اجتماعی نشان می‌دهد این زنان قربانی اجتماع هستند. در تحقیقی با خانم لیلا ارشد در منطقه دروازه‌غار تهران همراه بودم. مراجعان به مرکز درمان سرپایی اعتیاد خانه خورشید را بررسی کردیم. حدود یک سوم مراجع‌ آنجایی برای خواب نداشتند و در پارک و خیابان می‌خوابیدند یا همخانه می‌شدند که مدتی سرپناهی داشته باشند. بزرگ‌ترین معضل این افراد، خانواده نابسامان بود. 75درصد آنها پدر یا برادر معتاد داشتند.80درصد آنها، زیر بیست سالگی و به اجبار ازدواج کرده بودند. شوهرانشان هم از خانواده‌هایی شبیه خانواده خودشان بودند، فقیر بودند و مشاغل پست داشتند، دزدی می‌کردند، معتاد بودند یا در توزیع مواد‌مخدر درگیر بودند. اغلب این ازدواج‌ها در چند سال اول منجر به طلاق شده است.بسیاری از آنها در سن زیر بیست سالگی، توسط پدر یا برادر یا همسر معتاد شده بودند. در میان این هفتصد و اندی نفر، تنها یک مورد وجود داشت که در سن میانسالگی و توسط فرزندش به دام اعتیاد افتاده بود. در میان این نمونه شاید‌10 نفر، به زحمت تحصیلات دبیرستانی داشتند.

اتفاقا در یک تحقیق روسپیگری می‌دیدم که روسپیان خیابانی هم متوسط تحصیلات این چنینی دارند.

   نتیجه تحقیقات اجتماعی درباره روسپیان خیابانی یک روند مشخص را نشان می‌دهد، روندی که فرد در ابتدای آن؛ ترک تحصیل کرده، دچار ازدواج اجباری شده، بعد معتاد شده، طلاق گرفته و به روسپیگری روی آورده است! دخترانی بودند که زیر بار ازدواج اجباری نرفتند و از فضای خانه بیرون زدند. اما زندگی‌شان بدتر شده. تحقیقات نشان می‌دهد دختران فراری در عرض کمتر از 48 ساعت مورد تجاوز قرار می‌گیرند یا مجبور به تن‌فروشی می‌شوند. بیشتر‌شان اسیر افراد یا باندهای بزهکار می‌شوند که نه تنها آنها را مجبور به تن‌فروشی می‌کنند، بلکه آنها را به اعتیاد تشویق می‌کنند و در جرایم مواد‌مخدر یا سرقت و غیره درگیر می‌کنند.

وقتی آسیب‌های اجتماعی را نگاه می‌کنیم می‌بینیم که اینها یک کلاف در‌هم تنیده هستند. فقر، بیکاری، طلاق، اعتیاد، خشونت خانگی، کودکان کار، دختران فراری، روسپیگری همه در کنار هم می‌آیند و زنانی به خاطر فرودستی، بیشتر قربانی آن می‌شوند. زنان و کودکان، قربانی ناکارآمدی نهادهای اجتماعی هستند. ناکارآمدیی که ساختارهای اجتماعی و حکومت در آن سهم داشته‌اند.

انگشتِ اتهام شما رو به سوی کدام نهاد سیاستگذار است؟!

   ابراهیمی: مهم‌ترین نهاد متهم در این باره‌ اول خانواده و پس از آن آموزش و پرورش است. نهادهای سیاستگذاری در این راستا هم زیاد هستند. یک نهاد نیست که انگشت اتهام را به سوی آن بگیریم.

