پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

ابوالفضل فاتح در اعتماد نوشت: چین جدید، در جست وجوی توسعه «نظم چینی» برای جهان و منطقه، اگر مصلحت بداند از ایجاد تنش پرهیز ندارد و صرفا منافع خود و توان استراتژیک طرف مقابل را ملاک ارزیابی خود قرار خواهد داد.

به گزارش اعتماد، در فرصت پدید آمده پس از پایان جنگ سرد (۱۹۹۱) و از سال‌های نخستین قرن ۲۱ به ویژه از ۲۰۱۴، راه‌های نوین همکاری‌های بین‌المللی در قالب تفاهم‌های استراتژیک نه اتحاد‌های استراتژیک (این دو مفهوم با هم تفاوت دارد) از مهم‌ترین محور‌های سیاست خارجی چین بوده است تا جایی که این کشور در نتیجه این سیاست تا سال ۲۰۲۲ بیش از ۱۱۰ تفاهم استراتژیک با کشور‌های مختلف امضا کرده است که بخشی مهم از این تفاهمات ناظر به همکاری‌های اقتصادی، تکنولوژیک، علمی، فرهنگی و رسانه‌ای است (Boni, F. , ۲۰۲۲).

هدف از تمام تفاهمات استراتژیک چین، برساخت شبکه‌ای جهانی از همکاری‌ها برای گسترش «سپهر نفوذ»، هژمونی و تضمین قدرت این کشور در سه حوزه اقتصادی، سیاسی و نظامی تا سال ۲۰۵۰ است. آنچه تحقیقات، از نتایج تفاهمات رسانه‌ای چین نشان می‌دهد، تلاش رسانه‌ای برای معرفی چین به عنوان قدرتی با ظرفیت‌های بالای اقتصادی و تکنولوژیک، تنش پرهیز و قائل به حقوق بین‌الملل و عدم مداخله در امور داخلی کشورهاست.

از ۲۰۱۷ چین، استراتژی رسانه‌ای جدید خود را به دستور رهبر فعلی این کشور برای افزایش نفوذ و اعتبار سرعت بخشید که چهره خود را در جهان پیرایش و پردازش کند و سربرافراشتن شینهوای جدید محصول همین سیاست بود. به این علاوه کنید که چین سال‌هاست برای گسترش حضور فرهنگی برای آموزش زبان و فرهنگ چینی، در تقریبا اکثر قریب به اتفاق کشور‌های جهان انستیتو‌های کونفوسیوس پایه‌گذاری کرده است که دو مرکز از این موسسات نیز در تهران (۱۳۸۷) و مازندران (۱۳۹۸) تاسیس شده است.

در یک تحقیق عملکرد شبکه رسانه‌ای وابسته یا همکار با چین در کشور‌های مختلف جهان و اروپا به همراه سیاست‌های گسیل ماسک و واکسن و دارو طی پاندمی کرونا ۲۰۲۱ - ۲۰۲۰ مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که این کشور چگونه توانسته از طریق همین رسانه‌ها، به جای یک کشور متهم در پاندمی کرونا و... خود را به عنوان یک کشور منجی و خیرخواه حتی به مردم کشور‌های اروپایی نظیر ایتالیا معرفی کند.

جالب است بدانید، آنسا خبرگزاری رسمی ایتالیا در همکاری با شینهوا، در قالب همان تفاهمنامه‌ها صد‌ها خبر موثر به نفع چین و با رویکرد معرفی چین به عنوان یک کشور مسوولیت‌پذیر طی پاندمی کرونا منتشر کرد (Boni, F. , ۲۰۲۲).

پشت نقاب چین یک کشور معصوم نخوابیده است- با این همه، آنچه در گفتگو‌های اخیر چین با کشور‌های عربی خلیج‌فارس جلب‌توجه می‌کند، آن است که گویی با چین جدیدی مواجه هستیم.

