بیشتر روایات اسطوره‌ای، دوره پیشدادی را زمان پیدایش نوروز و جمشید چهارمین پادشاه پیشدادی را بینان‌گزار نوروز و آیین نوروزی به شمار آورده‌اند.

پیشینه‌ی نوروز از هخامنشیان تا نگاه اسلامی به آن
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

فاطمه بداغ‌آبادی، دانش‌آموخته کارشناسی‌ارشد باستان‌شناسی: فردوسی در داستان پدید آمدن نوروز نقل می‌کند که وقتی جمشید از کارهای کشوری بیاسود، بر تخت کیانی نشست و همه بزرگان لشکری و کشوری بر گرد تخت او گرد آمدند و او آن روز را که نخستین روز از فروردین بود، «نوروز» نامید.

به جمشید بر گوهر افشاندند

مر آن روز را روز نو خواندند

سر سال نو هرمز فرودین

برآسوده از رنج تن، دل ز کین

بزرگان به شادی بیاراستند

می و جام و رامشگران خواستند

چنین روز فرخ از آن روزگار

بمانده از آن خسروان یادگار

کریستین‌سن افسانه‌ی پیدایش جشن نوروز را به روایت برخی نویسندگان دوره اسلامی، مانند ابوریحان بیرونی، حمزه اصفهانی، و خوارزمی، چنین می‌آورد: «جم به دیوان فرمان داد که برای او تختی بسازند و چون این کار انجام شد، دیوان تخت را با جم که روی آن بود در یک روز از دماوند به بابل بردند. مردم از دیدن پادشاهشان به روی تخت در میان هوا که مانند خورشید می‌درخشید به شگفتی ماندند. آن وقت تصور کردند که در یک زمان دو خورشید در آسمان است. این امر در روز اورمزد از ماه فروردین واقع شد. سپس مردمان گرد تخت او جمع شدند و گفتند این روز نو است.»

«مهرداد بهار» نوروز را یک سنت کهن و محتملاً رایج در هزاره‌ی سوم ق.م در منطقه دانسته و می‌نویسد این آیین یا همراه با کوچ بومیان نجد ایران به بین النهرین به آن سرزمین رفته، یا هم‌زمان در سراسر منطقه وجود داشته است.

نوروز در فرهنگ‌های منطقه و در میان اقوام سامی نیز از کهن‌ترین زمان‌ها شناخته شده بود و بسیاری از مردم جامعه‌های عرب دوره‌ی جاهلیت آن را جشن می‌گرفتند. «الوسی» در بلوغ الارب نوروز و مهرگان را دوعید مردم مدینه در پیش از ظهور اسلام معرفی می‌کند.

آریاییان نیز، بنا بر نظر «معین» در «جشن نوروزی» در هر یک از دو فصل تابستان هفت ماهه و زمستان پنج ماهه‌ی سال جشنی برپا می‌کردند که هر دو آغاز سال نو به شمار می‌رفت.

unnamed (1)

نوروز در اوستا

در اوستا، به نوروز و آیین‌های نوروزی اشاره‌ای نشده است. «بهار»، نیامدن این آیین مهم در اوستا را به سبب زرتشتی نبودن این جشن و مرسوم نبودن چنین آیینی در شرق سرزمین ایران احتمال داده است. در نوشته‌های مانوی و پهلوی، از نوروز، جشن اول سال نو بسیار سخن رفته و در تخت جمشید نیز، که یک مرکز آینی-دینی بوده، مراسم نوروز برگزار می‌شده است.

در کتاب دینکرد که دانشنامه‌ی مزدیسنی قرن 3 هجری و به زبان پهلویست، از نوروز به عنوان یکی از جشن‌های کهن ایران یاد شده است. در اوستا گرچه از نوروز نامی برده نشده، اما به جشن‌های شش‌گانه گاهنبار اشاره شده است.

