ایرنا- پیروز مجتهدزاده معتقد است که «پساکرونا» واقعیت بیرونی ندارد و نمی‌تواند جهان را به دو دوره قبل و بعد از کرونا تقسیم کرد. کرونا نه جهان جدیدی را به وجود آورده و نه جهان قدیم را بهم زده است. این بیماری دارای پیامدهای موقتی است و به همین دلیل نمی‌توان از واژه پساکرونا استفاده کرد.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

روزنامه آرمان در گفت وگویی با پیروز مجتهدزاده تحلیل‌گر روابط بین‌الملل، آورده است: مشاور پژوهشی دانشگاه سازمان ملل متحد و استاد مدعو دانشگاه جرج واشنگتن آمریکا معتقد است: «جامعه فکری ایران نسبت به جامعه فکری کشورهای اروپایی در حال تحلیل و بزرگنمایی ویروس کرونا است. نمونه بارز این اتفاق ابداع عبارت «پساکرونا» است که هیچ واقعیت بیرونی ندارد. هنگامی که از واژه «پسا» برای یک دوران تاریخی نام می‌بریم باید شاهد دگرگونی‌های مهمی باشیم. این در حالی است که وضعیت کرونا به این صورت نیست. هنگامی که از دوران پساجنگ جهانی نام می‌بریم بیانگر این است که جنگ جهانی دگرگونی‌های مهمی در کشورهای مختلف جهان به وجود آورد. این جنگ همه قدرت‌های اروپایی را به قدرت‌های درجه چندم تبدیل کرد و در مقابل دو قدرت شوروی و آمریکا سر برآوردند که معادلات جدیدی را در عرصه جهانی به وجود آوردند. در چنین شرایطی ما می‌توانیم از واژه «پسا» استفاده کنیم نه اینکه با یک اپیدمی که سرنوشت نامعلومی دارد معادلات جهانی را به شکل دیگری تصور کنیم». در ادامه ماحصل گفت‌وگوی «آرمان ملی» با دکتر مجتهدزاده را می‌خوانید.

جهان معاصر پس از دوران کرونا با چه تحولاتی مواجه خواهد بود؟

مسائل مختلفی در جهان رخ می‌دهد که در زمینه‌های مختلف از جمله سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی تأثیرگذار است. کرونا نیز مانند دیگر اتفاقاتی که در زندگی بشر رخ داده روی زندگی انسان‌ها تأثیرگذاشته اما تنها عامل تأثیرگذار نبوده است. شیوع یک اپیدمی به معنای تأثیرگذاری دائمی روی وجوه مختلف زندگی بشر نیست و بلکه حالت موقت دارد. هنگامی که قرار است پیامدهای ژئوپلتیکی یک واقعه را مورد بررسی قرار بدهیم در مرحله نخست باید مشخص کنید که این پدیده به چه میزان دائمی است و پیامدهای مخرب دائمی به همراه خواهد داشت و به چه میزان موقت و زودگذر است. به عنوان مثال جنگ جهانی دوم اتفاقی بود که پیامدهای دائمی زیادی به همراه داشت و تغییرات مهمی در عرصه‌های مختلف به وجود آورد. قبل از جنگ جهانی دوم دو ابرقدرت شوروی و آمریکا برجهان مسلط نبودند اما بعد از جنگ شرایطی پیش آمد که قدرت‌های دیگر جهانی ضعیف شدند و این دو قدرت توانستند خود را به عنوان ابرقدرت معرفی کنند. کرونا یک اپیدمی است که ممکن است یک ماه، دو ماه و یا چند ماه طول بکشد و برای همیشه از بین برود. بدون‌شک هر اتفاقی در جهان رخ بدهد دارای تأثیرات مختلف خواهد بود و کرونا نیز این قاعده مستثنا نیست. با این وجود ما نباید منطق خود را از دست بدهیم و با هیجان عنوان کنیم قرار است پس از بحران کرونا جهان جدیدی شکل بگیرد. از نظر بنده این یک تصور اشتباه است. با شیوع کرونا هیچ دنیای جدیدی شکل نگرفته و هیچ دنیای قدیمی نیز بهم نخورده است. تاکنون بحران‌های مختلفی در زندگی بشر به وجود آمده که هر کدام پس از مدتی به فراموشی سپرده شده است. به عنوان مثال جنگ بزرگی مانند خلیج فارس که با زیاده‌خواهی‌های صدام به وقوع پیوست و بسیاری از معادلات منطقه‌ای را بهم زد، امروز به فراموشی سپرده شده و اثری از آن بر جای نمانده است. به همین دلیل ما نباید در تحلیل شیوع ویروس کرونا دچار شتاب زدگی و هیجان شویم. متأسفانه در کشور ما چند سالی است واژه ژئوپلتیک متداول شده و به دلیل اینکه کلمه شیکی است برخی گمان می‌کنند رموز کل جهان در این کلمه نهفته است. به همین دلیل تحلیل‌ها و دیدگاه‌هایی با این عنوان مطرح می‌شود که بسیاری از آنها پشتوانه علمی ندارد و غیر دقیق است. آیا هنگامی که فوکویاما نظریه پایان تاریخ را مطرح کرد تاریخ به پایان رسید و یا تغییر جدی در سرنوشت بشر پدید آمد؟ بنده در همان زمان منتقد این نظریه بودم و باور داشتم این نظریه به جایی نخواهد رسید.

