صحبتهای شنیدنی از روزبه حصاری

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

این را هم فراموش نکنیم که در سریال‌ها شما همیشه شخصیت تلخی داشتید. وقتی مخاطبان شما را می‌بینند، انتظار دارند با شخصیت خودتان مواجه شوند یا شخصیت بازیگری تان؟

آنجایی که من زندگی می‌کنم کف کوچه و خیابان است و مخاطبان من هم دقیقا همان جا هستند. در آنجا نوع گویش و پوشش من برایش اهمیت دارد نه تعداد فالوئرهای من در اینستاگرام. اینکه کارهایت تا چه اندازه دنبال می‌شود، فقط در رسانه تعریف می‌شود. کف خیابان این موارد فاقد معناست.

در سریالی بازی کردم، یک ‌نفر من را در خیابان دید و گفت این چه سریالی بود که در آن بازی کردی آقای حصاری؟! گفتم درست که یکسری ایراد داشت، اما تا این اندازه هم بد نبود. گفت نه ما آن یکی کارِ خوب را از شما دیده‌ایم، این چی بود که بازی کردی؟ گفتم چشم! من دیگر پیشنهادهای شبیه به فلان کار که گفتید را قبول نمی کنم، اما شما هم در عوض راه معقول تری برای تأمین هزینه های سرسام آور زندگی به من معرفی کنید! گفت یعنی الان شما لنگ هزینه زندگی هستی؟ گفتم چه بهتر که باور نمی‌کنید، گویا ما خوب بلد بوده ایم که صورتمان را با سیلی سرخ نگه داریم.

دوباره به سریال «افرا» برگردیم، این سریال پس از زمان‌های زیادی توانست دوباره برای مخاطب جذاب باشد. بازیگر و شبکه همان است که همیشه وجود دارد، اما چرا در این سال‌ها به غیر از سریال‌های طنز فقط «افرا» موفقیت‌آمیز بود؟

در تیمی که مربی، ساختار فنی مناسب، لباس و زمین تمرین مناسب ندارد، لیونل مسی را بگذارید فوروارد، چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ در نهایت ۴ گل به ثمر می‌ رسد، اما موفقیتی حاصل نمی‌شود، چون کار گروهی وجود ندارد. در بقیه موارد هم این موضوع وجود دارد اما اینکه در این زمین بازی «افرا» به موفقیت رسید به این دلیل است که کار به صورت گروهی انجام شد.

شما دو بازی در سریال‌های «یادآوری» و «افرا» داشتید که در آن‌ها تا پای چوبه‌دار رفتید، اما به بخشش ختم شد. اتفاقی که اخیرا هم برای آرمان عبدالعالی و غزاله شکور افتاد. این بخشیدن و نبخشیدن ناشی از چیست؟

درباره نتیجه صحبتی نمی‌کنم، اما معتقدم هر دو خانواد قربانی خشم و خشونت هستند. خانواده‌ای که در فضای خشم بزرگ شده، فرزندی را در همان فضا تربیت می‌کند و آن خشم سرکوب می‌شود و در نهایت تبدیل به یک جنایت می‌شود. چرا که به نظرم ما اساسا مردم عصبانی‌ای هستیم. همین هفته اخیر، شاهد سانحه تصادف جزیی بودم که اتفاقی ساده داشت تبدیل به یک بحران و چه بسا حادثه ای غیرقابل جبران می شد! خب در این باره کدامیک از طرفین مقصر است؟ به خدا که هیچ کدام! این واکنش‌های تند، در واقع یک انفجار تلنبار شده از خشم است.

همین خشم نسبت به روابطی که در سریال «افرا» به نمایش در می‌آمد هم وجود داشت و باعث شد بخش‌هایی از سریال کوتاه و یا حذف شود. همین موضوع به پایان‌بندی آسیب زد. مهدی سلطانی هم در رابطه با این موضوع پستی را در اینستاگرامش منتشر کرد. درباره این موضوع توضیح دهید.

سکانس پایانی بر اساس متن همین بود که نمایش داده شد. دوئلی بین وحید و مسعود بود. اینکه چرا و چند دقیقه از سریال کوتاه شده است را باید از مسئولان پرسید، ولی موضوعی که وجود دارد، این است که ما به عنوان بازیگر با روحمان بازی می‌کنیم و ثانیه به ثانیه و فریم به فریم برای کارمان وقت می‌گذاریم. زمانی که بخشی از کار حذف می‌شود، حتما ناراحت می‌شویم. اما نمی‌دانیم که چرا بخش‌هایی از سریال کوتاه شد.

این را بگویم که من به عنوان بازیگری که تا حدودی کارم دیده‌ شده و زیر ذره‌بین هستم، مجبور شدم به سمت کارهایی رو بیاورم که هیچ ارتباطی به بازیگری نداشت. به طور مثال تدریس شیمی انجام دادم. از دوران دانشگاه کمی شیمی بلد بودم، روش تدریسی از استادم گرفتم و تدریس کردم، یک ساز بلد بودم و نواختنش را به چند نفر آموزش دادم. حالا در این شرایط، معدودی از افراد فکر می‌کنند ما بازیگران نیاز به کارهای جانبی دیگر برای امرار معاش نداریم.

برای بازی در «افرا» کاندیدای دریافت جایزه از دوره اخیر جشن حافظ شدید. هر چند جایزه به شما نرسید اما کمی حاشیه ایجاد شد. نظرتان درباره این موضوع چیست؟

بسیار ممنون از جشن بزرگ حافظ که من را قابل دانستند. به هرحال اینکه اهل فن صحه‌ای روی کار آدم بگذارند باعث ایجاد انگیزه برای ادامه مسیر می‌شود و بسیار ارزشمند است. ضمن اینکه کاندیدا شدنم در «افرا»، حاصل یک کار گروهی بود. برای اهدای جایزه هم شکی وجود ندارد. برای من همین که در کنار دوستان و همکاران کاربلدم کاندیدا شدم، بسیار امیدوار کننده بود، اما موقع خروج از جشنواره دوستی به من گفت روزبه ناراحت نباش. هرچند من ناراحت نبودم و اینکه پیشکسوتان این حرفه را ملاقات کردم، اتفاق خوبی بود.