محسن جلیلوند در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی بر این نکته تاکید دارد که اگر شرایط سیاسی همین گونه پیش رود ما حتی همان گشایش های حداقلی سال ۹۴ تا سال ۹۷ به دلیل حصول برجام را هم نخواهیم داشت. به هرحال توافق هسته‌ای، چه خوب و چه بد توانست در یک بازه محدود زمانی گشایش های حداقلی اقتصادی برای کشور ایجاد کند، اما به نظر می رسد در یک نگاه کلان ما در چهار سال پیش رو شرایط پیچیده و بغرنجی در حوزه سیاست خارجی تجربه خواهیم کرد. پیرو این نکته من معتقدم تابستان داغی پیش روی کشور در قبال دیپلماسی و برجام قرار دارد. با این وصف حتی اگر دولت سیزدهم متعلق به سید ابراهیم رئیسی باشد شرایط را به گونه‌ای پیش خواهد برد که اصطلاحاً نه سیخ بسوزد و نه کباب. یعنی رئیس جمهور هشتم، نه به سمت تقابل با جهان پیش خواهد رفت و برجام را از دستور کار خارج خواهد کرد و توافق هسته ای را کنار خواهد گذاشت و نه مانند دولت روحانی به مذاکره بسنده خواهد کرد.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

دیپلماسی ایرانی – همواره مسئله سیاست خارجی و دیپلماسی جزء حوزه های حساس و کلیدی کاری دولت ها در جهان و به طریق اولی در ایران به شمار می رود. این مسئله در آستانه انتخابات ریاست جمهوری اهمیت دوچندانی پیدا کرده است چرا که از یک سو شاهد پیگیری نشست وین به منظور احیای برجام هستیم، لذا ضروری است که نگاه دولت سیزدهم در قبال این نشست و احیای برجام روشن‌باشد و مشخص شود که چه برنامه و راهکاری برای آن خواهد داشت و از طرف دیگر نکته کلیدی به روند سیاسی کشور در آستانه انتخابات باز می گردد. چرا که به نظر می رسد مسئله سیاست خارجی، برجام، تحریم، نشست وین و مسائلی از این دست به عمد از دستور کار مناظرات انتخاباتی خارج شده است تا نقطه ضعف گزینه قطعی انتخابات ریاست جمهوری یعنی سید ابراهیم رئیسی در حوزه دیپلماسی برای افکار عمومی آشکار نشود؟ اما به واقع هشتمین رئیس جمهور و به تبعش دولت سیزدهم وی چه نگاهی به سیاست خارجی خواهد داشت؟ اساساً سیاست خارجی و دیپلماسی با محوریت برجام و پرونده فعالیت‌های هسته‌ای کشور در چهار سال پیش رو، ذیل پاشنه شیله سید ابراهیم رئیسی چه اقتضائاتی پیدا خواهد کرد؟ دیپلماسی ایرانی در گفت وگو با محسن جلیلوند، استاد و تحلیلگر مسائل بین الملل به بررسی این مسئله پرداخته است که در ادامه از نظر می گذرانید:

با توجه به شرایط کنونی، در آستانه انتخابات، ریاست جمهوری پیروزی سید ابراهیم رئیسی قطعی است. اگرچه پیش از این هم اقتضائات سیاسی کشور موید و مبین همین گزاره بود. اما نکته بسیار مهمی که در این بین وجود دارد این است که دولت رئیسی در قبال سیاست خارجی به خصوص با محوریت برجام و تحریم چه عملکرد ای خواهد داشت. این نکته از آن جهت اهمیت پیدا می کند که به نظر می رسد که پاشنه آشیل سید ابراهیم رئیسی مسئله سیاست خارجی و دیپلماسی است. چرا که وی شناختی نسبت به این مسئله ندارد. قبلا سوال این بود که آیا این پاشنه آشیل رئیسی باعث شکستش در جریان تبلیغات انتخاباتی و مناظرات خواهد بود که با خروجی به شدت ناامید کننده شورای نگهبان و بدتر از آن وادار کردن تعدادی از نامزدهای انتخاباتی به کناره گیری به نفع رئیسی عملا باید پرسید که آیا پاشنه آشیل سید ابراهیم رئیسی در عدم شناخت دنیای سیاست خارجی و دیپلماسی باعث شکست دولتش خواهد شد. چرا که کارنامه ۴۱ ساله حضور سید ابراهیم رئیسی در جمهوری اسلامی ایران فقط در حوزه قوه قضایی است و از همان سال ۱۳۵۹ که با حکم علی قدوسی، دادستان وقت انقلاب اسلامی شد وی از دادیاری کرج به دادستانی همزمان همدان و کرج منصوب شد تا به امروز همه حوزه فعالیت‌های رئیسی صرفا در قوه قضاییه بوده است؟ اساسا این پاشنه آشیل چه آینده ای را برای سیاست خارجی، حداقل در چهار پیش رو رقم خواهد زد؟

