آنجلا مرکل، پس از گذشت دورانی طولانی از حیات مداوم سیاسی، تصمیم به پایان دادن به حضور خود از عرصه قدرت گرفته است.

کارنامه آنجلا مرکل بانوی آهنین اقتصاد آلمان
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

درمورد میراث او می‌توان گفت نکات تیره در کارنامه‌اش بیشتر مربوط به نگرانی‌ها و حس رهاشدگی پسامرکلی است که مردم در آلمان و در اروپا با آن مواجه هستند. امری که به قطبی‌شدن سیاسی نزاع داخلی در این کشور دامن زده است و علت ریشه‌ای آن مادری مرکل برای سیاست داخلی آلمان و اتحادیه اروپا، یعنی بر عهده گرفتن آن وظیفه رها شده دیگر رهبران اروپایی بوده است. 

آنجلا مرکل Angela Merkel، صدراعظم آلمان (متولد 1954) اعلام کرد که دیگر در رقابت برای دور جدیدی از تصدی قدرت شرکت نخواهد جست. او تا سال 2021 در منصب باقی خواهد ماند و این فرصت را خواهد داشت که تیره‌روشنی‌های جدیدی به میراث خود ببخشد تا اروپا او را برای سال‌های بسیار تحسین کند و به‌خاطر آورد. 

بی‌شک مرکل در عرصه سیاست معاصر آلمان همتایی ندارد. او آمدورفت سه رئیس‌جمهوری آمریکایی و چهار رئیس‌جمهوری فرانسوی را به چشم خود دیده؛ سه بار مجمع عمومی سازمان ملل متحد را مخاطب قرار داده؛ در 13 نشست گروه 7 و گروه 8 شرکت کرده؛ و به بیش‌از 70 نشست اتحادیه اروپا رفته است. حتی پس از 14 سال که او بر سر کار است دو سوم رأی‌دهندگان آلمانی علاقه‌مندند که درسال 2021 نیز او همچنان برسر کار باقی بماند. می‌توان گفت غرب در عصر کنونی سیاست‌مدار صادق و قابل اعتمادی مانند او ندیده و او کسی است که به‌عنوان صخره محکم سیاست اروپایی از او یاد می‌شود. 

میراث این سیاستمدار، اهمیت تاریخی بسیاری دارد که بسته به اینکه چه کسی و در چه جایگاهی به او نگاه می‌کند ممکن است مثبت یا منفی تلقی شود، باوجوداین، دشمنان مرکل نیز با خروج بازیگری قَدَر مانند او از بازی‌های زنده سیاست جهان، جای خالیش را احساس می‌کنند. جالب اینجاست که مرکل پس از تمامی فراز‌و‌نشیب‌هایی که در حیات سیاسی خود با آنها رو‌به‌رو بوده، خود فقط امیدوار است که کتاب‌های تاریخ یک چیز درمورد او بگویند: «مرکل سعی‌اش را کرد».

با این مقدمه، نوشتار حاضر بازتابی از دیدگاه‌های آلمانی‌ها و برخی کارشناسان کشورهای اتحادیه اروپا را درمورد میراث مرکل ارائه کرده است. ابتدا آرای مخالفان مرکل در مورد میراث او مطالعه شده است. سپس بخش بعد به نگاه موافقان او در مورد میراثش اختصاص یافته است. در پایان نیز امیدهایی برای فرصت نهایی مرکل و انتظارات مهم از او مطرح شده است. 

آرای مخالفان مرکل Angela Merkel درمورد میراث او 

مخالفت‌ها با مرکل بیش از مخالف‌های مردمی، مخالفت کانون‌های سیاسی با او برای دسترسی به قدرت است. او یکی از معدود سیاستمداران در کشورهای اروپایی است که محبوبیت فردی بسیار بالایی دارد. بااین‌حال، برخی نقاط کارنامه او از دید ناظران ضعف‌هایی هستند که به‌عنوان میراث او باقی خواهند ماند. شاید در گذر زمان، جانشین او بتواند وضعیت را تغییر دهد، اما درحال‌حاضر هرچه به پایان دوره تصدی مرکل نزدیک می‌شویم این انتقادات با شدت بیشتری مطرح می‌شوند. 

