گفتوگوی مثلث با عبدالله ناصری
سیدحسن نقش سیاسی هاشمی را به عهده نمیگیرد
با ارتحال آقای هاشمی، آقای روحانی باید با اعتماد به نفس کامل ایستادگی روی پاهای خودش را به جامعه نشان دهد و حتما نامزد انتخابات ریاستجمهوری سال 96 شود.
برای ائتلافی که بین اصلاحطلبان و میانهروهای اصولگرا اتفاق افتاد و سال 92 به بعد تقویت شد، آقای هاشمی چه نقشی ایفا کرد؟
قطعا حضور آقای هاشمی در عرصه انتخابات و ردصلاحیت او نقطه آغاز تغییر نگرش جریان اصولگرایی معتدل نسبت به آقای هاشمی و واقعیتهای موجود در جامعه بود. به عبارت دیگر آقای هاشمی و اصلاحطلبان خیلی زودتر از اصولگرایان معتدل قبل از سال 92 مسائلی را بیان میکردند و هشدارهایی را میدادند که شاید لااقل بخشهای عمدهای از اصولگرایان معتدل خیلی او را لمس نمیکردند اما ردصلاحیت آقای هاشمی نقطه سرآغاز این لمس بود، به همین جهت به نظر من این وحدت بعد از ردصلاحیت او توانست به خوبی شکل بگیرد اگرچه عوامل دیگری هم در انسجامبخشی این طیف گسترده در عرصه انتخابات بسیار بسیار مهم بود. سال 92 میتواند نقطهعطفی قرار بگیرد چون توانست نشان دهد که اصولگرایان معتدلی نیز فقدان آقای هاشمی را فارغ از گرایشها و فارغ از مطالبات و مرزبندیهایی -که بعضا او در برخی از عرصهها ایجاد کرده بود- ضایعه بزرگی بدانند و این نگرانی در هر دو طیف اصلاحطلب و اصولگرای معتدل از نبود آقای هاشمی احساس میشد و این مساله در بیانات و گفتههای آنها بعد از فوت آقای هاشمی به وضوح منعکس بود.
ائتلاف اصلاحات و اصولگرایان میانهرو بعد از فقدان آقای هاشمی چه سرنوشتی پیدا میکند؟
من پیشبینیام آن است که این ائتلاف تقویت خواهد شد. یعنی اصولگرایان معتدل فارغ از تفاوتهایی که در بعضی رویکردها با اصلاحطلبان دارند و برعکس این هم وجود دارد، بالاخره بعد از فوت آقای هاشمی بهعنوان یک استوانه تعیینکننده در لحظات حساس بینالمللی معتقدم همبستگی بین این دو طیف بیشتر خواهد شد و اتفاقا نمودش در انتخابات ریاستجمهوری سال 96 بیشتر به چشم خواهد خورد.
مواضع چند روز اخیر یکسری شخصیتهای اصلاحطلب را که بررسی کردیم آنها میگفتند فوت آقای هاشمی میتواند ائتلاف اصلاحات و اصولگرایان میانرو را تضعیف و شکننده کند چون بدیل هاشمی وجود ندارد که از یک طرف نیروهای این دو طیف را دور هم جمع کند و از طرف دیگر در رایزنی با حاکمیت بتواند برای این ائتلاف راهگشا باشد، نظر شما چیست؟
بیشتر از اینکه بخش تشکیلاتی و فعالیتهای سازمانی یک فرد مهم باشد باور کنشگران سیاسی نسبت به تاثیرگذاری و موجودیت این فرد مهم است. من معتقدم فقدان آقای هاشمی را هر دو جناح اصلاحطلب و اصولگرایان معتدل بهطور جدی احساس میکنند، به همین جهت هر دو به لحاظ عقلی معتقدند و اعلام هم کردند که روز تشییع جنازه آقای هاشمی سرآغاز یک آشتی ملی است. گرچه جریان رادیکالیسم بعد از مدتی که آن فضاهای عزاداری فروکش کند ممکن است مسیر دیگری را طی کند اما حتما بدون تردید معتقدم آن نوع دریافت عناصر اصلاحطلب و اصولگراست که به سمت همبستگی بیشتری خواهند رفت و با واقعیتهایی که آقای هاشمی دم از آنها میزد و با آن واقعیتها آشنایشان میکرد، واقعیتها را به زبان خواهند آورد و با آنها بیشتر مواجهه اجتماعی خواهند داشت، اگرچه بنا به محذورات سیاسی که داشتند، امروز میتوان گفت زبان گویاتری را پیدا خواهند کرد. مثال روشنی میزنم آقای احمد توکلی بهعنوان یک شخصیت سیاسی که از ابتدای انقلاب در دولت و مجلس بود و همیشه یکی از منتقدان سرسخت آقای هاشمی محسوب میشود منصفانه معتقد است نبود او یک ضایعه ملی است و این مساله را هشدارآمیز بیان میکند.
