محمد طاهری در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: آقای الهام علی اف در ابتدا تمام مواضع، سیاست ها و رفتارهای پدرش را ادامه می داد ولی چه وعده وعیدهای پوشالی باعث شد که همه الطاف ایران را به فراموشی بسپارد؛ خدا می داند. با همه فراموشکاری باید بداند که اگر حمایت ایران، این همسایه جنوبی نبود امروز، نامی از علی اف ها در تاریخ آذربایجان نبود.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

دیپلماسی ایرانی: دنیای عجیبی شده، فراموشی و آلزایمر، بیماری قرن حاضر نامیده می شود ولی گروهی بدون اینکه آلزایمر داشته باشند دچار فراموشی شده اند.

وقتی که وقایع روزهای اخیر کشور آذربایجان خوانده می شود ناخودآگاه جمله ای که همیشه در تجربه های تاریخی تکرار شده به ذهن آدمی منتقل می شود. و آن جمله این است: "زندگی به من آموخت همیشه منتظر خیانت احتمالی کسی باشم که به او خوبی فراوان کردم."

الهام علی اف، رئیس جمهوری کشور جمهوری آذربایجان از جمله این افراد است که فراموش کرده ایران چه لطف هایی در حق خاندان علی اف ها کرده است.

سال 1991 که شوروی از هم پاشید، کشورهای عضو شوروی سابق استقلال یافتند که از جمله آنها می توان به آذربایجان اشاره کرد. در این میان حیدر علی اف که عضو سازمان مرکزی حزب کمونیست شوروی بود تلاش کرد تا قدرت جمهوری آذربایجان را به دست گیرد.

در این ایام که حیدر علی اف در فکر به دست گرفتن قدرت در آذربایجان بود، هرگز تصور نمی کرد که خیلی زود باید صحنه را به ایلچی بیگ کم تجربه و ملی گرا بدهد. ایلچی بیگ یک ترک گرا و دارای اندیشه سیاسی لائیک بود که به دنبال ایجاد روابط حسنه با ترکیه بود.

ایلچی بیک که مورد حمایت ترکیه بود از شرایط بحران موجود شامل مشکلات قره باغ و جنگ با ارمنستان بهره برد و حیدر علی اف را به ترک صحنه و فرار به نخجوان مجبور کرد.

حیدر علی اف که طی مدت حضور در نخجوان، علاوه بر اینکه در پارلمان حضور داشت به صورت محرمانه با ایران در ارتباط بود و حتی رفت و آمد می کرد. ایران نیز در تلاش بود تا وی به قدرت بازگردد. ایام حضور حیدر علی اف در نخجوان مصادف بود با کمک و حمایت ایران از وی به طوری که در همه عرصه ها از جمله تامین آذوقه و امنیت مورد حمایت بود.

با پیگیری های انجام شده تیپ 709 که به رهبری صورت حسین اف در منطقه کلبجر در جنگ با ارامنه بود به گنجه منتقل و از گنجه عازم باکو شد و در یک حرکت سریع و شبه کودتا وارد باکو شد و پارلمان را به محاصره خود در آورد. طی حضور در باکو مذاکراتی صورت گرفت که به نتیجه نرسید و ایلچی بیک به نخجوان فرار کرد و در  1993 قدرت به صورت حسین اف رسید که در اولین اقدام عیسی قنبر، رئیس پارلمان و حسن اف را از نخست وزیری برکنار و از حیدر علی اف خواست که از نخجوان به باکو بیاید و ریاست پارلمان را عهده دار شود که بر اساس قانون با توجه به اینکه رئیس جمهور نبود، علی اف به صورت موقت رئیس جمهور شد و قدرت را به دست گرفت. 

علی اف کمونیست کهنه کاری بود که از شعارهای ضد ایرانی رهبران قبلی فاصله گرفت. 

به تبع حمایت حسین اف از علی اف مسلما نقش نخست وزیری به حسین اف رسید که به مدت 2 سال زمام امور را به دست گرفت تا این که در سال 1994 از نخست وزیری جدا شد.

در تمام این مراحل ایران به عنوان پشتوانه اصلی برای آقای علی اف فعال بود و کمک های لازم عرصه های مختلف از جمله اطلاعاتی و لجستیکی را ارائه می داد. همچنین کمک های بشردوستانه به آوارگان را ارائه داد که اینجانب شخصاً در مدت زمانی که در باکو حضور داشتم شاهد آن بودم.

موارد فوق مرور گذری وقایع بود تا انسان های فراموشکار بدانند که چه بر سر برهه ای از تاریخ گذشته تا شاید هشداری باشد برای حرکت های نسنجیده و بدانند که حرکت های احساسی و بدون فکر، تیری به سمت دوستی هاست. 

لازم به ذکر است که آقای الهام علی اف نیز در ابتدا تمام مواضع، سیاست ها و رفتارهای پدرش را ادامه داد ولی چه وعده وعیدهای پوشالی باعث شد که همه الطاف ایران را به فراموشی بسپارد؛ خدا می داند. با همه فراموشکاری باید بداند که اگر حمایت ایران، این همسایه جنوبی نبود امروز، نامی از علی اف ها در تاریخ آذربایجان نبود. 

قدردان لطف دیگران بودن نشان می دهد که انسان نمک شناس است و متوجه رفتارهای دیگران است. 

فعالیت های ترکیه که با بلندپروازی به فکر یک امپراتوری عثمانی و ارتباط با کشورهای آسیای میانه است به خودش مربوط است ولی آنچه لازم است آقای الهام علی اف بداند این است که برخوردهای نسنجیده و ناشایسته با همسایه قدرتمندی که از پدر وی حمایت کرده است نتایج بدی خواهد داشت. بنابراین بهتر است تا دیر نشده بحرانی را که ایجاد کرده خاموش کند، سخنان خود را که بعد از قره باغ در رابطه با مرز دوستی و برادر بین دو کشور مطرح کرده است را بازگو کند و رانندگان ما را آزاد کند تا ترکیه بداند که جنگ و به هم ریختن مرزهای دو کشور نفعی نخواهد داشت.