- بحران سیاست داخلی: برخی براین‌باورند که بحران سیاست داخلی کنونی آلمان و افزایش قدرت احزاب راست افراطی، میراث سیاست‌های مرکل در این کشور است. بحران راست آلمان، با طرح تردید و بی‌اعتمادی درقبال توانمندی‌های مرکل برای مدیریت کشور پس از بحران مهاجرت آغاز شد. ابتدا برخی در بدنه سیاسی کشور این دیدگاه را مطرح کردند و سپس این نظر با اعتراض احزاب مؤتلف با حزب مرکل شایع شد. مشروعیت‌زدایی از مرکل، جامعه آلمان را بیش‌ازپیش قطبی کرد و زمینه‌ پیروزی‌های کوچکی برای احزاب راست افراطی و چپ را به‌وجود آورد. مهم‌ترین نتیجه این بحران، موفقیت حزب راست افراطی «جایگزینی برای آلمان» در احراز کرسی‌های پارلمان و جلب حامیان مردمی بوده است. به‌نظر نمی‌رسد حتی جانشین مرکل، کرامپ کارنبوئر بتواند راه‌حلی برای این موضوع بیابد. در نتیجه، برخی بحران سیاست داخلی در آلمان را که احتمالاً سال‌های بسیاری این کشور را درگیر خود خواهد کرد میراثی به‌جای مانده از مرکل می‌دانند. 

- خودکشی اجتماعی آلمان: درحالی‌که فرانسه و یونان سال‌ها درگیر بحران‌های سیاسی ناشی‌از مهاجرت بودند، این معضل در آلمان در سال 2018 پررنگ شد که باید آن را پس‌لرزه جنگ در غرب آسیا و جابه‌جایی پناهجویان به کشورهای اروپایی دانست. سیاست مهاجرتی مرکل در سال 2015 که تخمین زده می‌شود درحدود 86 میلیارد دلار در بازه زمانی 2020-2016 به آلمان تحمیل کرده است،‌ موجب وحشت رأی‌دهندگان آلمانی شد. خشونت بی‌سابقه‌ای که از زمان جنگ جهانی دوم در آلمان دیده نشده بود جامعه را فراگرفت و به تردید و بی‌اعتمادی دامن زد. اکنون آلمان به آینده‌ای نگاه می‌کند که در آن دو دیدگاه «جامعه باز» و «جامعه بسته»؛ «چندجانبه‌گرایی» و «بومی‌گرایی»؛ «ما» و «دیگری در ما» را برابر هم قرار می‌دهد. رقابت این دو دیدگاه با برچسب‌زنی، اتهام‌زنی، انتقام‌جویی، افزایش خشونت و تعصب ملی‌گرایانه همراه است و با از بین بردن ارزش‌ها، به‌نوعی خودکشی اجتماعی آلمان درنظر گرفته می‌شود. تنها چیزی که در مورد این وضعیت روشن است ادامه آن و قطبی شدن بیشتر جامعه آلمان است. این وضعیت نیز به‌باور بسیاری از مخالفان آلمان میراث سیاست‌های اوست. 