شخصیتهایی مثل او که در جبهه اصولگرایان معتدل قرار میگیرند امروز حتما مساله عدمحضور آقای هاشمی و آسیبپذیری اجتماعی را مدنظر خواهند داشت و نگاهشان به سمت یک همبستگی نانوشته با اصلاحطلبان و هواداران دولت خواهد رفت. البته من این را انکار نمیکنم که باید منتظر ماند و دید در آینده نه چندان دور در ساختار حاکمیتی چه کسی دقیقا جایگزین آقای هاشمی در کسوت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام میشود و باتوجه به سررسید دوره کنونی مجمع تشخیص مصلحت چه ترکیب افرادی در دوره جدید مجمع تشخیص مصلحت نظام قرار میگیرند. این ریاست و اعضا در واقع میتوانند پیامرسان ویژهای باشند که حتی ممکن است بعضی از اصولگرایان معتدل را درباره سرنوشت آینده کشور دوباره نسبت به بعضی از افکارهای خودشان منسجمتر و نگرانتر یا ساکتتر کند اما در کل معتقدم نبود آقای هاشمی و اتفاقات بعد از فوت او در کل جریان اصولگرای معتدل را چه بهطور رسمی و چه نانوشته با جریان اصلاحطلب همراه و نزدیکتر خواهد کرد. یعنی همان کسانی که سال 92 و سال 94 در یک همبستگی نمود اجتماعی پیدا کردند.
برخی میگویند آقای ناطق میتواند پرچمدار این حوزه شود و جای آقای هاشمی بیاید. باتوجه به اینکه مقبولیتی بین اصولگرایان میانهرو دارد و هم میتواند یکسری رایزنیهایی را با ارکان حاکمیت داشته باشد در مقابل کسانی هم هستند که این تحلیل را رد میکنند و معتقدند آقای ناطقنوری ویژگیهای شخصیتی آقای هاشمی را ندارد که قادر باشد جایگزین او شود، نظر شما چیست؟
معتقدم در این شرایط حساس کشور بهترین فرد برای جایگزینی آقای هاشمی در مجمع تشخیص مصلحت نظام آقای ناطقنوری است، چون او نیز همچون آقای هاشمی با بسیاری از واقعیتهای اجتماعی آشنا شد و به این واقعیتها تن داد اما به هر صورت تفاوت اساسی بین این دو بزرگوار است. جایگاه و پایگاهی که آقای هاشمی رفسنجانی در نظام سنتی حوزه علمیه قم و میان مراجع، فقها، مجتهدان، شخصیتهای بزرگ دینی و علما داشت آقای ناطقنوری به آن اندازه ندارد. جایگاهی که کماکان آقای هاشمی بهعنوان فرمانده جنگ داشت آقای ناطقنوری ندارد، بهرغم همه بیمهریهایی که در سالهای اخیر از سوی رسانه ملی نسبت به آقای هاشمی شد جایگاه و پایگاهی که در درون این سازمان و در بدنه این سازمان داشت هنوز آقای ناطقنوری ندارد اما آقای ناطقنوری باتوجه به اعتمادی که رأس حاکمیت و بدنه اصلاحطلب و اصولگرای معتدل به او دارد بهعنوان یک شخصیت خیلی جوانتر و اکتیوتر میتواند تلاش جدی به شکل دادن وحدت ملی و آشتی ملی و انسجام ملی در این شرایط حساس انجام دهد. البته به هر صورت غیر از آقای ناطق کسانی هستند که بتوانند تا حدودی نقش آقای هاشمی را ایفا کنند، اما بهطور قطع و یقین هیچ
کس نمیتواند نقش آقای هاشمی را بهطور کامل در این شرایط ایفا کند چون به هر صورت آقای هاشمی از بنیانگذاران انقلاب است و این نقش و آن اعتماد وافر و فراوانی که امام به او داشت مرحله مرحله و پله پله بود و او را به یک جایگاه رفیع و والایی رساند که خیلیها فاقد آن هستند.
باتوجه به صحبتهایی که انجام دادید میتوان نتیجه گرفت که چند نفر باید وارد عمل شوند که علاوه بر آقای ناطقنوری، باید برای پر کردن خلاء حضور آقای هاشمی در عرصه سیاست نقشآفرین باشند، آنها چه کسانی هستند؟
نبود آقای هاشمی صرفا در کسوت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام خلاصه نمیشود. آقای هاشمی نقشی فراتر از اداره یک نهاد حکومتی کشور داشت. آن نقش را باید بالاخره فرد یا افرادی همچون حاج سیدحسن آقای خمینی بتوانند کمک کنند تا پر شود. واقعیت آن است که رئوس حاکمیت باید بپذیرند و بخواهند در این شرایط حساس ملی و بینالمللی تنها راهکار برونرفت از بحرانها آشتی ملی است.