چینی که براساس شواهد، سیاست تنش حداقلی را کنار گذاشته و در دوران جدید، برای تحکیم موقعیت خود به عنوان یکی از قطب‌های اصلی جهان، چهره پیچیده‌تر و بعضا مهاجم از خود بروز می‌دهد. معلوم بود که پشت نقاب سرمایه‌گذاری‌های عظیم اقتصادی و سیاسی چین در کشور‌های مختلف جهان، یک کشور معصوم نخوابیده است.

اما حالا این نگاه ایجاد شده است که چین جدید، همان اندازه که بزرگ است می‌تواند خطرناک هم باشد و منافع خود را نه صرفا در رقابت با قدرت‌های دیگر که چه بسا از دراز کردن دست خود در جیب دیگران و با تعدی به حریم دیگران هم دنبال می‌کند.

همین نمونه ایران کافی است. بی‌آنکه مناقشه‌ای پیشین فی‌مابین ایران و چین وجود داشته باشد و درحالی که تصور می‌شد، اوج گرمی روابط ایران و چین است، ناگهان این کشور، غیردوستانه‌ترین و غیردیپلماتیک‌ترین مواضع نسبت به تمامیت ارضی و توان نظامی و هسته‌ای ایران را از خود بروز داد و اعتمادسازی چندین دهه را یک شبه جایگزین پرسش‌های فراوان و بی‌اعتمادی کرد.  

تفاهمنامه با کشور‌های خلیج‌فارس  و خطای چینی

 احتمال جا ماندن ایران از تحولات سریع جاری در منطقه- در روز‌های اخیر و در پی تفاهمنامه‌های چین با کشور‌های جنوب خلیج‌فارس، یک فراز بسیار تکرار شد که «چین براساس منافع ملی خود عمل کرده است». آری این حقیقت دارد. اینکه چین ارتباط با این کشور‌ها و حتی جنگ سرد با امریکا در منطقه‌ای که حیاط خلوت امریکا بوده را در قالب چندجانبه‌گرایی براساس ظرفیت‌های جاری و آتی خود، امری استراتژیک بداند تعجب‌برانگیز نیست.  

به ویژه آنکه در دنیای امروز، روابط استراتژیک، بیشتر بر پایه منافع مشترک طراحی می‌شود تا ارزش‌های مشترک. گرچه پایدارترین روابط وقتی رخ می‌دهد که بر دو پایه ارزش‌های مشترک و منافع مشترک استوار شود.

از مشکلات داخلی چین، مسلمانان از‌جمله اویغور‌ها هستند و مهم‌ترین مساله اقتصادی توسعه صادرات کالا و واردات انرژی و مهم‌ترین موضوع منطقه‌ای برای چین، تایوان است. چین در گفتگو‌های اخیر با اعراب خلیج‌فارس، برای هر سه تضمین لازم را دریافت کرد.  

اعراب تضمین کردند به هیچ‌وجه در مسائل داخلی چین دخالت نکنند و همچنین تایوان را جزئی جدایی‌ناپذیر از چین بدانند و سرمایه‌گذاری‌ها و تبادلات اقتصادی نیز که روشن است. تا اینجای کار، گرچه این تفاهم براساس ارزش‌های مشترک نیست، اما براساس منافع مشترک تعریف می‌شود که قابل درک است، مخصوصا که هم برای اعراب، توازن در سیاست خارجی و اقتصادی و هم برای چین در رقابت هژمونیک با امریکا و کاستن از نفوذ غرب در منطقه و آسودگی خاطر از عدم تحقق اجماع جهانی در صورت تهاجم به تایوان، محسوب می‌شود.

اما، چین می‌توانست این تفاهم را بدون مداخله در مسائل منطقه‌ای ایران و با پرهیز از تعریض به تمامیت ارضی ایران به انجام برساند. اینجا، همانجاست که چین، از خود رفتار جدیدی بروز داده و تنشی بی‌دلیل را دامن زده که علاوه بر عدم شناخت دقیق از ظرایف مسائل خاورمیانه، می‌تواند ناشی از تغییری استراتژیک باشد.

