جمهوری اسلامی ایران و عربستان‌سعودی به عنوان دو کشور مهم و تاثیرگذار و نیز از مهم‌ترین عناصر تعیین‌کننده ساختار سیاسی و امنیتی منطقه خاورمیانه به شمار می‌روند. از این لحاظ روابط این دو کشور محوری منطقه بسیاری از تحولات منطقه‌ای یا جهانی را در قالب تعامل یا رقابت یا حتی خصومت می‌تواند شکل دهد. سیاست خارجی عربستان عموما بر دو ستون استوار بوده است؛ یکی بحث فروش نفت و دیگری تاکید بر تز امنیت مشارکتی و تعاملی با کشورهای غربی و در راس آن آمریکا.

بن‌سلمان ناچار است با ایران مصالحه کند
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

داود احمدزاده کارشناس مسائل خاورمیانه در مثلث نوشت:این سیاست محافظه‌کارانه عربستان‌سعودی از بدو تشکیل این کشور تداوم داشته است ولی با به‌قدرت‌رسیدن محمدبن‌سلمان (Mohammad Bin Salman Al Saud) این سیاست دچار یک دگردیسی عمیق شده است. از نکات دیگر در حوزه سیاست خارجی عربستان به‌ویژه در دوره بن‌سلمان، بحث ائتلاف‌ها و ائتلاف‌سازی‌ها در منطقه خاورمیانه است. ائتلاف‌های شکل‌گرفته در این منطقه تحت رهبری عربستان‌سعودی، ائتلاف ضدتروریستی-نظامی-اسلامی علیه داعش، ایجاد بلوک سنی در مقابل محور مقاومت شیعی در لبنان و یمن و تداوم جنگ‌های نیابتی با ایران در سوریه و عراق از عمده محورهای سیاست تهاجمی بن‌سلمان در منطقه علیه ایران بوده است. درواقع با احساس تهدیدی که عربستان نسبت به نفوذ منطقه‌ای ایران در کانون‌های اصلی قدرت(سوریه، عراق و یمن) داشته، تلاش کرده تا با ایجاد توازن جدید قوا علیه ایران با همکاری ایالات متحده آمریکا و حتی ائتلاف با رژیم اسرائیل، منافع و امنیت جمهوری اسلامی ایران را تحت‌تاثیر قرار دهد. به عبارت دیگر می‌توان گفت الگوی حاکم بر سیاست خارجی عربستان بر اساس درک و تصور نخبگان سیاسی این کشور از تهدیدات و ایجاد اتحاد یا ائتلاف برای مقابله با این بحران‌هاست؛ لذا نخبگان سیاسی عربستان‌سعودی و در راس آن محمد بن‌سلمان به‌عنوان عنصر و کنشگر اصلی تصمیم‌ساز در حوزه سیاست خارجی براساس تصور از تهدید خارجی، سیاست منطقه‌ای خود را طراحی کرده‌اند. 
با نگاهی گذرا به مسائل مطروحه در بحران‌های منطقه‌ای از جمله سوریه می‌توان به این نکته اشاره کرد که تلاش‌های همه‌جانبه بن‌سلمان(Mohammad Bin Salman Al Saud) در ایجاد ساختار جدید سیاسی و برکناری بشار اسد به‌عنوان متحد نزدیک ایران در سوریه با ناکامی مواجه شده است. در حوزه عراق نیز باوجود کناررفتن نوری المالکی به‌عنوان نخست‌وزیر پیشین عراق و از متحدان نزدیک ایران و با روی کار آمدن عادل عبدالمهدی، نخست‌وزیر جدید عراق، نه‌تنها این روابط دچار گسست نشده بلکه شاهد هم‌افزایی و هم‌گرایی بیشتر عراق و ایران در مسائل منطقه‌ای هستیم. همزمان در حوزه یمن باوجود ائتلاف شکل‌گرفته علیه حوثی‌ها و نیروهای انصارالله مشاهده می‌کنیم که قدرت ملی یمنی‌ها افزایش یافته است و مناطق سرزمینی سعودی‌ها در مقابله با این نیروها بیش از گذشته مورد تهدید قرار می‌گیرند. در تازه‌ترین حملات علیه تاسیسات آرامکو که با کاهش و وقفه در تولید نفت عربستان همراه شد، به‌نوعی سیاست‌های منطقه‌ای ریاض با تنش‌های بیشتری مواجه شده است؛ بنابراین در شرایط موجود باوجود نزدیکی بیشتر عربستان با اسرائیل و هم‌نوایی این دو کنشگر منطقه‌ای با سیاست‌های رادیکالی دونالد ترامپ،(Donald trump) رئیس‌جمهور آمریکا برای مهار ایران، این ائتلاف و ائتلاف‌سازی‌ها با شکست مواجه شده است، لذا به نظر می‌رسد افول جایگاه منطقه‌ای عربستان و ناکارآمدی پترودلارهای این کشور برای خرید امنیت باعث دگردیسی مجدد در سیاست خارجی ریاض شده است و به نوعی زمزمه‌هایی از طرح آشتی‌جویانه و مصالحه با ایران در دستور کار دیپلماسی سعودی‌ها قرار دارد. گرچه در این میان برخی از افراد نزدیک به دستگاه دیپلماسی سعودی مانند عادل الجبیر و برخی نیروهای امنیتی واپس‌گرا تلاش دارند که از رسانه‌ای‌شدن هرگونه موضوع مصالحه و آشتی با ایران جلوگیری کنند و همچنان تلاش‌هایی را برای فشارهای حداکثری علیه ایران از سوی آمریکا به‌کار گیرند ولی نتیجه مشخص این است که عربستان آماده مذاکره و مصالحه در بازه زمانی کوتاه‌مدت خواهد بود و با میانجیگری برخی کشورهای عربی شاهد گشایش و کاهش تنش با ایران خواهیم بود. 