   موسوی: متاسفانه در کشور ما بیشتر از اینکه به سیاستگذاری اجتماعی بها بدهند، مهندسی اجتماعی و فرهنگی مدنظر است. به این دلیل که سیاستگذاری اجتماعی دشوارتر و با ساختارهای کلان اجتماعی در ارتباط است. مثلا نتیجه تحقیقات نشان می‌دهد که نیمی ‌از جرائم با اعتیاد مرتبط است و بزرگ‌ترین آسیب اجتماعی فعلی جامعه ما اعتیاد است، اما اعتیاد خودش، نتیجه یک سری مسائل دیگر مثل حاشیه‌نشینی، مهاجرت، فقر و بیکاری و... است. ما نمی‌توانیم این مسائل ساختاری را با یک چوب جادو‌یی و در عرض سه، چهار سال رفع کنیم. فقط می‌توانیم با رویکرد واقع‌گرایانه پیامدهای آسیب اعتیاد را کم کرد. اعتیاد در همه جای دنیا وجود دارد؛ اما تفاوتی که هست اینکه‌ نهادهای دولتی در‌این‌باره فعال‌تر هستند. اگر پدر و مادری معتادند، سرپرستی فرزند، از آنان سلب می‌شود. این در حالی است که ما چنین چیزی نداریم. مثلا شما به خانواده‌های معتاد در مناطق پائین‌شهر تهران نگاه کنید. خانواده‌هایی داریم که پدر و مادر هر دو معتادند، بچه ترک تحصیل کرده و گدایی می‌کند. مواردی داریم دختر مورد آزار جنسی است اما همچنان سیاست اجتماعی این است که پدر سرپرست خانواده و فرزندان است. این استدلال غلط وجود دارد که یک پدرِ خشن و معتاد بهتر از ‌بی‌پدری است! این رویکرد اصلا درست نیست. وقتی یک خانواده‌ای نابسامان است، نقش حمایتی خود را درست انجام نمی‌دهد و فردا این آسیب‌ها به فرزندان منتقل می‌شود و دوباره در خانواده جدید، بازتولید می‌شود.

آیا در این شرایط‌، نهاد غیری باید مسئولیت‌های حمایتی خانواده را بر‌عهده گیرد؟

   ابراهیمی: اگر خانواده‌ای مشکل اقتصادی دارد و به این دلیل برخی مسائل را به فرزند تحمیل می‌کند-مثل نرفتن به مدرسه- در اینجا باید جامعه وارد عمل شود. این همان رهاشدگی است که پیش‌تر اشاره کردم. من به‌عنوان معلم اگر احساس ‌کنم که دانش‌آموز من نمی‌تواند به مدرسه بیاید، باید توانا‌یی حمایت و بازگرداندن او به مدرسه را داشته باشم. اگر دانش‌آموزی، اقدام خطا‌یی کرد، معلم نباید به سادگی او را اخراج کند. باید آموزش و پرورش به او این اجازه را ندهد. این به‌خصوص درباره دختران و زنان بسیار مهم است.

این طردِ فوری ناشی از چیست؟

   موسوی: فرودستی زنان.

باورهای نادرست مردم یا تصمیمات نادرست حاکمیت؟

   موسوی: هر دو! ما در یک جامعه مدرن زندگی می‌کنیم و این جامعه نیاز به دولت مدرن دارد. دولتی که وظایفی بر‌عهده دارد که تا پیش از این بر عهده خانواده سنتی بوده است. در خانواده گسترده سنتی وظایفی مثل تربیت فرزندان، نگهداری از بیماران، سالمندان، زنان مطلقه، یتیمان و حتی دیوانگان به عهده خانواده گسترده بود. اما جامعه مدرن، مبتنی بر خانواده هسته‌ای و تقسیم کار اجتماعی پیچیده است و دولت مدرن بخشی از وظایف خانواده سنتی را بر‌عهده گرفته است. در حوزه تعلیم و تربیت‌، نهاد آموزش و پرورش و مدرسه و... به یاری خانواده‌ها آمده است. بیمارستان و خانه سالمندان و... نیز در همین فضا به وجود آمده است. در گذشته زنی که بیوه بود، طبق رسم اجتماعی با فرزندانش به منزل برادرشوهر بزرگش می‌رفت و تحت تکفل او زندگی را ادامه می‌داد! این سیستم‌های حمایت غیررسمی و خانوادگی بود. اما امروز چنین سیستم‌هایی نداریم یا کافی نیستند. اینجاست که نهادهای رسمی باید وارد شوند و کمک کنند. در تمامِ جهان؛ سیستم آموزش و پرورش، مهم‌ترین راه نجات از فقر است. نه خود آموزش، بلکه فرصت‌هایی که از این راه برای فرد ایجاد می‌شود. در نتیجه باید در راه نیل به این فرصت‌ها و به تبع آن کاهش آسیب‌های اجتماعی، افراد را یاری کرد. نتیجه تحقیقات نشان می‌دهد متوسط تحصیلاتی روسپیان خیابانی کمتر از 9 سال است. دختری که به مقطع دیپلم برسد، احتمال روسپی شدن او بسیار کم می‌شود! این نشان از اهمیت آموزش دختران دارد. چرا ترک تحصیل دختران جدی گرفته نمی‌شود؟!