اقدام چین عبور از برخی اصولی است که در جهان به آن تظاهر می‌کرد. در عرصه بین‌المللی اقدام چین این پیام را خاطرنشان می‌سازد که «چین جدید» یک قدرت بی‌خطر، غیر‌مداخله‌گر و به واقع تنش‌پرهیز نیست و تفاهم‌های استراتژیک با این کشور، چندان هم پایدار تلقی نمی‌شود و ابایی از تحریک کشور‌های دیگر ندارد. همچنین پیامی روشن، مهم و زنگ خطری برای ایران و احتمال تاثیر پذیرفتن و جا ماندن از تحولات سریع جاری در منطقه.  

چین در جمع قدرت‌های غیر قابل اعتماد- ایرانیان هرگز سوابق تجاوز روس‌ها به خاک ایران یا دخالت انگلیسی‌ها و امریکایی‌ها در کودتا و پروژه‌های ضد تمامیت کشور، یا حمایت‌های فرانسه و آلمان از صدام در طول جنگ را فراموش نکرده‌اند.

هنوز که هنوز است روس‌ها در ایران محبوبیتی پیدا نکرده‌اند و مکرر از احتمال خیانت آن‌ها گفته می‌شود، چنان‌که به امریکا نیز اعتمادی وجود ندارد. از مهم‌ترین نقاط مثبت چین در میان سایر قدرت‌های جهانی، آن بود که در سابقه این قدرت، تجاوز یا حمایت از متجاوز به ایران وجود نداشت.

ایران تا هزاران سال دیگر هم ایران خواهد بود و هیچ ایرانی با شرافتی بر وجبی از خاک ایران با کسی معامله نخواهد کرد و چینی‌ها حتی با فرض اصلاح سیاست فعلی در کنار قدرت‌های طمعکار در حافظه ذهنی ایرانیان قرار خواهند گرفت. چینی‌ها با همه محاسباتی که در سیاست خارجی خود دارند و با آن همه هزینه رسانه‌ای برای چهره‌سازی معصومانه از خود، در این خصوص مرتکب خطایی با تاثیر بلندمدت شده و خود را در جمع قدرت‌های غیرقابل اعتماد، حداقل برای ایرانیان قرار داده‌اند. صرف‌نظر از برخورد آموزنده‌ای که در این مرحله باید با آنان صورت بگیرد، در آینده نیز باید با آن‌ها حساب‌شده‌تر مواجه شد.

از طبیعت چین جدید نباید غفلت کرد- چینی‌ها که خود نسبت به تایوان بسیار حساسند، مفاهیم و تعلقات ملی‌گرایانه را درک می‌کنند و از جریحه‌دار شدن احساسات و اعتماد ایرانیان از هر قوم و طیف باخبرند.

آن‌ها می‌دانند که اعتماد ملت‌ها، قابل کپی‌برداری یا تولید انبوه نیست که به قیمت ارزان تکرار شود. با این حال، آن‌ها با اطمینان به حفظ قرارداد ۲۵ ساله با ایران و باتوجه به قرارداد‌های پیشین با پاکستان و عراق، تلاش کردند تا در آن سوی آب‌ها، قطعه‌ای دیگر از پازل قدرت‌سازی و برنامه بلندمدت را که طراحی کرده‌اند، تکمیل کنند.

آن‌ها ممکن است فردا برای ایران نیز توجیهی آورده تا زخم جاری را تا فرصت بعدی ترمیم نمایند، اما این نباید هیچ کسی را از طبیعت جدید چین و «چین جدید» غافل کند. چین جدید علاوه بر فرصت‌طلبی، تا حدی مهاجم هم هست.

چین جدید، در جست‌وجوی توسعه «نظم چینی» برای جهان و منطقه، اگر مصلحت بداند یا فرصت پیدا کند، گویی از تنش‌های خودساخته پرهیز ندارد و صرفا منافع خود و البته قدرت ملی و توان استراتژیک طرف مقابل را از مهم‌ترین ملاک‌های ارزیابی‌های خود قرار خواهد داد.