این سوال مهم به شما دارای چند بعد است و باید با در نظر گرفتن این ابعاد مسئله را از نگاهی کلان تر مورد بررسی قرار داد. اول این که باید پرسید دولت‌ها فارغ از این که چه کسانی رئیس‌جمهور هستند تا چه اندازه در امر سیاست خارجی دخیلند؟ مضافا این که دولت و روسای جمهور چه دیدگاهی در قبال مناسبات جهانی دارند؟ آیا قائل به همراهی و همسویی با قوانین و چارچوب های بین المللی هستند و در این حدود حاضر به همکاری و مذاکره با دیگر کشورهای منطقه ای و بین المللی اند یا به دنبال تعریف مناسبات جدید و تقابل با جهان هستند؟ آیا راهبرد نگاه به شرق دارند یا نگاه به غرب و یا اینکه برنامه سومی برای سیاست خارجی خواهند داشت؟ در کنار آن مسئله مهمتر ناظر به اهمیت برخی موضوعات دیپلماتیک مانند برجام، پرونده فعالیت‌های هسته‌ای و تحریم هاست. در این رابطه به نظر می رسد که دولت ها فارغ از اینکه آقای رئیسی یا روحانی رئیس جمهور باشند نقش چندان جدی در تعیین راهبردهای سیاست خارجی، آن هم در قبال این موضوعات کلیدی مذکور نداشته و ندارند.

با این حال به نظر می‌رسد که در این بین حضور افراد به عنوان رئیس جمهور، ولو به صورت اندک می ‌تواند تا اندازه ای شرایط دیپلماتیک را تغییر دهد. یعنی تفاوت حداقلی رئیسی با روحانی این است که دیگر آن مقاومت ها و کارشکنی ها نهادهای انتصابی در حوزه سیاست خارجی با محوریت برجام برای دولت رئیسی وجود نخواهد داشت؟

همانگونه که مقام معظم رهبری هم بارها عنوان کردند سیاست خارجی موضوعی فراقوه‌ای است که راهبردهای آن در شورای عالی امنیت ملی تعیین می شود.

اما ریاست این شورا بر عهده رئیس جمهور است و دبیر آن هم توسط رئیس جمهور تعیین می شود؟

بله این نکته شما درست است، اما مصوبات این شورا زمانی قابل اجراست که به تایید رهبری برسد. بنابراین دیپلماسی و سیاست خارجی جزء مواردی است که نمی‌توان آن را در حدود و اختیارات رئیس جمهور و منحصر به یک قوه یعنی قوه مجریه قرار داد. ضمن که من معتقدم اساساً در جمهوری اسلامی ایران چیزی به نام "سیاست خارجی" معنا ندارد.

از چه بابت؟ 

از این بابت که در جمهوری اسلامی ایران چیزی به نام سیاست خارجی بر مبنای راهبردها و برنامه های کلان در خصوص پیشبرد روابط جمهوری اسلامی ایران با دیگر کشورها از همسایگان گرفته تا کشورهای فرامنطقه‌ای وجود ندارد. یعنی وزارت امور خارجه صرفاً به دنبال اداره مناسبات ایران با کشورها به صورت یومیه و رفع تکلیف است. به عبارت دقیق‌تر جمهوری اسلامی ایران در طول حدود چهار دهه گذشته صرفا و صرفا "روابط خارجی" داشته است نه "سیاست خارجی". چرا که ایران در این چهل سال هیچ گونه سیاست، اندیشه، برنامه کلان و استراتژی برای دیپلماسی خود تعریف نکرده است. لذا آقای رئیسی، آقای روحانی و یا هر فرد دیگری رئیس جمهور باشد نمی‌تواند تغییری در این وضعیت ایجاد کند. خصوصا که پیرو سوال نخستتان به نظر می رسد رئیس دولت آینده سررشته چندانی از حوزه سیاست خارجی نداشته باشد.