   ابراهیمی: مدرسه یک پکیج از فرصت‌ها و آموزش‌هاست. پکیجی که شاید در آموزش و پرورش ما به درستی یافت نشود، زیرا در برخی از این مدارس پکیج تربیتی و آموزشی به دلایل مختلف از جمله موقعیت‌های خاص خانوادگی و اقتصادی، به افراد ارائه نمی‌شود.

نکته مهم دیگری که درباره پدیده کارتن‌خوابی زنان باید به آن اشاره کنم‌، تجاوز است. افرادی که تجربه این چنینی دارند، شرایط طرد شدن از سوی جامعه را زودتر در‌خود می‌یابند. آنها خلاءهای روانی زیادی دارند که نمی‌توانند در محیط خانواده بمانند. یکی از کیس‌های مطالعاتی من که دچار همین آسیب بود، اینطور می‌گفت که من اگر در خیابان بخوابم و دچار تجاوز شوم، آنقدر حس بدی ندارم که در خانه از سوی ناپدری‌ام، مورد این آزار واقع شوم! این خیلی نکته مهمی است که باید از سوی جامعه به آن توجه شود.

این آسیب‌ها برای زنان حد توقفی ندارد، اما برای مردان حد معینی دارد. یک مرد کارتن‌خواب الگوی تقریبا مشخصی از زندگی دارد، اما این الگو به هیچ وجه برای زنان قابل تصور نیست.

این به دلیل نقش و جایگاه زنان در خانواده و امور عاطفی است؟

   موسوی: به دلیل تفاوت در روند جامعه‌پذیری زنان نیز هست. در جامعه‌پذیری جنسیتی دختران به شکلی تربیت می‌شوند که وابسته و مطیع باشند. اجازه دهند دیگران برایشان تصمیم بگیرند. سکوت کنند، ما از زنان انتظار داریم که در بسیاری از این موارد سکوت کنند و هر نوع سرکشی را نهی می‌کنیم....

می‌خواهم به همین نکته اشاره کنم؛ ایراداتی که در روند جامعه‌پذیری زنان ما وجود دارد و آنان را خواسته یا ناخواسته به سوی آسیب پذیر شدن از سوی اجتماع، سوق می‌دهد، کدام موارد است؟

   ابراهیمی: مشکلی که من همواره در روند نگاه به مساله زنان در جامعه‌مان می‌بینیم، این است که همواره قرار بوده ما زنان را از بقیه جدا کنیم و یک مدل ایده‌آل درباره آنان تهیه کنیم. درست به همین دلیل است که در عمل شاهد عکس این تصور هستیم. وقتی شما در جامعه فرد را تبدیل به یک الگوی ایده‌آل و مقدس می‌کنید، نمی‌توانید بپذیرید که این فرد یک مشکل دارد. این همان تابویی می‌شود که نمی‌توانیم درباره آن حرفی بزنیم. یا همه باید همان الگو باشند‌ یا شما حق ندارید از غیر آن صحبت کنید. این نوع نگاه منجر به نادیده گرفتن مسائل این چنینی در جامعه می‌شود. ما در خیلی از موارد وقتی می‌خواهیم از معضلات زنان صحبت کنیم، اجازه نداریم! مگر می‌شود این موارد را نادیده گرفت و به درمان مشکلات و بیماری‌ها همت گماشت؟!

ما در ابعاد نظری، شاهد زنانی هستیم که یا مادرند، یا همسرند و یا دخترند. زنانی فارغ از خطا و اشتباه و آسیب که درباره آنها نباید صحبت کرد. اما وقتی وارد حوزه عمل و واقعیت می‌شویم، می‌بینیم که چیز دیگری حادث شده است.

