حالا که بیش از ۷ سال از امضای توافق هسته‌ای گذشته است، کاملا روشن شده که نگاه آمریکا به برجام و انتظاراتش از آن، با نگاه ایران به برجام و انتظاراتش از منافع امضای آن، تفاوت بسیار دارند. این تفاوت پس از خروج دونالد ترامپ از برجام، بسیار آشکارتر شد.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

هم میهن نوشت: در این نوشتار تلاش می‌شود تا دریچه‌ای به نگاه آمریکایی‌ها و دولت جو بایدن به برجام باز شود و منافعی که آمریکایی‌ها در بازه زمانی فعلی، در خصوص برجام دنبال می‌کنند، تشریح شود. در این نوشتار سعی می‌شود به این سوال‌ها پاسخ داده شود:

۱- آیا از نظر آمریکا احیای برجام در این بازه زمانی، منافعی در پی دارد؟

۲- آیا از نظر آمریکا احیای برجام، هنوز یک بازی برد- برد است؟

۳- آمریکا برای احیای برجام با چه موانع سیاسی و امنیتی مواجه است؟

۴- نگاه دولت بایدن به برجام، با توجه به رخداد‌های ۵ ماه اخیر دستخوش چه تغییراتی شده است؟

۵- ملاحظات آمریکایی‌ها در خصوص احیای برجام، به لحاظ فنی و امنیتی چیست؟

در مذاکرات دیپلماتیک، اگر طرفین حقیقتا قصد داشته باشند، به توافقی دست یابند، باید این توان را داشته باشند به محدودیت‌ها و خطوط قرمز طرف مقابل آگاه شده و درک درستی از آن به‌دست آورند. تنها در این شرایط است که طرفین بر سر میز مذاکره از موضع واقع‌بینانه و عملگرایانه، گفتگو خواهند کرد.

گمان برخی این است که آمریکایی‌ها به واسطه اعتراضات اخیر در ایران، تمایلی به احیای برجام ندارند. اما باید گفت که این نگاه از منظر بازی قدرت در چارچوب برجام، نگاه واقع‌بینانه‌ای نیست. جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا اخیرا در مصاحبه‌ای با شبکه فرانس ۲۴ صراحتا اعلام کرده که «به دلیل حمایت پهپادی ایران از روسیه در جنگ اوکراین» آغاز مذاکرات برجامی برای آمریکا ممکن نیست. اواخر هفته گذشته نیز تام نایدز، سفیر آمریکا در اسرائیل، اظهارات مشابهی را مطرح کرد.

در واقع می‌توان گفت که مسئله اصلی آمریکا همکاری نظامی دفاعی روسیه و ایران، آن‌هم در میانه تهاجم روسیه به اوکراین است و مسئله اعتراضات داخلی در ایران تنها به‌عنوان یک کاتالیزور و اهرم فشار آمریکا بر ایران عمل می‌کند. از نگاه آمریکایی‌ها، توسعه برنامه موشکی و پهپادی ایران در کنار افزایش همکاری‌های نظامی دفاعی ایران و روسیه موجب شده که موضع آمریکا در مذاکرات هسته‌ای برای احیای برجام و یا حتی رسیدن به توافق جایگزین با ایران، به لحاظ سیاسی مقرون به صرفه نباشد. به این ترتیب می‌توان گفت که این شرایط ریسک وقوع بحران هسته‌ای میان ایران و آمریکا و حتی رویارویی نظامی را افزایش می‌دهد.

وضعیت موجود از نگاه آمریکا

آمریکایی‌ها معتقدند ایران در حال حاضر در حال گسترش برنامه هسته‌ای و موشکی و پهپادی خود است، بنابراین استراتژی آمریکا برای جدا کردن برنامه هسته‌ای ایران از برنامه‌های موشکی و پهپادی‌اش دیگر در داخل آمریکا قابل دفاع نیست. چند ماه پیش سردار حاجی‌زاده فرمانده هوافضای سپاه پاسداران اعلام کرد که ایران در ساخت موشک‌های هایپرسونیک موفق بوده است. این موشک‌ها به لحاظ تئوریک قابلیت حمل کلاهک هسته‌ای را دارا هستند.