- برتری اقتصاد بر محیط‌زیست: یکی دیگر از انتقادات مهمی که به مرکل وارد شده، رجحان دادن اقتصاد به محیط‌زیست است. اقتصاد آلمان به‌شدت وابسته به صنعت خودروسازی است و دوره‌ای بسیار طولانی برای گذار انرژی تا سال 2038 برنامه‌ریزی کرده است. به‌باور‌ بسیاری از ناظران، برنامه‌های مرکل حتی بلندپروازی‌های اهداف برنامه آب‌وهوایی 2030 را نیز محقق نخواهند کرد. ازاین‌منظر، سیاست‌های مرکل موجب شده است دیگر کشورها از خود بپرسند اگر کشوری با شالوده صنعتی آلمان نتواند «استفاده از سوخت‌های فسیلی» را کاهش دهد، از سایر کشورها برای رسیدن به این هدف چه انتظاری می‌توان داشت. حتی امروز سازمان‌های محیط‌زیستی آلمان عشقی نومیدانه به مرکل دارند، اما بی‌تردید فاصله گرفتن مرکل از اهداف آب‌وهوایی به اقتصاد و موضوعاتی مانند اشتغال بستگی دارد. اگر آلمان نتواند «هدف آب‌وهوایی ملی» را که سقفی برای تولید گازهای گلخانه‌ای این کشور تا سال 2020 تعیین کرده است محقق کند، دیپلماسی آب‌وهوایی بین‌المللی مرکل و در نتیجه حتی اعتبار جریان سبز زیر سؤال خواهد رفت که این دو موضوع اهمیتی بسیار برای آینده جنبش محیط‌زیستی بین‌المللی دارد. 

آرای موافقان مرکل درمورد میراث او 

موافقان مرکل که تمایل دارند نام او به‌نیکی در صفحه‌های تاریخ باقی بماند، حال هرچه نتیجه یا عوارض جانبی سیاست‌های او باشد، مواردی را به‌عنوان میراث مرکل معرفی می‌کنند که عبارتند از: 

- مدیریت و پاسخ مناسب به بحران‌ها: یکی از جنبه‌های رهبری مرکل واکنش درست او به برخی بحران‌های اروپا بوده است. توانمندی او نه‌فقط در مدیریت بحران، بلکه در پاسخ چندلایه و چندجانبه به بحران‌ها با درنظر گرفتن آینده آن بازتاب یافته است. برای مثال بحران مالی جهانی سال 2012-2008 به‌ویژه با سقوط اقتصادی یونان؛ بحران مهاجرتی اتحادیه اروپا و آلمان در سال‌های 2016-2015؛ و درنهایت حمله روسیه به اوکراین که در سال 2014 بحران‌هایی هستند که نوع برخورد مرکل با آنها از دید اروپاگرایان، میراث نیک مرکل محسوب می‌شود. اگرچه در بحران مهاجرتی مرکل با انتقاداتی مواجه شد، اما نحوه مدیریت او و پاسخ‌گویی به بحران‌هایی که نیازمند بینش خاصی هستند به‌طوری‌که این بینش بتواند بر تصمیم‌گیری‌ها مسلط و مانع از انحراف سیاستگذاران از مسیر اهداف شود، همیشه آن ویژگی تحسین شده مرکل بوده است. 

- گسترش لیبرال دموکراسی در جهان: به باور حامیان مرکل، او یادآور زمانی است که لیبرال دموکراسی در سراسر جهان در حال گسترش بود و بحران‌های کنونی که در آنها رهبرانی مانند دونالد ترامپ سربر آورده‌اند و نظم لیبرال را به چالش می‌کشند بسیار دور از ذهن بوده‌اند. امروز نیز آلمانِ مرکل طبق ساختاری که او در اقتصاد و سیاست ایجاد کرده است، جزیره لیبرالی در دریای قدرت‌های غیرلیبرال معرفی می‌شود. 

لیبرالیسم به حضور چهره‌ای مانند مرکل نیازمند بود؛ حتی وزیر اقتصاد اسبق یونان درمورد مرکل گفته است: «او فاجعه بود، اما جایش خالی است چون نفر بعد مطمئناً بدتر از او خواهد بود». مرکل لیبرالیسم خاص خود مبتنی‌بر اجماع به‌جای رویارویی را به‌عنوان دستور‌العمل حکمرانی دموکراتیک در قرن 21 ارائه کرد که با عنوان مرکلیسم نیز از آن یاد می‌شود. بسیاری براین باورند که مرکلیسم میراثی است که با او خاموش خواهد شد. 