نخستین گام ما تغییر این نگرش است. ما می‌خواهیم بگوییم به دلیل تغییر شرایط جامعه، دسترسی زنان به فرصت‌های نامشروع زیاد شده است. فرصت‌هایی که برای زنان گذشته، به دلیل شرایط متفاوت زندگی فراهم نبوده است. نمی‌توانیم بگو‌ییم کدامیک از این شرایط هم بهتر است. اما باید متوجه این نگاه بود. روند تغییر این نگاه هم از ذهنیت دختران و زنان ماست. باید به آنها یاد بدهیم که اگر دچار آسیبی در این حوزه شدند، آن را نپوشانند.

   موسوی: خیلی از قربانیان آزارهای جنسی در کودکی، این آسیب را از خانواده‌شان پنهان می‌کنند. چون نگران هستند که حرفشان را باور نکنند و متهم به دروغگویی شوند یا حتی بدتر مقصر بدانند. شاهدیم زنان و دخترانی که قربانی تجاوز شدند، سرزنش می‌شوند و می‌پرسند چه رفتاری داشتی، چه لباسی پوشیده بودی که بهت تجاوز شد؟ زن آزار‌دیده را قربانی نمی‌بینند حتی موارد بسیاری، خانواده‌اش، او را یک لکه ننگ می‌داند که باید طرد و حتی پاک شود.

 و درست همین افراد هستند که در بزرگسالی هم با آسیب‌های جدی اجتماعی مواجه هستند یا به نوعی خودشان تبدیل به یک فرد آسیب‌ساز در اجتماع می‌شوند!

موسوی: دقیقا! در بازبینی نتایج تحقیقات مختلف می‌بینیم که در بین زنان معتاد یا روسپیان خیابانی درصد اندکی هستند که تجربه یک معضل روانی یا شوک عاطفی سخت را در گذشته خود نداشته باشد. آزار جنسی، خشونت خانوادگی و بدرفتاری پدر و برادر یا حتی طلاق والدین و ‌بی‌اعتنایی و عدم‌احساس تعلق عاطفی به خانواده و... منجر به این امر می‌شود. در حقیقت زنی که حمایت عاطفی را در کودکی و خانواده دریافت نکرده، از نظر روانی در بزرگسالی آسیب‌‌پذیر است.

غالبِ این زنان به‌دنبال حمایت رو به خیابان می‌آورند یا برای گریز از شرایط؟

   موسوی: آپتکر در کتاب کودکان خیابانی و جوانان ‌بی‌خانمان، تحقیقات مختلفی در برخی از کشورهای توسعه‌یافته درباره فرار نوجوانان از خانه را بررسی کرده و نتیجه می‌گیرد که نوجوانان کشورهای توسعه‌یافته به دلیل خشونت خانگی از خانه بیرون آمده‌اند. غالب آنها از سوی خانه و خانواده حمایت نشده و نادیده گرفته شده‌اند. نتیجه تحقیقات نشان می‌دهد این مساله در مورد ایران هم صادق است و همانطور که دکتر جوادی یگانه در کتاب مساله دختران فراری دیدند عامل اصلی فرار دختران از خانه، خشونت خانگی در طیف کامل آن است.

   ابراهیمی: خانه ما در برخی موارد تبدیل به خیابان شده و خیابان نیز برای برخی از افراد تبدیل به خانه شده است! این نکته بسیار مهم و البته ساده‌ای است که باید در این موضوع به آن توجه کرد. زنان ما مسائل درون‌خانواده را می‌توانند هضم کنند، اما به شرطی که مثلا خشونت پدر با حمایت مادر حل شود. اما خشونت‌های جنسی به ندرت می‌تواند هضم شود. مگر با حمایت چند نهاد مداخله‌گر. من موارد زیادی را دیده‌ام که مادر و خانواده هم از وی حمایت کرده، اما نتوانسته‌اند او را دوباره در مسیر درست قرار دهند.

ما چنین سازمان یا نهادی داریم؟!

