داود احمدزاده و جعفر قنادباشی، از کارشناسان برجسته مسائل خاورمیانه در میزگردی در مثلث به بررسی بحث «پایان داعش» در سوریه و عراق پرداختند.

آیا داعش احیا می‌شود؟
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

مثلث آنلاین : قنادباشی پایان داعش را به مفهوم فروپاشی ساختاری که مجموعه نیروهای داعشی را در سطوح جهانی هماهنگ می‌کرد، می‌داند و احمدزاده معقتد است که در یک نگاه کلی از منظر نظامی و در صحنه عملیات کلاسیک، کار داعش را می‌توان تمام‌شده ارزیابی کرد. همچنین در پاسخ به این پرسش که آیا داعش مجددا احیا خواهد شد یا خیر، قنادباشی توضیح داد که شرایط داخلی و خارجی برای رشد مجدد داعش بسیار محدود است و آنچه می‌توان به صراحت گفت اینکه تعداد پراکنده‌ای از اعضای این گروه همچنان وجود دارند و مسلما علاقه‌مند هستند که گروه‌شان را احیا کنند اما دیگر جذابیتی از سوی این گروه تروریستی برای مردم وجود ندارد. اما در مقابل احمدزاده معتقد است که داعش مثل اژدهای چندسر می‌ماند و در مکان‌هایی مانند صحرای سینا و لیبی در حال تقویت خودش است. در افغانستان و جنوب شرق آسیا هم شرایط برای خیز این گروه تروریستی و اقدامات تبهکارانه‌اش تاحدودی آماده است. در عین حال این دو کارشناس هر دو معتقدند که داعش همچنان گزینه مناسبی در اختیار آمریکا برای پیشبرد اهدافش در منطقه است.

در ابتدا کمی به پروسه به اصطلاح پایان داعش بپردازید، درواقع پایان داعش به چه معناست؟ زیرا حتی مقامات ایرانی نیز در صحبت‌های خود به این موضوع اشاره دارند که ایدئولوژی این گروه تروریستی هنوز از بین نرفته است؟

  قنادباشی: با آزادسازی موصل، پایتخت حکومت داعش، در تیرماه 96، اصطلاح یا عبارت «پایان داعش» به فضاهای رسانه‌ای راه یافت و بسیاری از رسانه‌ها، سقوط موصل را به منزله سقوط داعش قلمداد کردند. سپس زمانی که در آبان ماه 96 شهر ابوکمال به‌عنوان آخرین پایگاه داعش در عراق به تسخیر نیروهای حشدالشعبی و دیگر نیروهای مسلح عراقی درآمد، موضوع «پایان داعش» در رسانه‌های جهانی و همچنین در محافل سیاسی به‌طور جدّی‌تری مورد توجه قرار گرفت. با این حال، سردار سلیمانی در نامه‌ای که به مناسبت فتح آخرین دژ داعش (ابوکمال) به مقام معظم رهبری نوشت، به جای عبارت «پایان داعش» از عبارت «پایین کشیدن پرچم داعش» استفاده کرد که به‌خودی خود گویای این واقعیت بود که شخص وی نیز عبارت یا اصطلاح «پایان داعش» را، برای توصیف موفقیت بزرگی که حاصل شده، عبارت دقیقی نمی‌داند. زیرا وی بر این اعتقاد بود که با آزادسازی موصل و سپس «ابوکمال»، مرکزیت حکومت داعش تسخیر شده و از این لحاظ، ساختار حکومتی این گروهک از هم فروپاشیده است که با عبارت «پایین کشیده‌شدن پرچم آنها» از این رویداد یاد کرد. البته مقام معظم رهبری هم در پاسخ به نامه سردار سلیمانی با به‌کارگیری عبارت «متلاشی ساختن این توده سرطانی و مهلک»، به موفقیت‌های وی و همرزمانش اشاره کردند که در واقع به معنی درهم ریختن و فروپاشی ساختار سیاسی داعش و نه پایان این گروهک بود. چنان‌که در بند پایانی این پاسخ تاکید فرمودند: «آنهایی که با سرمایه‌گذاری سنگین، این توطئه شوم را تدارک دیده بودند آرام نخواهند نشست و سعی خواهند کرد آن را در بخشی دیگر از این منطقه یا به شکلی دیگر دوباره به جریان افکنند.»