سردار حاجی‌زاده اعلام کرد که این موشک‌ها می‌توانند از انواع سامانه‌های دفاع موشکی بگریزند. به فاصله کمتر دو هفته بعد از آن، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اعلام کرد که ایران غنی‌سازی ۶۰ درصدی را در تاسیسات هسته‌ای فردو آغاز کرده است. آژانس اعلام کرد که ایران قصد دارد ۱۴ آبشار از سانتریفیوژ‌های پیشرفته IR-۶ را در فردو نصب کند.

علاوه بر این تحولات، اخبار متعددی از همکاری پهپادی ایران با روسیه در رسانه‌های غربی منتشر شد. وزارت خارجه ایران در ابتدا این اخبار را تکذیب کرد، اما در نهایت وزیر خارجه اصل خبر را تائید کرده، اما تاکید کرد که ایران در جنگ اوکراین بی‌طرف است و پهپاد‌ها را هم چند ماه قبل از جنگ، به روسیه داده است. مجموعه این تحولات در فضای سیاسی غرب و به ویژه آمریکا اینطور ترجمه می‌شود:

ایران در حال ساخت موشک هایپرسونیک که با کلاهکش می‌تواند سرعتی بالاتر از سرعت صوت داشته و از قابلیت مانور زیادی هم برخوردار باشد، است. این قابلیت باعث می‌شود که مقابله با این موشک‌ها در مقایسه با موشک‌های بالستیک که مسیر مشخصی را طی می‌کنند، بسیار دشوارتر شود.

تا قبل از غنی‌سازی ۶۰ درصدی در فردو، ایران غنی‌سازی ۶۰ درصدی را تنها در تاسیسات نطنز انجام می‌داد. فردو یک تاسیسات هسته‌ای زیرزمینی است، بنابراین برای اسرائیل و آمریکا بسیار سخت است که به آن حمله کرده و آن را منهدم کنند.

جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا نزدیک به دهه اول سال نو میلادی اعلام کرد: «سطح غیرمنتظره حمایت نظامی و فنی ایران و روسیه از یکدیگر موجب شده که روابط دو طرف به یک همکاری دفاعی نظامی تمام‌عیار تبدیل شود.» کربی مدعی شده که ایران و روسیه قصد دارند در خاک روسیه یک کارخانه تولید پهپاد تاسیس کنند و روس‌ها نیز در روسیه به خلبانان ایرانی برای پرواز با جنگنده‌های سوخو ۳۵ آموزش می‌دهند.

از نظر واشنگتن، ایران از زمانی که ایالات‌متحده از برجام خارج شد، در برنامه موشکی و پهپادی‌اش بسیار پیشرفت کرده است. فناوری‌های موشک‌های بالستیک و کروز و اخیرا پهپادها، از مدت‌ها پیش جزئی حیاتی از استراتژی امنیت ملی ایران بوده‌اند. در سال‌های اخیر، اهمیت این سلاح‌ها در استراتژی امنیت ملی ایران، اهمیتی دوچندان یافته است.

برنامه‌های موشکی و پهپادی ایران این امکان را فراهم می‌کند تا ایران بتواند قدرت خود را فراتر از مرز‌ها گسترش دهد و کاستی‌های موجود در نیروی هوایی خود را جبران کند. علاوه بر این در صورتی که تصمیم به تولید سلاح هسته‌ای بگیرد، باید از پیش‌قابلیت‌های موشکی بالستیک و مافوق صوت، خود را توسعه دهد، زیرا برنامه هسته‌ای نظامی، بدون برخورداری از دانش موشک‌های بالستیک، اساسا بی‌فایده است.

نیروی هوایی ایران تا حد زیادی هنوز به سامانه‌های قدیمی غربی که قبل از انقلاب خریداری شده بودند، وابسته است. به‌عنوان مثال، نیروی هوایی ایران به‌شدت به جنگنده‌های F-۴ و F-۱۴ که بیش از ۵۰ سال پیش ساخته شده‌اند، متکی است.

