​مقام‌های ریاض پیام‌هایی را از طریق بغداد و اسلام‌آباد برای تهران فرستاده‌اند. امارات هم از چند ماه پیش تغییر سیاست داده و انعکاس تغییرات آن به تهران نیز رسیده است و آن گونه که مطلعان می‌گویند، ممکن است به حد پایان دادن به اختلاف با ایران یا حتی خروج امارات از جنگ یمن برسد. اینها نشانه‌هایی از جدیدترین تغییرات در موضع کشورهایی است که به نظر می‌رسد بعد از سست شدن اتحادهای نه چندان مطمئن امریکایی- عربی به وقوع پیوسته است.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

 با حسن احمدیان، استاد دانشگاه و کارشناس مرکز پژوهش‌های خاورمیانه درباره این تحولات و زمینه‌های عملیاتی شدن طرح صلح هرمز گفت‌وگو کردیم.

آقای روحانی طرح «ابتکار صلح هرمز» را با خود به نیویورک برد و آن را به عنوان طرحی برای آغاز گفت‌وگوهای منطقه‌ای و تنش‌زدایی مطرح کرد. آیا این پیشنهاد در ادامه دو طرح قبلی جمهوری اسلامی مبنی بر ایجاد مجمع گفت‌وگوهای منطقه‌ای و پیمان عدم تجاوز امریکاست؟

پیشنهاد اخیر آقای روحانی در ادامه همان طرح‌ها و در چارچوب گفتمان مبتنی بر گفت‌وگو میان همسایگان است. طرحی که اولویت را به جای ائتلاف‌سازی منطقه‌ای علیه یکدیگر به گفت‌وگو می‌دهد. این گفتمانی است که از آغاز به کار این دولت مطرح بوده و از نخستین سخنرانی آقای روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل تا امروز تکرار شده است لذا «ابتکار صلح هرمز» بحث جدیدی نیست. اما این موضوع به دلیل ناامنی‌های اخیر در منطقه اولویت پیدا کرده است. بنابراین، این ضرورت احساس شد که با توجه به اهمیت بحث هرمز در خلال تنش‌های دیپلماتیک و منطقه‌ای و نشان دادن آمادگی ایران برای گفت‌وگو با کشورهای همسایه، طرح گفت‌وگوهای منطقه‌ای تحت عناوین و قالب‌های جدیدتری مطرح شود. گفتمان مبتنی بر گفت‌وگو با کشورهای منطقه حتی از پیش از این دولت مطرح بوده اما در دولت روحانی با ابتکارات مشخصی، حداقل در سطح رسمی مورد پیگیری قرار گرفته است.

طرح اخیر و پیشنهادات مشابه ناظر به پیگیری چه ابتکاراتی بوده است؟ آیا راهکارهای عملی مشخصی دیده شده که زمینه‌ساز شگل‌گیری چنین گفت‌وگوهایی شود؟

این مسأله دو بحث دارد؛ یک بحث آن گفتمانی است و بعد تبلیغاتی و رسانه‌ای دارد و بحث دیگر هم عملیاتی است. در بحث گفتمانی ارائه این طرح و تأکید بر آن برای رفع دغدغه‌ها و کاهش تنش‌‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی در منطقه مفید است؛ اما باید دید در سطح عملیاتی چقدر مؤثر است. مسأله این است کشورهایی که از طرف ایران به واسطه چنین ابتکاراتی به گفت‌وگو دعوت می‌شوند، به ایران به عنوان یک پدیده امنیتی نگاه می‌کنند که آنها را تهدید می‌کند؛ یعنی تصورشان این است که ایران یک تهدید است بنابراین برای اینکه با این دسته از کشورها وارد گفت‌وگو شد، اول باید مسأله امنیت را برای آنها مرتفع کرد که علاوه بر گفتمانی که مطرح می‌شود، می‌تواند در قالب دو راهکار دنبال شود؛ یکی آنکه این طرح‌ها در قالب توافق‌هایی پیش برود که می‌تواند به صورت موردی با کشور مورد بحث قرار بگیرد. این اتفاق قبلاً هم میان ایران و عربستان رخ داد و توافق امنیتی سال 2001 میان ایران و عربستان حاصل آن است. راهکار دیگر هم آن است که کشورهای همسایه ایران را به این جمع‌بندی رساند که عدم تعامل با ایران ممکن است برای آنها زیانبار باشد که خب این جنبه تهدیدات بالاتری دارد. طرح گفتمان ایران همیشه دنباله‌دار بوده است و اجرای آن با توجه به فضای امنیت‌زده کشورهای رقیب ایران در منطقه و نگاه خاصی که به آن دارد، در سطح عملیاتی و در فضای کنونی امکانپذیر بودنش چندان آسان به نظر نمی‌رسد.

به نظر می‌آید با توجه به نوع سیاست منطقه‌ای ریاض و کشورهایی که تحت رهبری این کشور در نقطه مقابل ایران قرار گرفته‌اند، تا زمانی که این اختلافات کاهش پیدا نکند، طرح‌های پیشنهادی ایران از روی کاغذ به واقعیت تبدیل نخواهد شد.