حاج سیدحسن آقای خمینی به لحاظ سن و سال کوچکتر از خیلی نیروها و شخصیتهای اصولگرا و اصلاحطلب است، آیا نظر و صحبتش در بین این جمع پذیرندگی خواهد داشت؟
آقای حاج سیدحسن آقای خمینی یک محبوبیت غیرقابل انکار ملی و فراگیر دارد اما تحلیلم این است که او برای خودش مأموریت ویژهای را تعیین کرده و آن حفظ و پاسداری از بیت امام است. به عبارت روشنتر مأموریت حاج سیدحسن آقای خمینی حراست از ارزشها و آرمانهایی است که بنیانگذار انقلاب اسلامی داشت؛ به عبارت خیلی صحیحتر ورود به عرصههای حکومتی فراتر از کار تعریف شدهای که این سالها دیدیم و حاج سیدحسن آقا در کنار درس و بحثشان دنبال کردند اتفاق نمیافتد، مگر اینکه از او بزرگان نظام بخواهند که فعال شود.
یعنی حاج سیدحسن آقای خمینی در تقویت پیوند جریانهای سیاسی اصلاحطلب و اصولگرایان میانهرو ورودی نخواهد کرد؟
معتقدم شخصا ورود نخواهد کرد، گرچه سبقه اصلاحطلبی و راهبری گفتمان اصلاحطلبیاش بر همگان روشن است اما ورودی به ایفای نقش اجرایی را بدون خواسته و مطالبه بزرگان نظام انجام نخواهد داد و همان مأموریت تاریخی که برای خودش و میراث و بیتامام تعرف کرده دنبال خواهد کرد.
با فوت آقای هاشمی معادلات انتخابات سال 96 تغییر میکند؟
باید دید واقعا چه اتفاقاتی میافتد. اگر ما شاهد حضور یک فرد معتدل در کسوت ریاست مجمع تشخیص مصلحت باشیم یا ترکیب جدیدی را بعد از پایان عمر این دوره مجمع تشخیص مصلحت و آغاز دوره بعد ببینیم و از آن طرف میدانداری جریان رادیکالیسم، میدانداری فعالی نباشد و طبیعتا همین روند که تا قبل فوت آقای هاشمی پیشبینی میشد که آقای روحانی در صحنه خواهد بود معتقدم حتی فوت آقای هاشمی تاثیر بسیار گستردهای در مشارکت گسترده مردم در انتخابات 29 اردیبهشت سال 96 خواهد گذاشت که این به نفع جریان سال 92 و سال 94 یعنی آقای روحانی، اصلاحات و جریان اصولگرایان معتدل و هواداران دولت تمام میشود.
حالت دیگر را چطور پیشبینی میکنید؟
اگر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام فرد خاصی با پیام خاصی باشد طبیعتا این پیام دریافت میشود و ممکن است ما حتی در دوره بررسی صلاحیتها نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری سال 96 شاهد اتفاقات دیگری هم باشیم.
یعنی ردصلاحیت آقای روحانی؟
ممکن است. البته من وقوع این حالت را خیلی بعید میدانم.
برخی میگویند بعد از فوت آقایهاشمی، شاید دیگر آقای روحانی گزینه اصلاحطلبان نباشد، به نظر شما اصلاحطلبان با آقای روحانی چه کار خواهند کرد؟
خیر، بعید میدانم چون اصلاحطلبان برای شرایط کشور تحلیل دارند و قریب به اتفاق مطالبات حزبی و جناحی خودشان را فراموش کردند و مصالح عمومی و منافع ملی کشور را میبینند؛ معتقدم باتوجه به جریان تندرویی که در آمریکا سرکار آمده، تحولاتی که در عرصه ملی و بینالمللی شاهدش خواهیم بود و ممکن است دولت آمریکا بازیهایی را با برجام انجام دهد اصلاحطلبان باتوجه به این تحولات به هیچ وجه دنبال منافع و مطالبات حزبی و جناحی خودشان نخواهند بود، با حفظ گفتمان اصلاحطلبی تصمیم مقتضی را در انتخابات خواهند گرفت و رقیبی را در کنار آقای روحانی نخواهند گذاشت.