کریستین‌سن می نویسد: هر گاهنبار پنج روز است که آخرین روز آن به عنوان روز عید اصلی جشن گرفته می‌شود. آخرین گاهنبار از این گاهنبارها به نام هَمَسپَثمَیدَیَه، شامل پنج روز اضافی (خمسه‌ی مسترقه) است که جای آن در پایان آخرین ماه از ماه‌های سی روزه است. از زمانی که آغاز سال در اعتدال بهاری تعیین گردید، نوروز بدین ترتیب ششمین روزِ جشن گشت که به همسپثمیدیه افزوده شد.

IMG-20180320-202330

نوروز در دوران هخامنشی

بنابر پژوهش‌هایی که روی آثار سنگ‌نگاره‌ها و کتیبه‌های بازمانده از دوره‌ی هخامنشیان انجام شده، مردم آن دوره به خوبی با نوروز آشنا بوده‌اند. پادشاهان هخامنشی از تخت جمشید که محلی مقدس و مخصوص نیایش در دامنه‌های کوه رحمت بود، برای برگزاری آیین‌های نوروزی و استقبال از نمایندگان اقوام مختلف استفاده می‌کردند.

موضع نوروز و سال نو و برپایی آیین نوروزی در طول دوران هخامنشیان به سبب کاربرد گاه‌شماری‌های چندگانه مورد اختلاف است. برخی از محققان نوروز را در آغاز پادشاهی داریوش در اوایل تابستان و در اواخر پادشاهی او در بهار دانسته‌اند. در دوران هخامنشی، سه نوع گاه‌شماری رسمی در میان درباریان و دو گاه‌شماری همگانی در میان توده‌ی مردم به کار می‌رفته است.

گاه‌شمار درباری، گاه شمار بابلی بود، چرا که اسامی چند ماه آن در کتیبه‌ی داریوش در بیستون، و اسامی همه‌ی ماه‌ها در الواح تخت جمشید به جا مانده است. اما در میان مردم عامه، گاه‌شمار قدیم زرتشتی با گاهنبارها در مشرق و جنوب بین پیروان اهورامزدا، و گاه‌شمار قدیمی مغانی که از حدود آغاز بهار شروع می‌شد و اعیادی چون مهرگان داشت، در شمال و مغرب بین پیروان میترا و ناهید معتبر بود.

با رواج و گسترش دین زرتشتی و پدیدار شدن مصالحه و اتحادی بین مغان و زرتشتیان و پذیرفته شدن ایزدان و ایزدبانوان میترایی از سوی زرتشتیان به عنوان ایزدانی مقدس، گاه‌شماری جدید پدید آمد که در آن اول سال جدید زرتشتی از دی ماه به اول فروردین انتقال داده شد و مهرگان نیز جزو اعیاد بزرگ قرار گرفت. ترتیب اسامی ماه‌ها نیز باید از همان دوران باشد که ماه اول را به اهورامزدا و ماه هفتم را به میترا(مهر) اختصاص داده، روز اول هر ماه را هم باز به اسم اورمزد و روزهای بعد از آن را به اسم دیگر فرشتگان او نامیدند. روز اول نیمه‌ی دوم ماه، یعنی روز 16 را به نام مهر خواندند و بعضی روزهای بعد از آن را به بعضی خدایان میترایی اختصاص دادند.

نوروز در دوران اشکانی و ساسانی

در زمان اشکانیان (250 ق.م- 226م) و ساسانیان (224-652م) نیز نوروز در یک روز معین سال قرار نداشت و هر چهارسال یک روز عقب‌تر می‌رفت. مثلا در سال 11 ه.ق (632م)، هنگامی که یزدگرد سوم برتخت نشست، نوروز در شانزدهم حیزران رومی، یعنی چهار روز پیش از آغاز تابستان بود. فخرالدین اسعد گرگانی در جریانی، نوروز را در آذرماه یاد می‌کند:

چو گردش‌های ایشان را بدیدند

ز آذرماه روزی برگزیدند

کجا آنکه ز گشت روزگاران

در آذرماه بودی نوبهاران

منم آذار و تو نوروز خرّم

هر آیینه بود این هر دو با هم

ابوریحان بیرونی نیز در «التفهیم» در شرح رسم «برنشستن کوسه» در آغاز بهار به ثابت نبودن گاه‌نما در زمان ساسانیان اشاره می‌کند و می‌نویسد «آذرماه به روزگار خسروان اول بهار بوده است».