 بنابراین آنچه در خصوص پایان داعش می‌توان گفت تنها به معنای پایان حکومت داعش است؛ یعنی همان فروپاشی ساختاری که مجموعه نیروهای داعشی را در سطوح جهانی هماهنگ می‌کرد. می‌دانیم، داعش قدرتی بود که در عراق و سوریه روی کار آمده بود و مرکزیتی را در موصل داشت که پیروان این گروهک در سراسر جهان از این مرکزیت تبعیت می‌کردند. یعنی در هرجا که نیروی داعشی وجود داشت با ابوبکر البغدادی بیعت کرده بود. بنابراین امروز اگر صحبت از پایان داعش می‌شود به مفهوم از بین رفتن مرکزیتی است که همه داعشی‌ها و حکومت‌های محلی آن را پذیرفته بودند. حال چه در نیجریه در قالب بوکوحرام، چه در لیبی به‌عنوان ولایت لیبی، چه در صحرای سینا به‌عنوان ولایت سینا و چه در افغانستان که گروه‌هایی با نام‌های مختلف به نوعی با البغدادی بیعت کرده بودند. از این رو پایان داعش به معنای از میان رفتن مرکزیتی بود که این گروه‌های تروریستی را با یکدیگر هماهنگ می‌کرد. البته تقریبا همه شخصیت‌ها، مقامات و کارشناسان ایرانی بر این مساله تاکید دارند که پایان داعش عبارت صحیحی برای تحولات فعلی این گروهک نیست. چرا که افکار و ایدئولوژی داعش همچنان وجود دارد و آنها از این نظر متاسفانه توانسته‌اند یک خط مشی را از نظر فکری برجای بگذارند. به همین خاطر ممکن است طرفدارانی در نقاط مختلف جهان داشته باشند. کمااینکه به همین صورت هم هست و افکار آنها باقی مانده است. این افکار، نشات گرفته از جریان بزرگ تکفیر است که در گذشته نیز سابقه داشته است. این شاخه تکفیری می‌تواند مجددا تبدیل به یک گروه نظامی شود و از نیروی بالقوه‌ای که هست تبدیل به یک نیروی بالفعل شود. در حال حاضر می‌توان گفت داعش به صورت یک نیروی بالفعل در صحنه سیاسی وجود خارجی ندارد و آنچه هست گروه‌های پراکنده‌ای را شامل می‌شود که در نقاط مختلف جهان فعالیت می‌کنند. باید توجه داشت که از بین رفتن داعش این مفهوم را نیز دارد که گروه‌هایی که از گوشه و کنار به آنها پیوسته بودند، اکنون ناامید شده‌اند و دیگر آن انگیزه لازم برای پیوستن به این گروه وجود ندارد. مهمتر اینکه فروپاشی حکومت داعش به معنای آن است که آمریکا، عربستان سعودی و رژیم اسرائیل، اهرم بزرگی را برای پیشبرد سیاست‌هایشان از دست دادند و دیگر نمی‌توانند تحت عنوان یک تشکیلات سیاسی از داعش برای تحقق اهداف‌شان استفاده کنند. همان‌گونه که بارها گفته شد داعش، اهرمی ‌در اختیار آمریکا، بریتانیا، عربستان و رژیم اسرائیل برای تضعیف کشورهای اسلامی بود؛ با هدف آنکه سنی و شیعه را در مقابل هم قرار دهند، چهره اسلام را در جهان تخریب کنند و جذابیتی که اسلام در خاورمیانه پیدا کرده بود را از میان ببرند و در نهایت به نوعی زمینه فروش سلاح را به کشورهای بزرگ فراهم کنند.

بنابراین می‌توان گفت داعش امروز به معنای تشکیلات سیاسی از میان رفته و تبدیل به گروهک‌های پراکنده‌ای شده که قدرت اجرایی عملیاتی‌اش را نیز از دست داده است.

  احمدزاده: در یک نگاه کلی از منظر نظامی و در صحنه عملیات کلاسیک، کار داعش را می‌توان تمام‌شده ارزیابی کرد. چه‌بسا مجموعه بازیگران فرامنطقه‌ای در کنار دولت‌های منطقه‌ای به این نکته واقف شده‌اند که باید پرونده داعش بسته شود. هر‌چند همه جزئیات چگونگی پیدایش داعش هنوز برملا نشده است ولی مساله داعش را باید در بطن تنازع بزرگ ژئوپلیتیکی شکل گرفته در منطقه ارزیابی کرد. بازیگران و کنشگران منطقه‌ای به نوبه خود از داعش استفاده‌های ابزاری کردند و در بعد تبلیغاتی هر کدام دیگری را عامل ایجاد داعش دانستند. اگر سراغ آمریکایی‌ها بروید، آنان ایران را مسئول پیدایش داعش می‌دانند؛ اگر سراغ ایرانی‌ها بروید، آمریکایی‌ها را مسئول پیدایش داعش می‌دانند. چه‌بسا برخی دیگر، کشورهای عربی مانند قطر و عربستان که در آموزش و شیوه‌های تربیتی موجب پیدایش جریان افراطی شدند را مسئول می‌دانند؛ شاید برخی نیز جاه‌طلبی‌های فردی مانند رجب طیب اردوغان را در نیمه اول کنش سیاسی درباره سوریه، مسئول این کار می‌دانند یا رفتارهای نوری المالکی، نخست‌وزیر وقت عراق. مجموع این عوامل این‌طور نشان می‌دهد که در ابتدا در فضای مورد حمایت اکثریت اهل سنت، آنها حکومت عراق را یک حکومت سکتاریستی می‌دانستند و معتقد نبودند که بازتابی است از وفاق و اراده ملی. سنی‌ها احساس می‌کردند که حقوق آنان ضایع شده و اکنون که یک گروه قدرتمند سنی در حال ظهور و بروز است چه‌بسا از آن استقبال کردند. در کنار اینها به نظر می‌آید که یک پیوند امنیتی بین خواسته‌های افراطی داعش و حس ناسیونالیستی افسران بعثی که از وضعیت عراق احساس شرم می‌کردند به وجود آمده بود. شاید بتوان گفت همانند طالبان و القاعده، برخی از مراکز امنیتی غرب و اسرائیل در جهت‌دهی افراط‌گرایی و متمرکز کردن عملیات در منطقه نقش اساسی ایفا کردند. از بُعد دیگر فروپاشی دولت عراق، برهم ریختن ساختار قدرت در این کشور و احساس ناامنی سنی‌ها از رشد جایگاه شیعیان، شرایط را برای بازخیزی داعش یا همان دولت اسلامی به‌وجود آورد.

