چرا علی لاریجانی گوشهنشینی را برگزیده است
برای ترسیم معادلات انتخابات دوم اسفند باید این را در نظر داشت که علی لاریجانی را دیگر نمیتوان از مؤلفههای این رقابت بسیار مهم دانست. او در نهایت بهت و ناباوری برخی تحلیلگران سیاسی تصمیم نهاییاش را گرفت و نامزد انتخابات نشد.
او حتی تا آخرین لحضات هم این امید را در دل برخی نزدیکان خود زنده نگه داشته بود که ممکن است نامزد انتخابات شود؛ حتی وقتی خبرنگار روزنامه اصلاحطلب «همدلی» در کوه بهصورت اتفاقی او را دیده بود، با این پاسخ مواجه شد که هنوز تصمیم قطعی برای حضور در انتخابات یا عدمنامزدی نگرفته است.
حالا اما هر چه هست او با عدمحضور در نامنویسی داوطلبان انتخابات ریاستجمهوری بعد از 12 سال با پارلمان خداحافظی کرده است اما آیا این به معنای پایان عمر سیاسی علی لاریجانی است؟
فولمحافظهکاری به سبک علی لاریجانی
لاریجانی یک سیاستمدار هوشمند است که قواعد بازی سیاست را در ساختار قدرت رسمی ایران بهخوبی دریافته است؛ یک فولمحافظهکار که به وقتش عملگرایی پیشه کرده و به وقتش تقیه را به هر چیز دیگری ترجیح داده است.
وقتی حسن روحانی در انتخابات 96 رقابت را از سید ابراهیم رئیسی با اختلاف برد، نگاهها به علی لاریجانی دوخته شد. عدهای معتقد بودند که او را باید از حالا در قامت یک رئیسجمهور دید و رخت رئیسجمهوری بعد از روحانی برای تن او اندازه خواهد شد. همهچیز به همین سادگی پیش میرفت و این سناریو طبیعی به نظر میرسید اما دوره «استثنایی» خیلی زود به پایان رسید.
اول؛ وقایع دیماه 96: حسن روحانی معتقد است که در ناآرامیهای دی 96 شاهد پشت پردههایی بودیم و این پشت پردهها را بهصورت سربسته بارها پشت تریبونها گفته است. اگر از این حرفها بگذریم و به پشت پرده کاری نداشته باشیم، فرم ماجرا به این شکل بود که معترضان هم علیه این جناح شعار میدادند و هم علیه آن جناح. در نگاهی دقیقتر، آنها منتقد کلیت وضع موجود بودند؛ وضع موجودی که روحانی نماینده آن بود و علی لاریجانی نیز بنا بر پیشبینیها قرار بود در دوره پساروحانی مجری آن باشد.
در محافل سیاسی اینگونه شایع شده که علی لاریجانی دقیقا از همین نقطه با روحانی فاصلهگذاری میکند.
ادعای مهمی است؛ معنای این گزاره آن است که علی لاریجانی بنا بر دلایلی که از وضع موجود برداشت کرده، تصمیم گرفته که دیگر نماینده آن بخش از سیاست ایران نباشد که حسن روحانی فعلا لیدری و نمایندگی آن را بر عهده دارد.
به دیگر سخن آنکه؛ لاریجانی که خود را یک سیاستمدار میانجناحی (و نه فراجناحی) میپنداشته، بنا را اینبار بر آن گذاشته که در زاویهای دیگر از آرایش سیاسی ایران جاگیری کند.
اصل سخن این است: یک سیاستمدار هوشمند که در پوسته محافظهکاری و با یک آرامش تمامعیار به دقت تغییرات آرایش سیاسی را رصد میکند، بنا را بر این گذاشت که در آخرین لحظه همه را غافلگیر کند.
رفتارشناسی کنشهای سیاسی او در دهه 90 شمسی، به شکل عجیبی ما را به یاد هاشمیرفسنجانی میاندازد. اهل سیاست دقیقا معنای سخن نگارنده را درمییابند.
دوم؛ پایان برجام: پروژه حسن روحانی تا اینجای کار شکست خورده است. کسی که میگفت هم سانتریفیوژها باید بچرخد و هم چرخ معیشت مردم، حالا در وضع عجیبی گیر کرده است. او میخواست همه درهای بستهشده را روی سیاست خارجی و با اتکا به تغییر آن بچرخاند؛ این امر سخت بود اما او مدعی بود که میتواند.
به باور او میشد حتی به برجام2 و برجام3 رسید ولی ترامپ با حضور خود همهچیز را خراب کرد. حالا همان حرفهایی که روزی از زبان مخالفان برجام درباره آمریکا و غرب بیان میشد، روی زبان عراقچی، ظریف و روحانی میچرخد. کسانی که میگفتند علی لاریجانی همان رئیسجمهور احتمالی 1400 است، میگفتند در عصر برجام تنها کسی که میتواند با طرف مقابل و در شرایط جدید همسخنی کند، همین علی لاریجانی است.
پروژه روحانی شکست خورده است و علی لاریجانی نمیتواند پیمانکار یک پروژه شکستخورده در دولت جدید باشد. او اگر بناست در قامت یک رئیس مجلس یا یک رئیسجمهور عمر سیاسی خود را ادامه دهد، باید قالب و ظرف دیگری برای خود انتخاب کند. به یک معنا، او باید «برند» تازهای برای خود بیابد. راهش این است؛ ابتدا یک جداسازی صورت گیرد تا در ادامه، همه تصورات «اینهمانی» میان او و حسن روحانی از میان برداشته شود.
لاریجانی که متهم است برجام را در 20 دقیقه تصویب کرده، حالا باید حرفهای بزرگتری بزند تا مخالفانش سرگرم و مشغول به پاسخدهی به آنها شوند.
هر دو محور فوق روایتگر یک خروجی است: علی لاریجانی از حسن روحانی دور خواهد شد و با صبر استراتژیک خود منتظر آخرین چرخشهای سیاسی خواهد ماند.
این فولمحافظهکار اصولگرا نیک میداند که زمانه آبستن هزاران ماجراست، پس فعلا در دفتر کارش واقع در ساختمان مشروطه، چای مینوشد و روزنامهها را ورق میزند.
علی لاریجانی درست فکر کرده است؛ چرخشهای سیاسی این روزها شدت بیشتری پیدا کرده است. شاید کار درست را او میکند؛ او سکوت کرده است.
«حذف علی لاریجانی» اصلا برداشت درستی از وقایع اخیر قم نیست. لاریجانی حذف نشد. او دانست که عصر فعلی عصر او نیست. او زمانه خود را شناخت با همه قواعد و تغییراتش. آیا از علی لاریجانی فولمحافظهکار تصمیمی غیر از این انتظار میرفت؟
برخی میگویند این روزها او شبیهترین فرد به اکبر هاشمیرفسنجانی شده است.
دیدگاه تان را بنویسید