- افزایش قدرت سیاسی و اقتصادی آلمان: رویارویی تاریخی مقابل روسیه، نقش کشوری حافظ منافع اروپا و تعیین کننده ساختار امنیتی اتحادیه اروپا را به آلمان اعطا کرد. این نقطه عزیمت همراه با افزایش قدرت اقتصادی آلمان وزنی غیرقابل چشم‌پوشی به این کشور داد. مرکل در دوران صدارت خود روابط با روسیه را به‌گونه‌ای مدیریت کرد که بریتانیا و فرانسه به‌عنوان دو قدرت بزرگ اروپایی پشت‌سر او حرکت کرده‌اند. نظم داخلی و ثبات اقتصادی آلمان وزنه‌ای برای این کشور به‌وجود آورد که هرچه سنگین‌تر می‌شد فرصت بیشتری برای حضور و اثرگذاری می‌یافت. در‌مقایسه، رهبران بریتانیا و فرانسه با نگاه تجاری به صندوق آرا، سیاست خارجی را با سیاست داخلی جایگزین کردند و در این اوهام بودند که نقش بین‌المللی کشور راهی برای تفوق اقتصادی است. به‌این‌ترتیب، سیاست داخلی اتحادیه اروپا از جمله اقتصاد و رفاه، وضعیت اجتماعی، و رهبری لیبرالیستی را یکسره به مدیریت مرکل سپردند. دیدگاه‌های او درمورد ریاضت اقتصادی، تحریم روسیه و بسیاری موارد دیگر هرگز با نقدی جدی ازطرف دیگر کشورهای اروپایی که وضعیت داخلی بی‌ثبات و رویکردی سیاست خارجی‌محور داشتند زیر سؤال نرفت. 

- نیروی ثبات‌ساز در سیاست داخلی آلمان: کشورهای اروپایی به آلمان نه فقط به‌سبب موفقیت اقتصادی، بلکه به‌دلیل دارا بودن سرمایه‌ای انسانی و اجتماعی مانند مرکل غبطه می‌خورند. مرکل نیروی ثبات‌ساز آلمان است. اگرچه او از بدنه حزب اتحاد دموکراتیک مسیحی پا به عرصه سیاسی گذاشت و به این حزب متعهد ماند، اما توانست نقش سنتی صدراعظم به‌عنوان رئیس حکومت و رئیس حزب سیاسی منتخب را پشت سر بگذارد. نفوذ مرکل تأثیر چشم‌گیری بر وضعیت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی حزب اتحاد دموکراتیک مسیحی داشته است. این حزب ویژگی‌های حزبی میانه‌رو را دارد که به‌عنوان حزب محافظه‌کار عمل می‌کند. حزبی که درعین‌حال مرکل آن را به‌سمت چپ اقتصادی و سوسیالیسم ‌ترقی‌خواه در انتهای طیف چپ هدایت کرده است. این تغییرِ موضع حزب اتحاد دموکراتیک مسیحی، منجر به ‌ظهور الگوهای ائتلافی جدیدی شده است. به نظر بسیاری از کارشناسان، این تصور که رهبری مرکل با پایان صدراعظمی او خاتمه می‌‌پذیرد اشتباه است و آلمان وارد آب‌های ناشناخته‌ای خواهد شد که به قدرت مرکل تداوم خواهد بخشید. 