قبل از امضای برجام در سال ۲۰۱۵، نگرانی اصلی ایالات متحده در مورد ایران چیزی فراتر از برنامه هسته‌ای بود. آمریکا مدعی بود که حمایت مالی، لجستیکی و تسلیحاتی تهران از شبه‌نظامیانی که علیه نیرو‌های آمریکایی و شرکای منطقه‌ای آمریکا مانند اسرائیل عملیات انجام می‌دادند، باید قطع شود.

در آن زمان هم واشنگتن نگران برنامه موشکی ایران، به‌ویژه موشک‌های بالستیک که می‌توانند در یک سلاح هسته‌ای کاملاً کاربردی مورد استفاده قرار گیرند، بود. اما حالا به نظر می‌رسد که آمریکایی‌ها بیشتر بر روی پهپاد‌های ایران متمرکز شده‌اند. در نتیجه، از نظر آمریکایی‌ها، جداسازی برنامه‌های موشک‌های بالستیک و پهپاد‌ها از برنامه هسته‌ای ایران در مذاکرات بسیار دشوار شده است. چراکه این جداسازی تاثیر بسزایی بر منافع اولیه آمریکا دارد و آن جنگ در اوکراین است.

شاهد مثال این استدلال را می‌توانید در اظهارنظر‌های مقامات آمریکایی در چند ماه گذشته ببینید. در ۱۴ نوامبر، رابرت مالی، نماینده وزارت امور خارجه آمریکا در امور ایران گفت که ایالات متحده برای از سرگیری مذاکرات هسته‌ای با ایران به دلیل فروش پهپاد به روسیه و همچنین سرکوب اعتراضات داخلی، اصرار ندارد. در ۱۷ اکتبر، یک مقام وزارت خارجه آمریکا گفت که ایران با ارسال پهپاد‌ها به روسیه برای استفاده در اوکراین، قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را نقض کرده است.

اما آیا همه این توصیفات به این معنا است که برنامه هسته‌ای ایران برای آمریکا اولویتی ندارد؟ خیر. برنامه هسته‌ای ایران همچنان بخش مهمی از استراتژی امنیت ملی ایران است و برای آمریکا اهمیت دارد. چراکه زمان گریز هسته‌ای ایران به‌شدت کاهش یافته است. البته ایران همواره اعلام کرده است که قصد ساخت سلاح هسته‌ای ندارد، اما از سوی دیگر برخی مقامات ایران نظیر کمال خرازی، رئیس شورای روابط خارجی ایران تلویحا گفته است که رسیدن به آستانه ساخت سلاح هسته‌ای، به معنای ساخت سلاح نیست.

به گفته آژانس، ایران اقداماتی نیز برای تولید فلز اورانیوم آغاز کرده است و دیپلمات‌های غربی گفته‌اند این فلز کاربرد غیرنظامی ندارد. حتی اگر ایران در آینده با برچیدن سانتریفیوژهایش به‌عنوان بخشی از یک توافق جدید موافقت کند، دانشی که در حال حاضر در حال توسعه است، باز هم زمان گریز هسته‌ای ایران را در آینده کاهش می‌دهد. یادمان باشد که یکی از اهداف اصلی آمریکا در امضای برجام در سال ۲۰۱۵ افزایش زمان گریز هسته‌ای ایران بود.

مسلما مخالفان قدرتمند احیای برجام در داخل آمریکا خواهند گفت که اگر قرار باشد احیای برجام، این هدف اصلی آمریکا را محقق نکند، برجام به چه دردی خواهد خورد؟ آمریکایی‌ها از غنی‌سازی ۶۰ درصدی در ایران نگران شده‌اند چراکه وقتی که غنی‌سازی تا سطح ۶۰ درصد انجام می‌شود، رساندن آن به غنای ۹۰ درصد چندان کار سختی نیست.

درحالی‌که واشنگتن در حال حاضر بیشتر بر همکاری‌های روبه‌رشد دفاعی ایران با روسیه تمرکز کرده است، مسئله هسته‌ای همچنان آتشی زیرخاکستر است که هنوز از بین نرفته است. اما واقعیت این است که مذاکرات به بن‌بست رسیده و برجام [از نگاه آمریکایی‌ها]احتمالاً دیگر به اندازه کافی نگرانی‌های واشنگتن را برطرف نمی‌کند.