البته من لازم می‌بینم در‌مورد بستر و تاریخچه شکل‌گیری گروه تکفیری داعش یا همان دولت اسلامی عراق و شام که منبعث از القاعده بوده نیز توضیحاتی ارائه دهم. گروه داعش یکی از شاخه‌های القاعده محسوب می‌شود که به صورت غیر‌رسمی از القاعده جدا شده و مستقل عمل می‌کند. کلمه داعش به معنی (دولت اسلامی عراق و شام) است. ریشه این گروه به تشکیلات شعبه‌ای از القاعده باز‌می‌گردد که رهبری آن برعهده «ابومصعب زرقاوی»

عرب-اردنی‌تبار بوده است. او در جریان اشغال افغانستان توسط شوروی، به‌همراه داوطلبان عرب به آنجا رفت و با روس‌ها وارد جنگ شد؛ اما خود او به تدریج تشکیلاتی به راه انداخت که مستقل از گروه مجاهدین افغانستان عمل می‌کرد و بعدها به‌عنوان القاعده مطرح شد. در آن زمان «بن لادن» و «ایمن الظواهری» و «ابومصعب زرقاوی» کنار یکدیگر قرار گرفتند. زرقاوی در افغانستان اردوگاه جداگانه‌ای داشت که به شامی‌ها معروف شده بود.

زرقاوی به‌شدت اهل خشونت بود و به راحتی دست به جنایت می‌زد و در راه جنگ و درگیری هیچ خط قرمزی را برای خود متصوّر نبود. بعد از آنکه حکومت صدام سقوط کرد، زرقاوی به سرعت خود را به عراق رساند و شاخه جدیدی از القاعده را در آنجا تاسیس کرد. این مساله که او قصد مبارزه با اشغالگران را دارد، مورد استقبال جوانان عراقی قرار گرفت و حتی افراد بسیاری از کشورهای دیگر راهی عراق شدند. این اتفاق موجب شد که زرقاوی به یک قدرت شاخص در عراق تبدیل شود. بعد از این اتفاقات و اقدامات وی در عراق، به‌تدریج روابط میان او و بن لادن تیره و تار شد. زرقاوی به هیچ عنوان تمایلی به پذیرش دستورات و برنامه‌های بن لادن نداشت و براساس تشخیص خود عمل می‌کرد. زرقاوی از فرامین القاعده سرپیچی می‌کرد تا اینکه سرانجام توسط نیروهای آمریکایی کشته شد.

در حال حاضر چه میزان از نیروهای داعش در سوریه حضور دارند و چقدر پایگاه اجتماعی دارند؟

  قنادباشی: تعداد اعضای داعش در عراق و سوریه در حال حاضر شناور است؛ برخی معتقدند تعداد اعضای این گروه در عراق شاید هفت هزار نفر و در سوریه حدود 12 هزار نفر باشد. منتها اینها به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ عده‌ای که سلاح به‌دست دارند و به صورت پراکنده دست به اقدامات نظامی می‌زنند و عده‌ای که بین مردم مخفی شده‌اند. یعنی افکار داعشی دارند، سعی کرده‌اند تشکیلات‌شان را حفظ کنند اما فعلا در هیچ‌گونه عملیاتی مداخله ندارند. خطر اصلی این است که این گروه‌ها به هم بپیوندند و امکان آن را پیدا کنند منطقه دیگری را در اختیار بگیرد یا اینکه کوشش کنند مجددا مرکزیتی برای خودشان ایجاد کنند. باتوجه به شرایط کنونی در عراق و سوریه به نظر نمی‌رسد که این افراد چنین امکانی پیدا کنند زیرا مردم نسبت به آنها خشمگین هستند و امیدی که در گذشته نسبت به داعش داشتند دیگر ناامید شده است. علاوه بر این باید گفت که امکانات دریافتی آنها نیز به‌شدت کاهش پیدا کرده است؛ عربستان دیگر در جایگاهی نیست که بتواند مانند گذشته از آنها حمایت کند و ترکیه نیز به کلی خط مشی قبلی‌اش را کنار گذاشته است. بنابراین امروز آنچه مشاهده می‌کنیم یک داعش بدون پشتوانه قبلی است و آمریکایی‌ها نیز در شرایطی نیستند که از آنها حمایت کنند. بنابراین شرایط داخلی و خارجی برای رشد مجدد داعش بسیار محدود است و آنچه می‌توان به صراحت گفت اینکه تعداد پراکنده‌ای از اعضای این گروه همچنان وجود دارند و مسلما علاقه‌مند هستند که گروه‌شان را احیا کنند اما دیگر جذابیتی از سوی این گروه تروریستی برای مردم وجود ندارد و می‌توان گفت تمام تاکتیک‌های آنها شناخته شده است. شیوه‌هایی مانند شیوه‌های غافلگیری از سوی داعش دیگر افشا شده و عراق و سوریه باتوجه به شرایطی که دارند توانمندی مقابله با این گروه را در جنگ‌های شهری و دشوار به‌دست آورده‌اند. درنتیجه برای داعش این امکان که بتواند دوباره قدرت بگیرد وجود ندارد.