اگر کرونا دارای پیامدهای دائمی نیست چه پیامدهای موقتی از خود برجای خواهد گذاشت؟

در شرایط کنونی پیامدهای موقت این اپیدمی قابل مشاهده است. به عنوان مثال تخاصم آمریکا و چین افزایش پیدا کرده و هرکدام دیگری را در این باره متهم می‌کند. آمریکا مدعی است چین مسبب اصلی این بیماری است و باید غرامت بپردازد و از سوی دیگر چین نیز عنوان می‌کند آمریکا زمینه‌ساز شیوع این بیماری بوده است. کرونا پیامدهای دائمی به همراه نخواهد داشت. در شرایط کنونی قیمت نفت با فراز و نشیب‌هایی مواجه شده است. این در حالی است که این امر در گذشته نیز مسبوق به سابقه بوده و به همین دلیل فراز و نشیب‌های کنونی دائمی نیست و پس از مدتی از بین خواهد رفت. تهدیدهای آمریکا علیه ایران نیز اتفاق جدیدی نیست و مدت‌هاست که بین دو کشور این تهدیدها و تنش‌ها وجود داشته و در آینده نیز وجود خواهد داشت. این نوسان‌ها و اتفاقات ریز و درشت در عالم سیاست طبیعی است. ممکن است چنین اتفاقاتی دارای تأثیرات اقتصادی و اجتماعی باشند اما در اغلب موارد این تأثیرات موقت خواهد بود. در شرایط کنونی برخی از جهان پساکرونا سخن می‌گویند. این در حالی است که جهان پساکرونا وجود خارجی ندارد و کسانی که چنین مسائلی را مطرح می‌کنند به صورت شتابزده این واقعه را تحلیل می‌کنند، البته این افراد تنها در ایران نیستند، بلکه در کشورهای دیگر هم وجود دارند. مسائلی که در فضای رسانه‌ای مطرح می‌شود با دستاوردهای علمی و دانشگاه متفاوت است و پشتوانه علمی ندارد.