   ابراهیمی: نه به صورت یکجا. البته باید به این اشاره کرد که خدمات مربوط در این باره گران‌قیمت است. این سوای از برچسب خوردن در اجتماع است. همچنین عدم‌آموزش برای حل این مسائل یا توصیه‌های نادرستی مثل توصیه به سکوت در این باره، از مهم‌ترین اشتباهات است. باید ما یک تیم بین رشته‌ای را در این باره درگیر کنیم که به زنان مبتلا، کمک‌های لازم را برساند.

مثلا ما یک اورژانس را در این باره وارد کار کردیم. این افراد را از سطح شهر جمع‌آوری کرد و به یک مرکز برد. آنها را برای مدت یک یا دو هفته نگهداری کرد و پس از آن دوباره آنها را رها کرد. فایده این امر چیست؟!

   ما برای یک کنترل درست و موثر باید آموزش‌های درستی به افراد ارائه دهیم. آموزش درباره کنترل هیجان‌ها یکی از مهم‌ترین این موارد است. مورد دیگر مهارت حفاظت از خود در شرایط مختلف است. دختران ما به درستی این آموزش را دریافت نکرده‌اند.

هر یک از نهادها در این باره سهیم‌اند. اما همه آنها در مرحله پیشگیری هستند. درباره پس از مساله هم، به نظر من نوعی به گردن هم انداختن دیده می‌شود. وگرنه همه این نهادها پیش از بروز مشکل نیز وجود داشته‌اند. بهزیستی و نیروی انتظامی ‌و قوه‌قضائیه و... همه و همه پیش و پس از حادثه بوده‌اند. راه‌‌حل این است که ما تحولات زنان و جامعه را ببینیم و گاهی زن را خارج از زاویه نگاه پیشین مطالعه کنیم. به زنان اجازه دهیم این مسائل را بازگو کنند، چرا که این بازگو کردن بخش عمده‌ای از مشکلات را حل می‌کند.

به‌نظر شما تحول وضعیت زنان در دهه‌های اخیر‌، اولویت برنامه‌ریزی را به سمت آنان جلب کرده است؟

   ابراهیمی: سیاستگذاری اجتماعی ما باید معطوف به کل جامعه باشد. نباید روی قشر خاصی ذره‌بین بگذاریم و حرکات او را کنترل کنیم. باید بگو‌ییم زنان هم درگیر تحولاتی هستند که جامعه درگیر آن است. سیاستگذاری ما باید واقع‌بینانه باشد. مثلا کمپ‌های ترک اعتیاد زنان باتوجه به نیاز آنان باید تغییر کند. راهبردی‌ترین کار ما در این راستا باوربخشی بازگشت زنان به جامعه است. این درست همان چیزی است که برای آنان محال شمرده می‌شود. در این راستا هم باید سیستم حمایتی را تقویت کرد. سیستمی ‌متشکل از متخصصان مختلف که امید بازگشت را به اینان تزریق کنند.

   موسوی: متاسفانه در سیاستگذاری اجتماعی ما دیدگاه غالب همچنان حفظ تبعیض‌های جنسیتی است. توجیه می‌شود که تبعیض‌های جنسیتی، ناشی از تفاوت‌های طبیعی و خلقتی زن و مرد است و در نتیجه فرودستی زنان باقی می‌ماند.

این نگاه تا چه میزان مطابق با دین است؟!

   موسوی: با همه تفاسیر دینی منطبق نیست. نابرابری قدرت فیزیکی در خلقت زن و مرد وجود دارد اما چرا باید این نابرابری را به حقوق خانواده نیز تسری داد؟ چرا زن باید همواره ذیل یک مرد (پدر، شوهر، پسر) تعریف شود؟ متاسفانه می‌بینیم حتی در بهزیستی و سایر نهادهای رفاه‌اجتماعی و در نهایت ازدواج را به‌عنوان راهکار اول و آخر برای بهبود شرایط زنان معرفی کنند. فکر نمی‌کنند که خب یک سوم ازدواج‌ها شکست می‌خورند و دوباره زن را به سمت سیکل طلاق و اعتیاد و روسپیگری و... سوق می‌دهد. ما باید در نهاد آموزشی به دختران و پسرانمان مهارت‌های زندگی مثل کنترل احساسات، تفکر منطقی، ارتباط موثر به‌خصوص ارتباط صحیح با جنس مخالف را آموزش دهیم تا در بزرگسالی قادر باشند که خود و زندگی‌شان را اداره کنند و سربار جامعه نشوند. ما نمی‌توانیم این افراد را توانمند‌سازی کنیم، بلکه باید آنها را به خودبازتوانی برسانیم. بتوانند مهارت‌های لازم را به دست بیاورند و قادر باشند زندگی‌شان را مدیریت کنند. در این صورت است که از این سیکل معیوب خارج می‌شوند.