  احمدزاده:درمورد بخش اول صحبت‌های جناب قنادباشی بنده هم موافق از بین رفتن محوریت و مرکزیت داعش باتوجه به سقوط آن در سوریه و عراق هستم ولی داعش مثل اژدهای چندسر می‌ماند و در مکان‌هایی مانند صحرای سینا و لیبی در حال تقویت خودش است. در افغانستان و جنوب شرق آسیا هم شرایط برای خیز این گروه تروریستی و اقدامات تبهکارانه‌اش تاحدودی آماده است. اما در پاسخ به این سوال باید گفت رقم قطعی میزان اعضای فعلی داعش در عراق و سوریه را نمی‌توان اعلام کرد؛ با این وجود باتوجه به هسته خفته این گروه در میان طوایف سنی و پناه آوردن به بیابان‌ها و غارها، برخی از اندیشکده‌های بین‌المللی به دوره پسا‌داعش و آغاز دوره جدید در خاورمیانه اشاره دارند. ولی این تضعیف داعش را نباید به مفهوم کاهش نیرو و توانایی‌های آن گروه قلمداد کرد. در شرایطی که داعش در حال از دست دادن اراضی، منابع مالی، نفوذ و توانایی‌هایش است، پیش‌بینی شده شاید دست به حملات گسترده‌ای علیه غیرنظامیان بی‌گناه بزند. طبق برآورد مسئولان ائتلاف بین‌المللی ضدداعش، کمتر از سه هزار تروریست در سوریه حضور دارند و تعداد نامشخصی نیز هنوز در عراق فعالند که اکثر آنها در مناطق صحرایی مستقر هستند.

با‌توجه به شرایطی که داعش دارد و پراکندگی نیروهای آنها، چه سناریوهایی را برای آینده این گروه تروریستی متصور هستید و آیا ممکن است این گروه دوباره خود را احیا کند؟

  احمدزاده: چند سناریو برای داعش می‌توان متصور بود. مهمترین سناریو که خود داعش نیز تبلیغ می‌کنند این است که دوره ابتلا و سختی دوباره فرا رسیده، بنابراین نیروهای اصلی‌شان به بیابان‌های الانبار عراق عقب‌نشینی کرده و در آنجا مخفی خواهند شد. البته ولایات دیگر هم تلاش می‌کنند ضعف پیش آمده در مرکز را بپوشانند. در این رابطه می‌توان تحرکات اخیر در فیلیپین یا افغانستان را مثال زد. البته شمال آفریقا به ویژه صحرای سینای مصر، به مامنی برای اقدامات تروریستی گروه انصار وابسته به داعش تبدیل شده است. در کنار آن می‌توان گفت لیبی نیز هنوز با بحران داخلی و جنگ فراگیر روبه‌رو است که تداوم نا‌آرامی‌ها در نبود دولت مرکزی، شرایط را برای رشد افراط‌گری و فعالیت داعش فراهم می‌کند. سناریوی دیگر این است که در صورت کشته‌شدن ابوبکر بغدادی و اعلام آن از سوی داعش، خلیفه دیگری در یکی از مناطق انتخاب کنند تا بار را از دوش مرکز بردارند. در هر صورت تلاش داعش این خواهد بود که ولایات غیرمرکزی را فعال‌تر کند و البته عملیات‌هایش در اروپا و مناطقی که دارالکفر تلقی می‌کند را افزایش دهد. از طرفی باتوجه به قدرت رسانه‌ای بالای داعش امکان دارد این گروه فعالیت‌های رسانه‌ای‌اش را تغییر دهد یا متحول کند تا حامیان و سمپات‌های خود را نسبت به شکست‌هایش قانع سازد. این امر از طریق مطرح‌کردن مسائلی مثل ابتلا، تمحیص و اینکه در دوره سخت افراد پا به رکاب و خالص باقی خواهند ماند دنبال می‌شود.

  قنادباشی: نکته مهمی‌ که درخصوص سرنوشت داعش وجود دارد به برداشت آمریکایی‌ها از این گروه تروریستی یا تبلیغاتی که در مورد پایان داعش می‌کنند مربوط می‌شود؛ آنها تاکید دارند که داعش در عراق پایان نیافته است. البته منظور آنها افکار داعشی، ایدئولوژی داعشی و وهابیت نیست و هیچ اشاره‌ای نیز به مساله تغذیه فکری آنها از جانب محافل وهابی و عربستانی نمی‌کنند. بلکه کوشش‌شان این است که داعش در عراق و سوریه قدرت عملیات نظامی دارد. آنها چند هدف را از این نظر دنبال می‌کنند؛ نخست توجیه حضورشان در منطقه و فراهم‌کردن بهانه‌هایی برای حضور و مداخلات‌شان در عراق و سوریه. از طرف دیگر تکذیب موفقیت‌های ایران، سوریه، عراق و حزب‌الله لبنان در قلع و قمع داعش. بنابراین پیوسته تاکید دارند که پایان داعش اتفاق نیفتاده است. حال آنکه این عبارت که داعش از نظر عملیاتی در عراق همچنان قدرتمند است و توانمندی اجرای عملیات دارد یک عبارت بسیار ناصحیح است که آمریکایی‌ها برای سوءاستفاده‌های مورد اشاره به آن دامن زده می‌شود.