چرا در حالی که دو کشور ایران و آمریکا درگیر مقابله با ویروس کرونا هستند دوباره تنش‌ها بین این دو کشور در خلیج فارس افزایش پیدا کرده است؟

تنش بین ایران و آمریکا ریشه در گذشته دارد و متعلق به امروز نیست. این اتفاق بارها در خلیج فارس رخ داده است و دو کشور یکدیگر را تهدید کرده و به دنبال عقب راندن دیگری بوده‌اند. مسأله مهم در این زمینه اینکه سران جمهوری اسلامی، سران ایالات متحده آمریکا و سران متحدان آمریکا در منطقه خاورمیانه به این نتیجه رسیده‌اند که هرچه تنش بیشتر شود به ضرر همه آنها خواهد بود. نمونه بارز این قضیه در ماجرای توقیف نفتکش ایرانی توسط انگلیس بود. هنگامی که این اتفاق رخ داد ایران نیز یکی از نفت کش‌های انگلیسی را توقیف کرد. در چنین شرایطی بود که نخست‌وزیر انگلیس بدون تنش و درگیری به جبل الطارق دستور داد نفتکش ایرانی را آزاد کنند و در مقابل نیز ایران نفتکش متعلق به ایران را آزاد کرد. بنده معتقدم در شرایط کنونی راهی جز کاهش تنش برای طرفین باقی نمانده است.

اتحادیه اروپا به چه میزان از بیماری کرونا آسیب دیده است؟ آیا انسجام کشورهای اروپایی با یکدیگر پس از دوران کرونا کاهش پیدا خواهد کرد؟

در این زمینه سرو صدای زیادی ایجاد شده و برخی بدون پشتوانه علمی و از سر هیجان مطالبی را بیان می‌کنند. توصیه بنده به این افراد این است که درمرحله نخست جلوی هیجانات خود را بگیرند. به هر حال این هیجان زدگی‌ها برای ملت‌های جهان هزینه در برخواهد داشت. اتحادیه اروپا دارای مشکلات ساختاری نیست و همچنان به حیات خود ادامه خواهد داد. انگلیس خواستار جدایی از این اتحادیه شد که در نهایت نیز با موافقت کشورهای دیگر از این اتحادیه خارج شد. خروج انگلیس از اتحادیه اروپا نیز با فراز و نشیب‌های زیادی همراه شد. با این وجود با خروج انگلیس از این اتحادیه اتفاق خاصی رخ نداد و اتحادیه اروپا همچنان سرجای خود باقی مانده است. در شرایط کنونی اتحادیه اروپا به همراه آمریکا، چین و روسیه چهار قدرت بزرگ ژئوپلتیک جهان به شمار می‌رود. این در حالی است که قدرت چین و روسیه نسبت به اتحادیه اروپا کمتر و قدرت اتحادیه اروپا نسبت به آمریکا کمتر است. به هر حال اختلافات در دنیای سیاست وجود دارد. از سوی دیگر اتفاقات مختلفی نیز در مقاطع مختلف تاریخی رخ می‌دهد. با این وجود این دعواها و اتفاقات سبب متلاشی شدن اتحادیه اروپا نخواهد شد و نمی‌توان اتفاقات موقتی را زمینه‌ساز متلاشی شدن اتحادیه اروپا قلمداد کرد. یک نفر به بنده می‌گفت اتحادیه اروپا براثر کرونا متلاشی خواهد شد. بنده در پاسخ گفتم آیا این احتمال وجود دارد که آمریکا که از ایالت‌های مختلف تشکیل شده بر اثر کرونا متلاشی شود؟ قطعا پاسخ به این سوالات منفی است. انگلیس که از اتحادیه اروپا خارج شد از ابتدای ورود به این اتحادیه نیز رضایت کامل نداشت. به همین دلیل نیز در وحدت مالی و مسائل متعلق به پاسپورت مشارکت نداشت. بنده یکی از منتقدان جدی خروج انگلیس از اتحادیه اروپا بودم و معتقدم پیامدهای این تصمیم برای این کشور هزینه‌های زیادی به همراه خواهد داشت. در ایران برخی مدعی ژئوپلتیک‌دانی هستند و به همین دلیل انجمن ژئوپلتیک تشکیل دادند! پس از مدتی هم این رشته را به انحصار خود درآوردند. نتیجه این رویکرد نیز بدآموزی و غلط‌آموزی عمدی بوده است. بنده موظف هستم نسبت به این رویکرد هشدار بدهم.

