رسیدگی به این پرونده از سال ۸۷ به دنبال کشته شدن یک زن ۳۵ ساله به نام نیلوفر در میهمانی شبانه ای در خیابان فرمانیه آغاز شد.

قتل یک زن در پارتی شبانه
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

زنی در پارتی شبانه فرمانیه تهران کشته شد و حالا قاتل سرنوشت عجیبی دارد.

رسیدگی به این پرونده از سال ۸۷ به دنبال کشته شدن یک زن ۳۵ ساله به نام نیلوفر در میهمانی شبانه ای در خیابان فرمانیه آغاز شد.

شواهد نشان می‌داد نیلوفر در یک پارتی شبانه بود که مورد حمله همسر ۴۰ساله اش به نام احمد قرار گرفت و در خون غلتید.در آن پارتی  چند نفر از میهمانان نیز که قصد میانجگری داشتند زخمی شده و به بیمارستان منتقل شدند.

ساعتی بعد احمد ردیابی و بازداشت شد و به چاقوکشی خونین اعتراف کرد.

وی گفت: همسرم به من خیانت کرده بود . آخرین بار فهمیدم بدون اجازه من به میهمانی شبانه رفته است. من آدرس آنجا را پیدا کردم و مقابل در رفتم. وقتی همسرم را با سر و وضع نامناسب در مهمانی شبانه دیدم با چاقو به جانش افتادم. چند نفر از میهمانان هم قصد داشتند مانع من شود که آنها را هم زخمی کرد.

به دنبال اعتراف های مرد جوان و بازسازی صحنه جرم برای وی کیفرخواست صادر شد تا در دادگاه محاکمه شود.اما چهار فرزند او و  پدر و مادر همسرش پیگیر پرونده نشدند و احمد در زندان ماند.

در حالی که ۱۲سال از این ماجرا گذشته بود احمد توانست رضایت اولیای دم را را جلب کند. به این ترتیب از جنبه عمومی جرم در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.

احمد که حالا  ۵۲سال دارد در جایگاه ویژه ایستاد و به تشریح ماجرا پرداخت .

وی گفت: من و همسرم ۲۰سال بود با هم ازدواج کرده و صاحب چهار فرزند بودیم. ما هیچ اختلاف و مشکلی با هم نداشتیم و  به خوبی با هم  زندگی خوبی نی کردیم.  تا اینکه مدتی قبل از این ماجرا دخترم حرفهای عجیبی به من زد. او می‌گفت به رابطه مادرش با یک نرد غریبه پی برده است.

احمد ادامه داد: دخترم آن زمان ۲۰ ساله بود. او می گفت از  مادرش عکس و فیلم هایی تهیه کرد که می‌تواند حرفش را به من ثابت کند. وقتی عکس ها را دیدم شوکه شدم .من در این باره با نیلوفر صحبت کردم اما قبول نمی‌کرد و می‌گفت  دخترمان به دروغ این حرف‌ها را زده است .

این متهم در تشریح جزییات جنایت گفت: مدتی بود نیلوفر را تحت نظر گرفته بودم. تا اینکه فهمیدم به پارتی شبانه در فرمانیه رفته است .من آدرس مهمانی را پیدا کردم و  به آنجا رفتم. وقتی همسرم را دیدم کنترل اعصابم را از دست دادم و با چاقویی که همراه داشتم چند ضربه به او زدم .من چیز زیادی از آن ماجرا به خاطر ندارم. فقط می دانم چند نفر سعی داشتند مانع من شوند که  آنها را نیز زخمی کردم و حالا توانسته ام رضایتشان را جلب کنم.

وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود و اشک می‌ریخت گفت : ۱۲ سال است که در زندان هستم .همسرم با رفتار اشتباهش خودش و مرا بدبخت کرد.من هنوز بعد از ۱۲سال علت رفتار همسرم را نفهمیده ام و نمیدانم چرا به من خیانت کرده بود. در این سال ها دختر و پسرم ازدواج کردند و بچه دار شدند و من آنها و نوه ام  را ندیدم و زندگی سختی را در زندان پشت سر گذاشتم .حالا از قضات دادگاه تقاضای کمک دارم.

وی در حالی که به شدت اشک می ریخت گفت : من در زندان صنایع دستی یاد گرفتم و حالا قصد دارم پس از آزاد شدن از زندان این کار را ادامه دهم.می خواهم آزاد شوم  و فرزندانم را بار دیگر ببینم .من از قضات دادگاه میخوام در مجازاتم تخفیف قایل شوند تا زودتر آزاد شوم.

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا طبق ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی برای وی حکم صادر کنند.