با ذکر این نکته کلیدی شما شرایط کنونی دیپلماتیک ایران در آستانه انتخابات ریاست جمهوری را چگونه ارزیابی می کنید. چون با توجه به اتفاقاتی که در سلسله نشست های وین در حال وقوع است به نظر می رسد بستر برای احیای برجام در حال شکل گیری است در سایه این شرایط به نظر می رسد که کشور دوباره به وضعیت دیپلماتیک سال ۸۴ بازگشته است. چرا که در آن زمان دولت هشتم با نشست و بیانیه سعدآباد در ۲۱ اکتبر ۲۰۰۳ (۲۹مهر ۱۳۸۲) و بعد از آن توافقنامه بروکسل در  ۲۳فوریه ۲۰۰۴ (۴اسفند ۱۳۸۲) و نهایتا توافقنامه پاریس در  ۱۴نوامبر ۲۰۰۴ (۲۴آبان ۱۳۸۳) حساسیت های جهانی در خصوص پرونده فعالیت های هسته ای ایران را برطرف کرد که با عملکرد دولت نهم و دهم و تصمیمات محمود احمدی نژد عملا پرونده فعالیت های هسته ای به یکی از مهمترین مناقشات سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک جهان بدل شد. از طرف دیگر برخی هم معتقدند که به دلیل چالش ها، مشکلات و بحران‌های متعدد و گسترده داخلی به خصوص در حوزه اقتصادی، معیشتی، سیاسی و دیپلماتیک، کشور نه شبیه سال ۸۴، بلکه بیشترین همخوانی را با اقتضائات سال ۱۳۹۲ دارد. در واقع از نگاه شما کشور در سال ۱۴۰۰ بیشتر انطباق تاریخی را با ۱۳۸۴ دارد یا ۱۳۹۲؟

من معتقدم که اساساً شرایط سیاسی و دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۴۰۰ متفاوت از ۱۳۸۴ و یا ۱۳۹۲ است. ضمن اینکه من بر این باورم هر برهه زمانی اقتضائات خاص خود را دارد. لذا نمی توان ۱۴۰۰ را با ۸۴ و یا ۹۲ مقایسه کرد. از طرف دیگر در در اواخر دولت خاتمی هم شرایط به گونه ای رقم خورد که دولت هشتم نهایتاً به فک پلمپ برخی از تاسیسات هسته‌ای خود دست زد. بله پیرو نکته شما بیانیه سعدآباد و توافقنامه های پاریس و بروکسل تا اندازه ای شرایط را مساعد کرد، اما تمام مسائل را حل نکرد. به تبع آن هم دولت آقای خاتمی هم حساسیت پرونده فعالیت‌های هسته‌ای ایران را به طور کامل رفع نکرد و به اصطلاح یک پرونده شسته رُفته را تحویل دولت احمدی نژاد نداد. به همین واسطه حساسیت‌ها، درگیری‌ها و اختلافات از همان ماه‌های پایانی دولت خاتمی شکل گرفت، نه با شروع دولت آقای احمدی نژاد. این ها علاوه بر آن است که ما باید اکنون شرایط اروپا، آمریکا و در کل مناسبات جهانی را متفاوت از سال ۸۴ و یا ۹۲ بدانیم. به هر حال چه خوب چه بد در دولت اول حسن روحانی برجامی شکل گرفته است که تحولات بعد از آن اقتضائات جدیدی را، هم برای جمهوری اسلامی ایران، هم برای آمریکا، اروپا، روسیه، چین، شورای امنیت، سازمان ملل، آژانس بین المللی انرژی اتمی و غیره ایجاد کرده است. این اقتضائات جدید ناشی از برجام خود را به مناسبات سیاست خارجی و روابط بین المللی همه طرف‌ها تحمیل کرده است و به موازاتش نیز سایه سنگینی بر نگاه دیپلمکاتیک آنها دارد. پس دیگر شرایط مانند سال ۸۴ و سال ۹۲ قابل پیگیری نیست. یعنی دولت سیزدهم چه متعلق به رئیسی باشد یا هر فرد دیگری نمی‌تواند مانند سال ۸۴ و یا سال ۹۲ به قضایا نگاه کند.

با این اوصاف دولت رئیسی حتی نمی تواند با عینک سال ۹۶ به حوزه سیاست خارجی نگاه کند چه برسد به سال ۸۴، ۸۸ یا ۹۲. چون ۱۸ اردیبهشت ماه ۱۳۹۷ بود که دونالد ترامپ از برجام خارج شد و یک سال بعد از آن هم یعنی در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ ایران هم با آغاز گام های کاهش تعهدات برجامی اقتضائات جدیدی را به توافق هسته‌ای تحمیل کرد. در کنار آن هم مصوبه مجلس موسوم به اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها شرایط جدیدتری را به وجود آورده است؟