در این دوره مردم روزهای بسیاری از سال را به جشن می‌گذراندند و از جشن‌های بزرگ، جشن‌های دوازده‌گانه بود که در هر ماه، به روزی که نام آن ماه با نام آن روز برابر می‌افتاد، اطلاق می‌شد. (جشن‌های فروردینگان، اردیبهشتگان، خردادگان، تیرگان، امردادگان، شهریورگان، مهرگان، آبانگان، آذرجشن، دی جشن، بهمنگان یا بهمنجه، و مردگیران یا مژده‌گیران یا اسفندگان). علاوه بر این جشن‌ها، نوروز بود که در دوران ساسانی آن را در چند روز ( شش تا سی روز نوشته‌اند) جشن می‌گرفتند و آن را به «نوروز عامه» یا «نوروز کوچک» که پنج روز اول فروردین بود، و «نوروز خاصه» روز ششم فروردین یا خرداد روز فروردین ماه که آن را «جشن بزرگ» نیز می‌نامیدند، تقسیم می‌کردند.

«بیرونی» درباره‌ی «نوروز بزرگ» می‌نویسد: خداوند در این روز از آفرینش جهان آسوده شد، زیرا این روز آخر روزهای شش‌گانه است و در این روز، خداوند مشتری را بیافرید و فرخنده‌ترین ساعت‌های آن روز، ساعت مشتری‌ست. زرتشتیان می‌گویند در این روز زرتشت توفیق یافت که با خداوند مناجات کند و کیخسرو در این روز بر هوا عروج کرد و در این روز برای ساکنان کره‌ی زمین سعادت را قسمت می کنند و از اینجاست که ایرانیان این روز را روز امید نام نهادند.

کریستن‌سن ششمین روز یا نوروز بزرگ را نوروز واقعی و همان روز اعتدال بهاری می‌داند و چنین اعتقاد دارد که جشن نوروز از آغاز پنجه ی گمشده آغاز می‌شده و ششمین روز منطبق با اعتدال بهاری، نوروز واقعی بوده است و بعدها وقتی ایرانیان اسلام و تقویم اعراب را پذیرفتند، جشن همسپثمیدیه از میان رفت و جشن بهاری در اعتدال بهاری باقی ماند.

پادشاهان ساسانی در پنج روز نخست بار عام می‌دادند و به خواست مردم می‌رسیدند. آنان روز نخست را برای مردم عامه، روز دوم برای کاست دهقانان، روز سوم باری سپاهیان و بزرگان موبدان، روز چهارم برای اهل بیت و نزدیکان و خاصان و روز پنجم برای خانواده و خدم خود اختصاص می‌دادند و به آنان انعام می‌دادند. نوروز بزرگ یا روز ششم به خود شاه و همدمان خاصه‌اش اختصاص داشت که در آن به شادخواری می‌پرداختند.

575674_343

نوروز در دوران اسلامی

در سرزمین‌های اسلامی سه گونه عید در آغاز سال وجود داشت:

1- آغاز سال ایرانی یا شامی که مصادف با اوایل بهار بود

2- آغاز سال قبطی (در مصر) که به نهم شهریور می افتاد

3- آغاز سال هجری قمری که در هر سال تفاوت می‌کرد

مردم نومسلمان ایران در دوران عباسیان و پس از آن در حکومت های ایرانی مانند سامانیان، آیین‌های نوروز را زنده نگاه داشتند، حتی در شرایطی که خلفای عرب با آیین های ایرانی سخت دشمنی داشتند. نوشته‌های بسیاری از این دوران در دست است که برگزاری آیین های نوروزی را در کوچه و بازار شهرهایی مثل اصفهان شرح می‌دهد. امام محمد غزالی در کیمیای سعادت مسلمانان را از خرید اسباب و بازیچه های مخصوص عید مانند صورت حیوانات و بوق سفالین و ... منع کرده است، اما فتوای او همچنین رواج این جشن‌ها را در میان ایرانیان مسلمان نشان می دهد.