با توجه به اینکه چین منشأ بیماری کرونا بود به نظر شما این اپیدمی جهانی در آینده چه تأثیری روی قدرت سیاسی و اقتصادی چین خواهد گذاشت؟

چین همان چین باقی خواهد ماند. اگر چین تا امروز ضعیف بوده در آینده نیز ضعیف خواهد بود و اگر تا امروز قوی بوده در آینده نیز قوی خواهد بود. اقتصاد این کشور نیز هیچ تغییری نخواهد کرد و همچنان به روند گذشته ادامه خواهد داد. برخی عنوان می‌کنند چین در این بیماری دچار خسارت‌های بی‌شمار اقتصادی شده است. این در حالی است که این مسائل نیز موقتی و زودگذر است و در بلندمدت روی حرکت اقتصادی چین تأثیرگذار نخواهد بود. چین و آمریکا همواره با هم در حالت تخاصم بوده‌اند. در ماجرای کرونا نیز هر کدام از این کشورها دیگری را به شیوع این ویروس متهم می‌کردند. این در حالی بود که برخی در ایران مدعی بودند همه این مسائل توطئه علیه ایران بوده و قرار بوده وضعیت ایران وخیم‌تر از گذشته شود. اگر آمریکا به دنبال غرامت از چین است باید ثابت کند که چین به صورت تعمدی منشأ این ویروس بوده است. این در حالی است که چنین اتفاقی رخ نداده و آمریکا نمی‌تواند این مسأله را ثابت کند. بنده معتقدم نیستم شیوع ویروس کرونا یک بحران بوده است. به دلیل شیوع این ویروس مراقبت‌های پزشکی در کشورهای مختلف جهان نسبت به گذشته بیشتر شده و بسیاری از کسب و کارها ترجیح دادند برای سلامت خود و دیگر افراد جامعه کسب و کارهای خود را تعطیل کنند. به همین دلیل نام این اتفاق را نمی‌توان بحران نهاد که دارای پیامدهای بزرگ جهانی خواهد بود.

آیا مدیریت کرونا در ایران قابل قبول بوده است؟

من انگلیس بودم و به تازگی وارد ایران شده‌ام. در روزهایی که در ایران بوده‌ام، مشاهده کردم که مراقبت‌های مردم کشورمان نسبت به بیماری کرونا در وضعیت خوب و مانند وضعیتی است که در انگلیس وجود دارد. با این وجود متوجه شده‌ام که جامعه فکری ایران نسبت به جامعه فکری کشورهای اروپایی در حال تحلیل و بزرگنمایی کرونا است. نمونه بارز این اتفاق ابداع عبارت «پساکرونا» است که هیچ واقعیت بیرونی ندارد. هنگامی که از واژه «پسا» برای یک دوران تاریخی نام می‌بریم باید شاهد دگرگونی‌های مهمی باشیم. این در حالی است که وضعیت کرونا به این صورت نیست. هنگامی که از دوران پساجنگ جهانی نام می‌بریم بیانگر این است که جنگ جهانی دگرگونی‌های مهمی در کشورهای مختلف جهان به وجود آورد. این جنگ همه قدرت‌های اروپایی را به قدرت‌های درجه چندم تبدیل کرد و در مقابل دو قدرت شوروی و آمریکا سر برآوردند که معادلات جدیدی را در عرصه جهانی به وجود آوردند. در چنین شرایطی ما می‌توانیم از واژه «پسا» استفاده کنیم نه اینکه با یک اپیدمی که سرنوشت نامعلومی دارد معادلات جهانی را به شکل دیگری تصور کنیم. نکته دیگر اینکه وضعیت کشورهای مختلف در مقابل کرونا متفاوت بوده است. برخی از کشورها در این ماجرا آسیب‌های بیشتری دیدند و تلفات جانی بیشتری داشتند در حالی که برخی از کشورها تلفات کمتری داشتند و آسیب‌های کمتری متوجه آنها شد. همه این مسائل نیز زودگذر و موقتی است.