احتمال یک جنگ منطقه‌ای گسترده کم است. علی‌رغم شعارهایی که از سوی تندروها منعکس می‌شود، واقعیت تفکر استراتژیک ایران ملاحظه‌کارانه‌تر است. حداقل هفت دلیل وجود دارد که تهران احتمالاً از شروع جنگ با اسرائیل به نمایندگی از حماس اجتناب خواهد کرد.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

اول، احتمالاً جمهوری اسلامی ایران نمی‌تواند مانند جنگ با عراق در دهه ۱۹۸۰، جامعه را برای درگیر شدن در یک جنگ جدید همراه کند. در کنار عوامل دیگر، این بسیج بی‌‌امان انسانی بود که منجر به مقاومت در برابر ارتش عراق شد و بغداد را مجبور به عقب‌نشینی از خاک ایران کرد. با این حال، چندین دهه بعد، حمایت از جنگ جدید به میزان قابل توجهی کاهش یافته است. این در حالی است که پس از اعتراضات سال گذشته، بحران اقتصادی که تا حدی ناشی از تحریم‌های آمریکا بوده، شدت گرفته و نارضایتی در میان جوانان و طبقه متوسط شهری افزایش یافته است.

دوم، جناح میانه‌رو ایران نسبت به مداخله مستقیم ایران در جنگ هشدار داده است. در واقع، جنگ در غزه برخی اختلاف‌نظرهای سیاسی را در تهران عمیق‌تر کرده است. در ارزیابی تندروها از تهدید، نابودی حماس به طور خودکار به معنی فروپاشی بعدی حزب‌الله و در نهایت حمله نظامی به ایران است. این دیدگاه کاملاً در تضاد با دیدگاه مقامات ارشد ایران است  

سوم، شکست آشکار اسرائیل در جلوگیری از حمله حماس در ۷ اکتبر، محاسبات راهبردی تهران در قبال اسرائیل را تغییر نمی‌دهد. علی‌رغم اتکای اسرائیل به فناوری‌های دفاعی پیشرفته مانند سیستم دفاع موشکی گنبد آهنین، حماس ضربه نظامی و اطلاعاتی قابل توجهی به آن وارد کرد و در نتیجه سیاست بازدارندگی اسرائیل را در هم شکست. اما این موضوع دیدگاه ایران را در مورد اسرائیل یا پویایی قدرت در منطقه زیر و رو نمی‌کند. اگرچه عملیات حماس راهبرد بازدارندگی معتبر دیرینه اسرائیل را تحت تأثیر قرار داد، اما این گشایش را برای ایران فراهم نمی‌کند تا با استفاده از قدرت موشکی اسرائیل را به چالش بکشد. بر عکس، ایران ممکن است بر این باور باشد که اسرائیل احساس می‌کند که برقراری مجدد بازدارندگی یک اولویت وجودی است که ارزش این را دارد که ریسک‌های نظامی یا سیاسی فوق‌العاده‌ای برای آن بکند.

چهارم، بر خلاف باور متعارف، نه حماس و نه حتی حزب الله نیروی نیابتی ایران نیستند. درست‌تر است که آن‌ها را متحدان غیردولتی ایران بدانیم. هیچ رابطه از بالا به پایینی بین تهران و حماس وجود ندارد. حتی در حالی که حماس اقدامات خود را با ایران همسو می‌کند، رویکردهایشان ممکن است واگرا باشد، برای مثال در طول جنگ داخلی سوریه حماس از شورشیان سنی ضد اسد حمایت کرد. هم‌چنین سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل گفته‌اند که مقامات ارشد ایران از عملیات حماس اطلاعی نداشتند.

پنجم، شرکای استراتژیک ایران در مسکو و پکن حمایت کامل خود را از حماس اعلام نکرده‌اند. ایران بر اساس سیاست نگاه به شرق خود به دنبال هم‌سویی با چین و روسیه بوده و از برهم زدن روابط خود با این کشورها بیزار است. تهران در واقع از سیاست مشابهی در غزه پیروی می‌کند که دو سال پیش پس از مشاهده رویکرد منتظر باشیم و ببینیم  چین و روسیه طی تصرف کابل توسط طالبان اتخاذ کرد. هدف ایران اجتناب از انزوا در بحران‌های بزرگ بین المللی است.