یکی از مسائل ایران در این طرح‌ها عربستان است؛ چون کشورهای دیگر مانند بحرین سیاست مستقلی ندارند که بخواهند در صورت تغییر سیاست عربستان، ایستادگی کنند. در واقع مسأله این است که عربستان خود را در حیطه‌هایی درگیر کرده که سوی دیگر آن ایران است. فارغ از درست یا غلط بودن، ریاض تصور می‌کند مسأله و تهدید اصلی در منطقه علیه عربستان، ایران است. مشکل دیگر این است که چون عربستان تولیدکننده امنیت نیست و برای تأمین امنیت به خارج  از مرزهای خودش متکی است از نظر استراتژیک، سطح گفتمان، شیوه عمل و حتی تفکر استراتژیکش با ایران متفاوت است. تصمیم‌ها در ایران در سطوحی گرفته می‌شود و بر اساس آن سیاست‌ها ترسیم می‌شود؛ ولی در عربستان، مؤلفه‌های مختلفی برای ترسیم و اجرای سیاست‌ها وجود دارد، از جمله وضعیت حاکم در امریکا یا رویکرد جامعه جهانی به ایران و تحولات منطقه‌ای و مسائل متعددی که به ساختار حاکم بر عربستان فشار می‌آورد؛ زیرا این ساختار خودش تأمین کننده امنیت خودش نیست. از سوی دیگر سطح فهم و درک استراتژیک ایران و عربستان متفاوت است و به یک چالش جدی برای گفت‌وگو با هم تبدیل شده است و اساساً گفت‌وگویی جدی در این فضا شکل نمی‌گیرد.

بروز تنش‌ها، ناآرامی‌ها و حمله به میادین نفتی آرامکو در عربستان نشان داد این کشور تهدید را به طور ملموسی احساس کرده و با توجه به بی‌تحرکی واشنگتن، در برابر ایران احساس تنهایی می‌‌کند. جدی‌تر گرفتن این تنش‌ها و تهدیدات باعث شده که بخواهد تغییر رویکرد دهد. پیام‌هایی که رد و بدل شده است از جمله نشانه‌های پدیدار شده برای این تغییر است. در واقع در دوره‌ای روندی وجود داشت که عربستان دنبال بالابردن تنش علیه ایران بود. تصور این بود که اگر تنش به سطح مشخصی برسد، امریکا علیه ایران وارد عمل می‌شود و ایران ابزاری ندارد که بتواند در مقابله با ایالات متحده خطری برای عربستان به بار بیاورد. اما دو پیشفرض این تصوّر به مرور متزلزل شده است. در واقع سعودی‌ها تنش‌های منطقه خلیج فارس، تنگه هرمز، دریای عمان، آرامکو و مرزهایشان در یمن و دریای سرخ را جدا از درست یا غلط بودن، همگی به ایران مربوط می‌دانند. آنها متحدین ایران را با ایران به عنوان یک کمپ واحد می‌بینند. تحول یادشده این فرض اولیه آنها را مقداری مختل کرد که اگر ایران با یک تهدید جدی و احتمالاً حمله امریکا مواجه شود، کاری نمی‌تواند بکند. پیشفرض دوم ریاض در این زمینه آن بود که امریکا ممکن است در شرایطی وارد عمل نظامی علیه ایران شود و موازنه قدرت در منطقه به زیان ایران و به سود عربستان تغییر کند. این تصور هم با گفتمان، رفتار و تحولاتی که اتفاق افتاد بویژه بعد از ساقط  شدن پهپاد امریکایی توسط ایران، ضربه خوردن آرامکو و سخنان بی‌پروا و آشکار رئیس جمهور امریکا در مورد عدم تمایل به ورود به درگیری و جنگ با ایران، تغییر کرد.

امروز در اعضای خاندان عربستان و کسانی که به ساختار حاکم نزدیک هستند و در گفتمان‌های جاری میان کشورهای خلیج فارس، این تصور که امریکا دیگر حامی امنیت داخلی و منطقه‌ای این کشورها نیست، قوت گرفته است. به عبارتی، امنیت کشورهای خلیج‌فارس که تصور می‌شد توسط واشنگتن تأمین می‌شود دیگر باید با چشمداشت کمتری از امریکا و احتمالاً در چارچوب توافقاتی در منطقه تأمین شود. به این ترتیب پیشفرض دوم هم متزلزل شد.

با تزلزل این دو پیشفرض راهکارهایی که باقی می‌ماند، کم بود. تعامل با ایران یکی از آن راهکارهاست و شاید راهکار اصلی باشد اما عربستان در دوره چندساله اخیر آنقدر درگیر پرونده‌های مختلف علیه ایران و متحدانش در منطقه بوده که تغییر رویکرد ریاض در برابر ایران را در کوتاه‌مدت دشوار می‌کند. تصور می‌کنم روندی که در حال حاضر شکل گرفته در نهایت به کنترل ضمنی تنش بین دو طرف بینجامد و عربستان مقداری از سیاست ماجراجویانه و تنش تصاعدی کوتاه آمده و به قواعد نانوشته گذشته رابطه ایران و عربستان بیشتر متمایل شود. در آن سنّت نانوشته، دو کشور خط قرمزهایی را رعایت می‌کردند که تنش را بین دو طرف کنترل کند.