البته برجام به‌رغم خروج ایالات متحده از آن و کاهش تعهدات ایران، از نظر فنی هنوز معتبر است و این به آن معناست که بسیاری از بند‌های غروب برجام همچنان در حال اجرا شدن هستند. یکی از بند‌های کلیدی غروب برجام که در اکتبر ۲۰۲۳ منقضی می‌شود، ممنوعیت شورای امنیت سازمان ملل متحد در انتقال فناوری موشک‌های بالستیک ایران به دیگر کشور‌ها و بالعکس است. چنانچه این بند منقضی شود، همکاری‌های موشکی ایران و روسیه می‌تواند وارد فاز جدیدی شود.

علاوه بر این، بر اساس برجام، ایالات‌متحده باید تحریم‌ها علیه ایران را در ماه اکتبر حذف کند، نه اینکه صرفا اعمال آن‌ها را تعلیق کند. بدیهی است که واشنگتن اگر بخواهد هیچ‌یک از این اتفاقات رخ ندهد و بند غروب آفتاب برجام، اجرایی نشود، اتفاقا همین مسئله ورود مجدد واشنگتن به برجام، به سابق معمول و ساده را برای بایدن دشوار می‌کند. علاوه بر این، از نظر کاخ سفید، از نقطه نظر اشاعه، شرایط فنی برنامه هسته‌ای ایران تغییر کرده است، زیرا ایران سانتریفیوژ‌های پیشرفته‌تری دارد، اورانیوم را در سطوح بالاتری غنی‌سازی کرده است.

علاوه بر این ایران قبلاً شاهد خروج واشنگتن از توافق بوده است و همین امر باعث می‌شود نگران‌تر بوده و در مذکرات سرسخت‌تر عمل کند. این شرایط برجام را پیچیده‌تر می‌کند. ممکن است هنوز یک پنجره کوتاه برای احیای برجام و نادیده گرفتن برخی از بند‌های غروب آفتاب در چند ماه اول سال جاری میلادی وجود داشته باشد. اما زمان این پنجره نمی‌تواند خیلی به ضرب‌الاجل اجرای بند‌های غروب برجام در ماه اکتبر نزدیک باشد.

اما سوال این است که آیا دولت بایدن از این پنجره زمانی کوتاه‌مدت استفاده خواهد کرد. با توجه به آنچه مقامات آمریکایی اعلام کرده‌اند و شرحش در فوق رفت، بعید به نظر می‌رسد که آمریکایی‌ها حاضر باشند از بازه زمانی کوتاه استفاده کرده و بدون درخواست هیچ تغییری به احیای برجام تن بدهند؛ بنابراین شانس احیای توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ به همان شکلی که امضا شده بود، بسیار اندک است و در بهترین حالت ممکن است که آمریکا با طرحی برای نوشتن پیش‌نویس توافق جدیدی میان ایران و آمریکا موافقت کند.

واقعیت این است که ایالات‌متحده هیچ گزینه دیپلماتیک «خوبی» برای محدود کردن فعالیت‌های فزاینده هسته‌ای و غیرهسته‌ای ایران و همکاری‌های دفاعی مسکو و تهران ندارد. آمریکا دو گزینه اصلی دیپلماتیک دارد، اما هیچ کدام خوب نیستند. اول اینکه ایالات متحده تلاش کند از توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ به‌عنوان نقطه شروعی برای مذاکره درباره یک توافق گسترده دیگر استفاده کند که در آن کاهش تحریم‌ها را در ازای محدودیت‌های مشابه بر برنامه هسته‌ای ایران ارائه شود.

کاخ سفید ممکن است تلاش کند برنامه موشکی و پهپادی ایران را نیز در مذاکرات بگنجاند، اما ایران بار‌ها این موضوع را رد کرده و احتمالا موضع‌اش را تغییر نخواهد داد. علاوه بر این عملاً هیچ اعتمادی بین واشنگتن و تهران وجود ندارد و تهران با شرایط مشابه در مورد برنامه هسته‌ای خود بدون دریافت تضمین قابل‌توجه واشنگتن مبنی بر عدم خروج از توافق موافقت نخواهد کرد. برای اینکه این گزینه واقعاً به یک توافق منجر شود، ممکن است ایالات‌متحده مجبور شود به اعمال محدودیت‌های کمتری بر برنامه هسته‌ای ایران رضایت دهد، اما اگر این کار را بکند، آن‌وقت قانع کردن منتقدان داخلی و اکثریت جمهوریخواه کنگره بسیار برایش دشوارتر خواهد بود. البته چنین توافقی به ایران این امکان را می‌دهد بگوید توانسته از آمریکا امتیازات جدیدی بگیرد.