با این نکات شما کاملا درست است. ضمن اینکه اکنون شرایط سیاسی داخلی در آستانه انتخابات جمعه پیش رو هم متفاوت از سال ۸۴ و ۹۲ است. البته می‌توان وضعیت و شرایط نخبگان سیاسی داخلی را تحلیل کرد، اما وضعیت سیاسی در میان افکار عمومی متفاوت از سال های پیشین است. در این رابطه اکنون مسئله کاهش مشارکت یک پارامتر بسیار جدی است که می‌تواند بر قدرت چانه‌زنی دیپلماتیک دولت سیزدهم و رئیس جمهور هشتم چه سیدابراهیم رئیسی باشد یا هر کس دیگری اثر مخرب خود را بگذارد. این در حالی است که ما در سال ۸۴، ۸۸، ۹۲ و ۹۶ شاهد مشارکت نسبتاً خوب مردم در انتخابات بودیم که توانست دولت های نهم و دهم احمدی نژاد و یازدهم و دوازدهم حسن روحانی را در عرصه سیاست خارجی کمک کند. اگر چه به قول آقای کدخدایی، سخنگو و عضو شورای نگهبان کاهش مشارکت در انتخابات مشروعیت نظام را زیر سوال نمی برد، اما باید دید دولت سیزدهم که احتمالا متعلق به رئیسی است با این کاهش مشارکت و احتمالاً آمار پایین آراء چگونه می تواند در امر سیاست خارجی و پیچیدگی‌های روابط دیپلماتیک نقش آفرینی جدی و موثری داشته باشد. پاسخ به این سوال بیانگر بسیاری از تحولات آینده کشور و جهان خواهد بود.

با این حال رئیس جمهور باید الفبای برخی مسائل کلیدی کشور مثل سیاست خارجی را بداند. با توجه به عملکرد آقای رئیسی و حضور در حوزه قضایی وی عملاً آشنایی با دنیای دیپلماسی ندارد. تنها هنرنمایی رئیسی به عنوان رئیس فعلی دستگاه عدلیه و رئیس آتی قوه مجریه در حوزه سیاست خارجی تعیین معاون امور بین الملل این قوه (قضاییه) و دبیر ستاد حقوق بشر است. این نشان می‌دهد که وی حداقل های دیپلماسی را هم نمی داند. ترامپ هم شناختی به دنیای دیپلماسی نداشت و در نهایت پاشنه آشیلش که در حقیقت بخشی از عوامل شکست وی را در انتخابات رقم زد، دیپلماسی بود. هم چنانی که احمدی‌نژاد هم کوچک‌ترین شناختی به سیاست خارجی نداشت و در نهایت هم بیشترین فجایع دولت های نهم و دهم که تا به امروز هم ادامه دارد و بخشی از مشکلات کشور نتیجه آن کارنامه به شدت فاجعه بار احمدی نژاد در حوزه سیاست خارجی بود، متاثر آز آن عدم شناخت بود. حال دولت آتی با این نقیصه چگونه برخورد خواهد کرد. اتفاقاً به دلیل همین پاشنه آشیل سید ابراهیم رئیسی در شناخت دنیای دیپلماسی بود که کاندید مطرود یعنی علی لاریجانی وی را به مناظره در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی فراخواند. چرا که لاریجانی تجربه و سابقه لازم در حوزه سیاست خارجی را در کارنامه خود دارد. یعنی رئیس پیشین مجلس سعی داشت با مانور روی نقطه ضعف رئیسی موج سواری لازم را داشته باشد که نهایتا با کارنامه شورای نگهبان کنار گذاشته شد. ضمن اینکه به دلیل همین عدم آشنایی سید ابراهیم رئیسی با دیپلماسی به نظر می‌رسد مسئله سیاست خارجی، برجام و مذاکرات به عمد از دستور کار سه دور مناظرات انتخاباتی حذف شد؟

در پاسخ مشخص به سوال شما من معتقدم اگر شرایط سیاسی همین گونه پیش رود ما حتی همان گشایش های حداقلی سال ۹۴ تا سال ۹۷ به دلیل حصول برجام را هم نخواهیم داشت. به هرحال توافق هسته‌ای، چه خوب و چه بد توانست در یک بازه محدود زمانی گشایش های حداقلی اقتصادی برای کشور ایجاد کند، اما به نظر می رسد در یک نگاه کلان ما در چهار سال پیش رو شرایط پیچیده و بغرنجی در حوزه سیاست خارجی تجربه خواهیم کرد. پیرو این نکته من معتقدم تابستان داغی پیش روی کشور در قبال دیپلماسی و برجام قرار دارد. با این وصف حتی اگر دولت سیزدهم متعلق به سید ابراهیم رئیسی باشد شرایط را به گونه‌ای پیش خواهد برد که اصطلاحاً نه سیخ بسوزد و نه کباب. یعنی رئیس جمهور هشتم، نه به سمت تقابل با جهان پیش خواهد رفت و برجام را از دستور کار خارج خواهد کرد و توافق هسته ای را کنار خواهد گذاشت و نه مانند دولت روحانی به مذاکره بسنده خواهد کرد.