- حمایت از محیط‌زیست: مرکل از نقش آلمان به‌عنوان الگوی گذار انرژی در اروپا و جهان آگاه است. او خود در دوره صدارت هلموت کهل از سال 1995 تا سال 1998 وزیر محیط زیست آلمان بود. و آلمان را به‌عنوان رهبر کاهش گاز‌های گلخانه‌ای در کنفرانس آب‌وهوایی سازمان ملل در 1995 در برلین مطرح کرد و پروتکل کیوتو  را در 1997 به مذاکره گذاشت. با حمایت سیاسی بیشتر از حزب سبز در اروپا و آلمان، مرکل انگیزه بیشتری برای تنوع بخشی به فضای اشتغال وابسته به کارخانه‌های خودروسازی و اتخاذ سیاست‌های محیط‌زیستی یافت. او در چشم‌انداز برنامه 2030 حمایت از محیط‌زیست، مواردی را در دستورکار قرار داد که برخی از آنها شامل این موارد می‌شود: دریافت مجوز برای سوخت‌های فسیلی؛ کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای در بخش‌های انرژی، حمل‌ونقل، ساخت‌وساز، کشاورزی، صنعت و مدیریت پسماند؛ افزایش سهم انرژی‌های تجدیدپذیر در اقتصاد با ایجاد زیرساخت‌های این نوع از انرژی تا افق 2038؛ تولید 10 میلیونی خودروهای برقی تا سال 2020؛ کمک به حمل‌ونقل عمومی با کاهش قیمت بلیط و بهبود سرعت و گسترش نقاط اتصال تا 2030؛ افزایش مالیات از سال 2020 به بعد بر هواپیمایی برای استفاده بیشتر از حمل‌ونقل راه‌آهن؛ افزایش عوارض جاده‌ای برای کامیون‌ها که از سال 2023 آغاز خواهد شد. این طرح‌ها و حمایت مرکل از حزب سیاسی سبز موجب شد بسیاری او را صدراعظم سبز بدانند. 

- صدراعظمی برای مهاجران:‌ رویکرد انسانی مرکل درمقابل معضل پناهجویی و مهاجرت موجب شد اتاق‌های فکر این کشور بیندیشند که چگونه می‌توان از پدیده‌ای نامطلوب که از جنگ ناشی شده و به دردمندی ابنای بشر دامن زده است، به نتیجه‌ای مثبت رسید. چه فرصتی می‌توان از این بحران بیرون کشید و از روح مشکلی که تمامی رهبران اروپایی دست رد به سینه آن زده بودند، راه‌حلی منطقی یافت. بی‌شک میراث مرکل با این بخش از تصمیم سخت او درمورد مهاجران به‌خاطر آورده خواهد شد. درحالی‌که مردم در آلمان و احزاب علیه مرکل جبهه گرفته‌اند، بخشی از ارزش‌های انسانی امروز و فردای اروپا مدیون رویکردی است که مرکل با سیاست بشردوستانه درهای باز بنیان گذاشت و بی‌شک آیندگان خوانش این فصل از تاریخ اروپا را بدون یادآوری مرکل به‌پایان نخواهند برد. 

فاصله کوتاه تا پایان صدارتاعظمی

درحالی‌که سلامتی جسمی مرکل حتی این احتمال را تقویت می‌کند که قبل از پایان دور از صدارت کناره‌گیری کند یا مجبور به کناره‌گیری شود، بسیار در آلمان و اروپا مایلند او تا پایان دوره خود بتواند کلنگ طرح‌هایی را بزند که جانشینان او را در مسیر هموارتری راهنمایی کند. برخی از مطالبات مردم از مرکل عبارتند از: 

- کسب دستاوردهای ژئوپلیتیکی: خانم مرکل همانند آدنور  و کهل  که یکی آلمان غربی را از جنگ نجات داد و دیگری که رهبر جریان اصلاحی لیتوانی و شاهد سقوط دیوار برلین بود، دستاورد‌های ژئوپلیتیکی قابل توجهی خواهد داشت. این مسئله می‌تواند مربوط به بحران روسیه یا «بحران کرملین» باشد که با انتخاب ولادیمیر پوتین در سال 2000 آغاز شده است. در بحران اوکراین، مرکل توانست اتحادیه اروپا را یکپارچه نگه دارد و روسیه را تحریم کند، اما این کافی نیست. از دید بسیاری به‌وجود آوردن بنیانی برای راهبرد اروپایی و غربی در مواجهه‌با روسیه در بحران اوکراین می‌تواند مهم‌ترین دستاورد مرکل باشد و باتوجه‌به اینکه او دیگر در سال‌های 2027-2025 دیگر صدراعظم آلمان نیست به جانشین خود بتواند راه‌حل‌هایی بر چارچوب برنامه 2027 اوکراین ببخشد. 