شخص آقای روحانی و دولت او چه وضعیتی از این به بعد خواهد داشت؟ بالاخره آقای هاشمی به ویژه در سال 95 خیلی تاکید میکرد آقای روحانی رئیسجمهوری دودورهای است. در واقع میکوشید انتقادها به دولت را مدیریت کند. حالا در نبود آقای هاشمی، ریاستجمهوری آقای روحانی و مدیریت دولتش به چه سمت و سویی خواهد رفت؟
آقای روحانی شخصیت هوشمند سیاسی است، اتفاقا با ارتحال آقای هاشمی، آقای روحانی باید با اعتمادبهنفس کامل ایستادگی روی پاهای خودش را به جامعه نشان دهد و حتما نامزد انتخابات ریاستجمهوری سال 96 شود و مطمئنا رای هم خواهد آورد. ممکن است جریان رقیب یعنی اصولگرایان رادیکال برای او برنامههایی را طراحی کرده باشند تا بخواهند انتخابات را دو مرحلهای کنند یا رایش را کاهش دهند اما عدمحضور آقای روحانی در صحنه انتخابات سال 96 به منزله پایان دادن به حیات سیاسی خودش است. حتما آقای روحانی حتی اگر آقای هاشمی در قید حیات بود، میتوانست مشروط به اینکه با یک تیم منسجم کارآمد کار کند و مطالبات مردم را پاسخ دهد در آینده حیات سیاسی موثرتری داشته باشد، بنابراین نبود آقای هاشمی یک کاتالیزوری باید برای آقای روحانی تلقی شود که بهطور جدیتر آستین بالا بزند و در انتخابات 96 حضور پیدا کند و با تیم منسجمتر و مقتدرتری کارهای ناتمام خودش را تمام کند.
شما گفتید آقای روحانی باید از این فرصت استفاده کند و از زیر سایه نام آقای هاشمی بودن دربیاید، آیا آقای روحانی میتواند این کار را انجام دهد؟
من فکر میکنم اگر آقای روحانی از این انفعالی که در مدت اخیر داشت فارغ شود که به نظرم ارتحال آقای هاشمی او را بیدار کرد و هشداری به او داد، حتما از این انفعال خارج خواهد شد و عزم جدی برای تشکیل ستاد انتخاباتیاش و اعمال تغییر مدیریتها پیدا میکند. مگر اینکه اتفاقات خاصی بیفتد و جمعبندیهایی که به هر صورت شخص او در نبود آقای هاشمی برای خودش داشته باشد که برای من قابل پیشبینی و تحلیل و خبر نیست و نمیتوانم درباره آن اظهارنظر کنم، ولی معتقدم آقای روحانی معتقد است در نبود آقای هاشمی برای حفظ هویت سیاسی خودش در چهارسال آینده هم پابرجا بماند چون واقعیت این است که اگر رئیسجمهور کار خودش را نیمهتمام بگذارد دچار یک انتحار سیاسی شده و پرونده سیاسی خودش را برای همیشه بسته است. فرق آقای روحانی با آقای احمدینژاد این بود که از صبح انقلاب در سمتها و کسوتهای بسیار بزرگ و حساس و خطیری ایفای نقش کرد بنابراین شخصیت او با سابقه آقای احمدینژاد بسیار بسیار فرق میکند بنابراین ناتمام گذاشتن این مأموریت سیاسی و مسئولیت اجرایی برای آقای روحانی بسیار پرهزینه و خطرساز خواهد بود.
اصلاحطلبان برای حالت دوم هم برنامه دارند، یعنی برای زمانی که آقای روحانی نخواهد انتظاری که از او وجود دارد را جامهعمل بپوشاند؟
اگر آقای روحانی وارد عرصه ریاستجمهوری شود حتما اصلاحطلبان از او حمایت خواهند کرد چون اصلاحطلبان به مطالبات حداقلی خودشان رسیدند و امروز شرایط جامعه، منطقهای و بینالمللی را تحلیل میکنند. بنابراین باتوجه به دستاورد بسیار بزرگ برجام، امروز معتقدند آثار پسابرجام در دولت دوم آقای روحانی بیشتر هویدا و متجلی خواهد شد.
گرچه مشفقانه انتقادهایی به دولت آقای روحانی دارند اما بدون هیچ سهمخواهی و باجخواهی آرزو میکنند آقای روحانی این مسئولیت را تا سال 1400 ادامه دهد. برخی دوستان اصلاحطلب مطرح کردند که نامزد طولی یا عرضی در کنار آقای روحانی داشته باشیم که من این حرف را بسیار خطرناک میدانم چون تا امروز براساس تحلیلها و اخبار موثق نامزدی آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری 96 مسلم است و در این حالت اصلاحطلبان کسی را معرفی نخواهند کرد، اما اصلاحطلبان این هوشمندی را دارند و اگر خبردار شوند که آقای روحانی خدایی نکرده تصمیم بر نیامدن گرفته، نامزدی را وارد عرصه انتخابات کنند یا به هر صورت شرایطی منطبق با مقتضایات و امکانات موجود خودشان مثل سال 92 درنظر بگیرند. همچنان که در سال 92 نامزد اختصاصی خودشان را کنار گذاشتند و از عضو جامعه روحانیت مبارز تهران حمایت کردند.
دیدگاه تان را بنویسید