ضعف مطالعات شناختی و عدم تعادل در سیاست خارجی ایران

ضرورت تاسیس دفاتر مطالعات استرتژیک با محوریت شرق‌شناسی و غرب‌شناسی- البته تعریض اخیر به ایران، صرفا ناشی از سیاست‌های «چین جدید» نیست، ناشی از ضعف مطالعات شناختی و عدم تعادل در سیاست خارجی ایران و نیز دریافتی است که چینی‌ها از نیاز ایران تحت تحریم به چین پیدا کرده‌اند.

در طراحی سیاست خارجی کشور، نه دفاتر قوی مطالعات استراتژیک غرب‌شناسی و شرق‌شناسی در کشور دیده می‌شود و نه مسند‌ها و تریبون‌های سیاست خارجی دراختیار نخبگان تراز اول است و نه طی دهه‌ها، صدای منسجمی از دستگاه سیاست خارجی کشور شنیده شده است. سیاست خارجی کشور، نظیر سیاست داخلی که اکثریت نخبگان را خانه‌نشین کرده‌اند، از فقر راهبرد منسجم و دوراندیشانه و همچنین فقر نخبگی عمیقا رنج می‌برد و تک چهره‌ها نیز خانه‌نشین شده‌اند.

در حالی که درک عمق استراتژیک در سیاست خارجی از عهده هر کسی بر نمی‌آید و با چند شعار، سیاست خارجی ساخته و پرداخته نمی‌شود. همین چند روز گذشته، رسانه‌های داخلی نزدیک به حکومت از حجم یک میلیونی خرید نفت ایران توسط چین به خود می‌بالیدند، اما آیا هرگز از خود پرسیده‌اند اساسا چرا باید ایران بزرگ مجبور به کاهش صادرات نفت خود تا یک‌پنجم شده و آن را هم با نرخ کمتر و با شرایط تحمیلی بفروشد؟

چگونه چنین اضطراری در ایران، برای چینی‌ها و دیگر رقبا توهم ایجاد نخواهد کرد؟ بی‌تردید عوامل مختلفی در تضعیف موقعیت امریکا در منطقه نقش داشته‌اند، اما مگر نه آن است که ایران نیز سال‌ها در تقابل با امریکا، هزاران نیروی انسانی و میلیارد‌ها میلیارد دلار از سرمایه ملی هزینه کرده است.

حال چگونه چینی‌ها که شریک استراتژیک ایران نام گرفته بودند، باید بتوانند فرصت‌طلبانه در منطقه حضور پیدا کنند و نه تنها ایران را شریک ندانند، بلکه با بی‌مهری به ایران، بساط خود را پهن کنند و در خلیج‌فارس جولان دهند؟ اشکال کار کجاست؟ فقط فرصت‌طلبی و چندجانبه‌گرایی چینی‌هاست؟ خطا‌های استراتژیک داخلی و خارجی و جاماندگی سیاست خارجی ایران نیست؟ این هم توطئه امریکاست؟

عدم توازن در عرصه داخلی و بین‌الملل 

اتکای تک بعدی به «قدرت سخت نظامی» - شخصا به تلاش‌های بزرگی که برای استقلال کشور و قدرت دفاعی کشور طی چندین دهه شده ارج می‌نهم و به خون‌های پاک مرزداران وطن سر تعظیم فرود می‌آورم، اما کاستی‌ها و انحرافات بزرگی نیز بروز یافته است.

از مشکلات حکمرانی کشور آن است که استقلال در سیاست خارجی از جمله رابطه با روسیه و چین متوازن دنبال نشده و نگرانی از وابستگی بالا گرفته است، همچنین حاکمیت با عنوان استقلال و افزایش قدرت هسته‌ای و نظامی، هم با مردم میهن و هم با بخش عظیمی از جهان قهر کرده، یا در دام توطئه رقبا افتاده است.