- رهبری اروپایی و کمک به مکرون: بسیاری امیدوار بودند که زوج مکرون و مرکل بتواند نقش مهم‌تری در رهبری اروپایی ایفا کند، اما به‌نظر می‌رسد شور و حرارت مکرون برای ایجاد تغییر، آن هم در فضایی که به‌سبب مناقشات بی‌پایان داخلی ناگزیر است برای انتخاب شدن در دور دوم ریاست‌جمهوری، حداقل به برخی دستاوردهای سیاست خارجی دست یافته باشد، سرعتی غیرقابل مقایسه با آرامش و طمأنینه مرکل دارد. درنتیجه، برای مثال به‌نظر می‌رسد رهبری اروپایی در رویکرد اروپا به روسیه یکسره به مکرون واگذار شده است. این رویه ممکن است به تشتت در اتحادیه اروپا دامن بزند. درنتیجه، بسیاری از کارشناسان بر لزوم حضور آلمان در بازی سیاست خارجی اروپا تأکید ویژه‌ای داشته‌اند و امیدوارند مرکل بتواند در این فرصت باقی‌مانده به مکرون دستورالعمل‌ها و راهنمایی‌هایی ارائه دهد که درک عمیق‌تری از معنای ارزش‌های اروپایی را در اقدامات مکرون بازتاب دهند. 

آنچه گفته شد تنها بازتابی از برخی آرا و افکار داخلی اتحادیه اروپا و آلمان درمورد میراث مرکل است. بی‌تردید سیاست‌های او طی چهارده سال آثاری در جهان داشته است که بر مناطق جغرافیایی مختلف، و بر موضوعات متنوع اقتصادی، فرهنگی، نظامی، و اقتصادی اثرگذار بوده‌اند و ضرورت دارد این آثار و میراث در مطالعات آتی واکاوی و معرفی شوند. 

سخن پایانی

آنجلا مرکل، پس از گذشت دورانی طولانی از حیات مداوم سیاسی، تصمیم به پایان دادن به حضور خود از عرصه قدرت گرفته است. درمورد میراث او می‌توان گفت نکات تیره در کارنامه‌اش بیشتر مربوط به نگرانی‌ها و حس رهاشدگی پسامرکلی است که مردم در آلمان و در اروپا با آن مواجه هستند. امری که به قطبی‌شدن سیاسی نزاع داخلی در این کشور دامن زده است و علت ریشه‌ای آن مادری مرکل برای سیاست داخلی آلمان و اتحادیه اروپا، یعنی بر عهده گرفتن آن وظیفه رها شده دیگر رهبران اروپایی بوده است. 

با وجود تصمیم مرکل برای کناره‌گیری از قدرت و نگرانی درمورد سیاست جسمانی او، هنوز از او انتظار می‌رود در فرصت کوتاهی که تا پایان دوره تصدی خود دارد، راه را برای جانشینانش هموار کند و دستورالعمل‌هایی را برای نبودش ارائه دهد. اهم این موضوعات جایگاه آتی آلمان در اروپا و جهان و کسب دستاوردهای ژئوپلیتیکی برای آلمان و اتحادیه اروپا، به‌ویژه در مذاکره با روسیه هستند. باتوجه‌به‌این، به‌نظر می‌رسد دوست‌داران مرکل امیدوارند او از حوزه موفقیت‌آمیز خود در سیاست داخلی به سیاست خارجی تغییر جهت دهد و بیشتر بر این حوزه متمرکز شود. 

میراثی که حامیان مرکل از او به‌خاطر می‌آورند، ثبات داخلی، رویه‌های جدید منطقی سیاست‌گذاری و بینش پایداری است که نه‌فقط بحران‌های روز را مدیریت کرده، بلکه پاسخی بلندمدت و مناسب به آنها داده است. درعین‌حال، به باور این حامیان، مرکل نه‌فقط مدیریت توانمند بحران را در سیاست متجلی کرده، بلکه توانسته است ارزش‌ها را حفظ کرده و با هدف وسیله را توجیه نکند. 

نویسنده: عابداکبری، کارشناس مسائل اروپا/ دیپلماسی ایرانی