گزینه دوم ایالات‌متحده پیگیری توافقی محدود با ایران مشابه برنامه اقدام مشترک در سال ۲۰۱۲ است که قبل از امضای برجام حاصل شد. در چارچوب این گزینه، واشنگتن ممکن است تلاش کند تا فعالیت‌های هسته‌ای ایران را در سطوح فعلی یا سطوحی به‌طور قابل‌توجهی بالاتر از برجام ۲۰۱۵ (مانند غنی‌سازی ۲۰ درصد) متوقف کند. ایالات متحده تنها در ازای محدود کردن برنامه هسته‌ای ایران، کاهش محدود تحریم‌ها را پیشنهاد می‌کند.

اگرچه این گزینه ممکن است یک راه‌حل موقت از دیدگاه واشنگتن فراهم کند، اما لزوماً زمان گریز هسته‌ای ایران را به میزان قابل‌توجهی کاهش نمی‌دهد. البته ایالات‌متحده چنین توافق محدودی را به‌عنوان یک توافق موقت در سال ۲۰۲۱ پیشنهاد کرد که ایران به سرعت آن را رد کرد. با این حال، یک توافق محدود به ایالات‌متحده این امکان را می‌دهد که در آینده علاوه بر مسائل هسته‌ای، کاهش تحریم‌های گسترده‌تر را به موضوعات غیرهسته‌ای نیز مرتبط کند.

اگر همه گزینه‌ها شکست بخورند...

در صورت شکست همه گزینه‌های دیپلماتیک، ایالات متحده با درخواست‌های فزاینده‌ای از سوی جنگ‌طلبان در داخل آمریکا و در اسرائیل برای تشدید تنش علیه ایران، حتی با استفاده از گزینه نظامی، مواجه خواهد شد. با توجه به اینکه زمان گریز هسته‌ای ایران احتمالاً بیش از شش ماه نخواهد بود، جنگ‌طلبان در اسرائیل و ایالات‌متحده احتمالاً گزینه‌های پنهان و آشکاری را برای برهم زدن و عقب راندن برنامه هسته‌ای ایران، حتی به‌طور موقت، پیشنهاد خواهند کرد.

دولت بایدن احتمالاً تلاش خواهد کرد تا موضوع هسته‌ای ایران را در پس آتش گزینه نظامی نگه دارد تا تمرکز خود را بر جنگ اوکراین حفظ کند، اما اگر برنامه هسته‌ای ایران همچنان پیشرفت کند، ممکن است این کار برای دولت بایدن ممکن نباشد. اما آیا کار به استفاده از گزینه نظامی خواهد رسید؟ برای اینکه این احتمال تقویت شود، چند محرک باید به این معادله اضافه شوند.

نخست اعلام ایران برای غنی‌سازی اورانیوم تا ۹۰ درصد، دوم مسدود کردن بازرسی‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی براساس پروتکل الحاقی، سوم خروج ایران از معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای و چهارم اعلام پیشرفت‌های بیشتر در زمینه تولید فلز اورانیوم. با توجه به اینکه در اسرائیل دولت تندرویی با ریاست بنیامین نتانیاهو بر سر کار آمده است، اگر هر کدام از این محرک‌ها به وقوع بپیوندند، فشار تل‌آویو بر واشنگتن برای برخورد نظامی با ایران افزایش خواهد یافت.

حتی اگر بایدن در دور نخست ریاست‌جمهوری خود این درخواست‌ها را رد کند و اگر برجام در همین وضعیت باقی بماند، و اگر جمهوریخواخان در سال ۲۰۲۵ قدرت را در کاخ سفید به دست بگیرند، احتمال تنش نظامی میان ایران و آمریکا بیشتر خواهد شد.