کشور از حالت توازن هم در عرصه داخلی و هم بین‌الملل خارج شده و تحریم‌های چند ده ساله توان ملی کشور را به شدت تنزل داده است. حالا باید روشن شده باشد که بدون اتکا به قدرت اقتصادی که از مولفه‌های نخست در برقراری امنیت ملی است (که روابط گسترده با جهان و دسترسی به بازار‌ها شرط لازم آن است) و جمهوریت و فرهنگ و مولفه‌های دیگر «قدرت نرم»، اتکای تک‌بعدی به «قدرت سخت نظامی» با همه اهمیتش در منطقه خاورمیانه کافی نیست، بلکه هم شکاف و نارضایتی داخلی و هم فشار و طمع خارجی را برمی‌انگیزد که چنین نیز شده است.

این نگاهی است که رهبران کشور در تحلیل سقوط شوروی داشتند. حال چه شده است که آن تحلیل‌ها فراموش شده است؟ گسترش روابط با کشور‌های منطقه نیز گرچه مفید است، اما با توجه به نوع روابط این کشور‌ها با قدرت‌ها، بدون ارتباط متوازن و متنوع و معمول همه ملت‌ها با همه جهان نتیجه کاملی نخواهد داشت.

می‌دانیم که در طول جنگ و دولت آقای مهندس موسوی، با همه خصومت‌های قدرت‌ها، هرگز رابطه اقتصادی ایران با امریکا و دول غربی و روسیه و چین و همچنین رابطه با ملت‌ها قطع نشد.  

نیازمند توافق در داخل و توازن در خارج هستیم 

 این‌گونه نیست که جهان یا سلطه‌گر است یا سلطه‌پذیر- اینکه ما نمی‌توانیم با قدرت‌ها مذاکره کنیم یک اتهام و توهین به نخبگان ایران و یک فرصت‌سازی برای رقیبان است. چرا پس از ۴۳ سال نمی‌توانیم؟ خواهید گفت آن‌ها قابل اعتماد نیستند.

آری، مگر چین قابل اعتماد بود؟ مگر روسیه قابل اعتماد است؟ ترکیه که در اندیشه جابه‌جایی مرز‌های شمالی از طریق آذربایجان است، قابل اعتماد است؟ ایران در موقعیت راهبردی چهارراه جغرافیای سیاسی، اقتصادی به عنوان یک فرصت بی‌نظیر قرار دارد، اما به شکل روزافزونی تلاش‌ها متمرکز بر دور زدن این چهارراه است به جای عبور از آن. ترکیه که با رژیم اشغالگر هم ارتباط دارد، سال ۲۰۲۲ را سال ارتباط با جهان نام نهاده است، اما ایران که باید نقطه تعادل منطقه و چهارراه ارتباطی باشد هر ساله تعداد کشور‌های طرف قرارداد خود را کاهش داده و این به تنهایی از وضعیت غم‌انگیز پاسپورت ایرانی هویداست.

به‌عینه مشاهده می‌کنیم که به دلیل عملکردها، هر روز در رسانه‌های جهان ایران و ایرانی تخریب و وهن می‌شود و این درحالی است که ایران و ایرانی از یک رسانه موثر مستقل یا حتی دولتی در تراز قابل قبول، چه در داخل یا سطح بین‌الملل هم برخوردار نیست. دامنه نارضایتی‌های داخلی و ناکارآمدی‌ها روشن است. این مغایر با کرامت و عزت ایران و ایرانی است و حق ایران و ایرانی نیست که در وطن غریب باشد و در غربت وهن شود.

واقعیت‌ها فریاد می‌زند که در جهان پیچیده امروز اصرار بر سیاست‌های تک‌بعدی گذشته، جواب نمی‌دهد. این‌گونه نیست که جهان یا سلطه‌گر است یا سلطه‌پذیر و تمام راه‌حل‌ها به اعمال قدرت سخت در داخل یا خارج یا قطع رابطه با فلان کشور ختم می‌شود. راه‌حل‌های بینابینی هم وجود دارد. به جای قهر با مردم و به جای قهر با جهان، تحول و توافق در داخل و توازن راهگشا و بن‌بست‌شکن در خارج، راه‌حلی است که فوریت دارد. آنگاه چین و دیگر قدرت‌ها، در جای صحیح خود قرار خواهند گرفت.