در زمان سلجوقیان، و به طور دقیق در زمان پادشاهی جلال الدین ملکشاه سلجوقی، امر مهم پایان دادن به گردش ماه‌ها در سال، و قرار دادن نوروز به طور ثابت در روز اول اعتدال بهاری، انجام گرفت. او در سال 467 ه.ق به هشت تن از اخترشناسان و ریاضی‌دانان بزرگ زمان خود، از جمله حکیم عمر خیام، ماموریت داد که گاه‌شمار ایران را اصلاح کنند. از آن پس، تقویمی به نام تقویم جلالی یا مَلکی، که از نزدیک‌ترین گاه شماری‌های جهان به سال حقیقی خورشیدیست، در ایران رواج یافت و نوروز در روز اول بهار و ماه فروردین قرار گرفت.

در دوران اسلامی، به ویژه دوران صفوی (907-1148 ه.ق) جشن و آیین‌های نوروزی با برخی آیین‌ها و آداب اسلامی درآمیخت و رنگ دینی به خود گرفت. برای اعتبار بخشیدن به رفتارهای مسلمانان در آیین‌های نوروزی، مجموعه‌ای حدیث و روایت در چگونگی پیدایش نوروز و ارزش و اعتبار آن نقل و گردآوری کردند. اکنون بنا بر روایات علمای شیعه، نوروز روزی مقدس و الهی به شمار می‌آید.

گاه شماری پارسی

سال ایرانی- متاثر از تقویم مصر باستان- دارای دوازده ماهِ سی روزه بود که برای جبران اختلاف روزها با روزهای سال خورشیدی، در پایان دوران 360 روزه‌ی ماه‌ها، پنج روز به نام «پنجه‌ی دزدیده» یا «خمسه‌ی مسترقه» به انتهای سال اضافه میشد که به آیین‌هایی برای ارواح درگذشتگان و فره‌وشی‌ها اختصاص داشت.

این گاه‌شماری، به علت رها کردن یک چهارم روز، در هر چهارسال یک روز از سال حقیقی عقب می‌افتاد. در نتیجه در هر 120 سال، یک ماه به شمار ماه‌ها می افزودند و سال را 13 ماهه در نظر می‌گرفتند. لیکن جا دادن به هنگام این ماه در سال، همیشه رعایت نمی‌شد. از این رو در دوره‌ای دو تقویم متفاوت وجود داشت. تقویمی شامل ماه اضافی، و تقویمی بدون آن. جشن‌ها بنا بر تقویم اولی یا دومی تاریخ‌گذاری میشد. گاهی تصور کرده‌اند که تفاوت این تاریخ‌ها به علت وجود دو فرقه است، اما این‌گونه نیست.

کریستین‌سن معتقد است جشن‌های سال نو ایران باستان در اوایل دوران هخامنشی در آغاز پاییز بود و جشن مهرگان، در اصل جشن اول سال ایرانیان بوده است. اما در حدود اواخر فرمانروایی داریوش، ایرانیان تقویم مصری را پذیرفتند که بر طبق آن سال به 12 ماه 30 روزه به اضافه ی 5 روز اضافه تقسیم شده بود و در اعتدال بهاری آغاز می‌شد. اما یک سالِ اوستایی قدیم نیز وجود داشته و آن سالِ دهقانی ست که شش گاهنبار یا جشن‌های فصلی به آن تعلق دارد و در تقویم پارسیان برجای مانده است. این سال در انقلاب تابستانی آغاز می‌شد.