در مقابل ائتلاف و جبهه متحد عربی، سیاست منطقه‌ای ایران در سطح خرد، تثبیت جایگاه انصارالله و ورود آن به منظومه سیاسی این کشور بوده است. به نظر می‌رسد که این سیاست واقع‌بینانه است و در آینده احتمال وقوع آن بیشتر خواهد بود. در قبال بحث ائتلاف‌سازی‌های منطقه‌ای با توجه به دیدگاه‌های اختلاف‌زا میان شورای همکاری خلیج‌فارس و جبهه متحد عربی، تلاش‌های ایران برای ایجاد شکاف و گسست در ائتلاف‌های نوظهور قرین موفقیت بوده است. به‌طوری‌که قطر علاوه بر اینکه از حوزه نفوذ عربستان به‌طور کلی جدا شده بلکه با ادامه تحریم‌های این کشور از طریق عربستان و امارات، مسیر نزدیکی به ایران را در پیش گرفته است. از سوی دیگر باوجود تهدیدات و تحریم‌های جهانی از سوی آمریکا، عربستان و برخی دیگر از کشورها، الگوی ایجادشده توسط ایران برای امنیت در خاورمیانه تحت‌عنوان صلح هرمز با استقبال کشورهای منطقه و نیز قدرت‌های اروپایی روبه‌رو شده است. 

نباید از نظر دور داشت که یکی از عوامل یا مولفه‌های تغییر سیاست بن‌سلمان در منطقه پشتیبانی‌نکردن دونالد ترامپ از سیاست‌های تهاجمی عربستان در منطقه علیه ایران است. به نظر می‌رسد که تمام تلاش‌های بن‌سلمان برای ایجاد درگیری و تهاجم همه‌جانبه علیه منافع جمهوری اسلامی ایران بعد از سرنگونی پهپاد آمریکایی و نیز بحث امنیت کشتی‌رانی در منطقه خلیج‌فارس با بن‌بست روبه‌رو شده است. ترامپ علنا اعلام کرد که بعد از خرابکاری در چندین نفتکش متعلق به سعودی‌ها، گزینه نظامی را علیه ایران انتخاب نمی‌کند و در موضوع حمله به آرامکو هم گفت که به عربستان‌سعودی حمله شده است و نه به آمریکا؛ این اظهارنظرها واقعیت‌هایی ملموس از سیاست‌های ترامپ درزمینه حمایت از عربستان‌سعودی در منطقه بود؛ بنابراین به نظر می‌رسد که سعودی‌ها ناگزیر به پذیرش واقعیت‌های منطقه و دست‌کشیدن از سیاست تهاجمی علیه ایران در خاورمیانه هستند. از آنجا که دستگاه دیپلماسی ایران نیز چه در مجمع عمومی سازمان ملل و چه در نشست‌های امنیتی علنا اعلام آمادگی کرده که برای ایجاد یک امنیت مشاع در منطقه با حضور همه همسایگان و بدون دخالت نیروهای بیگانه آمادگی دارد، می‌توان انتظار داشت که عربستان‌سعودی و در راس آن محمد بن‌سلمان به عنوان فرد تصمیم‌گیر در سیاست‌های منطقه‌ای ناچار خواهد بود با گذشت از آمال و آرزوهای دست‌نیافتنی به‌نوعی مسیر مصالحه و آشتی را با ایران در پیش بگیرد.