تغییر پیشفرض‌های عربستان در کنار پیشنهاداتی که از سوی ایران برای برقرارساختن گفت‌و‌گوهای منطقه‌ای مطرح می‌شود، به این معناست که زمینه‌های اولیه برای ارائه ابتکار عمل حالا چه به شکل توافق‌های دوجانبه و چه جمعی شکل گرفته است؟

یک زمینه این بحث این است که وضعیت منطقه به چه شکل است. از دید سعودی‌ها، ایران بسیار قدرتمند شده است و قدرت این کشور و متحدینش در منطقه در سال‌های اخیر به شکل تصاعدی بالا رفته است. بنابراین نگرانی ریاض از نقش ایران در منطقه زیاد است. در چنین شرایطی، اگرچه ایران برای حل بحران‌های منطقه از جمله صلح در سوریه یا گفت‌و‌گوی دسته‌جمعی در مورد امنیت منطقه‌ای پیشنهاداتی مطرح می­‌کند، اما امید زیادی به تحقق‌شان نیست. سعودی‌ها امید داشتند امریکایی‌ها مقداری توازن منطقه‌ای را به سود ریاض تغییر دهند یا حداقل با کنترل قدرت ایران، توازن موجود تعدیل شود اما این اتفاق بویژه با توجه به تنش‌های اخیر در خلیج‌فارس و تنگه‌هرمز تحقق نیافت. بنابراین در فاصله طرح ابتکار از طرف ایران و پذیرش احتمالی آن از طرف مقابل تصوری وجود دارد که می‌گوید ایران خیلی قدرتمند است و پذیرش گفت‌و‌گو با آن در چنین شرایطی به معنای مشروعیت دادن به نقش آن در منطقه است. در واقع عدم پذیرش طرح ایران در یمن نیز به همین دلیل است. سعودی‌ها نمی‌خواهند به نقش ایران در شبه‌جزیره چه از نظر دیپلماسی، چه سیاسی، چه نظامی مشروعیت دهند. در جاهای مختلف هم به همین صورت است حالا نقاطی در منطقه وجود دارد که سعودی‌ها در آن نقاط راحت‌تر می‌توانند با ایران توافق کنند. فکر می‌کنم این زمینه‌ها محل تمرکز آینده گفت‌و‌گوهای بین ایران و عربستان و گسترده‌تر از آن میان کشورهای منطقه است.

اشاره شما به چه زمینه‌هایی است؟

مثلاً بازسازی در سوریه یا عراق یا گفت‌و‌گو درباره لبنان. اینها مسائلی است که می‌تواند دو کشور را به هم نزدیک کند به جای اینکه در مقابل هم قرار دهد. البته مشروط به اینکه رویکرد واقعی ریاض حل منازعه باشد. مثلاً ایران می‌تواند بدون اینکه مستقیماً طرف مذاکره سعودی‌ها باشد به آنها بقبولاند که می‌تواند انصارالله و دوستان خودش در یمن را تشویق به گفت‌و‌گو با عربستان کند. کاری که مثلاً با صحبت‌های اخیر آقای لاریجانی انجام شد. اینها مسائلی است که می‌تواند دیدگاه‌های دو کشور را به یکدیگر نزدیک کند. اینک روندی در این زمینه شروع شده است اما هنوز در گام‌های بسیار ابتدایی آن هستیم و با توجه به متغیرهای متعدد مطمئن نیستیم این روند در نهایت به کدام سمت خواهد رفت.

روندی که بی‌تردید به فروپاشی اتحادهای نه‌چندان پایدار امریکا و متحدان عربی‌اش مرتبط است.

حتماً همین‌طور است؛ دو عامل نگاه عربستان به نقش منطقه‌ای ایران و دوم میزان تعهدات امریکا به امنیت کشورهای خلیج‌فارس، اساس پیشفرض‌های اولیه محمدبن سلمان و عربستان و کشورهای خلیج‌فارس را متحول کرد؛ یعنی هم دیدند ایران امکان جواب دادن و ضربه زدن متقابل در صورت مواجهه شدن با تهاجم را دارد و هم اینکه امریکایی‌ها آنقدر هم که می‌گویند به امنیت همپیمانان عربی خود متعهد نیستند. این دو عامل واقعاً خیلی از پیشفرض‌های قبلی را متحول کرد بنابراین باید خودبه‌خود زمینه‌های گفت‌و‌گو را باز کند حالا اینکه چقدر این مسأله در کشورهای خلیج‌فارس پذیرفته می‌شود، مسأله دیگری است.

من فکر می‌کنم تحولی که در رویکرد امارات به ایران و یمن رخ داد و پیام‌هایی که ظاهراً عربستان به ایران رسانده است، کاملاً ناظر به تغییر دیدگاه این کشورها در دو پیشفرض یادشده است. به هر حال، اینها عوامل و عناصر اصلی تسریع‌کننده تغییر در منطقه و از میان بردن روند تنش‌آمیز سال‌های اخیر خواهد بود.