دولت‌های مرکزی و قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای به ویژه آمریکا چه نگاهی به پروسه زوال داعش دارند و چه اقداماتی برای تحقق این امر باید انجام دهند؟

  قنادباشی: نکته‌‌ای که در این خصوص باید بدان توجه داشت اقدامات مخفی و محرمانه‌ای است که آمریکایی‌ها در تقویت داعش به‌کار می‌برند؛ تحرکاتی‌ که به صورت پیوسته در عراق و سوریه توسط واشنگتن انجام می‌گیرد و توسط محور مقاومت رصد شده است، همچنین اعطای تسلیحات جدید به گروه‌های داعشی و کوشش برای تجمیع آنها در یک منطقه‌. اما همان‌طور که اشاره شد به دلایل مختلف داعش نخواهد توانست در عراق و سوریه مجددا قدرت را به دست بگیرد. یک دلیلش اینکه شیوه‌های آنها برای همگان افشا شده است؛ دیگر اینکه نیروهای دولتی، مردمی‌ و ارتش در سوریه و عراق آمادگی و توانمندی لازم با هدف مقابله با این گروه‌ها را پیدا کرده‌اند. مساله دیگر هم اینکه جذابیت داعش برای نیروهای مختلف از 80 کشور جهان به‌شدت کاهش پیدا کرده است. این مهم که برخی کشورهای حامی‌ داعش دیگر از آنها حمایت نمی‌کنند نیز عامل اثرگذاری در عدم توفیق این گروه برای قدرت‌گیری مجدد است.

  احمدزاده: در مورد اقدامات متمرکز دولت‌ها برای مهار داعش باید گفت که باتوجه به منافع متضاد کشورها به ویژه جنگ نیابتی میان تهران - ریاض و تلاش رژیم‌صهیونیستی برای استفاده از کارت داعش در تحریک جنگ‌های قومی ‌و هویتی به نظر می‌رسد که کشورهای منطقه استراتژی مشخصی در این رابطه ندارند. بنابراین اتمام پروژه داعش بستگی به این دارد که ایران و عربستان اختلافات ایدئولوژیکی و سیاسی خود را کنار بگذارند و براساس منافع ملی متقابل و گفت‌وگوهای رودررو بتوانند با مهار تفکر خشونت در میان برخی گروه‌های تکفیری، شرایط را برای آرامش و صلح آماده سازند.

از دیگر سو به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها برای مقابله با ایران و محور مقاومت در منطقه هنوز بی‌نیاز داعش و دیگر گروه‌های تروریستی نیستند. چراکه سازماندهی نیروهای مردمی ‌توسط ایران تحت عنوان حشد‌الشعبی در عراق عامل اصلی مهار و زوال داعش بوده و هست. بنابراین آمریکا خط‌‌مشی خود را به شکل عملی تغییر نداده است. الگوی امنیتی مدنظر ایران در منطقه در دوره پساداعش نظم مشارکتی بدون نیاز به نیروهای خارجی است، در صورتی که آمریکا و عربستان با تکرار واژه ایران‌هراسی و نیز هلال یا ژئوپلیتیک شیعه به‌دنبال گسترش جنگ‌های قومی ‌و مذهبی بوده و هستند و داعش و دیگر گروه‌های تکفیری هنوز سلاح کارآمدی برای این منظور هستند.

  قنادباشی:درخصوص مهار داعش که جناب احمدزاده عنوان کردند باید اختلافات ایدئولوژیکی میان ایران و عربستان پایان پیدا کند، یک نکته را یادآور می‌شوم مبنی بر اینکه عربستان امروز در حال یک دگردیسی ایدئولوژیکی است. یعنی عربستان گذشته جای خود را به یک عربستان غرب‌گرا و متضاد با گذشته داده است. اصلاحات فرهنگی که محمدبن سلمان، ولیعهد سعودی بانی آن است و کوشش دارد که اصلاحات را اجرایی کند، باعث شده این کشور دیگر نتواند به صورت حامی‌ گروه‌های تکفیری نقش ایفا کند. البته افکار افراطی و تکفیری همچنان در این کشور پابرجا خواهد بود. مقابله با این افکار تکفیری را نمی‌توان با تعاملات سیاسی تحقق بخشید، بلکه باید عرصه‌های فرهنگی برای آن ایجاد شود که این عرصه‌های فرهنگی به محافل علمی ‌و مذهبی در جهان اسلامی بازمی‌گردد. در این خصوص به نزدیک شدن حوزه‌های علمیه شیعی و حوزه‌های علمیه اهل سنت مانند الازهر می‌توان اشاره کرد، برگزاری اجتماعات علمای اسلامی و ایجاد یک اجماع میان شیعه و سنی راجع به افکار تکفیری بسیار کمک می‌کند. بنابراین باید در عرصه تبلیغات زمینه‌ای فراهم شود تا هرگونه افکار تکفیری مخالف با قرآن، اسلام و عقیده مسلمانان تلقی شود. چنین زمینه‌ای امروز ایجاد شده و روشنگری‌های خوبی به‌وجود آمده است، یعنی علما و جهان اهل سنت همه به نوعی نسبت به جریان تکفیر اعلام بیزاری کرده‌اند. بنابراین اگرچه کوشش این بود که داعش را به نام اهل سنت با شیعیان درگیر کنند اما این هدف ناکام ماند و اکنون اهل سنت به ماهیت شیعیان پی برده است. از دیگر سو نزدیکی عربستان به رژیم اسرائیل و دیگر پایتخت‌های عربی به تل‌آویو سبب شده که زمینه‌‌های لازم برای کمک کردن آنها به نابودی داعش از بین برود.

البته بنده با این قسمت از صحبت‌های آقای احمدزاده که گفتند آمریکا درصدد دامن زدن به جنگ‌های قومیتی است بسیار موافقم؛ چراکه جریان تکفیر اینک توانایی تحقق خواسته‌های واشنگتن-تل‌آویو را ندارد.