ششم، این باور عمیق در میان تصمیم‌گیران با نفوذ در ایران وجود دارد که شیخ‌نشین‌های عرب خلیج فارس از جنگ گسترده بین ایران و اسرائیل استقبال خواهند کرد. ایران ممکن است امیدوار باشد که کشورهای عربی در نتیجه یک جنگ گسترده‌تر روابط خود را با اسرائیل قطع کنند، اما این بعید است. افکار عمومی اعراب بر سیاست خارجی کشورهایشان تأثیر کمی دارد. و رهبران عرب مدت‌هاست که حماس را به عنوان نماینده اخلالگر ایران می‌بینند و از دیدن نابودی آن توسط اسرائیل، یک بار برای همیشه خوشحال خواهند شد.

آخرین و مهم‌ترین عامل مؤثر بر عدم تمایل آشکار ایران به جنگ، دیدگاه خاص مقامات عالی نسبت به درگیری‌های منطقه‌ای است. بر خلاف دیدگاه جریان اصلی در غرب، تصمیم‌گیران عالی ایرانی پاسخ به درگیری‌های منطقه‌ای را از منظر واقع‌گرایانه می‌بیند و نه ایدئولوژیک. پس از یک جنگ ویرانگر با عراق، تهران به شدت از پیامدهای جنگ به ویژه با آمریکا آگاه است و همین آگاهی ایران را بر آن داشت تا واکنش نسبتاً سنجیده‌ای را به ترور سردار قاسم سلیمانی، فرمانده فقید نیروی قدس سپاه پاسداران توسط ایالات متحده انتخاب کند. چنین رفتاری با استراتژی کلی تهران در مدیریت بحران‌های منطقه‌ای هم‌سو است. بیش از دو دهه قبل، زمانی که دیپلمات‌های ایرانی در شمال افغانستان توسط اولین امارت طالبان کشته شدند و احساسات عمومی در ایران به شدت به سمت یک درگیری بزرگ متمایل شد، مقامات عالی برای جلوگیری از تشدید تنش تلاش کردند.

این هفت دلیل مرتبط با هم، بی‌میلی جمهوری اسلامی به درگیر شدن در جنگ از جانب حماس را توضیح می‌دهد. با این حال، جنگ غزه ممکن است برنامه هسته‌ای ایران را تسریع کند. صداهای قوی در ایران، عمدتاً در اردوگاه تندرو، وجود دارد که استدلال می‌کنند مهم‌ترین ابزار این کشور برای جلوگیری از نابودی حماس به تصمیم آن برای پیگیری کامل قابلیت‌های هسته‌ای بستگی دارد. آن‌ها بر این باورند که برگ برنده ایران در تهدید برای گریز هسته‌ای و نشان دادن حمایت حیاتی از متحدانش نهفته است – مشابه حمایت قبلی‌اش از دولت اسد در سوریه. این استدلال زمانی شتاب قابل توجهی پیدا کرد که آمیخای الیاهو، وزیر افراطی میراث فرهنگی اسرائیل ، از انداختن «نوعی بمب اتمی» در نوار غزه «برای کشتن همه» به عنوان «یک گزینه» دفاع کرد.

هیچ یک از این‌ها به این معنی نیست که ایران مایل به رها کردن حماس، دارایی استراتژیک خود در غزه است. تهران به جای بیکار ماندن، احتمالاً به اعمال فشار بر اسرائیل و ایالات متحده – از طریق حزب‌الله و گروه‌های شیعی در عراق و سوریه- ادامه خواهد داد، بدون اینکه درگیری را به یک جنگ منطقه‌ای تمام عیار تبدیل کند.

*آرش رئیسی‌نژاد؛ استاد ژئوپولتیک 

نشر این مطالب به معنی تأیید محتوای آن نیست بلکه صرفاً با هدف اطلاع‌رسانی صورت می‌گیرد.