اقدامی ‌در این راستا صورت گرفته است؟!

   موسوی: نه متاسفانه! زنان معتاد فقط چند سالی است که به رسمیت شناخته شده‌اند! تا چند سال پیش، حتی مراکز درمان سوءمصرف مواد‌مخدر جداگانه برای زنان وجود نداشت.

   ابراهیمی: کارتن‌خوابی زنان ویترین جامعه ماست. ما نسبت به کارتن‌خوابی مردان می‌توانیم دلایلی بتراشیم، اما درباره زنان چنین چیزی هنوز وجود ندارد. ما در پس زمینه ذهنی‌مان زاویه نگاه نامطلوبی به آنها داریم. البته در قصور و تقصیر این افراد در حق جامعه، صحبتی نیست، اما از سوی دیگر نیز ما باید احتمال بدهیم که این افراد متحمل آسیب‌هایی از سوی جامعه شده‌اند. این افراد و خصوصا زنان، نیاز به حمایت‌هایی دارند که نه تنها از سوی سازمان‌ها و نهادها، بلکه از سوی افراد جامعه نیز باید به آنها ارائه شود.

و نکته پایانی...

   ابراهیمی: کار تحقیقاتی در این باره زیاد صورت داده شده است. اما ورود عملیاتی به این حوزه در دست جامعه‌شناسان و متخصصان نبوده است. مددکاران در این حوزه ورود نکرده‌اند. به‌نظر من باید سررشته این امر را به دست متخصصان سپرد و حتی نه در سطوح وسیع بلکه در سطوح محله‌ها! قطعا این اتفاق نتایج خوبی خواهد داشت.

طرح این نکته توسط رسانه‌ها بسیار مهم و جالب است. کارتن‌خوابی یکی از مسائل زنان است که همواره سعی بر پوشش گذاشتن روی آنها بوده است. اگر همه رسانه‌ها دراین‌باره صحبت کنند، قطعا باورهای مردم نیز در این راستا تغییر خواهد کرد و این یک موج مهم و گام نخستین در این راه است.

   موسوی: من می‌خواهم برای تکمیل بحث به سهم سازمان‌های مردم‌نهاد اشاره کنم. نقش این نهادها در ایران بسیار کمرنگ است. در کشورهای توسعه یافته تمام بار هزینه بهزیستی به عهده دولت‌ها نیست، به جز چند کشور معدود مثل کشورهای اسکاندیناوی سایر دولت‌ها قادر به پرداخت هزینه رفاه و بهزیستی همه شهروندانشان نیستند و بخشی از کار را به سازمان‌های مردم‌نهاد سپرده‌اند که طیف وسیعی است از ارائه خدمات به سالمندان، پرداخت هزینه تحصیل کودکان فقیر، حمایت از زنان ‌بی‌سرپرست و.... متاسفانه در ایران کار سمن‌ها به چند خیریه محدود مانده و ظرفیت‌های این بخش کامل دیده نشده است. فعال کردن سمن‌ها نیازمند بازبینی قوانین است و می‌تواند کمک شایانی در راستای حل بخشی از آسیب‌های اجتماعی باشد.

اگر ما درباره آسیب‌های اجتماعی صحبت کنیم، سیاه‌نما‌یی نکرده‌ایم! مسائل و آسیب‌های اجتماعی در تمام کشورها وجود دارد، تنها رویکردهای حل مساله و رسیدگی به آنان، متفاوت است. آنچه وضعیت این آسیب‌ها را تغییر می‌دهد، نوع رویکرد ماست. انکار و نادیده گرفتن یا دیدن و چاره‌اندیشیدن برای کاستن از معضل؟! این مهم‌ترین سوال در این باره است.