ما در اینجا باید به دو عامل مهم در تغییر شرایط منطقه توجه کنیم؛ البته منظور عواملی غیر از توانمندی‌های شگفت‌انگیز کشورهای محور مقاومت در مقابله با داعش و قلع و قمع این گروه تکفیری است. عامل نخست، تنفری است که جهان اسلام نسبت به شخص ‌ترامپ دارد. وی اینک با انعقاد بزرگترین قراردادهای تسلیحاتی، در کنار رژیم ریاض (به‌عنوان بزرگترین حامی ‌جریان‌های تکفیری) قرار گرفته است. بنابراین پیدا است که این نفرت فوق‌العاده کافی است تا بسیاری از زمینه‌ها را برای رشد گروهک‌های همسو با عربستان از میان ببرد. اما عامل دوم نزدیکی روابط ریاض با تل‌آویو است که کارکردی شبیه مناسبات دوستانه عربستان و آمریکا دارد.

نقش بازیگران منطقه‌ای همچون ایران و روسیه و فرامنطقه‌ای چون آمریکا را در مهار تروریسم داعش چقدر موثر می‌دانید؟

  قنادباشی: در خصوص نقش ایران باید به چند موضوع مهم اشاره کرد؛ آنچه با محوریت و تلاش‌های نظامی و سیاسی جمهوری اسلامی در قالب کشورهای محور مقاومت شکل گرفته، طبیعتا عامل موثری در تغییر معادلات منطقه‌ای محسوب می‌شود و این تغییر معادلات منطقه‌ای توانسته بسیاری از نقشه‌ها را خنثی کند. بنابراین آنچه امروز به‌عنوان محور مقاومت وجود دارد، منبع اصلی ایجاد نوعی بازدارندگی دربرابر تمام توطئه‌هایی است که ممکن است ابعاد سیاسی، نظامی و اقتصادی داشته باشد. طبیعتا ایران کشور اصلی در محور مقاومت محسوب می‌شود و توانسته پیوند محکمی ‌را میان عراق و سوریه یا لبنان و سوریه به‌وجود آورد. البته بحث همسایگی این کشورها نیز جای خود را دارد. به هر صورت این ارتباطات در قالب تعاملات نظامی، حضور مستشاران نظامی ایران و با همکاری مشترکی که در قلع و قمع یک دشمن مشترک به نام داعش صورت گرفته به همکاری‌های مهم و کارآمدی تبدیل شده است. بنابراین نقش ایران را باید از یک جهت در محوریت کشورهای مقاومت تعریف کرد که می‌توانند مجموعه معادلات منطقه‌ای را همچنان‌که تاکنون تغییر داده‌اند بازهم در شرایط مختلف به نفع کشورهایی چون لبنان، سوریه، عراق و ایران تغییر دهند. در این قالب می‌توانند بر معادلات سیاسی منطقه نیز تاثیر بگذارند.

مساله دیگر، چهره مثبت ایران و کشورهای متحد آن نزد مجامع بین‌المللی در قلع و قمع داعش است. بنابراین همه جهان دریافتند که چه کسانی حامی تروریسم هستند و حتی در عرصه‌های علمی، دانشگاهی و مطبوعاتی، عربستان و متحدان آن را به‌عنوان عاملان اصلی پیدایش گروه‌های تروریستی معرفی کرده و ایران، سوریه، عراق و روسیه را به‌عنوان کشورهایی که عملا در صحنه ‌نظامی و دشوار توانستند علیه نیروهای تروریستی مبارزه کنند، شناسایی کرده‌اند. این سرمایه بزرگ که حیثیتی برای ایران به‌دنبال داشته است در مجامع بین‌المللی می‌تواند بسیار موثر باشد. ایران نباید از این سرمایه یعنی از بین بردن موقعیت سرزمینی داعش با حداقل هزینه‌های ممکن غافل باشد. ایران باید از این سرمایه بزرگ علاوه بر سازمان ملل در دیگر مجامع همچون غیرمتعهدها و در میان کشورهای اسلامی با هدف بازدارندگی عملی در برابر ‌ترویج افکار تکفیری

 بهره‌برداری کند.

احمدزاده: بی‌تردید اگر همیاری دیگر کشورها در بحران عراق و سوریه نبود داعش به‌عنوان نیروی تخریبی، منطقه را با آشوب بیشتری مواجه می‌کرد. این در حالی است که ایران مانع بزرگی در فروپاشی دولت‌های مرکزی عراق و سوریه بوده و هست. همان‌گونه که اشاره شد بعد از زوال رژیم بعثی و فقدان قدرت مرکزی در پی حمله آمریکا به عراق، گروه مصعب الزرقاوی با کمک بعثی‌ها، پایه‌گذار گروه تروریستی القاعده در عراق شد. ناتوانی آمریکایی‌ها در ایجاد نظم و امنیت به‌دلیل عدم شناخت بافت جغرافیایی و جمعیتی منطقه در تقویت گروه‌های تروریستی موثر بود. با ظهور ابوبکر بغدادی تمرکز وی برای قتل‌عام شیعیان به جای کفار و فرآیند تحولات، ایران را واداشت تا با حمایت مادی و معنوی باعث فروپاشی کامل قدرت تروریست‌ها در عراق شود. در بحران سوریه نیز ایران با تقویت محور مقاومت مانع از تلاش‌های محور

عبری-عربی-غربی برای ایجاد ساختار تحمیلی در سوریه شد. بنابراین قدرت ایران به‌عنوان بازیگر توانمند در مهار تروریسم و برقراری امنیت مورد پذیرش است.

نکته دیگر آنکه در شرایط کنونی حاکم بر سوریه که در آن دیگر خبری از موجودیت گروهی به نام داعش نیست، باوجودی که ایران در برچیدن این بساط خشونت‌انگیز، نقش اول و اصلی را داشته و دارد اما از سوی دیگر، این شرایط حاصل کنش‌ها و واکنش‌های بازیگران مختلف منطقه‌ای و بین‌المللی بوده است. ایران و روسیه در یک سو و آمریکا، ترکیه، عربستان و رژیم اسرائیل در سوی دیگر. این بازیگران در دوران پساداعش نیز هر کدام با اهداف و مطالبات خاصی که دارند، همچنان بازیگران و صحنه‌گردانان تحولات در سوریه خواهند بود. از این منظرگاه به نظر می‌رسد، در دوران پساداعش، همچنان اصطکاک‌ها در سطح منطقه ادامه پیدا خواهد کرد. از نظر کارشناسان و ناظران مسائل منطقه، نشست‌های آنتالیا و سوچی دقیقا نقطه عزیمت جدیدی برای جهت‌گیری نوینی در این اصطکاکات است. بنابراین در یک سو مسکو و تهران با تاکید بر حفظ جایگاه بشار اسد در قدرت با نشست‌های آنتالیا و سوچی مانیفست پیروزی خود را سرداده‌اند و در آن سو به موازات این امر نیز یک پیروزی امنیتی شکل گرفته است. چرا که برخی بازیگران از جمله آمریکا، امنیت منطقه و ایجاد فضای مناسب برای نمایش توسعه پایدار در سایه نظام‌های دینی را با چالشی جدی روبه‌رو ساخته است، به‌گونه‌ای که الگوی سنتی دینی عربستان اکنون مجبور شده محمد‌بن‌سلمان را بپذیرد تا اصلاحات دیکته شده را در عربستان اعمال کند. ضمن اینکه سوریه هم مجبور است تا مدت‌ها به فکر بازسازی زیرساخت و به موازات آن اصلاحات سیاسی و اجتماعی نوین در سوریه باشد.

ولی باید این را هم پذیرفت که آمریکایی‌ها همچنان به‌دنبال گرم نگه‌داشتن تنور اختلافات و تجزیه کشورهای منطقه بوده و هستند. تلاش برای بهره‌گیری از برگ کردها با هدف اشغال بخشی از خاک سوریه و حفظ همزمان پایگاه نظامی در عراق، بیانگر همین نکته است. ایالات متحده در دوران پساداعش همچنان طرح‌های تجزیه کشورهای منطقه به‌خصوص عراق و سوریه را با وسواس و جدیت خاصی پیگیری خواهد کرد. باید توجه داشت که گسترش جنگ و درگیری با استفاده از ابزار داعش و تجزیه کشورهای اسلامی دو مولفه مهم و موثر در پیشبرد و تحقق منافع آمریکا در منطقه به‌شمار می‌رود. هم‌اکنون و در نتیجه تلاش‌های جبهه مقاومت، یکی از دو ستون مذکور در حال نابودی و از دست دادن موجودیت سرزمینی خود است. بنابراین آمریکا برای تحقق منافع خود از این پس بیشتر از گذشته به سیاست تجزیه کشورهای منطقه به‌عنوان انگیزاننده آشوب و درگیری روی خواهد آورد. به‌رغم شکست طرح تجزیه کردستان عراق، اما هم‌اکنون بار دیگر ایالات متحده آمریکا طرح تجزیه عراق (طرحی که بایدن از مدت‌ها قبل آن را مطرح کرده است) را با دقت پیگیری می‌کند. هدف از این طرح، تجزیه عراق به سه بخش سنی‌نشین، شیعه‌نشین و کردنشین است. بنابراین واشنگتن به همراه تل‌آویو و متحدان غربی و عربی خود، همچنان سیاست‌های تجزیه‌طلبانه و خطرناک خود را در منطقه پیگیری خواهد کرد.

در نهایت بحث حضور داعش در افغانستان از چه منظری قابل بررسی است، نقش آمریکا در این خصوص چیست و چقدر احتمال درگیری میان طالبان و داعش در این کشور وجود دارد؟

  قنادباشی:آمریکایی‌ها به دلایل مختلف علاقه‌مند هستند که افغانستان را در اختیار داشته باشند؛ نخست به موقعیت بسیار استراتژیک این کشور مربوط می‌شود. زیرا افغانستان از یک طرف هم‌مرز چین به‌عنوان یک قدرت اقتصادی است. از طرف دیگر مسلط به هند و پاکستان است که هر دو کشور قدرت اتمی ‌دارند. از همه مهمتر افغانستان در همسایگی ایران است که این مساله برای آمریکا بسیار اهمیت دارد. بنابراین آمریکایی‌ها پیوسته در پی ایجاد شرایطی هستند که حضور نظامی خود را افغانستان تثبیت کنند. هر عملیات تروریستی که در افغانستان انجام می‌شود خوشنودی این کشور را به‌دنبال دارد. زیرا فلسفه حضور و مداخله آمریکا را به‌وجود می‌آورد و حضورشان در صحنه افغانستان را توجیه می‌کند. ایالات متحده آمریکا نزدیک به دو دهه است که در افغانستان حضور دارد و اگر علاقه‌مند بودند از اقدامات تروریستی جلوگیری کنند طبیعتا توانایی لازم را برای تحقق این امر داشتند.  داعش دقیقا در زمان حضور آمریکا در افغانستان ایجاد شد و این بدان معناست که آنها درصدد هستند تا نسخه جدیدی از القاعده را در این کشور ایجاد کنند. زیرا امروز طالبان و القاعده خاصیت خود را برای تاثیرگذاری از دست داده‌اند. بنابراین واشنگتن در حال شکل دادن به نسخه جدیدی از تروریسم برای تاثیرگذاری و خنثی‌کردن توانمندی‌های افغان‌هاست که در صحنه سوریه و عراق نیز حضور داشتند. بدون شک موتور و محرک پیدایش داعش، آمریکا‌یی‌ها هستند و از این نظر می‌توان پیش‌بینی کرد که داعش در افغانستان جای رشد دارد چرا که پایگاه‌ها و مناطق وسیع‌تری در این کشور در اختیار آمریکا است. اگر در سوریه و عراق پایگاه‌های محدودی در اختیار آمریکایی‌هاست و آنها نمی‌توانند کمک‌هایشان را به صورت مستمر به داعش برسانند اما در افغانستان به صورت رسمی مناطق بسیاری را در اختیار دارند. با این تفاسیر افغانستان در آینده مرکزی برای فعالیت‌های گروه‌هایی چون داعش خواهد بود اما این گروه از جانب مردم خیلی مورد استقبال قرار نخواهد گرفت، زیرا مردم افغانستان خسته از افکار تکفیری

و مداخلات خارجی هستند.  طالبان تجارب زیادی در عرصه سیاسی پیدا کرده‌اند و طبیعتا اگر بخواهند حضورشان را در افغانستان حفظ کرده یا گسترش دهند طبیعتا وارد جنگ با داعش در این کشور نخواهند شد، مگر آنکه دریابند در این جنگ موفقیت حتمی ‌از آن آنها خواهد بود. در این میان باید توجه داشته باشیم که آمریکا از هر جنگی که به نفع تثبیت حضور آنها در افغانستان باشد استقبال خواهند کرد و طبیعتا تلاش می‌کنند تا توانمندی افغانستان و نیروهایی که در این کشور وجود دارند را از طرق مختلف کاهش دهند و توجه مردم افغان را از مقابله با آمریکا منحرف کنند. این در حالی است که عموم مردم افغانستان خواهان مقابله با قدرت‌هایی چون آمریکا هستند.

  احمدزاده: داعش که همیشه همزاد خشونت و ترور تعریف شده، بی‌تردید حالت ژلاتینی دارد و در قالب‌های مختلف می‌تواند خود را بازتعریف کند. در افغانستان برخی از گروه‌های جدا شده از طالبان با هدایت آمریکا و عربستان سعودی پس از انتقال برخی از فرماندهان داعش از عراق و سوریه، سودای جنگ و تسلط بر این کشور را دارند. از دیگر سو، سازمان سیا و دستگاه‌های امنیتی غرب به خوبی دغدغه‌های امنیتی روسیه و چین را در منطقه به ویژه آسیای مرکزی و قفقاز احساس می‌کنند، بنابراین در تلاش هستند با تقویت داعش در افغانستان از طریق جذب نیرو از چچنی‌ها و اویغورها به نوعی از روسیه به‌دلیل حمایت از دولت بشار اسد انتقام بگیرند. بحث تقویت داعش در افغانستان برای امنیت ایران نیز مساله‌ساز خواهد شد و نیاز به اشتراک‌نظر بیشتر تهران با مسکو و پکن احساس می‌شود.

البته داعش برای گسترش حوزه نفوذ خود در افغانستان با چالش‌های جدی و متعددی روبه‌روست که پیشروی آن را حتی در مناطق پشتون‌نشین با موانعی مواجه خواهد کرد. هرچند امید این جریان به پشتون‌های افغان است اما به دلیل وجود تفاوت‌های ایدئولوژیک و اعتقادی میان مذهب حنفی و طریقت «دیوبندی» طالبان و گرایش سلفی  ‌ـ‌  وهابی داعش، احتمالا با پذیرش گسترده این قوم مواجه نخواهد شد. علاوه بر این، رفتارهای غیرانسانی، وحشیانه و بی‌قاعده داعش در سوریه و عراق، وحشت عمیقی را در میان مردم افغانستان اعم از پشتون، تاجیک، ازبک و سایر اقوام پدید آورده است. وضعیت هزاره‌های شیعه در این میان روشن است. آنها در گام اول به دلایل مذکور یکی از محورهای سیاست خصمانه داعش قرارگرفته‌اند و این جریان به مواجهه مستقیم با این گروه قومی - ‌مذهبی پرداخته است. با این حال بسیار بعید است که در کوتاه‌مدت داعش بتواند به مناطق هزاره‌نشین نفوذ کند و ناگزیر است تا اقدامات ضدشیعی خود را در مناطق پیرامونی هزاره‌جات و در شهرهایی که شیعیان در آنها در اقلیت هستند انجام دهد. همچنین انتظار می‌رود با گسترش توانایی‌های نظامی و بهبود وضعیت این گروه به لحاظ نیروی انسانی، به‌تدریج تقابل با دولت مرکزی افغانستان به‌طور جدی در دستورکار داعش قرار گیرد.

به نظر می‌رسد غیر از بحث‌های رسانه‌ای و تحلیل‌های موجود، اخیرا آمریکا، روسیه را به حمایت پنهانی از طالبان متهم ساخته است. درواقع واشنگتن برای توجیه اقدامات خویش علنا گروه مخالف و خشن‌تری نسبت به طالبان را برای تسلط بر این کشور تدارک می‌بیند. هرچند روسیه منکر ارتباط از بعد نظامی شده است. درعین حال امکان گسترش درگیری میان دو گروه تروریستی داعش و طالبان نیز

محتمل‌ است.